این نوشتار به الگویی اشاره دارد که مطابق آن، همیشگی بودن دغدغه امنیت در خاورمیانه براساس یک چرخه علی از باز تولید بحران در این منطقه قابل توضیح است. الگوی به کار رفته در این پژوهش بر وجود یک هسته مرکزی تاکید دارد که از آن به «اَبر بحران» تعبیر شده است. درک ماهیت این ابر بحران و شیوه بازتولید آن در صُور بحرانی دیگر در خاورمیانه منوط به تاکید بر رهیافت نظری نوشتار پیش رو است. این مقاله باور دارد برخلاف رویکرد موسوم به جا معه بین المللی یا مکتب انگلیسی روابط بین الملل که پیدایش همگرایی و نظم دسته جمعی را به رغم موانع ساختاری، قابل دسترسی می داند، با اتخاذ رویکردی نو واقع گرایانه (کنت والتز) در چارچوب مفهومی ساختار آنارشی در نظام بین الملل، نمی توان چنین پنداری را واقع بینانه دانست. از این رو به رغم دیدگاههایی که وجود یک سلسله از ارزشهای مشترک تاریخی ـ فرهنگی و منافع مشترک اقتصادی ـ ژئوپلتیکی در میان دولتهای خاورمیانه را برای تحقق همگرایی و نظم دسته جمعی خود به فال نیک گرفته اند، ساختار خاورمیانه به شکلی درون زا متعارض و آنارشیک است. رویکرد نظری این نوشتار نقطه عزیمت این ساختار آنارشیک را فرایند رژیم سازی ناقص رژیم صهیونیستی دانسته و منشاء اساسی تعارضات در این منطقه را پیرامون این واقعیت سیاسی صورت بندی می نماید. فرض ما بر آن است که ساختار بی نظمی ناشی از فرایند رژیم سازی ناقص، در سطوح دیگر بازیگران دولتی و غیردولتی در خاورمیانه باز تولید گردیده و موجب پیدایش ساختارهای متکثر بی نظمی شده است.