جامعیت قرآن که خود ذیل بحث کارکرد و قلمرو دین مطرح می شود، از دیرباز به عنوان یکی از جنبه های اعجاز قرآن مورد توجه متفکران و قرآن پژوهان اسلامی بوده است؛ اگرچه مصرف اصطلاح «جامعیت قرآن»، محصول دوران اخیر به حساب می آید، اما محتوای آن با عناوینی مانند علوم مستنبط از قرآن مورد توجه بوده است. مفسران و متکلمان مسلمان در اصل جامعیت قرآن در عرصه هدایت و تأمین نیازهای بشر برای هدایت، اختلافی نداشته؛ اما در مصداق و کیفیت و قلمرو جامعیت قرآن و احکامش وحدت نظر ندارند. در حوزه اخیر شاهد سه رویکرد اعتدالی، حداکثری و حداقلی هستیم. صادق بلعید در کتاب «القرآن و التشریع» با نفی رویکرد حداکثری و اعتدالی، مفاهیم و معارف قرآن را فردی و مربوط به حیات اخروی انسان می داند. یافته تحقیق بر آن است که وی علاوه بر نادیده گرفتن آیات فروان قرآن که صراحت در نگاه و دخالت دین در مناسبات اجتماعی دارد، حتی سابقه عملی حضور نبی مکرم اسلام را در این حوزه نادیده می انگارد. در این مقاله با روش تحلیلی و اسنادی، و با رویکرد انتقادی به بررسی دیدگاه بلعید در این کتاب پرداخته و از رهیافت اعتدالی در حوزه جامعیت قرآن دفاع می کنیم.