آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

این مقاله به بررسی انواع ترجمه قرآن می پردازد. نویسنده نخست دیدگاه های مختلف راجع به روش های ترجمه را مطرح کرده است. سپس به نقد آنها پرداخته و کاستی های تقسیم بندی روشها را بر شمرده است. آنگاه خود به دسته بندی جدیدی دست یازیده است که عبارت است از: 1- ترجمه لغوی یا لفظ به لفظ 2- ترجمه تحت اللفظی 3- ترجمه وفادار یا امین 4- ترجمه معنایی 5- ترجمه آزاد 6- ترجمه تفسیری در ادامه مقاله نویسنده به توضیح هر یک از روشها و تفاوت آنها با یکدیگر پرداخته و در ضمن نتیجه گیری از مباحث مطرح شده به داوری و گزینش روش مطلوب می نشیند.

متن


در دهه‏هاى اخیر، ترجمه قرآن و رویکردهاى منتقدانه به آن با گسترش سریع و وسیعى رو به رو شده است، ولى آنچه این رویارویى مبارک را به چالش مى‏برد، مبهم بودن نوع و روش ترجمه و یکسان نبودن زبان علمى ناقد و مترجم است. با گذرى بر مقاله‏هاى نقد ترجمه‏هاى قرآن این دو کاستى به خوبى دیده مى‏شود و اولین گام براى رفع این کاستى، روشن شدن اصطلاح‏ها و انواع ترجمه و روش‏هاى آن است. نگارنده در نوشتار حاضر که جزو مبادى دانش ترجمه و یا مقدمات و ابزار فن ترجمه است، کوشیده تا معانى مختلف اصطلاح‏هاى کارردى را با پالایش و تفکیکى در خور، شفاف ساخته، اشاره‏هایى به اولین گام در روش ترجمه ارائه نماید؛ باشد که به نوعى راه همگرایى مترجمان قرآن و ناقدان را هموار سازد. درباره روش‏ها یا انواع ترجمه، از سوى صاحب نظران نظریه‏هاى گوناگونى ارائه شده است که به اختصار به برخى از آنها خواهیم پرداخت: الف - شیخ محمد بهاء الدین عاملى (م 1031) به نقل از صفدى مى‏گوید: «ترجمه دو روش دارد: یکى روش یوحنا بن بطریق و ابن ناعمه حمصى و آن این که کلمه از کلمات متن اصل در نظر گرفته شود تا لفظى که هم معناى آن است آورده شود؛ سپس به کلمه دیگر به همین نحو پرداخته شود تا جمله‏اى که ترجمه مى‏شود، به پایان برسد... روش دوم، روش حنین بن اسحاق و جوهرى است و آن این است که مترجم، تمام جمله را در نظر بگیرد و معناى آن در ذهن خود مشخص سازد، آن گاه در زبان دوم جمله‏اى بسازد که در رساندن آن معنا همانند جمله متن اصلى باشد؛ خواه الفاظ مساوى باشد یا نه...»(1) تقسیم بندى روش ترجمه به «لفظى» و «مفهومى» پیش از گسترش مباحث زبان شناختى و به ویژه زبان‏شناسى ترجمه بوده است و تأکید برخى زبان شناسان و کارشناسان ترجمه بر این دو نوع، خود زا نقش محورى این دو روش حکایت دارد. «لارسون» در یک تقسیم بندى عمده، دو نوع ترجمه را معرفى مى‏کند. 1. ترجمه بر اساس صورت یا قالب (from - based)؛ 2. ترجمه بر اساس معنا (meaning - based)؛ وى مى‏گوید: ترجمه‏هاى مبتنى بر صورت یا قالب زبانى از شکل یا قالب زبان مبدأ پیروى مى‏کند که به ترجمه‏هاى «تحت اللفظى» (Literal tarnslations) معروف است و ترجمه‏هاى مبتنى بر معنا، ترجمه‏هایى است که معناى متن زبان مبدأ را در شکل و قالب زبان مقصد متجّلى مى‏سازد که چنین ترجمه‏هایى «ترجمه‏هاى اصطلاحى» (Tdiomatic translations) نامیده مى‏شود.(2) ب - آیة اللَّه مکارم شیرازى، در یادداشت خود بر ترجمه خویش، درباره انواع ترجمه، چنین آورده است: «ترجمه به یکى از سه صورت ممکن است انجام گیرد: نوع اول: ترجمه «کلمه به کلمه» یا به اصطلاح «تحت اللفظى» است که هر واژه‏اى از زبان اول را بر مى‏دارند و واژه معادل آن را در زبان دوم به جاى آن مى‏گذارند، و این بدترین نوع ترجمه است که نه تنها زیبا نیست، بلکه بسیار نارسا و احیاناً غلط است. نه تنها امانت نیست، بلکه گاه ناآگاهانه خیانت است؛ چه نازیباست که مثلاً کلمات «بین ایدیهن و ارجلهن» که در آیه 12 سورهئ ممتحنه آمده است را برداریم و دقیقاً معنى تحت اللفظى آن را به جاى آن بگذاریم، در حالى که معادل واقعى آن در زبان فارسى «پیش رو» و «پیش پاى» آن‏هاست. نوع دوم: ترجمه «آزاد» است که در این صورت، مترجم خود را مقید به انتقال دقیق محتواى متن مورد نظر نمى‏داند، بلکه به تناسب اهدافى که دارد، محتوا را کم یا زیاد کرده و یا شرح و توضیحى بر ان مى‏افزاید، هر چند روح متن مورد نظر در مجموع ترجمه محفوظ است، ولى بدیهى است که نمى‏توان نام ترجمه را بر آن نهاد. نوع سوم: ترجمه «محتوا به محتوا» به طور دقیق است و همان طور که در بالا اشاره شد، در این نوع ترجمه باید نخست معانى دقیقاً از لباس زبان اول برهنه شود و در مغز جاى گیرد، سپس به طور دقیق به لباس دوم آراسته گردد، و آنچه شایسته ترجمه‏هاى قرآن و مانند آن است، همین نوع مى‏باشد.» ج - استاد معرفت در تفسیر و مفسران، روش‏هاى ترجمه را سه نوع بیان کرده است که عبارتند از: «تحت اللفظى»، «آزاد» و «تفسیرى». مراد ایشان از «تحت اللفظى» هما ناست که از آیة اللَّه مکارم شیرازى به عنوان «کلمه به کلمه» نقل شد. ایشان این نوع ترجمه را ضعیف‏ترین و سست‏ترین روش ترجمه مى‏داند.(3) ولى «ترجمه آزاد» در توضیح ایشان با آنچه از آیة اللَّه مکارم شیرازى نقل شد، یکسان نیست و با روش «محتوا به محتوا» برابرى مى‏کند: «در این روش مترجم سعى مى‏کند معنایى را از قالبى به قالب دیگر بریزد تا معناى مقصود کاملاً ادا شود؛ یعنى بى کم و کاست مراد متکلم برگردانده شود و حتى المقدور الفاظ و کلمات متن اصلى و ترجمه مطابق هم و جایگزین هم باشد و در صورتى که امکان نداشته باشد، دست به تقدیم و تأخیر و کم و زیاد کردن برخى عبارات مى‏زند. چه بسا یک یا چند کلمه بر عبارت مى‏افزاید - نه چندان زیاد - تا معنا به خوبى روشن شود. این گونه ترجمه را ترجمه معنوى نیز مى‏گویند؛ زیرا بیشتر سعى بر انتقال کامل مفاهیم است نه تطابق لفظطى...»(4) مراد از «ترجمه تفسیرى» از دیدگاه ایشان معنایى اعم از ترجمه است: «مترجم به شرح و بسط مطالب مى‏پردازد، منتها به زبان دیگر غیر زبان اصل، مانند تفاسیر فارسى یا دیگر زبان‏ها نسبت به قرآن کریم.»(5) د - آقاى دکتر بى آزار شیرازى، انواع متنوع‏ترى را براى ترجمه‏هاى قرآن بر شمرده است: در طول تاریخ، قرآن ترجمه‏هاى گوناگونى را به خود دیده که مى‏توان آن‏ها را نیز به هفت دسته تقسیم کرد: 1. ترجمه لغوى یا ترجمان القرآن؛ 2. ترجمه تحت اللفظى؛ 3. ترجمه حرفى و معنوى (ترجمه امین)(6)؛ 4. ترجمه و حواشى؛ 5. ترجمه به شعر معنوى (منظوم)؛ 6. ترجمه آوایى یا آهنگین؛ 7. ترجمه تفسیرى.(7) ه - «پیتر نیومارک» ترجمه را به انواع زیر دسته بندى کرده است: 1. ترجمه لفظ به لفظ (word - for - translation)؛ 2. ترجمه تحت اللفظى (Literal translation)؛ 3. ترجمه وفادار یا امین (Faithful translation)؛ 4. ترجمه معنایى (Semantic translation)؛ 5. اقتباس (Adaptation)؛ 6. ترجمه آزاد (Free translation)؛ 7. ترجمه اصطلاحى (Tdiomatic translation)؛ 8. ترجمه ارتباطى (8)(Communicative Translation)؛(9)
نقد و بررسى
بررسى و مطالعه تقسیم بندى‏هاى یاد شده، ناگزیر ما را به جمع بندى و ارائه فهرستى متمایز با دیگر فهرست‏ها هدایت مى‏کند. برخى از عوامل که چنین نتیجه‏اى را به دست داده عبارت است از: - کلى بودن برخى از تقسیم بندى‏ها (مانند: لفظى و معنوى)؛ - خارج از موضوع بودن برخى از انواع ترجمه یا مسامحه در اطلاق لفظ ترجمه بر آن‏ها (مانند اقتباس و ترجمه تفسیرى به معناى تفسیرهاى فارسى)؛ - تداخل و عدم تمایز روش و مصداق (مانند ترجمه آزاد و منظوم و یا ادبى و منظوم و آوایى)(10) بنابراین، با توجّه به مطالب یاد شده، روش‏هاى ترجمه را مى‏توان چنین بر شمرد: 1. ترجمه لغوى یا لفظ به لفظ؛ 2. ترجمه تحت اللفظى؛ 3. وفادار یا امین؛ 4. ترجمه معنایى؛ 5. ترجمه آزاد؛ 6. ترجمه تفسیرى.
