مخاطب ایرانی فقط وقتی در یادآوری خاطرات روشن، خوب عمل میکند که نشانه های درستی ببیند.
ما فقط در ظرف خاطره هایمان معنا داریم. حافظه بی خاطره مثل یک پاکت خالی است که می توان آن را به هرجایی پست کرد. ما از خاطره هایمان مصرف میکنیم نه از کالاها.کالاها نمادی از خاطره ها هستند.تبلیغی که حافظه خاطره ای ما را تحت تاثیر قرار دهد و بر خاطرات روشن ما متمرکز شود ، رنگین کمان خواهد ساخت. چرا که خاطره ها ، کالا ها را رنگ میکنند وگاهی آنقدر پررنگ که تا ابد در ذهنمان میمانند. چیزی که شاید آن را رمز ماندگاری یک برند بنامیم. یک تبلیغ خوب کار این آبرنگ را برایمان سهل می کند. روایتی از بازار مبل ایران و روایتی از اتومبیل فورد دست مایه این نوشتار در باب تحلیل رنگ های خاطره ساز تبلیغ است.
آیا استیون اسپیلبرگ (کارگردان سری فیلمهای ایندیانا جونز) که بخش اعظم خاطرات یک نسل از بینندگان امریکایی را به خود اختصاص داده، میتواند خاطره ای روشن برای تبلیغ یک بانک پرسابقه ای ایرانی، بسازد؟
مخاطب را نمیتوان به هر جایی پست کرد. فیات نشانی هیچکاک را مینویسد. بازار مبل ایران، نشانی جک گنجیشکه، و...در نهایت مخاطب سر از ناکجاآباد درمیآورد.