آشنایی با مکتب شیراز شاگردان غیاث الدین منصور دشتکی شیرازی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پس از رحلت غیاثالدین منصور، به علت اوضاع و احوال سیاسی و برخوردهای اعتقادی و قویتر شدن حکومت مرکزی صفویه، جمع شدن علما و دانشمندان در پایتخت از یک طرف و نقاری که بین غیاثالدین منصور و دستگاه صفوی ایجاد شده بود1 از طرف دیگر و همچنین به علت ستیزی که بعضی از کوتهنظران درباری نسبت به حکمت و فلسفه روا میداشتند، حوزه فلسفی شیراز از جوانب مختلف مورد فشار و بیمهری قرار گرفت و فضلا و دانشمندان شیراز مجبور به جلای وطن شدند و حتی خاندان دشتکی بعضاً به سرزمینهای دور دست چون هند و مکه و مدینه هجرت کردند.2
اما مکتب فلسفی شیراز با این هجرتها نه تنها از بین نرفت بلکه در نقاط و سرزمینهای دیگر گسترش یافت. شاگردان بیواسطه و با واسطه غیاثالدین منصور، مکتب شیراز را که وارث حکمتِ اسلامیِ مشاء و اشراق بود در تمام مراکز علمی آن روز گسترش دادند؛ بطوری که این جریان از مرزهایِ ایران گذشت و بخصوص در شبه قاره هند، نمودی بارز یافت. هرچند مشهور آن است که ملاصدرا در مکتب اصفهان از شیخ بهایی و میرداماد حکمت اندوزی کرده است، ولی به احتمال قریب به یقین حکمت آموزی را در شیراز و در خدمت یکی از شاگردان با واسطه غیاثالدین منصور آغاز کرده و سپس وارد حوزه فلسفی اصفهان شده است.3 اینکه ملاصدرا در تعظیم و تقدیس غیاثالدین منصور الفاظ و القابی را بکار میبرد که تنها در مورد اساتیدش شیخبهایی و میرداماد از او دیده شده، نیز مؤید همین مطلب است.4
جالب آنکه از فخرالدین سماکی به عنوان بزرگترین استاد میرداماد در حکمت یاد کردهاند5 و ملاعبدالله یزدی را استاد شیخ بهایی دانستهاند؛ در حالیکه فخرالدین سماکی خود شاگرد غیاثالدین منصور بوده و پس از غیاثالدین منصور محضر شاگرد بزرگ او یعنی جمالالدین محمود را درک کرده است و ملاعبدالله یزدی نیز شاگرد جمالالدین محمود بوده است. بدین ترتیب ردّپای مکتب فلسفی اصفهان را باید در مکتب شیراز و نزد غیاثالدین منصور جستجو کرد.
از سوی دیگر با فرار صدرالدین محمد ثانی از شیراز6 و سایر حوادثی که بعداً به آنها اشاره خواهد شد، شهر شیراز به جز مدت کمی که جمالالدین محمود شیرازی ریاست حوزه فلسفی آن را در دست داشت، نتوانست آن مرکزیت و رونق سابق را بازیابد. عبدالواحد بن علی استاد قاضی نورالله شوشتری که بعد از وفات غیاثالدین منصور برای تحصیل حکمت به شیراز آمده بود، چنین گزارش میدهد:
مولی کمالالدین حسین اردبیلی معروف به الهی را به تسنن متهم کرده و در زمره مخالفان محقق کرکی شمردهاند. با توجه به سابقه برخورد استادش غیاثالدین منصور با محقق کرکی زمینه ایراد این اتهام بر چنین شیعه مخلصی واضح میشود.
«وقتی به شیراز رسیدم که هیچ یک از فضلای شیراز در شیراز نبود. بلکه طالب علمی که شرح شمسیه پیش او بخوانم نبود. چه خواجه جمالالدین محمود را قاضی جهان به تبریز فرستاده و به تعلیم پسر خود میرزاشرف برده بود. و شیخ نصرالبیان به اردوی محلی رفته بود و شیخ منصور و ملاتقی الدین محمد به گرمسیر رفته بودند و ملاسلیمان و جمعی دیگر به طرف دیگر رفته بودند.»7
ما در این مقاله به شاگردان غیاثالدین منصور و احوال و آثار آنان خواهیم پرداخت. تعداد شاگردان او زیاد بوده است و اگر شاگردان با واسطه را نیز اضافه کنیم عدد بزرگی خواهد شد که مهمترین آنان را به شرح زیر میتوان خلاصه کرد:
1 ـ صدرالدین محمدثانی
وی فرزند غیاثالدین منصور و بسیار مورد علاقه پدر بوده است. شرح حال او و چگونگی برخورد او با شاه طهماسب و در نتیجه فرارش را از شیراز، قبلاً ذکر کردیم.8 در اینجا بیمناسبت نیست که از برخورد او با ملامحتشم کاشانی شاعر معروف دربار صفوی ذکری به میان آوریم و با درج نامههایی که بین این حکیم و آن شاعر ردّ و بدل شده است شخصیت صدرالدین محمد، موارد اختلافش با دربار صفوی تا حدودی روشن شود. به گزارش کتاب عرفات العاشقین:9
«مولانا محتشم کاشانی وقتی ملک الفضلاء سیدالعلماء میرصدرالدین محمدبن غفل حادی عشر میرغیاثالدین منصور بن میر صدرالدین محمد دشتکی را به منزل طلب نموده، ضیافت کرده تملق از حد گذرانیده در تهیه اسباب ضیافت بغایت تکلفات نموده و در خدمت وی مبالغه عظیم کرده، جایی که نزاکت فطرتِ میر بود، طعام ناخورده به منزل خود مراجعت نمود. مولوی این غزل را به خدمت فرستاد:
آنکه رنجیده زمن گر کنم اظهار که کیست
گربمیرم نتوان بر من از انصاف گریست
برجگر خار غمی داشتهام زین دو سه روز
که به آن در غم هجرش نفسی نتوان زیست
بیگناهم ولی از تندی خوی تو مرا
گُنهی نیست که در نامه اعمالم نیست
پس صدرالدین محمد در جواب، فقره نثری در کارکرد از غایت نفاست مذکور میشود:
ملاذالاناما! خداوندگارا! امروز در مسجد جامع به رقعه منظومه موسومه به نظم الجواهر مشرف شد. چون از نمو «و ماعلّمناه الشعر»10 کلاهی به این عاجز نرسیده در وُسع نطقِ خود مجال جوابِ نظم ندید؛ بر سبیل نثر گستاخی مینماید؛ اگر نمینمود حمل بر خاطر بیمار و دیگر امور میفرمودند.
ملاذا! آنچه اشارت به آن فرموده از رنجش و غیره، همه غیر واقع است. چه جای آن است نظم و نثر و سلوک و وضع خدام با این فقیرِ جاهل هیچ مدانِ بیهیچ هنر از حسن یوسف و صوت داوود و ملک سلیمان و علم آدم و شجاعت رستم و مهابت حسن بیک یوزباشی و فهم حیدرمعمائی(!؟) در واقع، از سلطنت و مؤونت و حُسن و اخوات آن عاریم.
چون مبالغه خدّام در این امور و تعظیمات و سلوکِ لازمه آن مشاهده شود، تارةً حمل بر هزل و بلوغ به نهایت بلکه تجاوز از حدّ میشود و تارةً، نعوذبالله بر قصور فهم و عدمِ فراستِ خدّام حمل میگردد؛ و قسم اخیر خود محال است، باید که محمول بر هزل باشد. اکنون چه معنی دارد که با خادمان خود در این مقام بوده باشید و با فقیر که به سی سال است از خدّامم در معرض عاشقی در آیند و با آنکه چهل مرتبه از ایشان مفلوک ترم، بنده را بر مسند سلطنت نشانده و با وجود پیری و ضعفِ قوایم و درد پا، متّکا در بر و نازبالش در بغل به خدمت ایستاده باشند و با وجود تعددِ نمدتکیههای رنگارنگ، تکلیف
از شاگردان معروف جمالالدین محمود، افضلالدین محمد بن حبیبالله العامی معروف به ترکه (م 984ه••) است که از علمای بزرگ اصفهان محسوب میشود و ابوالقاسم کازرونی صاحب کتاب معروف سُلّمالسماوات نزد او درس خوانده است.
تحقیق / آشنایی با مکتب شیراز
نمایند که برخیزید که نمدتکیه دیگر در اندازم!؟
بنده طالبم؛ و طالب علم حقش آنکه بر بوریا بخوابد و شما شاعرید که در منزل شما جز خشتی و ابریقی نباید باشد. این نوع ارادت مخصوص نساء و اَتراکست. حقا که از مشاهده آن مرتبات به نوعی انوثت بر من غالب گشته که مگر یک ماه دیگر در منزل خود باشم شاید که به رجولیت اصلی باز آیم! هیهات! در امر ضیافت؛ چون هیچ داروغه و یوزباشی و وزیر در میان ما نبود. بلکه مجلسی بود مرکب از یک واعظ و یک طبیب و دو طالب علم و نیم سید و دو شاطر ریشدار و چهار شاعر مفلوک و یک مطرب بدنواز؛ و اینها همه کدامی باشند.11 طریق مکرمت آن بود که جهت آن مشتگدای بیسروپا که در مذلت و فلاکت با میزبان شریکند یک قاب برنج و دو کاسه و دو سه تکه نان بیاورند تا از مشاهده خلاف عادت به مرگ مفاجات نمیرند.
من که هر شب یک چهار یک برنج پزم و مشاهده کنم که قراپلاو،12 ساز پلاو، سارق پلاو، داوق پلاو، بارق پلاو، باش پلاو، داش پلاو، هاش پلاو، ماش پلاو، خشخاش پلاو، ارماش پلاو، یلداش پلاو، رشته پلاو، مشته پلاو، کشته پلاو، سماق پلاو، دجاق پلاو، تخماق پلاو، داق پلاو، دیاق پلاو، تاروخ پلاو، ساروخ پلاو، انار پلاو، منار پلاو، خیار پلاو، مهار پلاو، هزار پلاو، عدس پلاو، باقلا پلاو، لوبیا پلاو، سفید پلاو، سیاه پلاو، زرد پلاو، مرد پلاو، برد پلاو، شلد پلاو، شلغم پلاو، زردک پلاو، کشمش پلاو، مشمش پلاو، بریان پلاو، مرغ پلاو، غاز پلاو، لک لک پلاو، فندق پلاو، گردو پلاو، سنجد پلاو، عاشق پلاو، معشوق پلاو، به غیر قلیه برنج، این طعامها به جهت من، صف در صف کشیده؛ چون دل از دست ندهم و خلاف عادت سلوک نکنم!؟ که ملاحظه خاصه و خرجی نمایم. خاصه پالوده به نعمت آلوده با شرب آغشته به شیره نبات، معجون به آب حیات از عین شربتخانه سند به یک مضاف به آن شود بر وجهی که هر یک قاب از آن به نهصد و پنجاه و دو دینار و نیم برآمده ...
به همه حال، این گستاخی را حمل بر رنجش نفرمایند که جای آن نیست و اللهِ بالله. بلی اگر حمل بر صدق قول میفرمایند به جای خود است. و مِنْ بَعد بنده را از مسند سلطنت و نبوت پایینتر آرند و خود نیز از مقام عاشقی و عبودیت قدمی فراتر نهند تا هر دو بر جاده راست افتیم و همواره نزدیکتر تا همه برابر و برادر باشیم. شما بازار نظمم در پیچید تا ما دکان نثر دربندیم و همه از مردم و آدمی باشیم.13 باید که مِنْ بَعد تقلید خلیل عطار در کسب اعتبار ننمایند و الله واسع علیم»14.
2 ـ مولی کمالالدین حسین اردبیلی معروف به الهی
وی که فرزند خواجهشرفالدین عبدالحق اردبیلی است در جوانی از اصحاب سلطان حیدر صفوی، نبیره شیخ صفیالدین اردبیلی بوده و از جانب وی مأمور به ارشارد در شیراز شده است.15 در شیراز از محضر علامه دوانی، امیر غیاثالدین منصور و امیر جمالالدینبن عطاءالله پسر عموی غیاثالدین بهرهور شده است. در علوم مختلف عقلی و نقلی متبحر بود و تشیع خود را در زمان شاه اسماعیل ظاهر کرد. اول کسی است که در فقه جعفری به زبان فارسی مطلب نگاشته است. به تصوف گرایش شدید داشت. در سال 908 هـ . ق. گلشن راز شبستری را شرح کرده است که شرحی است مبسوط با یک مقدمه و دوازده فصل. سال اتمام نگارش آن را به ابجد چنین آورده است:
شده تاریخ اتمامش چه روشن
زده عقلش رقم از «شرح گلشن»
شرحی نیز به فارسی بر نهجالبلاغه علی(ع) دارد. دو تفسیر یکی به فارسی و دیگری به عربی بر قرآن دارد همچنین سایر آثارش عبارتند از:16
1 ـ شرح تهذیب الوصول الی علمالاصول که اصل آن از علامه حلی است؛
2 ـ حاشیه بر شرح مواقف،
3 ـ حاشیه بر شرح مطالع،
از جمالالدین محمود، آثار زیادی باقی نمانده است. شاید یکی از علتهای آن غارت شدن کتب و یادداشتهایش توسط اشرار بوده است.