1. ترجمه لغوى یا لفظ به لفظ
از ترجمه لغوى دو معنا اراده مى‏شود که عبارتند از:
الف - ترجمه واژه‏هاى دشوار قرآنى به زبان مقصد.(11)
این نوع ترجمه - البته اگر بتوان نام آن را ترجمه گذاشت - بیشتر براى گوه خاصى از مردم مفید است؛ کسانى که تا حدودى به زبان عربى آشنایى دارند و مى‏توانند پس از فهمیدن معناى واژه، خود مفهوم جمله را درک کنند. این نوع ترجمه از گذشته‏هاى دور تا کنون رواج داشته و مورد استفاده بوده است. براى نمونه، ترجمه مفردات سوره اخلاص از لسان التنزیل، چنین است: «هو: وى؛ احد: یکى؛ الصمد: پناه نیازمندان؛ لم یلد: نزاد کسى را؛ ولم یولد: و نه زاد شد از کسى (الولاده: زادن) لم یکن: نبود و نباشد (اکون؛ بودن)؛ له: مر او را؛ کفواً: همتایى؛ احد: هیچ کس.» این نوع ترجمه قرآن، افزون بر مسامحه در اطلاق ترجمه بر آن، مشکلات متعددى دارد؛ از جمله رعایت نکردن جایگاه هر واژه و دخالت آن در ترجمه و تفسیر (وجوه و نظایر)، مغفول ماندن معانى واقعى اصطلاحات و تشبیهات و کنایات و نیز معادل نداشتن برخى از حروف تأکید، موصولات، نون تأکید و...(12)
ب - ترجمه پیوسته مفردات قرآن همگام با ساختار زبان مبدأ.
هدف اصلى در این نوع ترجمه، انتقال معناى واژه‏هاى زبان مبدأ به زبان مقصد است، البته در صورت و قالبى مشابه صورت و قالب زبان مبدأ؛(13) به بیانى دیگر، ساختار چنین ترجمه‏اى با ساختار نحوى زبان مقصد سازگار نبوده، و با زبان معیار فاصله‏اى بسیار دارد. برخى دیگر از معایب چنین ترجمه‏اى عبارت است از: - تعادل ترجمه (14) در آن مفقود است و دلیل آن وابستگى بیش از حد به زبان مبدأ و الگوهاى دستورى آن است. - واحد ترجمه در این نوع ترجمه معمولاً تکواژ و گاه واژه است. - انسجام در این نوع ترجمه به دلیل دورى از الگوهاى دستورى و زبانى زبان مقصد، مخدوش است. - در این نوع ترجمه از حذف و اضافه تا حد زیادى اجتناب مى‏شود. - انتقال پیام در این نوع ترجمه با دشوارى‏هاى فراوانى همراه است و گاه اساساً منتقل نمى‏شود. این نوع ترجمه را مى‏توان به وفور در ترجمه‏هاى کهنى چون ترجمه تفسیر طبرى و ترجمه‏هاى متأخرى چون ترجمه معزى، شعرانى، یاسرى، اشرفى تبریزى و مصباح زاده(15) یافت، مانند: «فَما یُکَذَّبک بعدُ بالدین» - پس چه چیز تکذیب کند تو را از این پس در دین؟ (معزى) - پس چه چیز تکذیب مى‏نماید تو را بعد از این در دین؟ (یاسرى، اشرفى، شعرانى و مصباح زاده) «و وَهبناله اهلَه و مثلَهم مَعَهم رحمةً منا و ذکرى لأُولِى الألبابِ»(16) - و بخشیدیم او را گروه او و ماننده ایشان بخشایشى از ما و پندى خداوندان خردها را. (ترجمه تفسیر طبرى) - و دادیمش خاندانش را و مانند آنان را با آنان رحمتى از ما و یادآوردنى براى دارندگان خردها. (معزى)
2. ترجمه تحت اللفظى
برخى محققان و صاحب نظران، ترجمه لفظ به لفظ در معناى دوم را ترجمه تحت اللفظى جدا نکرده‏اند و هر دو را با عنوان «تحت اللفظى» و یا «لفظ به لفظ» و یا «کلمه به کلمه» بحث کرده‏اند،(17) ولى برخى به پیروى از ترجمه پژوهان مغرب زمین، آن دو را از یکدیگر جدا ساخته‏اند. ویژگى‏هاى این نوع از ترجمه عبارتند از: هدف اصلى در این نوع ترجمه، انتقال معناى الفاظ و دقایق دستورى است، ولى توجه به آن به انتقال پیام یا محتواى بافتى متن مبدأ بیش از ترجمه لفظ به لفظ است و خواننده تا حدودى، هر چند با دشوارى، پیام را دریافت مى‏کند. - تعادل ترجمه در این نوع از ترجمه نیز به طور کامل و مطلوب رعایت نمى‏شود. - واحد ترجمه در آن «واژه» و گاه «تکواژ» است. - انسجام متن مقصد به دلیل پاینبدى بیش از حد به زبان مبدأ مخدوش است، ولى وضعیت آن نسبت به ترجمه لفظ به لفظ، کمى بهتر است و فى الجمله انسجامى در آن دیده مى‏شود. - حذف و اضافه در آن از لفظ به لفظ بیشتر است و این امر در راستاى نزدیک شدن به الگوهاى بیانى زبان مقصد رخ میدهد. - زبان این نوع ترجمه از زبان معیار به دلیل نزدیکى آن به الگوهاى بیانى و ساختارى دستورى متن اصلى، فاصله دارد. این نوع ترجمه را کم و بیش در بسیارى از ترجمه‏ها مى‏توان دید؛ مانند: «یَخافُون ربَّبهم مِنْ فَوقِهم و یَفَعلون ما یُؤمَرون» نحل/50 - از پروردگارشان از بالاتر خویش مى‏ترسند... (پاینده) - پوردرگارشان را از فرازشان مى‏ترسند... (جلال الدین فارسى) «وجائتهم رسهلم بالبیّناتِ و ما کانوا لیؤمنوا کذلک نجزى القومَ المجرمین» یونس /13 - پیامبرانشان با نشان‏هاى آشکار آمدندشان و ایشان آن نبوده‏اند که بگروند؛ ما بزهکار را کیفر چنین دهیم. (امامى)
3. ترجمه‏ى وفادار یا امین یا معادل
