آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۳

چکیده

متن

در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران کتاب کوچکی به نام فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه تألیف استاد فقید ابوالحسن شعرانی تهرانی طبع شرکت چاپخانه دانش به شماره 82849/ BD118مضبوط است. این رساله از جهاتی دارای اهمیت است. قبل از آنکه به بیان وجوه اهمیت کتاب بپردازیم بد نیست بدانیم که این رساله جزو مجموعه کتابهایی است که علی‏اصغر حکمت به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران اهدا کرده است.
در صفحه عنوان کتاب نویسنده با خط خود نوشته است «تقدیم به کتابخانه یگانه وزیر دانشمند معارف پرور جناب آقای حکمت می‏شود این یک جلد کتاب فلسفه مابعدالطبیعه را که نشر آن از نتایج معارف‏پروری ایشان است. مؤلف ابوالحسن [شعرانی]، 12 شهریور 16» کتاب تاریخ چاپ ندارد اما از اینکه آقای شعرانی تاریخ تقدیم کتاب را 12 شهریور 16 نوشته‏اند باید در همان سال (یعنی حدود شصت و یک سال پیش) چاپ شده باشد. در همین صفحه نوشته شده است که کتاب مشتمل بر مهمترین اقوال فلاسفه اروپا در الهیات و تجرّد نفس و تطبیق اصطلاحات است.
این رساله مختصر بیشتر از جهت تاریخی و مخصوصاً برای کسانی که در مسئله آشنایی ایرانیان با فلسفه جدید پژوهش می‏کنند اهمیت دارد. تفاوت عمده آن با نوشته‏های فلسفی متجدّدان و آثاری که در فلسفه جدید تألیف یا ترجمه شده این است که این اثر به قلم شخصی نوشته شده است که با فلسفه و علوم اسلامی آشنایی داشته است. اگر فی‏المثل کتاب دکارت را مترجمی ترجمه می‏کرد که خود فلسفه نمی‏دانست و مترجمان بعد از او هم اندک اطلاعی از علوم اسلامی داشتند.1 من مدتها با این پرسش مشغول بودم که چرا فلسفه‏دانان ما به فلسفه اروپایی بی‏اعتنایی کردند و این فرصت پدید آمد که اشخاص بی‏اطلاع از فلسفه، سراغ آن بروند و البته تاکنون هم پاسخ درستی که علاقه‏مندان به فلسفه را راضی کند برای آن نیافته‏ام. اساس پرسش این است که اگر فلسفه‏دانان به فلسفه اروپایی رو می‏کردند، ما فلسفه و تمدن غرب، یعنی به طور کلی تجدّد را بهتر درک می‏کردیم و در قبول و اخذ تمدن غربی گیرنده بی‏بصیرت و مقلّد نبودیم.
در بین استادانی که من از دور و نزدیک می‏شناختم میرزاطاهر تنکابنی و میرزا مهدی آشتیانی و فاضل تونی علاقه‏ای به فلسفه غرب نداشتند و شاید در صدد برنیامده بودند که ببینند غربیان از فلسفه چه گفته‏اند و مرحوم آقای سید کاظم عصّار گهگاه در مقام شوخی چیزی از فیلسوفان غرب نقل می‏کرد یا نامی از آنان می‏برد اما در بحث جدّی با آنان کاری نداشت و آقای شعرانی، معاصر جوان این بزرگان بود. وی به فراگرفتن مطالب علوم جدید مخصوصاً به نجوم علاقه داشت و چنان که می‏بینیم به فلسفه غربی هم بی‏اعتنا نماند.
ولی با خواندن کتاب ایشان نه فقط مشکل من حلّ نمی‏شود بلکه فکر می‏کنم باید در پرسش خود بیشتر تأمل کنم. من فکر می‏کردم که اگر یکی از استادان فلسفه اسلامی، فلسفه اروپایی را می‏خواند، فلسفه اروپایی بهتر به زبان ما انتقال می‏یافت. اکنون هم در این قول از جهت نظری و منطقی عیبی نمی‏بینم، اما باید توجه کرد که این یک حکم نظری صرف نیست بلکه نحوی تلقی از فلسفه و تاریخ یا حکمی در باب تلقی تاریخی و فلسفی موجود است. مطلب این است که یک عالم فلسفه اسلامی به فلسفه اروپایی پرداخته و به جای اینکه این اثر در اینجا و آنجا و در مدارس و دانشگاه‏ها خوانده شود و کسانی در صدد نقد و اصلاح و تکمیل آن برآیند به سرنوشت همه یا بیشتر آثاری که منورالفکرها و متجدّدها و روشنفکرهای صد سال اخیر نوشته‏اند دچار شده و شاید جز قفسه کتابخانه و ستون کوچک فهرستی که فهرست‏نویسان کتب فلسفه نوشته‏اند و می‏نویسند جایی پیدا نکرده است.