4 ـ حاشیه بر شرح قطبالدین شیرازی بر شمسیه،
5 ـ حاشیه بر شرح هدایه میبدی،
6 ـ حاشیه بر حاشیه علامه دوانی بر تجرید،
7 ـ حاشیه بر حاشیه سیدصدرالدین دشتکی بر تجرید،
(این دو حاشیه بیشتر بصورت محاکمات بین علامه دوانی و سید سند قلمداد میشود و بنام «محاکمات بر طبقات» خوانده میشود)؛
8 ـ شرح تذکرة خواجه در هیئت،
9 ـ حاشیهبر شرح تحریر اقلیدس در هیئت،
10 ـ حاشیه بر بیست باب در اسطرلاب از خواجه طوسی،
11 ـ شرح اثبات الواجب دوانی که در 916 (به تاریخ اثبات الواجب) نگاشته است؛
12 ـ حاشیه بر قواعد الاحکام علامه حلی.
او را به تسنن متهم کرده و در زمره مخالفان محقق کرکی شمردهاند.17 با توجه به سابقه برخورد استادش غیاثالدین منصور با محقق کرکی زمینه ایراد این اتهام بر چنین شیعه مخلصی واضح میشود. به هر حال او در سال 950 ه•• در گذشته و بیش از 30 کتاب به فارسی و عربی و ترکی باقی گذاشته است. از شاگردان او میتوان از میرسید خلیل بنرضوی کرمانی نام برد که صاحب حاشیهای بر حاشیه میرسید شریف بر شمسیه است.
3 ـ جمالالدین محمود شیرازی
او را باید سرآمد شاگردان غیاثالدین منصور دانست. از احوال او در کتب تاریخی و تراجم بطور مستقیم سخنی به میان نیامده است. قدر مسلم آنکه در حدود سال 960 تا 965 ه•• حوزه فلسفی بزرگی در شیراز داشته است و فضلای زیادی چون مرحوم مقدس اردبیلی، ملاعبدالله یزدی صاحب کتاب معروف حاشیه ملاعبدالله، عبدالواحدبن علی استاد قاضی نورالله شوشتری، ملاحاجی محمود یزدی ، ملامیرزا جان باغنوی، سید حسین عمیدی، ملاعبدالله شوشتری، افضل الدین محمد ترکه، ملامحمد شریف اصفهانی رویدشتی، ملا آقاجان شیروانی و شاه ابومحمد شیرازی همزمان در این حوزه نزد او درس میخواندهاند.
عدهای او را شاگرد دوانی گفتهاند. چنانکه امین احمد رازی در کتاب هفت اقلیم آورده است:
«خواجه جمالالدین محمود از فضلای عصر بود علمش بینهایت و عملش بیغایت؛ و از تلامذه جلالالدین محمد دوانی است که استاد وی بوده و جمیع فضلای این عصر و زمان از جمله تلامذه وی بودهاند».18
شاید علت این انتساب یکی این باشد که نویسنده جمیع فضلای آن زمان را شاگرد دوانی میشمرده دیگر اینکه در سلسله روایتی، جمالالدین محمود از دوانی نقل روایت کرده است.19 سوم آنکه جمالالدین محمود بر کتب دوانی شرح و حاشیه نوشته است.
به هر حال، اگر جمالالدین محمود نزد دوانی درس خوانده باشد، در زمان مرگ دوانی (908ه••) بسیار جوان بوده و بیشتر تدرس او نزد غیاثالدین منصور واقع شده است.
پس از مرگ غیاثالدین منصور (948ه••) قاضی جهان وزیر دانشمند و دانش دوست شاه طهماسب او را برای ادامه تعلیم پسر خود میرزاشرف به تبریز برد. پس از عزل و مرگ قاضی جهان (960ه••) جمالالدین محمود به شیراز بازگشت. عبدالواحدبن علی استاد قاضی نورالله شوشتری که خود افتخار شاگردی جمالالدین محمود را داشته چنین میگوید:
در این اثنا خواجه جمالالدین محمود بعد از دوازده سال از تبریز به شیراز آمد و قصد او آن بود که چون از قاضی جهان رعایت خوب یافته، طالب علمان را رعایت نموده در شیراز به طریقه سیدالحکماء میرغیاثالدین منصور کرسی نهاده و به افاده مشغول شود و ندای «انی اعلم ما لا تعلمون»بگوش هوش افاضل زمان رساند».20
هموگزارش میدهد که در بازگشت جمالالدین محمود به شیراز عدهای در دروازه اصفهان به او و خانوادهاش حمله کرده، داماد او را کشتند و اموال او را همراه با کتب و یادداشتهایش غارت کردند.21
به هر حال، حوزه مجددی که جمالالدین محمود پس از دوازده سال در شیراز و در مدرسه منصوریه دایر کرد باعث شد که فضلای زیادی به تحصیل معقول در آنجا بپردازند. ملاعبدالله یزدی به امر جمالالدین محمود
بیشک نامدارترین شاگرد میرفتحالله شیرازی، معین الدین ابو محمد محمود بن محمد دهدار خفری متخلص به عیانی است. وی در سال 947 ه•• . ق. در خفر جهرم متولد شد.
تحقیق / آشنایی با مکتب شیراز
حاشیهای بر تهذیب المنطق در باب ضابطه اشکال اربعه نگاشته است که اول آن چنین است: «حمداً لألهٍ هو بالحمد حقیق اذ ارشدنا الی رموز التوفیق ...»22 همچنین ملا عبدالله حاشیه خود را بر حاشیه خطائی در همین اوان یعنی سال 962 ه•• در مدرسه منصوریه شیراز نگاشته است که نام کامل آن «الحاشیة الخطائیه علی شرح المختصر لتلخیص المفتاح» است که اصل آن از سکاکی (م 626ه••) است و نظام الدین عثمان خطائی (م 901 ه••) بر آن حاشیه نگاشته است.23
مقدس اردبیلی نیز علوم عقلیه را در همین حوزه شیراز فرا گرفته و با ملاعبدالله یزدی همدرس و همحجره بوده است. حاشیهای که بر تجرید نگاشته و در آن، مبحث امامت را بسیار بسط داده، محصول همان دوران است.24 حجره او در مدرسه محمودیه شیراز هنوز باقی است. این حجره و داستانهایی که از کیفیت علم آموزی محقق اردبیلی در این دوران نقل میشود، یادآور زهد و عبادات و تذکری برای همه طلاب است.
از شاگردان معروف جمالالدین محمود، افضلالدین محمد بن حبیبالله العامی معروف به ترکه (م 984ه••) است که از علمای بزرگ اصفهان محسوب میشود و ابوالقاسم کازرونی صاحب کتاب معروف سُلّمالسماوات نزد او درس خوانده است.
از دیگر شاگردان جمالالدین محمود، شیخ شمسالدین فرزند شیخ ابراهیم قطیفی مجتهدمعروف و رقیب محقق کرکی است که پس از بازگشت از سفر هند و دکن و در حالی که صاحب مکنت و شوکت بسیار شده بود به شیراز آمد و همو بود که جمالالدین محمود را تشویق کرد که حوزه مجددی در شیراز تشکیل داده و به تدریس حکمت بپردازد.25
تاجالدین حسن بن شرف الدین فلاورجانی پدر فاضل هندی و نیز ابوالولی ابنسید المحقق شاه محمود حسنی شیرازی از جمالالدین محمود اجازه روایت داشتهاند.26
از جمالالدین محمود، آثار زیادی باقی نمانده است. شاید یکی از علتهای آن غارت شدن کتب و یادداشتهایش توسط اشرار بوده است که قبلاً به آن اشاره شد. از کتابهای او میتوان به آثار زیر اشاره کرد:
1 ـ شرح بر اثبات الواجب دوانی،
2 ـ قدم و حدوث اجسام،
3 ـ حاشیه بر شرح قدیم دوانی،
4 ـ ملاحبیب الله باغنوی معروف به
میرزاجان شیرازی
وی از شاگردان معروف جمالالدین محمود شیرازی است. (باغ نو یکی از محلات قدیمی شیراز است). از تاریخ تولد او اطلاعی در دست نیست. وی در درس جمالالدین محمود با امثال مقدس اردبیلی و ملاعبدالله یزدی همدرس بوده است. از کوشش و سعی وافر او در فراگیری دروس، داستانها ساختهاند. احتمالاً از جلال الدین دوانی نیز استفاده کرده است چنانکه در ابتدای شرح خود بر اثبات واجب و قدیم دوانی چنین آورده است: «المحقق الدوانی استاذی و استنادی»27 بعضی او را پیروطریقه اشعری و از شافعیان متعصب شمردهاند. قاضی نور الله او را به انتحال آثار غیاث الدین منصور متهم کرده است. شاگرد او شیخ ابوالقاسم کازرونی در کتاب سلم السماوات آورده است:
«مولانا میرزاجان شیرازی از سال 971 تا 988 ه•• در بلده شیراز به تدریس علوم عقلیه اشتغال مینمود و این حقیر اصول ابن حاجب و حاشیه قدیم مولوی (دوانی) را پیش ایشان خوانده بود. در سال 988 به طرف هند حرکت نمود و مندرلار، ریاضی و تفسیر بیضاوی را پیش او خواندم».
کار او در هند بالا گرفت و در دربار بابریان تقرب یافت و در سال 99428 و یا 99529 در هند در گذشت.
از میرزاجان شیرازی آثار متعددی در منطق، اصول، کلام، حکمت و طب بر جای مانده است که برخی از آنها عبارتند از:
1 - الردود و النقود که تعلیقه بر شرح مختصر عضدی است؛
2 - حاشیه بر معالم الاصول که نسخهای از آن در کتابخانه ملی فارس موجود است؛
3 - حاشیه بر اشارات،
4 - حاشیه بر حاشیه قدیم تجریدالکلام،
5 - حاشیه بر شرح مطالع،
6 - حاشیه بر حاشیه شرح مطالع،
7 - حاشیه بر اثبات الواجب دوانی که در سال 983 پایان یافته است؛
8 - حاشیه بر محاکمات رازی بر شرح اشارات،
9 - حاشیه بر شرح اشارات خواجه،
10 - انموذج الفنون،
11 - حاشیه بر مطول،
12 - حاشیه بر مطالع الانوار سراج الدین ارموی،
13 - حاشیه بر شرح ایجی بر منتهی السؤال و الاُمل ابن حاجب؛
14 - حاشیه بر شرح مواقف.
از شاگردان معروف او غیر از شیخ ابوالقاسم نصرالبیان کازرونی، سید حسن حسینی خلخالی (م 1014 ه•• ) است که آثاری دارد از این قبیل:
1 - رساله اثبات الواجب،
2 - حاشیه بر حاشیه تفسیر بیضاوی،
3 - رسالة فی المبدأ الاول و صفاته،
4 - حاشیه عقاید عضدیه،
5 - حاشیه بر تهذیب المنطق و الکلام،
5 - میرزا شرف جهان قزوینی (912 ـ 969 ه•• .)
او فرزند قاضی جهان و از سادات جلیل القدر شیراز بود که در خدمت غیاث الدین منصور درس خوانده و پس از او مدت دوازده سال شاگرد جمال الدین محمود بوده و در سفر و حضر او را همراهی کرده است. وی در سال 968 و یا 969 از دنیا رفته است. این شاگرد غیاثالدین نیز، با آنکه پدرش مدتی مقام وزارت را داشت، مورد بیمهری شاه و حکومت صفوی واقع شد چنانکه در تذکره میخانه آمده است:
«جمعی از معاندان به عرض اشرف اقدس فرمانروای ایران زمین رسانیدند که آن نوباوه بستان سیادت یکی از ارباب متعصب اهل تسنن است. شاه بعد از استماع این خبر، .... از آن منبع فصاحت و بلاغت بغایت مکدر شد و از نظر کیمیا اثرش بینداخت. به هر تقدیر، در حین حیات و بعد از وفات والد خود از سعادت ملازمت پادشاهی و تفاخر بندگی شاهنشاهی بیبهره ماند».30
6 - میرفخرالدین استرآبادی معروف به سماکی
او استاد بزرگ میرداماد در علوم عقلی است31 و احیاناً پس از غیاث الدین منصور نزد جمال الدین محمود نیز درس خوانده است. حواشی او بر تجرید به حواشی فخریه معروف است که در برابر حواشی خضریه قرار دارد و خود او نیز به علامه فخری شهرت دارد. همچنین رسالهای از او در آداب المناظره باقی است.
