شرکتها برای تقویت خود از درون و رقابت پویا با دیگر شرکتها و رقبا، یک جعبه ابزار در اختیار دارند که در هنگام لزوم از هر یک از این ابزارها (قیمت، محصول، توزیع و ترفیع) در زمان و مکان مشخص بهره میگیرند. ولی باید توجه داشت این شرط لازم است و شرط کافی نیست، یعنی تنها با دانستن این نکته که خودمان چه تولید میکنیم؟ به چه قیمتی میفروشیم؟ چگونه آن را به دست مشتری میرسانیم؟ و چه سهمی از بازار را در اختیار داریم؟ نمیتواند یاریرسان ما در عرصهی رقابت پویا باشد بلکه، این نکته نیز حائز اهمیت است که رقبای ما در آن صنعت از چه جایگاهی برخوردارند و یا به عبارت دیگر سهم بازار رقیب در آن صنعت به چه میزان است؟ از آنجایی که همهی مدیران و مشاوران بازاریابی میدانند، به دست آوردن سهم بازار چه برای شرکت خود و چه برای رقبا کار چندان ساده ای نیست و هیچگاه به درستی محاسبه نشده است و گاه با درصد خطای بالایی به دست آمده است، امروزه بسیاری از شرکتهای بین المللی و نام و نشانهای تجاری معتبر به جای محاسبهی سهم بازار، به دنبال اندازه گیری دو شاخص به نامهای سهم ذهنی مشتری و سهم قلبی مشتری هستند...