آنچه امروز در دنیای مجسمه سازی می گذرد، چنان متنوع و متناقض است که به سختی، می توان صفتی مشترک پیدا کرد که در همه پدیده ها یافت شود. این پژوهش بر آن است، تا ضمن شناخت رویکردهای حاضر در مجسمه سازی از 1980، ریشه های فکری و مبانی نظری آن را در ظهور ویژگی ها، صورت بیانی و مفهوم ضمنی مجسمه سازی معاصر، مورد تحلیل قرار دهد. پرسش اصلی آن است که مجسمه سازی معاصر غرب در قالب چه رویکردهایی ظهور یافته است؟ اصول کلی و ویژگی های عمده این رویکردها کدامند؟ و چه تشابهات و تفاوت هایی دارند؟ این مقاله با رویکردی توصیفی- تحلیلی از ُبعد فرم و محتوا به مجسمه سازی از سال 1980- 2000، پرداخته است. بدین منظور نگارنده، آثار هنرمندان شاخص در این بازه زمانی را بر مبنای فرم و ویژگی های ساخت مجسمه ها در قالب چهار رویکرد اصلی 1) پیکره گرایی، 2) انتزاع گرایی، 3) شی گرایی، و 4) مکان-ساخت گرایی، معرفی کرده و سپس، ویژگی های هر رویکرد را جهت شناخت بیش تر مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. دستاورد پژوهش، نشان دهنده آن است که به طور کلی، خصلت های «کثرت گرایی» در کاربرد اسلوب و روش های نامتجانس، «التقاط گری» در ترکیب مواد و اشیا متنوع، «متن گرایی» اثر به عنوان بستری جهت ارائه مفهوم و محتوای مورد نظر هنرمند و «فردگرایی» در به کارگیری سبک ساخت هر هنرمند را می توان از ویژگی مهم رویکردهای مجسمه سازی معاصر برشمرد؛ که هر کدام از موارد مذکور، در هر رویکرد به صورت کم یا زیاد برجسته است و در نهایت، این نتیجه حاصل شد که ویژگی های مذکور، تحت لوای عامل «موضوع گرایی»، به عنوان نقطه اشتراک در همه رویکردها، ظهور یافته است.