در بیشتر متون فلسفه وجودی روابط میان فردی و صمیمی موردبررسی بوده است، لذا آزمودن روان درمانی های برگرفته از این فلسفه در راستای بهبود رابطه زناشویی حائز اهمیت است، ولی پرسش این است که کدام روش در این زمینه مؤثرتر است؟ این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی روان درمانی گروهی وجودی، شناختی-وجودی و انسان گرا-وجودی بر خودتنظیمی زناشویی زنان دچار دیابت نوع دو و چاقی انجام گرفته است. روش پژوهش آزمایشی است و طرح آزمایشی آن پیش آزمون- پس آزمون و آزمون پیگیری دوماهه با گروه های موازی آزمایشی و گواه بود. جامعه هدف این پژوهش زنان دچار همبودی دیابت نوع دو و چاقی مراجعه کننده به کلینیک تخصصی دیابت بیمارستان توحید سنندج در سه ماه اول سال 1398 بود. پس از غربالگری سطح خودتنظیمی زناشویی، 32 آزمودنی به روش تصادفی ساده از این جامعه انتخاب و با استفاده از روش تصادفی جایگزینی در سه گروه آزمایشی و یک گروه گواه گمارده شدند. داده ها با مقیاس خودتنظیمی زناشویی ویلسون، چارکر، لیزیو، هالفورد و کیملین (2005) گردآوری شد. پس از پیش آزمون گروه های آزمایشی در نه جلسه هفتگی 120 دقیقه ای شرکت کردند. داده ها با آزمون آماری اندازه گیری های مکرر مدل خطی عمومی و با به کارگیری نرم افزار SPSS تحلیل شد. نتایج تحلیل اندازه گیری های مکرر نشان داد که تأثیر مداخله شناختی-وجودی بر خودتنظیمی زناشویی زنان در مقایسه با گروه گواه معنی دار و باثبات است (001/0= P value). مداخله شناختی-وجودی می تواند به شکلی معنی دار و باثبات بر خودتنظیمی زناشویی زنان مبتلابه همبودی دیابت نوع دو و چاقی مؤثر باشد. یافته ها نشانگر فایده به کارگیری روش شناختی- وجودی در حرفه مشاوره و روان درمانی است، ولی فعلاً ابهاماتی باقی است که در این مقاله موردبررسی قرارگرفته است.