هدف از این پژوهش، بررسی و تبیین نقش فلسفه در ساخت«روانشناسی اسلامی» است. از این رو پرسشهای اصلی تحقیق حاضر عبارتند از: 1) مفهوم روانشناسی اسلامی، دلالت برچه معنا یا معناهایی دارد؟ 2)نسبت فلسفه با هریک از معانی به دست آمده چه می باشد؟ 3) الزامات و بایسته های ساخت و تولید روانشناسی اسلامی چه هستند؟ به منظور پاسخگویی به سوالهای فوق از روش تحلیل فلسفی و رویکرد استنتاجی بهره گرفته شد. نتایج بدست آمده حکایت از آن دارد که به طور کلی می توان پنج معنای ممکن را برای روانشناسی اسلامی در نظرگرفت. این معانی عبارتند از: 1- مجموعه آموزه های قرآن و سنت درخصوص ماهیت انسان و مفاهیم روانشناسی. 2- استنتاج دلالت های روانشناسی از مفاهیم و آموزه های قرآنی و سنت. 3- مجموعه آراء ودیدگاه های اندیشمندان مسلمان درخصوص نفس انسان و خصایص روانی او. 4- استنتاج دلالت های روانشناسی از آراء اندیشمندان مسلمان. 5- روانشناسی اسلامی به عنوان شاخه ای از علم دینی. همچنین تحلیل های به دست آمده نشان دهنده این است که مبانی فلسفی، به درجات مختلف، زیربنای تمامی معانی فوق تلقی شده و لذا ساخت و تولید روانشناسی اسلامی در هریک از این معانی، وابسته به فلسفه است. از این رو برای دستیابی به تولید روانشناسی اسلامی، درگام اول باید یا رویکردها و مکاتب فلسفی سنتی اسلامی(مثل مکتب مشاء واشراق)، مبنا قرار گیرد. یا این مکاتب مورد بازنگری قرارگرفته و خوانش جدیدی از آنها صورت بگیرد و یا اساسا ًرویکردهای فلسفی جدیدی در جهان اسلام نشو و نما پیدا کنند