ترجمه وفادار حد فاصل ترجمه «تحت اللفظى» و ترجمه «معنایى» است، ولى برخى محققان، ان را از ترجمه «معنایى» جدا نکرده‏اند. استاد بى آزار شیرازى در این باره مى‏نویسد: «ترجمه حرفى و معنوى که بعضى از متخصصّان علم ترجمه آن را «ترجمه امین» مى‏نامند، میان دو نوع ترجمه است: یکى ترجمه لفظ به لفظ (تحت اللفظى) و دیگرى ترجمه آزاد، و در تعریف آن، سخن «روژه کایوا» Caillois Roger - یکى از صاحب نظران بزرگ - درباره شعر مناسب است که مى‏گوید: «خوب ترجمه کردن آثار «شکسپیر» یا «پوشکین» به فرانسه، یعنى نوشتن متنى که شکسپیر و پوشکین اگر به جاى امکانات زبان انگلیسى یا روسى، امکانات زبان فرانسه را در اختیار مى‏داشتند، آن را مى‏نوشتند.»(18) پیتر نیومارک در توضیح ترجمه وفادار مى‏نویسد: یک ترجمه وفادار مى‏کوشد تا معناى دقیق متنى (Contextual) متن اصلى را در محدوده ساختار دستورى زبان مقصد ایجاد نماید... و تلاش مى‏نماید به طور کامل به منظور و مقصود نویسنده متن زبان مبدأ و تحقق متنى او وفادار باشد.(19) ویژگى‏هاى این ترجمه عبارتند از: - هدف مترجم در این نوع ترجمه انتقال دقیق پیام و محتواى متن مبدأ به انضمام رعایت ساختارهاى ادبى و بلاغى و ظرافت آن‏ها، به ساختاهاى معیار زبان مقصد است. - در این نوع ترجمه به دلیل وفادارى مترجم به ساختارهاى متن مبدأ و زبان مقصد و انتقال دقیق پیام، تعادل ترجمه برقرار است. - واحد ترجمه با هدف ترجمه معادل، از کوچک‏ترین واحد تا بزرگترین آن‏ها متغیر است. مترجم مى‏کوشد با انتخاب واحدهاى کوچک‏تر، ساختارهاى مبدأ را به ساختارهاى معیار مقصد منتقل کند. (معمولاً ساختارهاى مشابه منتقل مى‏شود) و چنان چه رعایت ساختارهاى مقصد او را از انتخاب واحد پایین‏تر بازداشت، به واحدهاى بزرگ‏تر روى مى‏آورد. - انسجام ترجمه به دلیل وفادارى به زبان مقصد در بالاترین حد است. - حذف و اضافه به دلیل وفادارى به ساختارهاى هر دو متن (مبدأ و مقصد) بیش از تحت اللفظى و کم‏تر از معنایى است. - زبان متن مقصد معیار است، ولى به روانى و شیوایى ترجمه معنایى نیست.
4. ترجمه معنایى یا محتوایى
این ترجمه اغلب خوش خوان‏تر از ترجمه‏هاى پیشین و براى مترجمان از ترجمه وفادار، ساده‏تر است. توضیح این روش پیش‏تر در سخنان آیة اللَّه مکارم و آیة اللَّه معرفت گذشت و در این جا تنها به بخرى ویژگى‏هاى آن اشاره مى‏کنیم: - هدف ترجمه انتقال دقیق پیام و محتواى متن مبدأ به زبان معیار متن مقصد است. مترجم ر این نوع ترجمه، به ساختارهاى ادبى و بلاغى متن مبدأ بسان ترجمه وفادار، وفادار نیست. - تعادل معنایى ترجمه بیش از جنبه‏هاى ادبى است. - واحد ترجمه اغلب جمله است، ولى مترجم خود را براى حرکت در واحدهاى پایین‏تر آزاد مى‏بیند و به اقتضا از آن‏ها استفاده مى‏کند. - انسجام ترجمه بیش از انسجام در ترجمه وفادار است. - حذف و اضافه بیش از ترجمه وفادار است. زبان ترجمه، معیار است. بیشتر ترجمه‏هاى متأخر را مى‏توان نمونه‏هایى از این نوع ترجمه به شمار آورد؛ مانند ترجمه مکارم شیرازى، فولادوند، پاینده، خرمشاهى، مشکینى و... مثال: «و لا یأتین ببُهْتنٍ یفترینهُ بینَ أیدیهنَّ و أرجلهنّ» ممتحنه/11 -... تهمت و افترایى پیش دست و پاى خود نیاورند... (مکارم) -... و بچه‏هاى حرام زاده‏اى را که پس انداخته‏اند، با بهتان ]و حیله[ به شوهر نبندند... (فولادوند) -... و فرزندى را از راه بهتان به دست نیاورند که نسبت آن را به دست و پاى خویش دهند... (خرمشاهى) -... و دروغى را که در میان دست‏ها و پاهاشان فرا بافته باشند، پیش نیاورند... (مجتبوى) -... بر کسى افترا و بهتان میان دست و پاى خود نبندند (یعنى فرزندى را که میان دست و پاى خود پرورده و علم به آن از انعقاد و نطفه او دارند، به دروغ به کسى غیر پدرش نبندند)... (الهى قمشه‏اى با ویرایش استاد ولى) - و بچه‏هاى حرام زاده خود را به دروغ منسوب به همسر خود نکنند... (صفار زاده) - و بهتانى که خود از پیش خود ساخته‏اند، بر یکدیگر ننهند... (على اصغر حلبى) -... و فرزندان خودشان را جز به شوهرانشان نسبت ندهند... (پور جوادى) در ترجمه‏هاى یاد شده، دو نکته به چشم مى‏خورد: اول: تأثیر پذیرى مترجمان از حوزه تفسیر که در جاى خود باید درباره آن سخن گفت و دیگر: گوناگونى ترجمه‏ها و نامفهوم بودن ترجمه‏هاى تحت اللفظى تا محتوایى. در ترجمههاى یاد شده، ترجمه‏هاى فولادوند، صفارزاده، حلبى، خرمشاهى و پورجوادى آزاد و ترجمه مکارم، معنایى و ترجمه مجتبوى تحت اللفظى و ترجمه الهى قمشه‏اى تحت اللفظى و تفسیرى است. درباره این آیه، تفسیرهاى گوناگونى مطرح شده است؛ از جمله: «]الف[. بعضى آن را چنین تفسیر کرده‏اند که فرزندان مشکوکى را از سر راه بر مى‏داشتند و مدعى مى‏شدند که این فرزند از همسرشان است (این امر در غیبت‏هاى طولانى شوهر بیشتر امکان‏پذیر بود). ]ب[. بعضى نیز آن را اشاره به عمل شرم آورى دانسته‏اند که باز از بقایاى عصر جاهلى بود که یک زن خود را در اختیار چند مرد قرار مى‏داد، و هنگامى که فرزندى از او متولد مى‏شد، به هر یک از آن‏ها که مایل بود، فرزند را به او نسبت مى‏داد. ]مانند: نسبت دادن «عمرو» به «عاص بن وائل السهمى» از میان پنج نفر[. ولى با توجه به این که مسأله زنا قبلاً ذکر شده و ادامه چنین امرى در اسلام امکان‏پذیر نبود، این تفسیر بعید به نظر مى‏رسد و تفسیر اول مناسب‏تر است، هر چند گستردگى مفهوم آیه هرگونه افترا و بهتان را شامل مى‏شود. تعبیر «بین ایدیهن و ارجهلن» (= پیش دست و پاهایشان) ممکن است اشاره به همان فرزندان سر راهى باشد که به هنگام شیر دادن در دامان آن‏ها قرار مى‏گرفت و طبعاً پیش پا و دست آن‏ها بود.»(20) با توجه به تفسیرهاى یاد شده و تفسیرهاى دیگرى مانند انتساب فرزند حرام زاده به همسر که در برخى ترجمه‏ها آمده بود، نزدیک‏ترین ترجمه از آنِ آیة اللَّه مکارم شیرازى است: «تهمت و افترایى پیش دست و پاى خود نیاورند...»؛ اما آیا این ترجمه گویاست و مى‏توان آن را بهترین ترجمه دانست؟ آیا این ترجمه، خود رهیافت یک تفسیر نیست؟ بنابراین، به نظر مى‏رسد این ترجمه از مواردى است که به تنهایى نمى‏تواند جواب گو باشد.