7 - میرزا قاسم گنابادی
او از سال 900 تا 948 ه•• در علوم و ریاضیات از محضر غیاث الدین منصور بهرهمند بوده است.
8 - کمال الدین حسین ضمیری اصفهانی
وی که به سال 973 ه•• فوت کرده است در علوم ریاضی شاگرد غیاث الدین منصور بوده است.32
9 - مولانا شیخ احمد
که اصلش از ولایت خلخال بوده و مدتها نزد غیاث الدین درس خوانده است.33
10 - مولانا مصلح الدین محمد عبادی لاری
او که به تعبیر احسن التواریخ سر آمد شاگردان غیاث الدین منصور ملقب به صدر بوده است در سال 979 ه•• وفات یافت ـ او را از سنیّان شافعیلار شمردهاند و در جوانی خدمت دوانی، غیاث الدین منصور و میرکمال الدین حسین بن محمد رسیده است سپس در سال 963 به هند رفت و مدتی با جلال الدین اکبر به سر برد سپس به حج رفت و از آنجا عازم استانبول شده و مدتها در آنجا به تدریس مشغول بوده و تولیت مدرسه خسرو پاشا را در سال 967 به او سپردند. سپس به بغداد رفت و تاریخی به جهت آل عثمان نگاشت و در سال 979 در عثمانی گذشت کتب او عبارتند از:
تحقیق / آشنایی با مکتب شیراز
1 - حاشیه بر شرح میبدی بر هدایة الحکمة،
2 - حاشیه بر تهذیب المنطق و الکلام دوانی،
3 - حاشیه بر طوالع الانوار قاضی بیضاوی در کلام،
4 - تعلیقه بر تفسیر بیضاوی،
5 - حاشیه بر مطول تفتازانی،
6 - شرح کافیه ابن حاجب،
7 - شرح رساله فارسی قوشچی،
8 - رساله در علم هیئت،
9 - حاشیه بر حاشیه قدیم ملاجلال،
10 - حاشیه بر شرح جامی،
11 - شرح فارسی هیئت ملاعلی قوشچی،
12 - حاشیه بر انوار شافعی.
11 - تقی الدین ابوالخیر محمد فارسی
او چند رساله در ریاضی و اسطرلاب و حکمت تألیف کرده است.
12 - شیخ منصور باغنوی
او ابتدا شاگرد دوانی و بعد از او شاگرد غیاث الدین منصور بوده است.34
13 - میر ابوالفتح ابن امیر مخدوم
حفید میرسید شریف.
پدر او میرزا مخدوم شیرازی از احفاد سید شریف جرجانی است وی دخترزاده قاضی جهان وزیر سیفی حسینی است «و چون متهم به تسنن بود از حضرت شاه جنت بارگاه زیاده توجه و التفات نمییافت». وی شرحی بر آداب المناظره دارد.
14 - مولی وجیهالدین سلیمان القاری الفارسی
او استاد ابوالقاسم ابن ابیحامد نصرالبیان کازرونی است.
15 - ابوالقاسم ابنابیحامد نصرالبیان
الانصاری الکازرونی
او که جمع زیادی از علما و فضلا را شاگردی کرده است در سال 966 ه•• بدنیا آمد معقول را بیشتر نزد میرزاجان شیرازی فراگرفت در سال 1014 کتاب معروف «سلم السموات» را به پایان رسانید. این کتاب تفصیل احوالات جمعی از علماء و شعراء و ارباب منازل و اصحاب مقامات است. وی در سال 1024 از دنیا رفته است.
16 - مولی تقی الدین محمد
او از افاضل تلامذه میرزاجان شیرازی است که در عهد سلطان جلال الدین محمد اکبر پادشاه هندوستان به هند رفته و چندگاه منصب صدارت داشته است. کتابی در علم هیئت، ترجمهای از جاودان خرد و شرح رباعی جهانگیری از آثار اوست.35
17 - امیر فتح الله شیرازی
امیر سیدفتح الله شیرازی فرزند حبیب الله و مشهور به شاه فتح الله کبیر شیرازی، از سادات شیراز و از شاگردان سرشناس غیاث الدین منصور است و بعد از او از محضر کمال الدین شروانی و جمال الدین محمود شیرازی استفاده کرده و در جمیع شعب حکمت، هیئت، ریاضی، جراثقال، طب و علوم غریبه و دانشهای دینی و ادبی یگانه روزگار گردید و در رصدبندی مهارت یافت و کثیری از فضلا از محضر وی استفاده کردند. به دعوت عادلشاه بیجاپوری عازم دکن شد. مدتی در بیجار بود و پس از مرگ عادلشاه (988 ه•• ) در سال 990 ه•• به دعوت اکبرشاه، بزرگترین شهریار هند در دوره اسلامی، به آگره خوانده شد. با اینکه امیرفتح الله در مذهب تشیع بسی متصلب بوده و در عمل به دستورات آن کوتاهی نمینمود و برخلاف وی، اکبرشاه تقید به مذهب را نفی میکرد، لکن به خاطر مقام علمی خود در نزد شاه مقام و احترامی فراوان یافت و باجناق شاه شد و حکیم و طبیب و منجم و وکیل وی به شمار آمد و به امین الملک و عضدالدوله و عضدالملک ملقب گردید و منصب صدارت عظمی یافت و شاه رأی او را در مهمات امور دولتی مطاع میشمرد36. وی به امر شاه در سال 992 بر اساس زیج گورکانی به تغییر تاریخ قمری ناقص به شمسی کامل مبادرت ورزید و آن را تاریخ الهی نامید37.
امیر فتحالله پس از شاه طاهر از کسانی است که آثار حکیمان متأخر ایران همچون دوانی، سید سند و غیاث الدین منصور را به هند برد و در حلقههای درسی وارد کرد و مورد قبول علما گردانید و در انتقال دانش و حکمت مدرسی ایران به هند بیتردید مهمترین نقش را داشته و ظاهراً با همکاری وی بود که ضوابط دفتر مالیات به گونهای که در ایران رایج بود، در هند نیز مقرر گردید38.
این دانشمند بزرگ اختراعات شگفت انگیزی داشت. از مصنوعات او آسیابی بود که خود حرکت میکرد و آرد ساییده بدست میداد و آیینهای که از دور و نزدیک اشکال غریبه در آن نمایان میگشت و توپی که هربار دوازده گلوله پیاپی شلیک میکرد و بندوقی که به یک گردش، دوازده آواز میداده39. اکثر علمای بزرگ حوزه فرنگی محل در هند سلسله حکمتآموزیشان به امیر فتحالله میرسد40. شاگردان معروف ایرانی او عبارتند از محمود بن محمد دهدار (م 1016 ه•• ) میر تقی الدین محمد نسابه شیرازی (م 1019 ه•• ) ملارضا همدانی، و حکیم علی گیلانی (م 1018 ه•• ). پسر او حکیم صالح شیرازی (صالح خان) در طب شهرت داشت و پس از پدرش در هند، پزشک مخصوص شاه بود و این سمت پس از او به پسرش محسن شیرازی رسید41. نواده او فتح الله بن عبدالله قاضی شیرازی است که در سال 1098 فوت کرده و صاحب کتابهایی چون سنن الامة و البدایع و نیز ریاضی الابرار فی مناقب الکرار به فارسی است وی در زمان شاه سلیمان صفوی مدت زیادی قاضی اصفهان بود. امیر فتح الله در سال 997 در کشمیر در گذشت و اکبر شاه در مرگ او تأسف بسیار خورد و گفت که اگر وی بدست دشمن اسیر میشد و برای آزادی او همه درآمد حکومت و خزائن سلطنت مرا میخواستند میدادم و یقین داشتم که در این سودا سود فراوان کردهام. از آثار او اینها را میتوان نام برد:
1 - الأسألة السلطانیه، که به فارسی نگاشته شده و جواب سؤالات فلسفی و کلامی است که سلطان نظامشاه بن الحسین در احمدنگر از او کرده است و در حدود 994 نگاشته شده است.
2 - حاشیه بر حاشیه قدیم دوانی بر تجرید؛
3 - حاشیه بر شرح مطالع، که در 994 نگاشته است.
4 - رسالة فی اسم الجنس؛ در بیان موضوع اسم جنس و اقسام لام است. اول آن چنین است: «الحمدلله الذی جعل اجناس الاسماء اسماء الاجناس...» این کتاب نیز در 994 نگاشته شده است.
5 - صاحب الذریعه دو کتاب طبقات اکبری و آیین اکبری را نیز از او میداند.
18 - محمود بن محمد دهدار (عیانی)
بیشک نامدارترین شاگرد میرفتحالله شیرازی، معین الدین ابو محمد محمود بن محمد دهدار خفری متخلص به عیانی است. وی در سال 947 ه•• . ق. در خفر جهرم متولد شد. مقدمات را در شیراز فرا گرفت سپس به هندوستان رفت و مدتها نزد میر فتح الله شیرازی به تحصیل کمالات عالی پرداخت. وی در علم جفر، علم حروف و سایر علوم غریبه تبحر داشت. پسر خود را بنام پدرش محمد نامید. نزدیکی نام این پدر و پسر باعث شده که غالب نویسندگان این دو را با یکدیگر اشتباه کنند. وی در سال 1016 در سن 69 سالگی در گذشته است و مقبره او در قبرستان دارالسلام شیراز هنوز باقی است. آثار او عبارتند از:
1 - منظومه سجنجل الاسماء؛ که فرصت الدوله به او منسوب کرده است.
2 - جواهر الاسرار؛ که در علم جفر است و به نظم و نثر نگاشته شده است.
3 - جامع الفوائد؛ در علم حروف است که آن را بعد از بازگشت از هند به فارسی نگاشته است.
4 - زبدة الالواح؛ در فسون و طلسم.
5 - مفتاحالمغالیق؛ درخواصاعدادوجفرو طلسمات.
6 - کنز الرموز؛ در خواص حروف و تطبیق آنها بر احکام نجومی در 14 روز تألیف کرده است. چنانکه خود چنین آورده است:
شرح این زیده یا خلاصه تمام شد مرتب به چهارده ایام
نبرد راه مطلقاً به رموز چشم بندش بود رموز کنوز
7 - کتاب دستور، شامل اشعار عیانی است.
8 - رسالهای در توحید،
9 - جفرالجامع،
10 - غایة الامکان،
11 - مفتاح الاستخراج،
12 - مقصد الاقصی،
13 - رسالهای در جفر؛ که در سال 1889 میلادی در گانپور هند چاپ شده است.
19 - محمد دهدار (فانی)
بعد از دهدار پدر نوبت به محمد[بن] محمود دهدار میرسد که تخلص او در شعر فانی بوده است. در مقدمه رساله ذوقیه، خود را عبیدالاحرار محمد دهدار معرفی کرده است. از تاریخ تولد و وفات او اطلاعی در دست نیست همینقدر میدانیم که تا سال 1082 در شیراز بوده
بعد از دهدار پدر نوبت به محمد[بن[ محمود دهدار میرسد که تخلص او در شعر فانی بوده است. در مقدمه رساله ذوقیه، خود را عبیدالاحرار محمد دهدار معرفی کرده است. از تاریخ تولد و وفات او اطلاعی در دست نیست همینقدر میدانیم که تا سال 1082 در شیراز بوده است.
تحقیق / آشنایی با مکتب شیراز
است. چنانکه در پایان رساله ذوقیه خود آورده است: «در روز 25 جمادی الاولی سال 1082 قمری در دارالفضل شیراز تحریر یافت». قبر او نیز در حافظیه شیراز واقع است.42 آثار و کتب منسوب به او عبارتند از:
1 - خلاصة الترجمان فی تأویل خطبة البیان: این رساله به فارسی است و شرحی است بر خطبه منسوب به علی(ع) که فقرات بلندی دارد و چنین آغاز میشود: انا الذی عنده مفاتح الغیب لایعلمها بعد محمد(ص) غیری... و چنین خاتمه مییابد: انا اظهر الاشیاء الوجودیة کیف اشاء، انا باب حطتهم التی یدخلون فیها... این خطبه را حافظ برسی حلی مؤلف «مشارق الانوار» و قاضی سعید قمی (1038 - 1103) نقل کردهاند43.
