کارگزاران تبلیغات همچنان در شگفت اند که چرا تبلیغات ماندگار نیست. صاحبان کالاها و خدمات نیز متعجب اند چرا کسی از برند یا کالا و خدمات آنها چیزی نمیگوید، این در حالی است که تیزرهای تلویزیونی، بیلبوردها، بروشورها، آگهیهای مطبوعاتی، برپایی نمایشگاهها، تقدیم هدایای تبلیغاتی برای بازدیدکنندگان، عرضهی نمونه کالا و اجرای خدمات به وفور و کاملاًً در دسترس و معرض دید مخاطبان یا مشتریان بالقوه قرار گرفت.
جان وانامیکر (John Wanamaker) این توضیح را سالها پیش در عبارتی ساده و گویا بیان کرد که: من میدانم که نیمی از پولی را که برای تبلیغات خرج میکنم، تأثیری ندارد، اما هرگز نتوانستم آن نیمه را پیدا کنم! ظاهراً به رغم پیشرفتهایی که حاصل شده، کارگزاران تبلیغاتی گاه تمایلی ندارند به موضوعات پایه ای و اساسی تکیه کنند تا ماندگاری تبلیغات خود را تأمین کنند. از این رو ترجیح میدهند خود را با تکنیکهای دیداری و شنیداری، خلاقیتهای درخشان هنری، و موضوعاتی از این دست سرگرم سازند.
چاره چیست؟ آیا همچنان باید هزینه کرد بیآنکه سودی حاصل شود یا به سراغ موضوعات اساسی رفت؟ خرد حکم میکند که به سراغ موضوعات اساسی برویم. اما کدام موضوعات، پایه ای و اساسی است تا ماندگاری تبلیغات رخ دهد؟
حافظه، قواعد و قوانین حافظه، نقش و عملکرد حافظه، پاسخگوی بخشی از این ناکامی کارگزاران تبلیغاتی و صاحبان کالاها و خدمات است. این اثر که در پی میآید، تنها از منظر موضوعاتی که به اختلال در حافظه، یا کاستیهایی در حافظه مربوط میشود، پرداخته است. ویژگی برجستهی این اثر در آن است که مؤلف که از نظریه پردازان برجسته ی حافظه در جهان است، پس از برشماری هفت نقیصهی حافظه، توصیه های عملی برای کارگزاران تبلیغات دارد تا چگونه کمپین های تبلیغاتی را طراحی کنند.