در تفسیر اشعار فارسی به ویژه متونی مانند غزلیّات بیدل که برپایه ابهام هنری پدید آمده اند، گاهی شیوه های سنتی کارساز نیست و موجب خستگی خواننده می شود. کاربست روش جدید در تحلیل این گونه متون، سبب می شود خواننده بتواند با شعر ارتباط برقرار سازد و از خواندن آن لذت ببرد. ازجمله نظریّات مؤثّر در این زمینه، نظریّه «خوانش ادبی» در تفسیر متن است که «مایکل ریفاتر» در کتاب نشانه شناسی شعر مطرح کرده است. در این جستار، نخست معرفی اجمالی نظریّه ریفاتر در حیطه بندی شعر شده است؛ سپس غزلی از بیدل براساس ماتریس و هیپوگرام، تحلیل شده و ضمن بررسی ارتباط ابیات در محور عمودی غزل، در هر بیت، واژه ای بررسی شده که سبب سرزندگی سایر واژگان شده و در شعر، رستاخیز کلمات و ترکیبات تازه ایجاد کرده است. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر شعر خود بیدل و منابع کتابخانه ای انجام شده است .