بحث تجربه دینی در میان اندیشمندان مدرن ابتدائاً با طرح احساس وابستگی مطلق از سوی شلایرماخر آغاز شد. چنان که هدف از بحث تجربه دینی در فلسفه دین تحلیلی معاصر ارائه برهانی تجربی برای اثبات وجود خداوند است، بسیاری از پژوهشگران انتظار داشته اند احساس وابستگی مطلق شلایرماخر نیز در خدمت همین هدف متافیزیکی یا هستی خداشناختی بوده باشد. آیا این انتظار و تفاسیر حاصل از آن با آنچه خود شلایرماخر گفته است همخوانی دارد؟ برای روشن سازی این مطلب از روشی تاریخی و هرمنوتیکی در این مطالعه استفاده کرده ایم. کاربرد روش تاریخی ما را به تأثیرپذیری شلایرماخر از کانت رهنمون می شود، به طوری که خواهیم دید اکثر مفاهیم مورد استفاده او عملاً مفاهیم کانتی هستند. کاربست روش هرمنوتیکی نیز به ما امکان می دهد تا احساس وابستگی مطلق را در پرتو الهیات شلایرماخر به مثابه یک کل و همچنین مفهوم دین نزد کانت را در نظام فلسفی کانت به مثابه یک کل مورد توجه قرار دهیم. در پرتو به کارگیری این روش ها، معلوم می شود که تفسیر هستی خداشناختی از تجربه دینی نزد شلایرماخر یا همان احساس وابستگی مطلق تفسیر قابل قبولی از متن گفته های شلایرماخر نیست. او صرفاً توصیفی از خود آگاهی ارائه کرده که به مثابه توصیف امکان تبدیل شدن به برهانی برای اثبات وجود خدا را ندارد.