نظریه تاریخ مندی قرآن، ادعایی است که از سوی برخی مسلمانان نوگرا به تبعیت از مستشرقین، تکرار شده است. آنها هر اصلی که در تعارض با ایده تاریخیت باشد منکر و هر امری را که در توجیه اصل تاریخیت کارآمد باشد با بازخوانی آن، به نفع مدعای خود تفسیر می کنند. توجیه ملازمه بین سبک گفتاری قرآن با نظریه تاریخیّت و عصری بودن برخی احکام آن در راستای ادعای حیث گفتمانی وحی و رابطه دیالکتیک متن با واقع از سوی نصر حامد ابوزید یکی از این موارد است. بررسی این دیدگاه از جهت تقابل با جاودانگی اسلام و احکام ثابت آن حائز اهمیت است. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و به هدف نقد و بررسی ادعای فوق نگاشته شده است تا معلوم گردد ادعای ارتباط بین گفتاری بودن و تاریخیت، با اشکالات متعدد عقلی و نقلی، مواجه است و موارد فراوانی مانند برخورداری قرآن از بطون و ژرفایی نامتناهی، و سازوکارهای بهره برداری ازآن تا قیامت در نقض ادعای فوق وجود دارد.