5. ترجمه آزاد
پیش‏تر، تعریف ترجمه آزاد، از یادداشت آیة اللَّه مکارم شیرازى روایت شد: «... ]در ترجمه آزاد[ مترجم خود را مقید به انتقال دقیق محتواى متن مورد نظر نمى‏داند، بلکه به تناسب اهدافى که دارد، محتوا را کم یا زیاد کرده و یا شرح و توضیحى بر آن مى‏افزاید، هر چند روح مورد نظر در مجموع ترجمه محفوظ است، ولى بدیهى است که نمى‏توان نام ترجمه را بر آن نهاد.» ولى این تعریف مورد اتفاق نیست. در کتاب بر بال قلم در برداشتى از نخستین درس‏هاى ترجمه آمده است: «ترجمه آزاد یا مفهومى (Free): در این گونه، مفهوم کلى جمله ترجمه مى‏شود. کاربرد این گونه در جایى است که اگر به اصل کلمه‏هاى متن مبدأ وفادار بمانیم، مفهوم آسیب ببیند؛ مثال: او نگاه کثیفى به من داد. He gave me a nasty look این ترجمه دو ایراد اساسى دارد: یکى آن که در زبان ما «نگاه کثیف» جایگاه معنایى ندارد؛ دیگر این که «نگاه دادن» در زبان ما معمول نیست؛ از این رو جمله مزبور را فقط به شکل مفهومى باید ترجمه کرد. یعنى: «او چپ چپ نگاهم کرد».(21) تعریف ترجمه آزاد را از دیدگاه استاد معرفت، پیش‏تر آوردیم. ایشان ترجمه آزاد را برابر با ترجمه معنایى گرفته، چنین مى‏نویسد: «در این ترجمه، مترجم سعى مى‏کند معنایى را از قالبى به قالب دیگر بریزد، تا معناى مقصود کاملاً ادا شود؛ یعنى بى کم و کاست مراد متکلم برگردانده شود و حتى المقدور الفاظ و کلمات متن اصلى و ترجمه مطابق هم و جایگزین هم باشد و در صورتى که امکان نداشته باشد، دست به تقدیم و تأخیر و کم و زیاد کردن برخى عبارات مى‏زند؛ چه بسا یک یا چند کلمه بر عبارت مى‏افزاید - نه چندان زیاد - تا معنا به خوبى روشن شود، این گونه ترجمه را ترجمه معنوى نیز مى‏گویند؛ زیرا بیشتر سعى بر انتقال کامل مفاهیم است نه تطابق لفظى...»(22) استاد بى آزار شیرازى در تعریف ترجمه آزاد یا خلاصة التفاسیر مى‏نویسد: «بعضى از مترجمان با توجه به نامفهوم بودن ترجمههاى پیشین، بر آن شدند که خود را از قید ترجمه «حرفى» و تحت اللفظى رها سازند و به ترجمه معنى و مفهوم قرآن بپردازند و با حفظ معناى اولیه، آن را به زبان دوم بازگو کنند و خلاصه تفاسیر را لا به لاى ترجمه بگنجانند؛ مانند: ترجمه با خلاصة التفاسیر مرحوم یاسرى، ترجمه با خلاصة التفاسیر مرحوم الهى قمشه‏اى و معانى القرآن استاد محمد باقر بهبودى. در ترجمه‏هاى آزاد متأسفانه بسیارى از ریزه کارى‏ها و هنرهاى ادبى و مزایاى دیگر قرآن مورد غفلت قرار گرفته است؛ به عنوان نمونه در آیه 36 سوره بقره «فأزلّهما الشیطان عنها»، معنى «عنها» از ترجمه افتاده و چنین ترجمه شده است: «شیطان آدم و حوا را به لغزش افکند.»(23) آقاى دکتر قلى زاده، در تعریف ترجمه آزاد آورده است: «این نوع ترجمه، نقطه مقابل ترجمه لفظ به لفظ است. در این روش ترجمه که اغلب مترجمان و اهل نظر آن را بدترین نوع و روش ترجمه مى‏دانند،(24) انتقال «پیام» نویسنده و نه معانى عبارات و جملات متن در قالب و ساختارهاى زبان مقصد، تنها هدف مترجم است. به عکس آنچه تصور مى‏کنند حجم متن ترجمه در ترجمه‏هاى آزاد لزوماً بیش از حجم متن مبدأ نیست؛ بلکه بسا کم‏تر از آن نیز باشد.(25) دیدگاه نگارنده در این نوشتار فراتر از نظریه آیة اللَّه مکارم است و ترجمه تفسیرى (به معناى سوم )ج) ( را نیز شامل مى‏شود، بر این اساس برخى ویژگى‏هاى آن عبارت است از: - تعادل ترجمه معمولاً به طور کامل برقرار نیست. - واحد ترجمه اغلب بند و سپس جمله است و گاه نیز بین این دو شناور مى‏باشد. - انسجام به طور کامل برقرار است و چه بسا انسجام آن به دلیل پایبند و وفادار نبودن مترجم نسبت به متن مبدأ، از انواع دیگر ترجمه بیشتر باشد. - حذف و اضافه در معنا رخ مى‏دهد. - حذف و اضافه لفظى نیز فراوان است. - زبان ترجمه معیار و بسا شیواتر از انواع دیگر باشد.
