از قرن نهم، فضای استعاری و آرمانی مناسبی برای باز تولید گفتمان مهدویت به عنوان رکن اصلی تشیع فراهم شد. این گفتمان از طریق خرده گفتمان های گوناگون، موفق شد حاکمیت مستقر گفتمان تسنن را به حاشیه راند و با هِژمونیک شدن و سلطه حکومت صفویه در قالب مهدویت غالیانه با دال مرکزی سلطنت و با دال ها و نشان های مختلف تشکیل شود. هم زمان با شکل گیری این گفتمان، فقهای شیعه، گفتمان مهدویت امامیه را با دال مرکزی امامت با نشانه های مختلف مفصل بندی کردند و با غیریت سازی، کوشیدند گفتمان مهدویت غالیانه را به حاشیه رانند. در این پژوهش تلاش شده است منازعات گفتمانی در متون تاریخی و فقهی، در نیمه نخستین عصر صفوی با تکیه بر چارچوب نظری لاکلا و موفه تحلیل و تفسیر و علت این تنازعات را بازگوکرد. کلیدواژگان: مهدویت، عصر غیبت، صفویه، متون فقهی، متون تاریخی.