البته بعضی دیگر مثل ابوالقاسم گیلانی (1150 - 1231) این خطبه را مخالف قرآن و از ساختههای غلات شمردهاند. به هرحال، دهدار به تأویل این خطبه پرداخته است. در انتساب این کتاب به دهدار پدر و یا دهدار پسر اختلاف است. شیخ آقا بزرگ آن را از محمد دهدار دانسته است44. و در کتاب بزرگان جهرم به محمود دهدار منسوب شده است45. البته در اول این کتاب آمده است: «الحمد لله الذی خلق الانسان، علمه البیان، المنان ذی الاحسان، الذی کل یوم هو فی شأن... چنین گوید پیر گفتار و صورت دیوار محمد بن محمود الملقب به دهدار» که مؤید این است که از دهدار پسر است. ولی خود شیخ آقا بزرگ دیوان عیانی را «از محمدبن محمود شیرازی صاحب خلاصة الترجمان» دانسته است46 و معلوم است که تخلص محمود دهدار عیانی بوده است نه محمود دهدار. در خاتمه این کتاب قصیده ای در مدح امیرالمؤمنین آورده است که اول آن چنین است:
چو کاسه عینی از کف مغان رسدم
رموز عالم غیبی به ارمغان رسدم
و در آخر آورده است:
ز «فیض وجود علی» چون رسید این توفیق
چنان رسید که تاریخش از همان رسدم
بنابراین تاریخ اتمام قصیده به ابجد (فیض وجود علی) یعنی 1013 است که این تاریخ احتمال اینکه این کتاب از دهدار پدر باشد را بیشتر میکند مگر آنکه چنین جمعبندی کنیم که کتاب خلاصة الترجمان و یا مقدمه آن از پسر بوده باشد و بقیه از جمله آن قصیده از پدر.
2 - تفسیر سوره نور تحت عنوان الفوائد،
3 - تفسیر آیه الا الی الله تصیر الامور،
4 - تفسیر آیه فلا اقسم بمواقع النجوم،
5 - رساله الف انسانیت: رسالهای است عرفانی در مقام پیامبر(ص).
6 - دُرّ یتیم؛ که رسالهای است به فارسی در عرفان و مقام انسان کامل و مراتب روح. این رساله در سال 1319 شتوسط چاپخانه موسویدرشیراز به چاپ رسیده است.
7 - وجدانیات و ذوقیات،
8 - نفائس الارقام؛ به فارسی در اثبات وجود خداست در ده قسمت که هر قسمت را رقم نامیده.
9 - تفسیر سوره انشراح،
10 - دقایق الحقایق؛ به فارسی مشتمل بر یک مقدمه و هفت دقیقه و یک خاتمه است.
11 - اشراق النیرین؛ به فارسی مختصری است در عرفان و تصوف.
12 - عشره کامله یا ملکات انسانی؛ به فارسی، ده قسمت دارد و هر قسمت را فقره نامیده.
13 - ذوقیات عقلی و معقولات ذوقی؛ به فارسی.
14 - الکواکب الثواقب، که آن را در هفت کوکب تنظیم کرده است (کوکب اول در فضل علم. کوکب دوم در کیفیت تعلم. کوکب سوم در اثبات واجب به روش عقلی کوکب چهارم در اثبات واجب به روش صوفیان. کوکب پنجم در معرفت نفس. کوکب ششم در قضا و قدر. کوکب هفتم در سر اختلاف علما و مذاهب) اول آن چنین است: الحمدلله الذی علم الانسان مالم یکن یعلم.
15 - اثنی عشریه یا خطبة فی مدح الائمه و القابهم؛ به عربی. (بعضی آن را به ابن عربی منسوب کردهاند).
16 - معرفة الامام به فارسی،
17 - منظومة فی التحقیق،
18 - اصطلاحات صوفیان؛ به فارسی، گویا مأخوذ از رساله عبدالرزاق کاشانی است.
19 - تحقیق ذکر اِله؛ به فارسی،
20 - معنی الوجود؛ به فارسی،
21 - نبوت؛ به فارسی،
22 - قصیده میمیه؛ به فارسی،
23 - ترجمه رساله اقرب الطرق الی الله نوشته نجم الدین کبری،
24 - رساله در اخلاق،
25 - فضیلت انسان؛ به فارسی،
26 - رساله ذوقیه؛ به فارسی در یک بیان و چهار رکن است (در رؤیت و شهود و مشاهده، در اتحاد، در وحدت وجود، در کلی طبیعی).
27 - شرح المناقب؛ به عربی،
28 ـ توحید برهانی؛ به فارسی،
29 ـ رساله جبر و اختیار؛ که آن را به فارسی در یک مقدمه و چهار مطلب آورده است:
اول ـ در اخبار راجع به اولین آفریده،
دوم ـ در ایجاد ممکنات،
سوم ـ در تقسیم علم به فعلی و انفعالی،
چهارم ـ در نسبت هستیها به صادر اول
30 ـ مرآةالحقایق؛ در شرح پارهای از ابیات مثنوی گلشنراز.
31 ـ رساله؛ در توحید،
32 ـ نسبت افراد؛ رسالهای است به فارسی در حقیقت ادراک بشری و مباحث معرفت شناسی و بحث اتحاد عاقل و معقول.
33 ـ نامهها و آثار پراکند دهدارفانی،
34 ـ الکمیلیه؛ که اول آن چنین است:
نوبتی داعی مسکین قدم قلم در ساحت اشارت امام الموحدین امیرالمؤمنین علیابنابیطالب روان کرده بود که در جواب کمیل ...
35 ـ رساله نظام شاه،
36 ـ شرح بیتی از شاه داعی،
37 ـ رساله حقیقت ادراک،
38 ـ رساله سیر و سلوک،
39 ـ درباره شؤون وجود،
40 ـ پانزده نامه عرفانی،
41 ـ ایجاز مفاتیح الاعجاز؛ در شرح گلشن راز که خلاصهای است از کتاب مفاتیح الاعجاز. این کتاب در سال 1312 قمری در بمبئی در 224 صفحه به طبع سنگی چاپ شده است.47
همانطور که ملاحظه میشود، محمد دهدار در آثارش عرفان و برهان و قرآن را درهم آمیخته و در این مورد با هم عصر خویش، صدرالمتألهین(م 1050ه••) همطریق است. این امر نشان میدهد که حکمت متعالیه محصول تکامل تدریجی مکتب شیراز است که در این دو متفکر شیرازی یعنی دهدار و ملاصدرا در یک زمان جلوه یافته است. امکان ارتباط این دو با هم و تأثیرشان از یکدیگر قابل تحقیق و بررسی است. البته مزیتی که در محمد دهدار نسبت به ملاصدرا یافت میشود فارسینگاری اوست اخیراً بعضی از رسائل فارسی او به چاپ رسیده است.
دهدار در شعر نیز ذوقی خوش داشت و «فانی» تخلص گزیدهبود. به عنوان حسن ختام یکی از رباعیات عرفانی او راکه در بر دارندهعناصریازحکمتمتعالیهاست میآوریم:
منظور یقین دو حالت است از اشیا هر لحظه وجود دگر و حکم بقا
تجدید وجود از عدم ذاتی ماست و آن حکم بقا رابطه فعل خدا
با مرگ دهدار فانی، ظاهراً سلسله شاگردان بزرگ غیاثالدین منصور در مکتب شیراز به پایان میرسد و از این به بعد حکمای شیراز را بیشتر باید پیرو حکمت متعالیه ملاصدرا شمرد.
شاگردان بیواسطه و با واسطه غیاثالدین منصور، مکتب شیراز را گسترش دادند؛ بطوری که این جریان از مرزهایِ ایران گذشت و بخصوص در شبه قاره هند، نمودی بارز یافت. هرچند مشهور آن است که ملاصدرا در مکتب اصفهان از شیخ بهایی و میرداماد حکمت اندوزی کرده است، ولی به احتمال قریب به یقین حکمت آموزی را در شیراز و در خدمت یکی از شاگردان با واسطه غیاثالدین منصور آغاز کرده و سپس وارد حوزه فلسفی اصفهان شده است.
اگر جمالالدین محمود نزد دوانی درس خوانده باشد، در زمان مرگ دوانی (908ه••) بسیار جوان بوده و بیشتر تدرس او نزد غیاثالدین منصور واقع شده است.
امیر فتحالله از کسانی است که آثار حکیمان متأخر ایران همچون دوانی، سید سند و غیاث الدین منصور را به هند برد و مورد قبول علما گردانید و ظاهراً با همکاری وی بود که ضوابط دفتر مالیات به گونهای که در ایران رایج بود، در هند نیز مقرر گردید.
با مرگ دهدار فانی، ظاهراً سلسله شاگردان بزرگ غیاثالدین منصور در مکتب شیراز به پایان میرسد و از این به بعد حکمای شیراز را بیشتر باید پیرو حکمت متعالیه ملاصدرا شمرد.
محمد دهدار در آثارش عرفان و برهان و قرآن را درهم آمیخته و در این مورد با هم عصر خویش، صدرالمتألهین (م 1050ه•• .) همطریق است. حکمت متعالیه محصول تکامل تدریجی مکتب شیراز است که در این دو متفکر شیرازی یعنی دهدار و ملاصدرا در یک زمان جلوه یافته است. امکان ارتباط این دو با هم و تأثیرشان از یکدیگر قابل تحقیق و بررسی است.
بعد از دهدار پدر نوبت به محمد[بن[ محمود دهدار میرسد که تخلص او در شعر فانی بوده است. در مقدمه رساله ذوقیه، خود را عبیدالاحرار محمد دهدار معرفی کرده است. از تاریخ تولد و وفات او اطلاعی در دست نیست همینقدر میدانیم که تا سال 1082 در شیراز بوده است.
پاورقیها:
17- همان، ج 3، ص 370 به نقل از احسن التواریخ، ج 12، صص6-253.
18- همان، ج 7، ص 87.
10- اقتباسی از قرآن مجید سوره.
15- تاریخ نظم و نثر در ایران،ج1 ،صص 6ـ355.
13- همه مردم او باشیم[ خ ل ].
11- گدائی باشند [ خ ل ].
1- خردنامه صدرا، ش 5، مقاله غیاث الدین منصور دشتکی.
16- روضات الجنات ج 2 صص 20 ـ 319.
12- نام پلوها را که بعضا جنبه طنز و طعنه دارد به همان شکلی که در نسخ خطّی ضبط شده است آوردهایم.
14- عرفات العاشقین، نسخه خطی.
19- همان.
29- بزرگان نامی پارس، ج 2، ذیل عنوان حبیب الله باغنوی.
2- خردنامه صدرا، ش 3، مقاله صدرالدین محمود دشتکی قسمت خاندان دشتکی.
21- همان.
24- الذریعه، ج 6، ص113.
27- جلالالدین دوانی، علیدوانی، ص156،بهنقلاز کشف الفنون.
23- روضات الجنات، ج 4، ص 229.
26- روضات الجنات، ج 7، ص 115 و ص 87.
28- تاریخ نظم و نثر در ایران، ج 1، ص 389.
20- فردوس، ص 51 و 6.
22- الذریعه، ج 6، ص 51.
25- فردوس، ص 51 و 6.
30- تذکره میخانه، ص 152.
3- خردنامه صدرا، ش 2، مقاله آشنایی با مکتب شیراز (شیراز مهد حکمت، زادگاه ملاصدرا).
35- فردوس، ص 65.
36- کیهان اندیشه، ش58، مقاله حوزه فرنگی محل، ص 116.
37- الذریعه ج24 ص76.
34- روضات الجنات، ج 6، ص 244.
39- تذکره علمای هند، رحمان علی صاحب، مطبعه منشی 1914 چاپ دوم، ص191.
31- تاریخ ادبیات در ایران، ج 5، ص 306.
33- تذکره تحفه سامی، به تصحیح رکن الدین همایونفرخ، انتشارات علمی، ص 130.
38- کیهان اندیشه، ش58، مقاله حوزه فرنگی محل، ص116.
32- تذکره میخانه، ص 157.
44- الذریعه، ج 7، ص 219.
46- الذریعه، ج 9، ص 777.
47- بزرگان جهرم، صص: 302-279.
4- خردنامه صدرا، ش 5، مقاله غیاثالدین منصور دشتکی.
45- بزرگان جهرم، ص 338.
40- خردنامه صدرا، ش3، ص 104.
43 - فهرستکتب اهدائی مشکوة به دانشگاه تهران، منزوی ، ج2، ص112.
41- بزرگان نامی پارس، ج 2 (ذیل اسم).
42- الذریعه، ج 9، ص 777.
5- تاریخ ادبیات در ایران، ذبیحالله صفا، ج 5، ص 306، شرکت مؤلفان 1362.
6- خردنامه صدرا ش 5 مقاله غیاثالدین منصور دشتکی.
7- فردوس، علاءالملک شوشتری ـ انجمن آثارملی1352ص51.