6. ترجمه تفسیرى
ترجمه تفسیرى سه تعریف دارد که بر اساس اولین آن‏ها، قسیم انواع دیگر ترجمه است و بر اساس دومین آنها، قسیم انواع دیگر نیست، بلکه در حکم تکمله‏اى براى آن‏ها و قابل جمع با همه آنهاست، و در مورد تعریف سوم، ترجمه تفسیرى را مى‏توان جزئى از ترجمه معنایى دانست. الف - «مترجم به شرح و بسط مطالب مى‏پردازد، منتها به زبان دیگر غیر از زبان اصل، مانند تفاسیر فارسى یا دیگر زبان‏ها نسبت به قرآن کریم.»(26) بر اساس این تعریف، تفسیر نمونه، منهج الصادقین و ترجمه الهى قمشه‏اى، همه جزو این تعریف‏اند. ب - ترجمه تفسیرى در این معنا شامل تفاسیرى چون نمونه، منهج الصادقین و مانند آن‏ها نمى‏شود، بلکه تنها به ترجمه‏هایى گفته مى‏شود که مترجم براى بازسازى فضاى آیه در زبان مقصد و انتقال بهتر مفاهیم و نیز ارائه معناى تفسیرى و مانند آن، توضیح‏هایى را در لابه‏لاى ترجمه خویش مى‏آورد. آقاى دکتر بى آزار شیرازى در این باره آورده است: «... ترجمه متون کهن و کتب مقدس، به ویژه قرآن مجید، داراى زمینه‏هاى خاص عصر خود از نظر لغوى، تاریخى، جغرافیایى، قومى و الهى و معنوى است و لغات و کلمات خاص عصر ما، با آن همه دگرگونى و فاصله زمانى، نمى‏تواند به تنهایى جایگزین متن اصلى گردد و به طور تحت اللفظى وافى به مقصد باشد و این که ترجمه‏هاى تحت اللفظى را این هم مبهم و نامربوط و گسسته و احیاناً موهون مى‏بینیم، یکى از دلایل آن همین بیگانگى مفاهیم لغات و واژه‏هاى عصر تکنولوژى حاضر با مفاهیم لغات عصر قرآن است. بنابراین، لازم است در عین حفظ پیوستگى مطالب و خارج نشدن از ترجمه مفهوم و سبک قرآن، با استفاده از تفاسیر و ارتباط آیات و سایر شرایط ترجمه تفسیرى، و به کارگیرى کلمات مناسب و با در نظر گرفتن مفاهیم واقعى آن‏ها در عصر قرآن و زمینه‏هاى تاریخى آن‏ها و احیاناً با افزودن کلمه یا جمله تفسیرى و توضیحى در قلاّب و پرانتز و دسته بندى و ردیف کردن و تیترگذارى و استفاده از علایم و رموز جدید نگارش و یا توضیح پاره‏اى از مطالب لازم در پانویس یا مقدمه، فاصله زمانى را جبران کنیم و هر چه بیشتر ترجمه را به متن اصلى قرآن نزدیک‏تر و براى خوانندگان آشکارتر گردانیم، و بگذاریم خود سخن بگوید، نه اینکه خود به جاى آن سخن بگوییم.» (27) براى مثال ترجمه آیه اول سوره کوثر در ترجمه تفسیرى الهى قمشه‏اى، چنین آمده است: «]اى رسول گرامى[ ما تو را کوثر ]عطاى بسیار[ بخشیدیم ]به تو مقام سید انبیا، نام نیکو، کثرت فرزند، نهر کوثر، مقام رحمة للعالمینى، شفاعت کبراى امت، شرح صدر و همّت عالى از لطف خود عطا کردیم.[» در ترجمه آیة اللَّه مکارم شیرازى آمده است: «ما به تو کوثر]= خیر و برکت فراوان[ عطا کردیم». ترجمه استاد فولادوند: «ما تو را چشمه کوثر دادیم.» ترجمه آیة اللَّه مشکینى: «به یقین ما تو را کوثر عطا کردیم. ]خیر فراوان، دین قیّم، کتاب باقى، علم بى پایان، نسل باقى روزافزون، علماى امت، حوض کوثر و نهر بهشتى.[ چنان که دیده مى‏شود، در ترجمه‏هاى یاد شده که همه آن‏ها مصداق‏هایى از ترجمه معنایى - تفسیرى هستند، توضیح و تفسیر از یک کلمه تا چند سطر آورده شده است، ولى اگر این توضیح‏ها هیئت ترجمه را به سوى تفسیر کشاند، در اطلاق لفظ «ترجمه» بر آن جاى سخن است. ج - ترجمه تفسیرى در معناى سوم از این قرار است که مترجم برداشت‏هاى تفسیرى خود را در ترجمه، بدون نشانه‏هاى مشخص کننده (پرانتز یا قلاب)، منتقل مى‏سازد. ترجمه تفسیرى در این معنا با یکى از معانى ترجمه آزاد پیش گفته، برابر است و ما در این نوشتار، چنین ترجمه‏اى را «آزاد» مى‏نامیم؛ مانند: -... خواستیم تا به جاى او، خدایشان فرزندى بهتر و صالح‏تر و مهذب‏تر و نزدیک‏تر به ارحام پرستى به آن پدر و مادر بخشد. (الهى قمشه‏اى) - ما بادها را به دامادى گل‏ها و درختان فرستادیم... (جواهر القرآن)(28)
نقد، بررسى و جمع‏بندى
مطالعه و بررسى آراى گوناگون درباره شیوه‏ها و انواع ترجمه، و نیز نگاهى به ترجمه‏هاى موجود و مثال‏هاى ارائه شده از سوى صاحبان آرا، نتایجى را به دست مى‏دهد که عبارت است از: الف - هر ترجمه‏اى هر چند لفظ به لفظ و آزاد، ممکن است براى مخاطبان ویژه‏اى مفید باشد، و چه بسا از دیگر ترجمه‏ها مفیدتر، ولى سخن در ترجیح نوع و روشى از ترجمه براى مخاطبان عام است؛ مانند ترجمه معنایى - تفسیرى براى عموم مردم. ب - بسیارى از ترجمه‏هاى موجود، هر یک مشتمل بر انواع ترجمه است؛ چه بسا قسمتى از یک آیه، ترجمه‏اى لفظ به لفظ داشته باشد و قسمتى تحت اللفظى، وفادار یا آزاد؛ بنابراین، طبقه بندى دقیق ترجمه‏ها اگر ممکن نباشد، دشوارى‏هاى فراوانى دارد. با این وصف، نمى‏توان نقش کار آمد و پى آمدهاى تعیین نوع ترجمه و هدف مدارى کار مترجم را نادیده گرفت؛ به دیگر سخن، اگر مترجم مدار ترجمه مدار ترجمه خویش را بر ترجمه «معنایى» گذاشته باشد، براى مثال، باید ترکیب‏هاى چون «الذین‏ء امنوا»، «الذین کفروا» و مانند آن‏ها را به «مؤمنان» و «کافران» ترجمه کند؛(29) چرا که خوش توان‏تر و به زبان معیار نزدیک‏تر است و اگر مبناى کار مترجم «وفادار» باشد، باید در مثال مذکور به ترجمه لفظ به لفظ روى آورد «آنان که ایمان آوردند» و «آنان که کفر ورزیدند» و مانند آن‏ها. ج - ترجمه‏هایى را که همراه برداشت‏هاى تفسیرى ارائه مى‏شوند، بدون این که اصل ترجمه از تفسیر جدا شود، جزو ترجمه‏هاى معنایى قرار مى‏دهیم و نه ترجمه‏هاى تفسیرى؛ براى مثال ترجمه «.. تهمت و افترایى پیش دست و پاى خود نیاورند...»(30) که بر گرفته از نوعى تفسیر است، جزو ترجمه معنایى است و نه ترجمه تفسیرى، هر چند بتوان این نوع ترجمه‏ها را در حوزه ترجمه‏هاى معنایى، از ترجمه‏هاى صِرف جدا کرد. د - جایگزینى و برگردان عبارت‏هاى کنایى، تشبیه‏ها و... ترجمه را از معنایى به آزاد خارج نمى‏کند. ه - مرز دقیق ترجمه وفادار و معنایى: پرسشى را که درباره این دو نوع ترجمه، مى‏توان مطرح کرد، این است که این دو نوع ترجمه چه رابطه‏اى با هم دارند؟ ترجمه وفادار به دنبال انتقال پیام و مفهوم اصلى به زبان مقصد است و مانند ترجمه معنایى، به ساختارها و الگوهاى بیانى زبان مقصد پایبند است، ولى از آن جا که در این نوع ترجمه، وفادارى به ساختارهاى بیانى زبان مبدأ تا حد امکان حفظ مى‏شود، پایبندى به ساختارهاى زبان مقصد دچار نوسان مى‏گردد. توضیح این که: پایبندى مترجم به متن اصلى در ترجمه وفادار، گاه او را ناگزیر مى‏کند از وفادارى خویش به ساختارها و الگوهاى بیانى زبان مقصد بکاهد و این مى‏تواند مرز جدایى ترجمه‏هاى وفادار و معنایى باشد؛ بنابراین، اگر مترجم در ترجمه وفادار، افزون بر پایبندى خویش به ساختارهاى زبان مبدأ، ساختارها و الگوهاى بیانى زبان مقصد را به سان ترجمه معنایى رعایت کند، نمونه برترى از ترجمه معنایى به شمار مى‏رود و اگر از وفادارى خویش به الگوهاى بیانى زبان مقصد بکاهد، از دامنه ترجمه حضایى خارج مى‏شود؛ براى مثال، در ترجمه «لم تقولون مالا تفعلون» اگر به جاى «ما» «چیزى» قرارداده شود، ترجمه وفادار - معنایى است، ولى اگر «سخنى» قرار گیرد، معنایى است: - چرا چیزى مى‏گویید که انجام نمى‏دهید. - چرا سخنى مى‏گویید که انجام نمى‏دهید. توضیح بیشتر در بند «و» آمده است. و - آیا ترجمه وفادار بهترین نوع ترجمه است، آقاى دکتر قلى زاده در این باره مى‏نویسد: «باید گفت که مطلوب‏ترین و دقیقترین روش براى ترجمه، همین روش است و اگر این نوع یا روش ترجمه در نهایت دقت و شیوایى، صورت گیرد، آرمانى‏ترین روش ترجمه خواهد بود».(31) این سخن، اگر ساختارهاى متناسب زبان مقصد در آن به سان ترجمه معنایى، رعایت شود، به قطع پذیرفتنى است، ولى اگر از وفادارى و عنایت به ساختارهاى زبان مقصد، به دلیل توجه به ساختارهاى زبان مبدأ، بکاهد، نمى‏توان آن را بهترین ترجمه به شمار آورد. شیوایى و خوش خوانى یکى از مهم‏ترین ویژگى‏هاى قرآن کریم است؛ قرآن به زبان عامه مردم سخن گفته و از زبان گروه‏هاى خاص پیروى نکرده است و انتقال این ویژگى به زبان مقصد و بازسازى فضاى متن، خود از اصول ترجمه است؛ بنابراین، شیوایى، روان بودن و عامه فهم بودن را باید به سان دیگر ملاک‏ها، در انتخاب برترین نوع ترجمه، لحاظ کرد. بنابراین، شیوایى، روان بودن و عامه فهم بودن را باید به سان دیگر ملاک‏ها، در انتخاب برترین نوع ترجمه، لحاظ کرد. آقاى قلى زاده در توصیف ترجمه معنایى آورده است: «عموم مترجمان، پیرو و طرفدار این شیوه ترجمه‏اند از آن جهت که هدف اساسى در این روش ترجمه تنها انتقال دادن معنا، محتوا و پیام متن مبدأ و نیز روان بودن و عامه فهم بودن متن مقصد مى‏باشد».(32) ایشان در ادامه، چهار مثال را ذکر مى‏کنند و یک مورد را به وفادار توصیف مى‏نمایند که عبارت است از: «... و ما اللَّه بغافِلٍ عمّا تعملون؛ (بقره/85) - و خدا از آنچه مى‏کنید، غافل نیست» (خرمشاهى ]و فولادوند[) - ]... و خداوند از آنچه انجام مى‏دهید، غافل نیست. (مکارم)[ ترجمه وفادار (پیشنهادى)... و خداوند «هرگز» از آنچه مى‏کنید، غافل نیست.»(33) شایان ذکر است که در ترجمه معنایى، زمانى انتقال معنا به معنا وافى و صحیح است که اگر - براى مثال - مفهوم همراه با تأکید بیان شده باشد، این تأکید به گونه‏اى متناسب با ساختار زبان مقصد منتقل شود ور نه، اساساً نمى‏توان چنین ترجمه‏اى را معنایى دانست، بله؛ اگر در عین انتقال معنا همراه با تأکید و بازسازى فضا در زبان مقصد، تناسب با ساختار ادبى مبدأ نیز همراه باشد، درجه برترى از ترجمه را داراست و ما آن را با نام «وفادار» مى‏ستاییم. اینک، در چند ترجمه یاد شده ترجمه‏هاى آقایان: مکارم، فولادوند و خرمشاهى از آن جهت که تأکید را منتقل نکرده‏اند - در حالى که انتقال آن با ساختار ادبى فارسى تناسب دارد - کامل نیست و ترجمه پیشنهادى از این جهت کامل‏تر است، ولى قید تأکید «هرگز» بهتر است پیش از «غافل» قرار گیرد؛ ترجمه پیشنهادى چنین است: «و خدا از آنچه مى‏کنید ]یا انجام مى‏دهید[، هرگز غافل نیست.» «خدا» و «خداوند»، هر دو به یک معنا به کار مى‏رود، ولى در معناى «خداوند» به دلیل «وند» (پسوند مالکیت و نسبت، مانند فولادوند و کمالوند) به نوعى معناى مالکیت خوابیده که آیه بدان نپرداخته است؛ بنابراین، ترجمه به «خدا» از نظر ساختارى و معنایى وفادارتر است. از سوى دیگر، فعل «مى‏کنید» از دو جهت بر «انجام مى‏دهید» و «انجام مى‏دهید» از یک جهت بر «مى‏کنید» ترجیح دارد. فعل «مى‏کنید» بسیط است و از این رو با گزیده گویى متناسب و نیز به زبان اصیل نزدیک‏تر مى‏باشد و فعل مرکب «انجام مى‏دهید» به ذوق مردم روزگار ما خوش‏تر و به زبان معیار نزدیک‏تر است. ز - زبان معیار یکى از مسائل مهم در شناخت بهترین ترجمه، شناخت صحیح زبان معیار است. بیشتر قرآن پژوهان و مترجمان قرآن، و چه بسا همه آنان در این که ترجمه باید به زبان معیار باشد، اتفاق نظر دارند.(34) آنچه مهم است، شناخت صحیح زبان معیار است.(35) زبان معیار امرى کاملاً شناخته شده نیست و کارشناسان نتوانسته‏اند بر تعریفى مشخص از آن هم صدا شوند و شاید دلیل عمده آن تغییر و تحول دائمى و شناور بودن آن باشد؛ با این حال، برخى کارشناسان ملاک‏هایى براى تشخیص آن ارائه کرده‏اند که مهم‏ترین آن‏ها به قرار زیر است: - خالى بودن متن از عناصر زبانى متروک و منسوخ یا مهجور؛ - پرهیز از گرده بردارى؛ - پرهیز از به کارگیرى عناصر و ساختارهاى مخصوص شعر و یا عناصر زبان صنفى؛ - نزدیک بودن به زبان جارى و متداول و همراه بودن با آن؛ و... بر اساس ویژگى‏هاى زبان معیار، جمله‏هایى مانند: «پیش‏ترین نگاشته‏اى که...» به جاى «قدیمى‏ترین نوشته‏اى که...» و «بایسته‏هاى پژوهیده دانشوران...» به جاى «تحقیقات ضرورى انجام شده محققان...» هر چند به نظر خوش‏تر مى‏آید، ولى کمى از زبان معیار فاصله دارد و یا اساساً جزو آن نیست. استاد خرمشاهى در توصیف زبان معیار مى‏گوید: «نثر معیار، تعریف‏هاى متعددى دارد. بعضى از صاحب نظران هم بر آنند که چنین نثرى نداریم؛ اما به برداشت من، نثر معیار مفهوم و مصداق دارد و مراد از آن نثرى است که خوشخوان، بى عیب یا کم عیب و قابل پیروى و آموزشى است و سزاوار است که اکثریت تحصیل کردگان و اهل قلم به آن شیوه بنویسند و مى‏نویسند. نثرى که ساده، اما نه سطحى، آسان یاب، دقیق، سنجیده، وافى به مقصود، بدون حشو و زواید و اطناب و ایجاز مفرط، بدون شاعرانه شدن و شعار دادن، بدون «سبک» و حتى المقدور بدون هیجان، بدون آب و انشا و قلمگردانى‏هاى اضافى و بدون ریخت و پاش است.»