پلنتینگا، بر مبنای معرفت شناسی اصلاح شده، باور به وجود خدا را از جمله باورهای واقعاً پایه می داند که در توجیه و تضمین خود، به هیچ شاهد و دلیلی متّکی نیست. دیویس معتقد است که نظریة پلنتینگا در باب توجیه و تضمین باور به خدا، هر چند عموماً برهان تجربة دینی به شمار نیامده، اما واقعاً چنین است. این مقاله، با بررسی جوانب گوناگون دیدگاه پلنتینگا، می کوشد با به دست دادن صورت بندی پیشنهادی برای برهان تجربة دینی بر اساس دیدگاه پلنتینگا، دشواری های ادعای دیویس را نشان دهد. البته از آنچه پلنتینگا دربارة حسّ خداشناختی مطرح کرده، می توان در بحث تجربة دینی بهره برد و از آن برای تبیین وقوع دسته ای از این تجربه ها سود برد. از نظر او، وقوع زمینه ای مناسب، به فعالیّت حسّ خداشناختی می انجامد، که وقوع تجربة باورساز را به همراه دارد و آن، باور به گزاره ای مربوط به خدا را نتیجه می دهد.