8- خردنامه صدرا، ش 5، مقاله غیاثالدین منصور دشتکی.
9- گزارش این برخورد و بخصوص نامه صدرالدین محمد را از دونسخه خطی مربوط به آستان قدس و نسخه دیگری که یکی از دوستان از کتابخانههای تهران در اختیارم گذاشته است تصحیح کردهام و نظر به آنکه اولین بار است که این نامه منتشر میشود و با توجه به نکات جالبی که دارد همه آن را به تفصیل میآورم.
اما مکتب فلسفی شیراز با این هجرتها نه تنها از بین نرفت بلکه در نقاط و سرزمینهای دیگر گسترش یافت. شاگردان بیواسطه و با واسطه غیاثالدین منصور، مکتب شیراز را که وارث حکمتِ اسلامیِ مشاء و اشراق بود در تمام مراکز علمی آن روز گسترش دادند؛ بطوری که این جریان از مرزهایِ ایران گذشت و بخصوص در شبه قاره هند، نمودی بارز یافت. هرچند مشهور آن است که ملاصدرا در مکتب اصفهان از شیخ بهایی و میرداماد حکمت اندوزی کرده است، ولی به احتمال قریب به یقین حکمت آموزی را در شیراز و در خدمت یکی از شاگردان با واسطه غیاثالدین منصور آغاز کرده و سپس وارد حوزه فلسفی اصفهان شده است.3 اینکه ملاصدرا در تعظیم و تقدیس غیاثالدین منصور الفاظ و القابی را بکار میبرد که تنها در مورد اساتیدش شیخبهایی و میرداماد از او دیده شده، نیز مؤید همین مطلب است.4
جالب آنکه از فخرالدین سماکی به عنوان بزرگترین استاد میرداماد در حکمت یاد کردهاند5 و ملاعبدالله یزدی را استاد شیخ بهایی دانستهاند؛ در حالیکه فخرالدین سماکی خود شاگرد غیاثالدین منصور بوده و پس از غیاثالدین منصور محضر شاگرد بزرگ او یعنی جمالالدین محمود را درک کرده است و ملاعبدالله یزدی نیز شاگرد جمالالدین محمود بوده است. بدین ترتیب ردّپای مکتب فلسفی اصفهان را باید در مکتب شیراز و نزد غیاثالدین منصور جستجو کرد.
از سوی دیگر با فرار صدرالدین محمد ثانی از شیراز6 و سایر حوادثی که بعداً به آنها اشاره خواهد شد، شهر شیراز به جز مدت کمی که جمالالدین محمود شیرازی ریاست حوزه فلسفی آن را در دست داشت، نتوانست آن مرکزیت و رونق سابق را بازیابد. عبدالواحد بن علی استاد قاضی نورالله شوشتری که بعد از وفات غیاثالدین منصور برای تحصیل حکمت به شیراز آمده بود، چنین گزارش میدهد:
مولی کمالالدین حسین اردبیلی معروف به الهی را به تسنن متهم کرده و در زمره مخالفان محقق کرکی شمردهاند. با توجه به سابقه برخورد استادش غیاثالدین منصور با محقق کرکی زمینه ایراد این اتهام بر چنین شیعه مخلصی واضح میشود.
«وقتی به شیراز رسیدم که هیچ یک از فضلای شیراز در شیراز نبود. بلکه طالب علمی که شرح شمسیه پیش او بخوانم نبود. چه خواجه جمالالدین محمود را قاضی جهان به تبریز فرستاده و به تعلیم پسر خود میرزاشرف برده بود. و شیخ نصرالبیان به اردوی محلی رفته بود و شیخ منصور و ملاتقی الدین محمد به گرمسیر رفته بودند و ملاسلیمان و جمعی دیگر به طرف دیگر رفته بودند.»7
ما در این مقاله به شاگردان غیاثالدین منصور و احوال و آثار آنان خواهیم پرداخت. تعداد شاگردان او زیاد بوده است و اگر شاگردان با واسطه را نیز اضافه کنیم عدد بزرگی خواهد شد که مهمترین آنان را به شرح زیر میتوان خلاصه کرد:
1 ـ صدرالدین محمدثانی
وی فرزند غیاثالدین منصور و بسیار مورد علاقه پدر بوده است. شرح حال او و چگونگی برخورد او با شاه طهماسب و در نتیجه فرارش را از شیراز، قبلاً ذکر کردیم.8 در اینجا بیمناسبت نیست که از برخورد او با ملامحتشم کاشانی شاعر معروف دربار صفوی ذکری به میان آوریم و با درج نامههایی که بین این حکیم و آن شاعر ردّ و بدل شده است شخصیت صدرالدین محمد، موارد اختلافش با دربار صفوی تا حدودی روشن شود. به گزارش کتاب عرفات العاشقین:9
«مولانا محتشم کاشانی وقتی ملک الفضلاء سیدالعلماء میرصدرالدین محمدبن غفل حادی عشر میرغیاثالدین منصور بن میر صدرالدین محمد دشتکی را به منزل طلب نموده، ضیافت کرده تملق از حد گذرانیده در تهیه اسباب ضیافت بغایت تکلفات نموده و در خدمت وی مبالغه عظیم کرده، جایی که نزاکت فطرتِ میر بود، طعام ناخورده به منزل خود مراجعت نمود. مولوی این غزل را به خدمت فرستاد:
آنکه رنجیده زمن گر کنم اظهار که کیست
گربمیرم نتوان بر من از انصاف گریست
برجگر خار غمی داشتهام زین دو سه روز
که به آن در غم هجرش نفسی نتوان زیست
بیگناهم ولی از تندی خوی تو مرا
گُنهی نیست که در نامه اعمالم نیست
پس صدرالدین محمد در جواب، فقره نثری در کارکرد از غایت نفاست مذکور میشود:
ملاذالاناما! خداوندگارا! امروز در مسجد جامع به رقعه منظومه موسومه به نظم الجواهر مشرف شد. چون از نمو «و ماعلّمناه الشعر»10 کلاهی به این عاجز نرسیده در وُسع نطقِ خود مجال جوابِ نظم ندید؛ بر سبیل نثر گستاخی مینماید؛ اگر نمینمود حمل بر خاطر بیمار و دیگر امور میفرمودند.
ملاذا! آنچه اشارت به آن فرموده از رنجش و غیره، همه غیر واقع است. چه جای آن است نظم و نثر و سلوک و وضع خدام با این فقیرِ جاهل هیچ مدانِ بیهیچ هنر از حسن یوسف و صوت داوود و ملک سلیمان و علم آدم و شجاعت رستم و مهابت حسن بیک یوزباشی و فهم حیدرمعمائی(!؟) در واقع، از سلطنت و مؤونت و حُسن و اخوات آن عاریم.
چون مبالغه خدّام در این امور و تعظیمات و سلوکِ لازمه آن مشاهده شود، تارةً حمل بر هزل و بلوغ به نهایت بلکه تجاوز از حدّ میشود و تارةً، نعوذبالله بر قصور فهم و عدمِ فراستِ خدّام حمل میگردد؛ و قسم اخیر خود محال است، باید که محمول بر هزل باشد. اکنون چه معنی دارد که با خادمان خود در این مقام بوده باشید و با فقیر که به سی سال است از خدّامم در معرض عاشقی در آیند و با آنکه چهل مرتبه از ایشان مفلوک ترم، بنده را بر مسند سلطنت نشانده و با وجود پیری و ضعفِ قوایم و درد پا، متّکا در بر و نازبالش در بغل به خدمت ایستاده باشند و با وجود تعددِ نمدتکیههای رنگارنگ، تکلیف
از شاگردان معروف جمالالدین محمود، افضلالدین محمد بن حبیبالله العامی معروف به ترکه (م 984ه••) است که از علمای بزرگ اصفهان محسوب میشود و ابوالقاسم کازرونی صاحب کتاب معروف سُلّمالسماوات نزد او درس خوانده است.
تحقیق / آشنایی با مکتب شیراز
نمایند که برخیزید که نمدتکیه دیگر در اندازم!؟
بنده طالبم؛ و طالب علم حقش آنکه بر بوریا بخوابد و شما شاعرید که در منزل شما جز خشتی و ابریقی نباید باشد. این نوع ارادت مخصوص نساء و اَتراکست. حقا که از مشاهده آن مرتبات به نوعی انوثت بر من غالب گشته که مگر یک ماه دیگر در منزل خود باشم شاید که به رجولیت اصلی باز آیم! هیهات! در امر ضیافت؛ چون هیچ داروغه و یوزباشی و وزیر در میان ما نبود. بلکه مجلسی بود مرکب از یک واعظ و یک طبیب و دو طالب علم و نیم سید و دو شاطر ریشدار و چهار شاعر مفلوک و یک مطرب بدنواز؛ و اینها همه کدامی باشند.11 طریق مکرمت آن بود که جهت آن مشتگدای بیسروپا که در مذلت و فلاکت با میزبان شریکند یک قاب برنج و دو کاسه و دو سه تکه نان بیاورند تا از مشاهده خلاف عادت به مرگ مفاجات نمیرند.
من که هر شب یک چهار یک برنج پزم و مشاهده کنم که قراپلاو،12 ساز پلاو، سارق پلاو، داوق پلاو، بارق پلاو، باش پلاو، داش پلاو، هاش پلاو، ماش پلاو، خشخاش پلاو، ارماش پلاو، یلداش پلاو، رشته پلاو، مشته پلاو، کشته پلاو، سماق پلاو، دجاق پلاو، تخماق پلاو، داق پلاو، دیاق پلاو، تاروخ پلاو، ساروخ پلاو، انار پلاو، منار پلاو، خیار پلاو، مهار پلاو، هزار پلاو، عدس پلاو، باقلا پلاو، لوبیا پلاو، سفید پلاو، سیاه پلاو، زرد پلاو، مرد پلاو، برد پلاو، شلد پلاو، شلغم پلاو، زردک پلاو، کشمش پلاو، مشمش پلاو، بریان پلاو، مرغ پلاو، غاز پلاو، لک لک پلاو، فندق پلاو، گردو پلاو، سنجد پلاو، عاشق پلاو، معشوق پلاو، به غیر قلیه برنج، این طعامها به جهت من، صف در صف کشیده؛ چون دل از دست ندهم و خلاف عادت سلوک نکنم!؟ که ملاحظه خاصه و خرجی نمایم. خاصه پالوده به نعمت آلوده با شرب آغشته به شیره نبات، معجون به آب حیات از عین شربتخانه سند به یک مضاف به آن شود بر وجهی که هر یک قاب از آن به نهصد و پنجاه و دو دینار و نیم برآمده ...
به همه حال، این گستاخی را حمل بر رنجش نفرمایند که جای آن نیست و اللهِ بالله. بلی اگر حمل بر صدق قول میفرمایند به جای خود است. و مِنْ بَعد بنده را از مسند سلطنت و نبوت پایینتر آرند و خود نیز از مقام عاشقی و عبودیت قدمی فراتر نهند تا هر دو بر جاده راست افتیم و همواره نزدیکتر تا همه برابر و برادر باشیم. شما بازار نظمم در پیچید تا ما دکان نثر دربندیم و همه از مردم و آدمی باشیم.13 باید که مِنْ بَعد تقلید خلیل عطار در کسب اعتبار ننمایند و الله واسع علیم»14.
2 ـ مولی کمالالدین حسین اردبیلی معروف به الهی
وی که فرزند خواجهشرفالدین عبدالحق اردبیلی است در جوانی از اصحاب سلطان حیدر صفوی، نبیره شیخ صفیالدین اردبیلی بوده و از جانب وی مأمور به ارشارد در شیراز شده است.15 در شیراز از محضر علامه دوانی، امیر غیاثالدین منصور و امیر جمالالدینبن عطاءالله پسر عموی غیاثالدین بهرهور شده است. در علوم مختلف عقلی و نقلی متبحر بود و تشیع خود را در زمان شاه اسماعیل ظاهر کرد. اول کسی است که در فقه جعفری به زبان فارسی مطلب نگاشته است. به تصوف گرایش شدید داشت. در سال 908 هـ . ق. گلشن راز شبستری را شرح کرده است که شرحی است مبسوط با یک مقدمه و دوازده فصل. سال اتمام نگارش آن را به ابجد چنین آورده است:
شده تاریخ اتمامش چه روشن
زده عقلش رقم از «شرح گلشن»
شرحی نیز به فارسی بر نهجالبلاغه علی(ع) دارد. دو تفسیر یکی به فارسی و دیگری به عربی بر قرآن دارد همچنین سایر آثارش عبارتند از:16
1 ـ شرح تهذیب الوصول الی علمالاصول که اصل آن از علامه حلی است؛
2 ـ حاشیه بر شرح مواقف،
3 ـ حاشیه بر شرح مطالع،
از جمالالدین محمود، آثار زیادی باقی نمانده است. شاید یکی از علتهای آن غارت شدن کتب و یادداشتهایش توسط اشرار بوده است.
