نقد بوم گرا از رویکردهای نسبتاً جدید در نقد ادبی است که دو پرسش بزرگ را مطرح می کند: یکی اینکه محیط زیست و طبیعت در شکل گیری هر اثر ادبی چه نقش یا نقش هایی برعهده دارند و دوم اینکه هر اثر ادبی چه دیدگاه و رویکردی از محیط زیست را نشان می دهد؟ قصّه ها متن مناسبی برای پاسخ دادن به این دو پرسش بزرگ هستند؛ طبیعت چنان در تاروپود قصّه های عامیانه تنیده شده است که جزو کنش های آغازین قصّه قلمداد می شود. در پاسخ به پرسش دوم نیز می توان گفت انعکاس طبیعت در قصّه، قدسی، جادویی، نجات بخش، یاریگرانه و همه جاحاضر است، چنان که تقریباً هیچ قصّه ای از عناصر طبیعت خالی نیست. اگر در ژانرهای دیگر، حضور طبیعت تلویحی، غیرمستقیم و گذرا و نامعیّن است، مسلماً در قصّه ها، محیط زیست امری ثابت و معیّن است و در فرایند روایت نقشی بنیادین دارد. روش تحقیق این مقاله، تحلیل محتوای کیفی از نوع مضمونی است که به خوانش بوم گرایانه قصّه های عامیانه می پردازد و به این نتیجه رسیده است که افزون بر جلوه طبیعت با دو وجه مقدّس و جادویی در قصّه ها، وفور گیاهان جادویی و دیگر عناصر طبیعت که یاریگر قهرمانان می شوند، چه به صورت مستقیم و چه به صورت بهره دهی و نعمت بخشی، قهرمانان را در صلح و آشتی با طبیعت نگاه می دارد و قصّه خوان امروزی نیز احترام به طبیعت و پاسداشت آن را وظیفه خود می داند و از اشتیاق مخرّبش به تسلط منفی بر طبیعت می کاهد.