(36) اگر این تعریف را بپذیریم، بسیارى از نثرهاى مشمول عنوان «معیار» از رده خارج مى‏شوند که گویا ایشان، چنین مقصودى ندارند. در این میان، اساسى‏ترین کار، تشخیص ملاک زبان معیار است که به نظر دست یابى به آن دشوار مى‏نماید، هر چند روزنامه‏ها و مجلات و نویسندگان و گویندگان فرهنگى با ادبیاتى معمول و غالبى، مى‏توانند از بهترین ملاک‏هاى تشخیص به شمار آیند. اینک، نمونه‏اى از ترجمه به زبان غیر معیار را رد ترجمه‏هاى متأخر، مى‏یابیم. خطاب «یا بُنَىَّ» (لقمان /16) در ترجمه‏ها چنین آمده است: - مکارم: «پسرم!» (معنایى) - قمشه‏اى: «اى فرزندم» (آزاد) - خرمشاهى: «فرزندم!» (آزاد) - مشکینى: «اى پسر عزیزم!» (معنایى - تفسیرى) - صفارزاده: «اى فرزند!» (آزاد) - کرمى: «هان اى پسرکم!» (معنایى) - مجتبوى، امامى، فولادوند و سراج: «اى پسرک من!» (معنایى) - پیشنهادى: «اى پسرم!» (وفادار) در ترجمه‏هاى یاد شده، شاید بهترین ترجمه از آن آیة اللَّه مکارم و آیة اللَّه مشکینى باشد و ترجمه خانم صفارزاده از مهربانى پدرانه خالى است. تصغیر «پسرک» در زبان معیار کاربرد ندارد و افزون بر آن، بر دو معناى تحبیب و تحقیر مشتمل است که این خود کژتابى آن را سبب مى‏شود. ح - واحد ترجمه: چنانکه گذشت، «واحد ترجمه» در هر نوع از انواع ترجمه، تکواژ، واژه، گروه، جمله واره و جمله و گاه چند جمله و یک بند است.(37) (مورد اخیر بیشتر در متون ادبى به کار مى‏رود و شاید در قرآن نتوان نمونه‏اى براى آن یافت). در یک ترجمه موفق، واحد ترجمه به انگیزه و هدف مترجم از ترجمه و متن مورد ترجمه باز مى‏گردد. آقاى محمود حدادى در این باره مى‏نویسد: پیش از هر گونه اقدام مشخص در راه تعیین واحد ترجمه، باید متن را در کلیت آن در نظر گرفت و یکپارچگى را به دست آورد. منتها چیزى منزوى و «به خود» نیستند، بلکه هر متنى در پیوند با جهان عینى، زاییده شرایط ویژه خویش است و بستر زمانى و مکانى خاص خود را دارد، از این رو و براى مشخص سازى و به دست آوردن یکپارچگى آن مى‏توان یک سلسله پرسش‏هایى کرد؛ مانند آن که: - متن را چه کسى نوشته است و براى چه کسى؟ - به چه هنگام و چه انگیزه‏اى؟ - چگونه نوشسته است و به قصد چه تأثیرى؟ ... این یکپارچگى را مترجم هیچ گاه نباید از نظر دور بدارد، هر چند روش کار ترجمه، او را ناگزیر مى‏سازد متن را به بند، جمله، یا حتى تک واژه بخش و تجزیه کند.»(38) متن اصلى مى‏تواند ساده، علمى، ادبى، مقدس و... باشد؛ طبیعى است که مترجم توانا، واحدهاى گوناگونى را متناسب با آن انتخاب مى‏کند؛ براى متن ساده و غیر علمى مى‏تواند گروه، جمله واره و جمله را واحد قرار دهد و براى متن‏هاى علمى، واحدهاى کوچک‏تر مانند واژه مناسب‏تر و پسندیده‏تر است و براى متون دقیق و مقدس، مانند قرآن کریم، کوچک‏ترین واحد سرآغاز کار است که اگر متن اقتضا کند، به واحدهاى بزرگ‏تر ارتقا مى‏یابد. مترجم بسته به این که براى چه مخاطبى و به چه هدفى ترجمه مى‏کند، مى‏تواند واحد ترجمه را انتخاب کند. از سوى دیگر، گاه متن اصلى اختیار را از کف مترجِم گرفته او را به دنبال خود مى‏کشد و آن، جایى است که ساختار زبانى زبان مقصد، توان برابرى و همراهى با زبان مبدأ را نداشته باشد. در این جاست که مترجم به ناچار در واحد ترجمه تا آن جا توسعه مى‏دهد که بتواند پیام محتواى زبان مبدأ را به زبان مقصد به درستى و به تمامى منتقل کنداً در نتیجه واحد ترجمه همواره یکسان در نظر گرفته نمى‏شود، و از تکواژ تا جمله و بند متغیر است،(39) ولى مترجم مى‏تواند پایه ار خود را بر یک واحد مشخص قرار دهد و تغییرها را بر حسب ضرورت در کار گیرد. چند مثال چنان که گذشت، مترجم متون مقدس، گاه ناگزیر است از واحد کوچک‏تر به واحد بزرگ‏تر روى آورد و این در صورتى است که معادل در ساختار نحوى زبان مقصد، بر پایه واحد کوچک‏تر به دست نیاید. شواهد این رخداد کم نیست که به چند نمونه اشاره مى‏شود: 1. «بعض... بعض»: اصطلاحى است در قالب یک گروه یا عبارت. این عبارت در آیات فراوانى آمده و مقصود از آن «همدیگر» یا «یکدیگر» است. اگر مترجم براى ترجمه عبارت «بعض... بعض» از واحدهاى کوچک‏تر از گروه، استفاده کند، ترجمه‏اى دشوار و گاه گنگ به دست مى‏دهد؛ مثال: «لا تَجْعَلوا دُعاءَ الرَّسُولَ بَیْنَکُم کَدعاءِ بَعْضکم بَعْضاً» نور /63 - خطاب کردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب کردن بعضى از خودتان به بعضى ]دیگر[ قرار مدهید... (فولادوند) - صدا کردن پیامبر را در میان خود، مانند صدا کردن یکیدگر قرار ندهید...(مکارم) - خواندن پیامبر را در میان خودتان، همانند خواندن همیدگر مشمارید (خرمشاهى) - ندا دادن پیامبر را در میان ]جامعه[ خویش بسان ندا دادن یکدیگر قرار ندهید ]که به طور عادى همدیگر را ندا مى‏دهید[.... (مشکینى) - وقتى که پیامبر را صدا مى‏زنید، این طور خودمانى نباشد که گویى یکى از افراد خودتان را صدا مى‏زنید، بلکه احترام خاصى باید رعایت شود. (صفارزاده)
نقد و بررسى:
از بین ترجمه‏هاى یاد شده، ترجمه‏هاى آقایان: مکارم، خرمشاهى، کرمى و صفارزاده، در ترجمه عبارت «بعض... بعض» موفق‏تر است. افزون بر نکته یاد شده، در ترجمه‏هاى مذکور، نکات مهم دیگرى نیز وجود دارد که لازم است بدان‏ها اشاره شود: الف- براى آیه مورد بحث، تفسیرهاى گوناگونى از سوى مفسران ارائه شده است که مترجم باید با توجه به تفسیر مورد تأیید مورد تأیید خویش، ترجمه را به روشنى ارائه کند؛ ولى چهار ترجمه اول (فولادوند، مکارم، خرمشاهى و کرمى) کژتاب است؛ یعنى به روشنى مشخص نیست که پیامبرصلى الله علیه وآله مردم را صدا مى‏زند یا مردم او را؟ یعنى بر اساس این ترجمه، هر دو تفسیر ممکن است به ذهن خواننده برسد. ترجمه آزاد خانم صفارزاده - در این مورد - روشن‏ترین ترجمه و ترجمه آیة اللَّه مشکینى با عبارتى توضیحى، از دام کژتابى رهیده است. ب - ترجمه «لا تجعلوا» با تفسیر اول (پیامبر دعوت کند) به «نگیرید»، «مشمارید»، «نپندارید» و مانند آن‏ها از ترجمه آن به «قرار ندهید» مناسب‏تر و زنجیره همنشینى برقرار است،(40) و ترجمه آن به «قرار ندهید» بر اساس تفسیر دوم (مردم پیامبرصلى الله علیه وآله را ندا دهند) اشکالى ندارد. ج - عبارت «بعض... بعض» گاه با حروف «مِن»، «ل»، «الى» و «على» آمده است (یکدیگر، با یکدیگر، براى هم یا براى یکدیگر، از یکدیگر، بر یکدیگر و...) «... بعضکم بعضاً»(41)؛ «.. بعضهم لبعض...»