4 ـ حاشیه بر شرح قطبالدین شیرازی بر شمسیه،
5 ـ حاشیه بر شرح هدایه میبدی،
6 ـ حاشیه بر حاشیه علامه دوانی بر تجرید،
7 ـ حاشیه بر حاشیه سیدصدرالدین دشتکی بر تجرید،
(این دو حاشیه بیشتر بصورت محاکمات بین علامه دوانی و سید سند قلمداد میشود و بنام «محاکمات بر طبقات» خوانده میشود)؛
8 ـ شرح تذکرة خواجه در هیئت،
9 ـ حاشیهبر شرح تحریر اقلیدس در هیئت،
10 ـ حاشیه بر بیست باب در اسطرلاب از خواجه طوسی،
11 ـ شرح اثبات الواجب دوانی که در 916 (به تاریخ اثبات الواجب) نگاشته است؛
12 ـ حاشیه بر قواعد الاحکام علامه حلی.
او را به تسنن متهم کرده و در زمره مخالفان محقق کرکی شمردهاند.17 با توجه به سابقه برخورد استادش غیاثالدین منصور با محقق کرکی زمینه ایراد این اتهام بر چنین شیعه مخلصی واضح میشود. به هر حال او در سال 950 ه•• در گذشته و بیش از 30 کتاب به فارسی و عربی و ترکی باقی گذاشته است. از شاگردان او میتوان از میرسید خلیل بنرضوی کرمانی نام برد که صاحب حاشیهای بر حاشیه میرسید شریف بر شمسیه است.
3 ـ جمالالدین محمود شیرازی
او را باید سرآمد شاگردان غیاثالدین منصور دانست. از احوال او در کتب تاریخی و تراجم بطور مستقیم سخنی به میان نیامده است. قدر مسلم آنکه در حدود سال 960 تا 965 ه•• حوزه فلسفی بزرگی در شیراز داشته است و فضلای زیادی چون مرحوم مقدس اردبیلی، ملاعبدالله یزدی صاحب کتاب معروف حاشیه ملاعبدالله، عبدالواحدبن علی استاد قاضی نورالله شوشتری، ملاحاجی محمود یزدی ، ملامیرزا جان باغنوی، سید حسین عمیدی، ملاعبدالله شوشتری، افضل الدین محمد ترکه، ملامحمد شریف اصفهانی رویدشتی، ملا آقاجان شیروانی و شاه ابومحمد شیرازی همزمان در این حوزه نزد او درس میخواندهاند.
عدهای او را شاگرد دوانی گفتهاند. چنانکه امین احمد رازی در کتاب هفت اقلیم آورده است:
«خواجه جمالالدین محمود از فضلای عصر بود علمش بینهایت و عملش بیغایت؛ و از تلامذه جلالالدین محمد دوانی است که استاد وی بوده و جمیع فضلای این عصر و زمان از جمله تلامذه وی بودهاند».18
شاید علت این انتساب یکی این باشد که نویسنده جمیع فضلای آن زمان را شاگرد دوانی میشمرده دیگر اینکه در سلسله روایتی، جمالالدین محمود از دوانی نقل روایت کرده است.19 سوم آنکه جمالالدین محمود بر کتب دوانی شرح و حاشیه نوشته است.
به هر حال، اگر جمالالدین محمود نزد دوانی درس خوانده باشد، در زمان مرگ دوانی (908ه••) بسیار جوان بوده و بیشتر تدرس او نزد غیاثالدین منصور واقع شده است.
پس از مرگ غیاثالدین منصور (948ه••) قاضی جهان وزیر دانشمند و دانش دوست شاه طهماسب او را برای ادامه تعلیم پسر خود میرزاشرف به تبریز برد. پس از عزل و مرگ قاضی جهان (960ه••) جمالالدین محمود به شیراز بازگشت. عبدالواحدبن علی استاد قاضی نورالله شوشتری که خود افتخار شاگردی جمالالدین محمود را داشته چنین میگوید:
در این اثنا خواجه جمالالدین محمود بعد از دوازده سال از تبریز به شیراز آمد و قصد او آن بود که چون از قاضی جهان رعایت خوب یافته، طالب علمان را رعایت نموده در شیراز به طریقه سیدالحکماء میرغیاثالدین منصور کرسی نهاده و به افاده مشغول شود و ندای «انی اعلم ما لا تعلمون»بگوش هوش افاضل زمان رساند».20
هموگزارش میدهد که در بازگشت جمالالدین محمود به شیراز عدهای در دروازه اصفهان به او و خانوادهاش حمله کرده، داماد او را کشتند و اموال او را همراه با کتب و یادداشتهایش غارت کردند.21
به هر حال، حوزه مجددی که جمالالدین محمود پس از دوازده سال در شیراز و در مدرسه منصوریه دایر کرد باعث شد که فضلای زیادی به تحصیل معقول در آنجا بپردازند. ملاعبدالله یزدی به امر جمالالدین محمود
بیشک نامدارترین شاگرد میرفتحالله شیرازی، معین الدین ابو محمد محمود بن محمد دهدار خفری متخلص به عیانی است. وی در سال 947 ه•• . ق. در خفر جهرم متولد شد.
تحقیق / آشنایی با مکتب شیراز
حاشیهای بر تهذیب المنطق در باب ضابطه اشکال اربعه نگاشته است که اول آن چنین است: «حمداً لألهٍ هو بالحمد حقیق اذ ارشدنا الی رموز التوفیق ...»22 همچنین ملا عبدالله حاشیه خود را بر حاشیه خطائی در همین اوان یعنی سال 962 ه•• در مدرسه منصوریه شیراز نگاشته است که نام کامل آن «الحاشیة الخطائیه علی شرح المختصر لتلخیص المفتاح» است که اصل آن از سکاکی (م 626ه••) است و نظام الدین عثمان خطائی (م 901 ه••) بر آن حاشیه نگاشته است.23
مقدس اردبیلی نیز علوم عقلیه را در همین حوزه شیراز فرا گرفته و با ملاعبدالله یزدی همدرس و همحجره بوده است. حاشیهای که بر تجرید نگاشته و در آن، مبحث امامت را بسیار بسط داده، محصول همان دوران است.24 حجره او در مدرسه محمودیه شیراز هنوز باقی است. این حجره و داستانهایی که از کیفیت علم آموزی محقق اردبیلی در این دوران نقل میشود، یادآور زهد و عبادات و تذکری برای همه طلاب است.
از شاگردان معروف جمالالدین محمود، افضلالدین محمد بن حبیبالله العامی معروف به ترکه (م 984ه••) است که از علمای بزرگ اصفهان محسوب میشود و ابوالقاسم کازرونی صاحب کتاب معروف سُلّمالسماوات نزد او درس خوانده است.
از دیگر شاگردان جمالالدین محمود، شیخ شمسالدین فرزند شیخ ابراهیم قطیفی مجتهدمعروف و رقیب محقق کرکی است که پس از بازگشت از سفر هند و دکن و در حالی که صاحب مکنت و شوکت بسیار شده بود به شیراز آمد و همو بود که جمالالدین محمود را تشویق کرد که حوزه مجددی در شیراز تشکیل داده و به تدریس حکمت بپردازد.25
تاجالدین حسن بن شرف الدین فلاورجانی پدر فاضل هندی و نیز ابوالولی ابنسید المحقق شاه محمود حسنی شیرازی از جمالالدین محمود اجازه روایت داشتهاند.26
از جمالالدین محمود، آثار زیادی باقی نمانده است. شاید یکی از علتهای آن غارت شدن کتب و یادداشتهایش توسط اشرار بوده است که قبلاً به آن اشاره شد. از کتابهای او میتوان به آثار زیر اشاره کرد:
1 ـ شرح بر اثبات الواجب دوانی،
2 ـ قدم و حدوث اجسام،
3 ـ حاشیه بر شرح قدیم دوانی،
4 ـ ملاحبیب الله باغنوی معروف به
میرزاجان شیرازی
وی از شاگردان معروف جمالالدین محمود شیرازی است. (باغ نو یکی از محلات قدیمی شیراز است). از تاریخ تولد او اطلاعی در دست نیست. وی در درس جمالالدین محمود با امثال مقدس اردبیلی و ملاعبدالله یزدی همدرس بوده است. از کوشش و سعی وافر او در فراگیری دروس، داستانها ساختهاند. احتمالاً از جلال الدین دوانی نیز استفاده کرده است چنانکه در ابتدای شرح خود بر اثبات واجب و قدیم دوانی چنین آورده است: «المحقق الدوانی استاذی و استنادی»27 بعضی او را پیروطریقه اشعری و از شافعیان متعصب شمردهاند. قاضی نور الله او را به انتحال آثار غیاث الدین منصور متهم کرده است. شاگرد او شیخ ابوالقاسم کازرونی در کتاب سلم السماوات آورده است:
«مولانا میرزاجان شیرازی از سال 971 تا 988 ه•• در بلده شیراز به تدریس علوم عقلیه اشتغال مینمود و این حقیر اصول ابن حاجب و حاشیه قدیم مولوی (دوانی) را پیش ایشان خوانده بود. در سال 988 به طرف هند حرکت نمود و مندرلار، ریاضی و تفسیر بیضاوی را پیش او خواندم».
کار او در هند بالا گرفت و در دربار بابریان تقرب یافت و در سال 99428 و یا 99529 در هند در گذشت.
از میرزاجان شیرازی آثار متعددی در منطق، اصول، کلام، حکمت و طب بر جای مانده است که برخی از آنها عبارتند از:
1 - الردود و النقود که تعلیقه بر شرح مختصر عضدی است؛
2 - حاشیه بر معالم الاصول که نسخهای از آن در کتابخانه ملی فارس موجود است؛
3 - حاشیه بر اشارات،
4 - حاشیه بر حاشیه قدیم تجریدالکلام،
5 - حاشیه بر شرح مطالع،
6 - حاشیه بر حاشیه شرح مطالع،
7 - حاشیه بر اثبات الواجب دوانی که در سال 983 پایان یافته است؛
8 - حاشیه بر محاکمات رازی بر شرح اشارات،
9 - حاشیه بر شرح اشارات خواجه،
10 - انموذج الفنون،
11 - حاشیه بر مطول،
12 - حاشیه بر مطالع الانوار سراج الدین ارموی،
13 - حاشیه بر شرح ایجی بر منتهی السؤال و الاُمل ابن حاجب؛
14 - حاشیه بر شرح مواقف.
از شاگردان معروف او غیر از شیخ ابوالقاسم نصرالبیان کازرونی، سید حسن حسینی خلخالی (م 1014 ه•• ) است که آثاری دارد از این قبیل:
1 - رساله اثبات الواجب،
2 - حاشیه بر حاشیه تفسیر بیضاوی،
3 - رسالة فی المبدأ الاول و صفاته،
4 - حاشیه عقاید عضدیه،
5 - حاشیه بر تهذیب المنطق و الکلام،
5 - میرزا شرف جهان قزوینی (912 ـ 969 ه•• .)
او فرزند قاضی جهان و از سادات جلیل القدر شیراز بود که در خدمت غیاث الدین منصور درس خوانده و پس از او مدت دوازده سال شاگرد جمال الدین محمود بوده و در سفر و حضر او را همراهی کرده است. وی در سال 968 و یا 969 از دنیا رفته است. این شاگرد غیاثالدین نیز، با آنکه پدرش مدتی مقام وزارت را داشت، مورد بیمهری شاه و حکومت صفوی واقع شد چنانکه در تذکره میخانه آمده است:
«جمعی از معاندان به عرض اشرف اقدس فرمانروای ایران زمین رسانیدند که آن نوباوه بستان سیادت یکی از ارباب متعصب اهل تسنن است. شاه بعد از استماع این خبر، .... از آن منبع فصاحت و بلاغت بغایت مکدر شد و از نظر کیمیا اثرش بینداخت. به هر تقدیر، در حین حیات و بعد از وفات والد خود از سعادت ملازمت پادشاهی و تفاخر بندگی شاهنشاهی بیبهره ماند».30
6 - میرفخرالدین استرآبادی معروف به سماکی
او استاد بزرگ میرداماد در علوم عقلی است31 و احیاناً پس از غیاث الدین منصور نزد جمال الدین محمود نیز درس خوانده است. حواشی او بر تجرید به حواشی فخریه معروف است که در برابر حواشی خضریه قرار دارد و خود او نیز به علامه فخری شهرت دارد. همچنین رسالهای از او در آداب المناظره باقی است.
7 - میرزا قاسم گنابادی
او از سال 900 تا 948 ه•• در علوم و ریاضیات از محضر غیاث الدین منصور بهرهمند بوده است.