نظری به کتاب
نویسنده در ابتدای کتاب بعد از حمد خدا و درودگویی به رسول گرامی اسلام و اهل بیت آن حضرت نوشته‏اند: «غرض از تدوین این رساله آن است که تعداد مهمی از اصطلاحات حکمای جدید اروپا در فلسفه اولی با اصطلاحات فلسفه اسلامی منطبق گردیده تا اگر کسی به یک طریقه آشنا باشد، استفاده مطلب از طریق دیگر به آسانی تواند کرد و خواننده فرق این رساله را با ترجمه‏های عربی که جدیداً از کتب آنها به عمل آمده خواهد دانست. نه از این جهت که ایشان بدون تبحر در این فن به صرف دانستن زبان، خواسته‏اند بیان مقاصد فلسفه را نمایند بلکه برای آنکه چون علم و تبحر خود را به کار نبردند، غالب مطالب‏به‏زبان جدیدی خارج از اصطلاح و عاری از مسائل دقیق ومهم‏بصورت مقاله یا خطابه در آمده است.»(ص2).
با اینکه در آن هنگام هنوز جز اثر دکارت موسوم به تقریر در باب روش هیچ رساله و مقاله مهمی در فلسفه جدید به زبان فارسی ترجمه نشده بود؛ آقای شعرانی، وصفی را که در ترجمه آثار فلسفه زبان فارسی پیش آمد، کمابیش در کشورهای عربی زبان دیده بود و حتی با توجه و تذکر به اینکه مترجم فلسفه باید به زبان خاص فلسفه نیز آشنا باشد این رساله را نوشته است تا از پیش آمدن آنچه در زبان عربی روی داده است، پیشگیری کند. ایشان سپس نوشته‏اند: «برای تکثیر فایده امّهات اقوال فلاسفه جدید را نیز ضمناً از کتب معتبره آنان نقل نموده که تعداد آنان فعلاً لازم نیست و جز یکی دو مورد از فلاسفه قرون وسطی نقل نکردم؛ چون رغبت به اقوال فلاسفه جدید بیشتر است و مقدمتاً اسامی معروفترین حکمای یونان ذکر می‏شود. چون برای مراجعه کنندگان به کتب تطبیق اسامی و طرق آنها فایده کلی دارد.»
مآخذ اصلی این رساله چنانکه در حاشیه صفحه 5 و در صفحه آخر (ص 45) آمده است بیشتر از «تاریخ ازبری که به ترتیب حروف تهجی اعلام طوایف را با شرح کامل ذکر کرده و ادله آنها از کتاب مزبور و کتاب فلسفه «لار» (Lahr) که از کتب کلاسی فرانسه است نقل گردید و کتب دیگر بسیار در نظر بود ولیکن اعتماد بر مذکورات، بیشتر داشتم و از دکارت بیشتر نقل کردم. چون افضل این قوم است و او را مؤسس فلسفه جدید می‏شمارند علاوه بر اینکه مطالب وی بذوق ما هم نزدیک است.» یا «اعتماد من در نقل اقوال یونانیین بر کتب اروپایی مخصوصاً تاریخ ازبری و فلسفه لار بوده است.»
شاید اشکال شود که این کتابها که به نظر مؤلف محترم معتبر آمده است چندان هم معتبر نیست ولی توجه کنیم که رساله آقای شعرانی بسیار موجز است. ایشان در 45 صفحه فهرستی از مطالب امور عامه و طبیعی و الهی را آورده و تعبیر فرانسه هر عنوانی را ذکر کرده و رای و نظر یک فیلسوف اروپایی (چنان که تصریح کرده‏اند بیشتر دکارت) را به اجمال ذکر کرده‏اند. در این حد از اجمال نقل از یک کتاب درسی عیب نیست. مؤلف در گزارش کوتاه خود از فلسفه‏ها و فیلسوفان یونانی و در سراسر رساله در هیچ جا «ایسم» را «مذهب اصالت ...» و «گرایی»، «گری» و «انگاری» ترجمه نکرده و مثلاً در مقابل Evolutionisme تعبیر «نشو و ارتقا» گذاشته است.
