آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۲

چکیده

آنچه قابلیّت مقایسة آرای کرکگور و غزالی را فراهم می­سازد، رویکرد معترضانة این دو الهی­دان به تفسیر رایج از دین؛ و به طور خاص، به مسئلة معقولیّت باور دینی است. مخالفت کرکگور با نظام­های فلسفی پیش از خود، خصوصاً نظام هگلی مشهور است. دغدغة او، بیشتر متوجّه تأثیر نامطلوب این نظام­ها بر فهم زمانه از دین است. او، در مواجهه با مسئلة عقل و ایمان، با تکیه بر مبانی فلسفة وجودی خود، به ویژه این­همانی حقیقت و انفسیّت، جانب ایمان را می­گیرد. او تمام تلاش­هایی را که سعی در معقول نشان دادن باورهای دینی و کشاندن دین به حوزه پژوهش­های آفاقی دارند، بی­حاصل و حتّی مضر به حال دین و دین­داری می­داند. لذا می­توان کرکگور را یک ایمان­گرای افراطی دانست. اما رویکرد غزالی به مسئلة عقل و ایمان، تقریباً با بسیاری از نظریه­های توجیه قابل تطبیق است. او، گاه یک عقل­گرا، حتی در حوزة تصوف، است؛ و گاه چنان جانب ایمان را می­گیرد که صرف تصدیق جازم را در حصول ایمان نجات­بخش می­داند. نگاه او، ناشی از توجّه خاصّ به تفاوت میان آدمیان است. او برای انسان­ها مراتبی قائل است که هر فرد از هر مرتبه، با توجّه به ظرفیّت و شاکلة وجودی خود، طریقی را برای رسیدن به ایمان و باور دینی برمی­گزیند. ازاین رو، ایمان عوام را به همان اندازه معقول و نجات­بخش می­داند که ایمان اهل فلسفه و تصوّف چنان است.

تبلیغات