8 - کمال الدین حسین ضمیری اصفهانی
وی که به سال 973 ه•• فوت کرده است در علوم ریاضی شاگرد غیاث الدین منصور بوده است.32
9 - مولانا شیخ احمد
که اصلش از ولایت خلخال بوده و مدتها نزد غیاث الدین درس خوانده است.33
10 - مولانا مصلح الدین محمد عبادی لاری
او که به تعبیر احسن التواریخ سر آمد شاگردان غیاث الدین منصور ملقب به صدر بوده است در سال 979 ه•• وفات یافت ـ او را از سنیّان شافعیلار شمردهاند و در جوانی خدمت دوانی، غیاث الدین منصور و میرکمال الدین حسین بن محمد رسیده است سپس در سال 963 به هند رفت و مدتی با جلال الدین اکبر به سر برد سپس به حج رفت و از آنجا عازم استانبول شده و مدتها در آنجا به تدریس مشغول بوده و تولیت مدرسه خسرو پاشا را در سال 967 به او سپردند. سپس به بغداد رفت و تاریخی به جهت آل عثمان نگاشت و در سال 979 در عثمانی گذشت کتب او عبارتند از:
تحقیق / آشنایی با مکتب شیراز
1 - حاشیه بر شرح میبدی بر هدایة الحکمة،
2 - حاشیه بر تهذیب المنطق و الکلام دوانی،
3 - حاشیه بر طوالع الانوار قاضی بیضاوی در کلام،
4 - تعلیقه بر تفسیر بیضاوی،
5 - حاشیه بر مطول تفتازانی،
6 - شرح کافیه ابن حاجب،
7 - شرح رساله فارسی قوشچی،
8 - رساله در علم هیئت،
9 - حاشیه بر حاشیه قدیم ملاجلال،
10 - حاشیه بر شرح جامی،
11 - شرح فارسی هیئت ملاعلی قوشچی،
12 - حاشیه بر انوار شافعی.
11 - تقی الدین ابوالخیر محمد فارسی
او چند رساله در ریاضی و اسطرلاب و حکمت تألیف کرده است.
12 - شیخ منصور باغنوی
او ابتدا شاگرد دوانی و بعد از او شاگرد غیاث الدین منصور بوده است.34
13 - میر ابوالفتح ابن امیر مخدوم
حفید میرسید شریف.
پدر او میرزا مخدوم شیرازی از احفاد سید شریف جرجانی است وی دخترزاده قاضی جهان وزیر سیفی حسینی است «و چون متهم به تسنن بود از حضرت شاه جنت بارگاه زیاده توجه و التفات نمییافت». وی شرحی بر آداب المناظره دارد.
14 - مولی وجیهالدین سلیمان القاری الفارسی
او استاد ابوالقاسم ابن ابیحامد نصرالبیان کازرونی است.
15 - ابوالقاسم ابنابیحامد نصرالبیان
الانصاری الکازرونی
او که جمع زیادی از علما و فضلا را شاگردی کرده است در سال 966 ه•• بدنیا آمد معقول را بیشتر نزد میرزاجان شیرازی فراگرفت در سال 1014 کتاب معروف «سلم السموات» را به پایان رسانید. این کتاب تفصیل احوالات جمعی از علماء و شعراء و ارباب منازل و اصحاب مقامات است. وی در سال 1024 از دنیا رفته است.
16 - مولی تقی الدین محمد
او از افاضل تلامذه میرزاجان شیرازی است که در عهد سلطان جلال الدین محمد اکبر پادشاه هندوستان به هند رفته و چندگاه منصب صدارت داشته است. کتابی در علم هیئت، ترجمهای از جاودان خرد و شرح رباعی جهانگیری از آثار اوست.35
17 - امیر فتح الله شیرازی
امیر سیدفتح الله شیرازی فرزند حبیب الله و مشهور به شاه فتح الله کبیر شیرازی، از سادات شیراز و از شاگردان سرشناس غیاث الدین منصور است و بعد از او از محضر کمال الدین شروانی و جمال الدین محمود شیرازی استفاده کرده و در جمیع شعب حکمت، هیئت، ریاضی، جراثقال، طب و علوم غریبه و دانشهای دینی و ادبی یگانه روزگار گردید و در رصدبندی مهارت یافت و کثیری از فضلا از محضر وی استفاده کردند. به دعوت عادلشاه بیجاپوری عازم دکن شد. مدتی در بیجار بود و پس از مرگ عادلشاه (988 ه•• ) در سال 990 ه•• به دعوت اکبرشاه، بزرگترین شهریار هند در دوره اسلامی، به آگره خوانده شد. با اینکه امیرفتح الله در مذهب تشیع بسی متصلب بوده و در عمل به دستورات آن کوتاهی نمینمود و برخلاف وی، اکبرشاه تقید به مذهب را نفی میکرد، لکن به خاطر مقام علمی خود در نزد شاه مقام و احترامی فراوان یافت و باجناق شاه شد و حکیم و طبیب و منجم و وکیل وی به شمار آمد و به امین الملک و عضدالدوله و عضدالملک ملقب گردید و منصب صدارت عظمی یافت و شاه رأی او را در مهمات امور دولتی مطاع میشمرد36. وی به امر شاه در سال 992 بر اساس زیج گورکانی به تغییر تاریخ قمری ناقص به شمسی کامل مبادرت ورزید و آن را تاریخ الهی نامید37.
امیر فتحالله پس از شاه طاهر از کسانی است که آثار حکیمان متأخر ایران همچون دوانی، سید سند و غیاث الدین منصور را به هند برد و در حلقههای درسی وارد کرد و مورد قبول علما گردانید و در انتقال دانش و حکمت مدرسی ایران به هند بیتردید مهمترین نقش را داشته و ظاهراً با همکاری وی بود که ضوابط دفتر مالیات به گونهای که در ایران رایج بود، در هند نیز مقرر گردید38.
این دانشمند بزرگ اختراعات شگفت انگیزی داشت. از مصنوعات او آسیابی بود که خود حرکت میکرد و آرد ساییده بدست میداد و آیینهای که از دور و نزدیک اشکال غریبه در آن نمایان میگشت و توپی که هربار دوازده گلوله پیاپی شلیک میکرد و بندوقی که به یک گردش، دوازده آواز میداده39. اکثر علمای بزرگ حوزه فرنگی محل در هند سلسله حکمتآموزیشان به امیر فتحالله میرسد40. شاگردان معروف ایرانی او عبارتند از محمود بن محمد دهدار (م 1016 ه•• ) میر تقی الدین محمد نسابه شیرازی (م 1019 ه•• ) ملارضا همدانی، و حکیم علی گیلانی (م 1018 ه•• ). پسر او حکیم صالح شیرازی (صالح خان) در طب شهرت داشت و پس از پدرش در هند، پزشک مخصوص شاه بود و این سمت پس از او به پسرش محسن شیرازی رسید41. نواده او فتح الله بن عبدالله قاضی شیرازی است که در سال 1098 فوت کرده و صاحب کتابهایی چون سنن الامة و البدایع و نیز ریاضی الابرار فی مناقب الکرار به فارسی است وی در زمان شاه سلیمان صفوی مدت زیادی قاضی اصفهان بود. امیر فتح الله در سال 997 در کشمیر در گذشت و اکبر شاه در مرگ او تأسف بسیار خورد و گفت که اگر وی بدست دشمن اسیر میشد و برای آزادی او همه درآمد حکومت و خزائن سلطنت مرا میخواستند میدادم و یقین داشتم که در این سودا سود فراوان کردهام. از آثار او اینها را میتوان نام برد:
1 - الأسألة السلطانیه، که به فارسی نگاشته شده و جواب سؤالات فلسفی و کلامی است که سلطان نظامشاه بن الحسین در احمدنگر از او کرده است و در حدود 994 نگاشته شده است.
2 - حاشیه بر حاشیه قدیم دوانی بر تجرید؛
3 - حاشیه بر شرح مطالع، که در 994 نگاشته است.
4 - رسالة فی اسم الجنس؛ در بیان موضوع اسم جنس و اقسام لام است. اول آن چنین است: «الحمدلله الذی جعل اجناس الاسماء اسماء الاجناس...» این کتاب نیز در 994 نگاشته شده است.
5 - صاحب الذریعه دو کتاب طبقات اکبری و آیین اکبری را نیز از او میداند.
18 - محمود بن محمد دهدار (عیانی)
بیشک نامدارترین شاگرد میرفتحالله شیرازی، معین الدین ابو محمد محمود بن محمد دهدار خفری متخلص به عیانی است. وی در سال 947 ه•• . ق. در خفر جهرم متولد شد. مقدمات را در شیراز فرا گرفت سپس به هندوستان رفت و مدتها نزد میر فتح الله شیرازی به تحصیل کمالات عالی پرداخت. وی در علم جفر، علم حروف و سایر علوم غریبه تبحر داشت. پسر خود را بنام پدرش محمد نامید. نزدیکی نام این پدر و پسر باعث شده که غالب نویسندگان این دو را با یکدیگر اشتباه کنند. وی در سال 1016 در سن 69 سالگی در گذشته است و مقبره او در قبرستان دارالسلام شیراز هنوز باقی است. آثار او عبارتند از:
1 - منظومه سجنجل الاسماء؛ که فرصت الدوله به او منسوب کرده است.
2 - جواهر الاسرار؛ که در علم جفر است و به نظم و نثر نگاشته شده است.
3 - جامع الفوائد؛ در علم حروف است که آن را بعد از بازگشت از هند به فارسی نگاشته است.
4 - زبدة الالواح؛ در فسون و طلسم.
5 - مفتاحالمغالیق؛ درخواصاعدادوجفرو طلسمات.
6 - کنز الرموز؛ در خواص حروف و تطبیق آنها بر احکام نجومی در 14 روز تألیف کرده است. چنانکه خود چنین آورده است:
شرح این زیده یا خلاصه تمام شد مرتب به چهارده ایام
نبرد راه مطلقاً به رموز چشم بندش بود رموز کنوز
7 - کتاب دستور، شامل اشعار عیانی است.
8 - رسالهای در توحید،
9 - جفرالجامع،
10 - غایة الامکان،
11 - مفتاح الاستخراج،
12 - مقصد الاقصی،
13 - رسالهای در جفر؛ که در سال 1889 میلادی در گانپور هند چاپ شده است.
19 - محمد دهدار (فانی)
بعد از دهدار پدر نوبت به محمد[بن] محمود دهدار میرسد که تخلص او در شعر فانی بوده است. در مقدمه رساله ذوقیه، خود را عبیدالاحرار محمد دهدار معرفی کرده است. از تاریخ تولد و وفات او اطلاعی در دست نیست همینقدر میدانیم که تا سال 1082 در شیراز بوده
بعد از دهدار پدر نوبت به محمد[بن[ محمود دهدار میرسد که تخلص او در شعر فانی بوده است. در مقدمه رساله ذوقیه، خود را عبیدالاحرار محمد دهدار معرفی کرده است. از تاریخ تولد و وفات او اطلاعی در دست نیست همینقدر میدانیم که تا سال 1082 در شیراز بوده است.
تحقیق / آشنایی با مکتب شیراز
است. چنانکه در پایان رساله ذوقیه خود آورده است: «در روز 25 جمادی الاولی سال 1082 قمری در دارالفضل شیراز تحریر یافت». قبر او نیز در حافظیه شیراز واقع است.42 آثار و کتب منسوب به او عبارتند از:
1 - خلاصة الترجمان فی تأویل خطبة البیان: این رساله به فارسی است و شرحی است بر خطبه منسوب به علی(ع) که فقرات بلندی دارد و چنین آغاز میشود: انا الذی عنده مفاتح الغیب لایعلمها بعد محمد(ص) غیری... و چنین خاتمه مییابد: انا اظهر الاشیاء الوجودیة کیف اشاء، انا باب حطتهم التی یدخلون فیها... این خطبه را حافظ برسی حلی مؤلف «مشارق الانوار» و قاضی سعید قمی (1038 - 1103) نقل کردهاند43.