چیزی که در این کتاب به یک اعتبار حسن است و به اعتبار دیگر می‏توان آن را عیب دانست شباهتی است که به کتاب لغت و مجموعه اصطلاحات فلسفه دارد. آقای شعرانی مهمترین مبادی یک کتاب جامع فلسفه اسلامی (فی المثل کتاب التحصیل بهمنیار) را آورده و اصطلاح و تعبیر فرانسه را در مقابل آن قرار داده و معنی یا معانی آن اصطلاح در نظر بعضی از فلاسفه اروپایی را به اختصار بیان کرده است. فی‏المثل در بحث از مقولات، مقولات ارسطو و کانت را آورده و در بیان تفاوت مقولات کانت و ارسطو به این اشاره که مقولات کانت اعتباری محض است اکتفا کرده و تذکر داده است که علاوه بر اضافه مقولی، اضافه اشراقی نیز هست. پس حسن کتاب این است که متضمن اطلاعات است و صفت آموزشی دارد. اما اگر صورتی از فلاسفه تطبیقی را با آن بسنجیم، می‏بینیم که نویسنده محترم به چنین تطبیقی نپرداخته و قصد این کار را نیز نداشته است. فایده عمده کتاب ترجمه خوب چندین اصطلاح است که کمابیش مقبول قرار گرفته و نویسندگان و مترجمان، آنها را پسندیده و بکار برده‏اند. شاید اگر این رساله را کتاب درسی فلسفه برای دبیرستانها قرار می‏دادند بی‏مناسبت نبود. اما چون تلقی ما از کتاب درسی این است که مواد و مطالب آن بالفعل دستورالعملهای رسمی معین شده باشد این قبیل کتابها نمی‏تواند کتاب درسی باشد. به هر حال ما از حسن کتاب استفاده نکردیم. کتاب هم در حدّی نبود که یک حرکت فکری به وجود آورد؛ به این جهت به خیل کتابهایی پیوست که یک بار چاپ می‏شود و اهل فضل آن را می‏خرند و می‏خوانند و شاید هم نمی‏خوانند و کم‏کم فراموش می‏شود.
ناگفته نماند که علاوه بر غلطهای چاپی بعضی سهوها هم در کتاب یافت می‏شود؛ مثلاً در صفحه 35 Spiritualisme«تجرّد نفس» ترجمه شده و وصف و بیان آن هم، بیان تجرد نفس است نه توضیح معنی Spiritualisme که مراد آن این است که موجود از سنخ روان است. در همین صفحه 31 Theodice«الهی اخص» ترجمه شده و حال آنکه تئودیسه به معنی عدل الهی است. در همین صفحه 31 Tharmonie ، Preelalilie ترجمه نشده است، امّا معنی آن با قول ابوالهذیل «که می‏گفت اگر مرد کشته شود در همان وقت می‏میرد» یکی دانسته شده است. در صفحه 15 معادل فرانسوی بعضی مقولات ذکر شده و ترجمه مقولات متعلق به وجهه نظر کیفیت، درست نیست و برای ایجاب و سلب و حصر واقعیّت و منفی بودن و محدودیت آمده است.
این اثر به قلم شخصی نوشته شده است که با فلسفه و علوم اسلامی آشنایی داشته است.
سید کاظم عصّار گهگاه در مقام شوخی چیزی از فیلسوفان غرب نقل می‏کرد یا نامی از آنان می‏برد اما در بحث جدّی با آنان کاری نداشت.
«غرض از تدوین این رساله آن است که تعداد مهمی از اصطلاحات حکمای جدید اروپا در فلسفه اولی با اصطلاحات فلسفه اسلامی منطبق گردیده تا اگر کسی به یک طریقه آشنا باشد، استفاده مطلب از طریق دیگر به آسانی تواند کرد.
مآخذ اصلی این رساله چنانکه در حاشیه صفحه 5 و در صفحه آخر (ص 45) آمده است بیشتر از «تاریخ ازبری که به ترتیب حروف تهجی اعلام طوایف را با شرح کامل ذکر کرده و ادله آنها از کتاب مزبور و کتاب فلسفه «لار» که از کتب کلاسی فرانسه است نقل گردید.
مؤلف در گزارش کوتاه خود از فلسفه‏ها و فیلسوفان یونانی و در سراسر رساله در هیچ جا «ایسم» را «مذهب اصالت ...» و «گرایی»، «گری» و «انگاری» ترجمه نکرده و مثلاً در مقابل Evolutionisme تعبیر «نشو و ارتقا» گذاشته است.
پاورقیها:
1 - شاید بتوان امثال محمد علی و ابوالحسن فروغی را مستثنی کرد که در هنگام ترجمه و تحریر مطالب فلسفه اروپایی احساس کردند که باید چیزی از فلسفه اسلامی بدانند و سعی کردند که به آثار و کتب فلسفی رجوع کنند و احیاناً آن را نزدیک استاد فرا گرفتند.چنان که‏محمد علی‏فروغی کتاب فنّ سماع طبیعی شفا را نزد مرحوم فاضل تونی خواند و ترجمه آن را به فارسی روان نوشت.
 

تبلیغات