البته بعضی دیگر مثل ابوالقاسم گیلانی (1150 - 1231) این خطبه را مخالف قرآن و از ساختههای غلات شمردهاند. به هرحال، دهدار به تأویل این خطبه پرداخته است. در انتساب این کتاب به دهدار پدر و یا دهدار پسر اختلاف است. شیخ آقا بزرگ آن را از محمد دهدار دانسته است44. و در کتاب بزرگان جهرم به محمود دهدار منسوب شده است45. البته در اول این کتاب آمده است: «الحمد لله الذی خلق الانسان، علمه البیان، المنان ذی الاحسان، الذی کل یوم هو فی شأن... چنین گوید پیر گفتار و صورت دیوار محمد بن محمود الملقب به دهدار» که مؤید این است که از دهدار پسر است. ولی خود شیخ آقا بزرگ دیوان عیانی را «از محمدبن محمود شیرازی صاحب خلاصة الترجمان» دانسته است46 و معلوم است که تخلص محمود دهدار عیانی بوده است نه محمود دهدار. در خاتمه این کتاب قصیده ای در مدح امیرالمؤمنین آورده است که اول آن چنین است:
چو کاسه عینی از کف مغان رسدم
رموز عالم غیبی به ارمغان رسدم
و در آخر آورده است:
ز «فیض وجود علی» چون رسید این توفیق
چنان رسید که تاریخش از همان رسدم
بنابراین تاریخ اتمام قصیده به ابجد (فیض وجود علی) یعنی 1013 است که این تاریخ احتمال اینکه این کتاب از دهدار پدر باشد را بیشتر میکند مگر آنکه چنین جمعبندی کنیم که کتاب خلاصة الترجمان و یا مقدمه آن از پسر بوده باشد و بقیه از جمله آن قصیده از پدر.
2 - تفسیر سوره نور تحت عنوان الفوائد،
3 - تفسیر آیه الا الی الله تصیر الامور،
4 - تفسیر آیه فلا اقسم بمواقع النجوم،
5 - رساله الف انسانیت: رسالهای است عرفانی در مقام پیامبر(ص).
6 - دُرّ یتیم؛ که رسالهای است به فارسی در عرفان و مقام انسان کامل و مراتب روح. این رساله در سال 1319 شتوسط چاپخانه موسویدرشیراز به چاپ رسیده است.
7 - وجدانیات و ذوقیات،
8 - نفائس الارقام؛ به فارسی در اثبات وجود خداست در ده قسمت که هر قسمت را رقم نامیده.
9 - تفسیر سوره انشراح،
10 - دقایق الحقایق؛ به فارسی مشتمل بر یک مقدمه و هفت دقیقه و یک خاتمه است.
11 - اشراق النیرین؛ به فارسی مختصری است در عرفان و تصوف.
12 - عشره کامله یا ملکات انسانی؛ به فارسی، ده قسمت دارد و هر قسمت را فقره نامیده.
13 - ذوقیات عقلی و معقولات ذوقی؛ به فارسی.
14 - الکواکب الثواقب، که آن را در هفت کوکب تنظیم کرده است (کوکب اول در فضل علم. کوکب دوم در کیفیت تعلم. کوکب سوم در اثبات واجب به روش عقلی کوکب چهارم در اثبات واجب به روش صوفیان. کوکب پنجم در معرفت نفس. کوکب ششم در قضا و قدر. کوکب هفتم در سر اختلاف علما و مذاهب) اول آن چنین است: الحمدلله الذی علم الانسان مالم یکن یعلم.
15 - اثنی عشریه یا خطبة فی مدح الائمه و القابهم؛ به عربی. (بعضی آن را به ابن عربی منسوب کردهاند).
16 - معرفة الامام به فارسی،
17 - منظومة فی التحقیق،
18 - اصطلاحات صوفیان؛ به فارسی، گویا مأخوذ از رساله عبدالرزاق کاشانی است.
19 - تحقیق ذکر اِله؛ به فارسی،
20 - معنی الوجود؛ به فارسی،
21 - نبوت؛ به فارسی،
22 - قصیده میمیه؛ به فارسی،
23 - ترجمه رساله اقرب الطرق الی الله نوشته نجم الدین کبری،
24 - رساله در اخلاق،
25 - فضیلت انسان؛ به فارسی،
26 - رساله ذوقیه؛ به فارسی در یک بیان و چهار رکن است (در رؤیت و شهود و مشاهده، در اتحاد، در وحدت وجود، در کلی طبیعی).
27 - شرح المناقب؛ به عربی،
28 ـ توحید برهانی؛ به فارسی،
29 ـ رساله جبر و اختیار؛ که آن را به فارسی در یک مقدمه و چهار مطلب آورده است:
اول ـ در اخبار راجع به اولین آفریده،
دوم ـ در ایجاد ممکنات،
سوم ـ در تقسیم علم به فعلی و انفعالی،
چهارم ـ در نسبت هستیها به صادر اول
30 ـ مرآةالحقایق؛ در شرح پارهای از ابیات مثنوی گلشنراز.
31 ـ رساله؛ در توحید،
32 ـ نسبت افراد؛ رسالهای است به فارسی در حقیقت ادراک بشری و مباحث معرفت شناسی و بحث اتحاد عاقل و معقول.
33 ـ نامهها و آثار پراکند دهدارفانی،
34 ـ الکمیلیه؛ که اول آن چنین است:
نوبتی داعی مسکین قدم قلم در ساحت اشارت امام الموحدین امیرالمؤمنین علیابنابیطالب روان کرده بود که در جواب کمیل ...
35 ـ رساله نظام شاه،
36 ـ شرح بیتی از شاه داعی،
37 ـ رساله حقیقت ادراک،
38 ـ رساله سیر و سلوک،
39 ـ درباره شؤون وجود،
40 ـ پانزده نامه عرفانی،
41 ـ ایجاز مفاتیح الاعجاز؛ در شرح گلشن راز که خلاصهای است از کتاب مفاتیح الاعجاز. این کتاب در سال 1312 قمری در بمبئی در 224 صفحه به طبع سنگی چاپ شده است.47
همانطور که ملاحظه میشود، محمد دهدار در آثارش عرفان و برهان و قرآن را درهم آمیخته و در این مورد با هم عصر خویش، صدرالمتألهین(م 1050ه••) همطریق است. این امر نشان میدهد که حکمت متعالیه محصول تکامل تدریجی مکتب شیراز است که در این دو متفکر شیرازی یعنی دهدار و ملاصدرا در یک زمان جلوه یافته است. امکان ارتباط این دو با هم و تأثیرشان از یکدیگر قابل تحقیق و بررسی است. البته مزیتی که در محمد دهدار نسبت به ملاصدرا یافت میشود فارسینگاری اوست اخیراً بعضی از رسائل فارسی او به چاپ رسیده است.
دهدار در شعر نیز ذوقی خوش داشت و «فانی» تخلص گزیدهبود. به عنوان حسن ختام یکی از رباعیات عرفانی او راکه در بر دارندهعناصریازحکمتمتعالیهاست میآوریم:
منظور یقین دو حالت است از اشیا هر لحظه وجود دگر و حکم بقا
تجدید وجود از عدم ذاتی ماست و آن حکم بقا رابطه فعل خدا
با مرگ دهدار فانی، ظاهراً سلسله شاگردان بزرگ غیاثالدین منصور در مکتب شیراز به پایان میرسد و از این به بعد حکمای شیراز را بیشتر باید پیرو حکمت متعالیه ملاصدرا شمرد.
شاگردان بیواسطه و با واسطه غیاثالدین منصور، مکتب شیراز را گسترش دادند؛ بطوری که این جریان از مرزهایِ ایران گذشت و بخصوص در شبه قاره هند، نمودی بارز یافت. هرچند مشهور آن است که ملاصدرا در مکتب اصفهان از شیخ بهایی و میرداماد حکمت اندوزی کرده است، ولی به احتمال قریب به یقین حکمت آموزی را در شیراز و در خدمت یکی از شاگردان با واسطه غیاثالدین منصور آغاز کرده و سپس وارد حوزه فلسفی اصفهان شده است.
اگر جمالالدین محمود نزد دوانی درس خوانده باشد، در زمان مرگ دوانی (908ه••) بسیار جوان بوده و بیشتر تدرس او نزد غیاثالدین منصور واقع شده است.
امیر فتحالله از کسانی است که آثار حکیمان متأخر ایران همچون دوانی، سید سند و غیاث الدین منصور را به هند برد و مورد قبول علما گردانید و ظاهراً با همکاری وی بود که ضوابط دفتر مالیات به گونهای که در ایران رایج بود، در هند نیز مقرر گردید.
با مرگ دهدار فانی، ظاهراً سلسله شاگردان بزرگ غیاثالدین منصور در مکتب شیراز به پایان میرسد و از این به بعد حکمای شیراز را بیشتر باید پیرو حکمت متعالیه ملاصدرا شمرد.
محمد دهدار در آثارش عرفان و برهان و قرآن را درهم آمیخته و در این مورد با هم عصر خویش، صدرالمتألهین (م 1050ه•• .) همطریق است. حکمت متعالیه محصول تکامل تدریجی مکتب شیراز است که در این دو متفکر شیرازی یعنی دهدار و ملاصدرا در یک زمان جلوه یافته است. امکان ارتباط این دو با هم و تأثیرشان از یکدیگر قابل تحقیق و بررسی است.
بعد از دهدار پدر نوبت به محمد[بن[ محمود دهدار میرسد که تخلص او در شعر فانی بوده است. در مقدمه رساله ذوقیه، خود را عبیدالاحرار محمد دهدار معرفی کرده است. از تاریخ تولد و وفات او اطلاعی در دست نیست همینقدر میدانیم که تا سال 1082 در شیراز بوده است.
پاورقیها:
17- همان، ج 3، ص 370 به نقل از احسن التواریخ، ج 12، صص6-253.
18- همان، ج 7، ص 87.
10- اقتباسی از قرآن مجید سوره.
15- تاریخ نظم و نثر در ایران،ج1 ،صص 6ـ355.
13- همه مردم او باشیم[ خ ل ].
11- گدائی باشند [ خ ل ].
1- خردنامه صدرا، ش 5، مقاله غیاث الدین منصور دشتکی.
16- روضات الجنات ج 2 صص 20 ـ 319.
12- نام پلوها را که بعضا جنبه طنز و طعنه دارد به همان شکلی که در نسخ خطّی ضبط شده است آوردهایم.
14- عرفات العاشقین، نسخه خطی.
19- همان.
29- بزرگان نامی پارس، ج 2، ذیل عنوان حبیب الله باغنوی.
2- خردنامه صدرا، ش 3، مقاله صدرالدین محمود دشتکی قسمت خاندان دشتکی.
21- همان.
24- الذریعه، ج 6، ص113.
27- جلالالدین دوانی، علیدوانی، ص156،بهنقلاز کشف الفنون.
23- روضات الجنات، ج 4، ص 229.
26- روضات الجنات، ج 7، ص 115 و ص 87.
28- تاریخ نظم و نثر در ایران، ج 1، ص 389.
20- فردوس، ص 51 و 6.
22- الذریعه، ج 6، ص 51.
25- فردوس، ص 51 و 6.
30- تذکره میخانه، ص 152.
3- خردنامه صدرا، ش 2، مقاله آشنایی با مکتب شیراز (شیراز مهد حکمت، زادگاه ملاصدرا).
35- فردوس، ص 65.
36- کیهان اندیشه، ش58، مقاله حوزه فرنگی محل، ص 116.
37- الذریعه ج24 ص76.
34- روضات الجنات، ج 6، ص 244.
39- تذکره علمای هند، رحمان علی صاحب، مطبعه منشی 1914 چاپ دوم، ص191.
31- تاریخ ادبیات در ایران، ج 5، ص 306.
33- تذکره تحفه سامی، به تصحیح رکن الدین همایونفرخ، انتشارات علمی، ص 130.
38- کیهان اندیشه، ش58، مقاله حوزه فرنگی محل، ص116.
32- تذکره میخانه، ص 157.
44- الذریعه، ج 7، ص 219.
46- الذریعه، ج 9، ص 777.
47- بزرگان جهرم، صص: 302-279.
4- خردنامه صدرا، ش 5، مقاله غیاثالدین منصور دشتکی.
45- بزرگان جهرم، ص 338.
40- خردنامه صدرا، ش3، ص 104.
43 - فهرستکتب اهدائی مشکوة به دانشگاه تهران، منزوی ، ج2، ص112.
41- بزرگان نامی پارس، ج 2 (ذیل اسم).
42- الذریعه، ج 9، ص 777.
5- تاریخ ادبیات در ایران، ذبیحالله صفا، ج 5، ص 306، شرکت مؤلفان 1362.
6- خردنامه صدرا ش 5 مقاله غیاثالدین منصور دشتکی.
7- فردوس، علاءالملک شوشتری ـ انجمن آثارملی1352ص51.
8- خردنامه صدرا، ش 5، مقاله غیاثالدین منصور دشتکی.
9- گزارش این برخورد و بخصوص نامه صدرالدین محمد را از دونسخه خطی مربوط به آستان قدس و نسخه دیگری که یکی از دوستان از کتابخانههای تهران در اختیارم گذاشته است تصحیح کردهام و نظر به آنکه اولین بار است که این نامه منتشر میشود و با توجه به نکات جالبی که دارد همه آن را به تفصیل میآورم.