؛(42) «...بعضها من بعض...»(43)؛ «... بعضه على بعض...»(44)؛ «بعضهم الى بعض...»(45) 2. «ما ادریک»: عبارت «ما ادریک» و «ما یدریک» بیش از پانزده بار در قرآن به کار رفته است. این عبارت قرآنى را به دو گونه مى‏توان ترجمه کرد؛ براى مثال آیه «و ما ادریک ما لیلة القدر» را مى‏توان به شکل‏هاى زیر ترجمه کرد: - و چه آگاه کرد تو را چیست شب قدر؟! (لفظ به لفظ) - و از شب قدر چه آگاهت کرد. (تحت اللفظى، فولادوند) - و تو چه مى‏دانى شب قدر چیست؟! (معنایى، مکارم) در بین ترجمه‏هاى یاد شده، ترجمه با واحد گروه مناسب است؛ زیرا «ما ادریک» اصطلاحى است براى بیان عظمت و دوررس بودن از فهم مخاطب و این مطلبى است که لغت شناسان و قرآن پژوهان بدان تصریح کرده‏اند.(46)
پی نوشت ها
________________________________________
1 - تفسیر و مفسران، ص 115. 2 - مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 20 به نقل از M.L. larson; meaning-Based Translation: A Guide ot cross - Language Equivalence; university press of American, Inc, 1984. p.15. 3 - ر.ک: تفسیر مفسران، ج 1، ص 113 و 114. 4 - همان، ص 114. 5 - همان، ص 115. 6 - قرآن ناطق، ص 246. 7 - قرآن ناطق، ص 230 و 231. 8 - ترجمه ارتباطى خواننده محور است و ترجمه روان را که با خواننده ارتباطى استوار برقرار مى‏کند بر ترجمه معنایى که از زبان مبدأ فاصله چندانى نمى‏گیرد و به دیگر سخن بوى ترجمه مى‏دهد، ترجیح مى‏دهد. براى آگاهى بیشتر ر.ک: درباره‏ى ترجمه، ص 53-50. 9 - مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 1، به نقل از: P. NewMark: A Textbook of Translation; U.K. PrenTice Hall.a First edition, 1988, PP. 46-49. 10 - قرآن ناطق، ص 255 251 249. 11 - قرآن ناطق، 241-233. 12 - ترجمه ابوالقاسم پاینده، یادداشت مترجم؛ قرآن ناطق، ص 239. 13 - مشکلات ساختارى ترجمه‏هاى قرآن کریم، ص 22. 14 - منظور از تعادل ترجمه، همسانى تأثیر متن مبدأ و متن مقصد بر خوانندگان است. 15 - به باور برخى محققان، درصد این نوع ترجمه در ترجمه‏هاى یاد شده، بین 70 تا 90% است. (ر.ک: همان، ص 23-22). 16 - سوره ص، 43. 17 - ر. ک: قرآن ناطق، ص 241 و 242؛ ترجمه آیة اللَّه مکارم شیرازى، یادداشت مترجم؛ تفسیر و مفسران، ج 1، ص 113. 18 - قرآن ناطق، ص 247؛ به نقل از نسخه بادلیان، نوشته به سال 947 ه. 19 - مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 25، به نقل از: P. newmark: A Textbook of Translation; Ibid; p.64. 20 - تفسیر نمونه، ج 24، ص 46. 21 - بر بال قلم، ص 299 و 300. 22 - تفسیر و مفسران، ج 1، ص 114. 23 - قرآن ناطق، ص 263-261. 24 - ارزش گزارى نوع ترجمه نسبى است و به مخاطب و موضوع متن مورد ترجمه بستگى دارد. 25 - مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 28. 26 - تفسیر و مفسران، ص 115. 27 - قرآن ناطق، ص 267. 28 - ترجمه مهدى الهى قمشه‏اى، ویرایش حسین استاد ولى. 29 - درباره ترجمه، مقاله «مسائل ترجمه»، ابوالحسن نجفى، ص 14-13. 30 - البته به شرطى که این و را از نظر معنا یکسان تلقى کنیم. 31 - ممتحنه /12. 32 - مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 25. 33 - همان، ص 26. 34 - همان، ص 28. 35 - قرآن کریم به زبان معیار عرب جاهلى، نازل شده است: «ما ارسلنا من رسول الاّ بلسانِ قومه» (ابراهیم، 4) و «تلک آیات الکتاب المبین» (یوسف، 1) و...؛ بنابراین، ترجمه آن هم باید به زبان معیار باشد؛ ولى زبان معیار نیز میتواند زیبا یا نا زیبا باشد. قرآن نهایت زیبایى را در زبان معیار به کار گرفته است؛ از بیان شاعرانه، نمک سجع و فاصله و وزن و... ولى هیچ یک نثر قرآن را از معیار خارج نکرده است. بین نثر معیار با سبک تفاوت است. قرآن سبکى نو و بدیع دارد که تا آن زمان سابقه نداشت، ولى زبان آن معیار بود؛ یعنى مخاطبان آن، آن را مى‏فهمیدند و به راحتى با آن انس مى‏گرفتند. آقاى خرمشاهى در رد نظریه آقاى هوشنگ گلشیرى که در نقد خود بر ترجمه آقاى خرمشاهى، زبان معیار را نامناسب دانسته و پیشنهادهایى داده به بیان اجمالى از زبان معیار پرداخته است. (بینات، شماره 12، ص 63-56). 36 - ر.ک: احمد سمیعى، نگارش و ویرایش، ص 52-48. 37 - سیرى بى سلوک، ص 554. 38 - براى آگاهى بیشتر ر.ک: مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 143-140؛ مقدمات زبان‏شناسى، ص 140-131. 39 - مبانى ترجمه، ص 74 و 75. 40 - براى آگاهى بیشتر ر.ک: مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 144 و 145. 41 - ر. ک: همان، ص 151. 42 - نور، 63. 43 - اسراء، 88. 44 - آل عمران، 34. 45 - انفال /37. 46 - بقره، 76. 47 - اقرب الموارد: «و ما ادریک و ما یُدریک» اى: ما تدرى...» ر.ک: کلمه «درأه»؛ قاموس قرآن، ماده «درى» آقاى دکتر على محمد مؤذَّنى در مجله میراث جاویدان (شماره 18، تابستان 1376)؛ مقاله‏اى با عنوان (ما ادریک) در قرآن مجید» ارائه کرده است که مراجعه به آن در این باره مفید است. منابع و مآخذ - اقرب الموارد فى فُصَح العربیة الشوارد، سعید الخورى الشرتونى اللبنانى، دارالاسوة للطباعة و النشر، ط الاولى، 1374 ش. - القرآن الکریم، ترجمه جلال الدین فارسى، انجام کتاب، چ اول، تهران، 1369 ش. - القرآن کریم، ترجمه على مشکینى، الهادى، چ اول، قم، 1380 ش. - القرآن کریم، ترجمه مهدى الهى قمشه‏اى، ویرایش حسین استاد ولى، دارالکتب الاسلامیة، ج اول، تهران، 1377 ش. - القرآن کریم، سید جلال الدین مجتبوى، انتشارات حکمت، ج اول، تهران 1371 ش. - القرآن کریم، محمود یاسرى، انتشارات اسلامیة، ج اول، تهران 1372 ش. - بر بال قلم (چهل درس در قلمرو ادبیات پارسى و آیین نگارش)، سید ابوالقاسم حسینى (ژرفا)، انتشارات ظفر، ج دوم، قم، 1380 ش. - بینات (فصلنامه مؤسسه معارف اسلامى امام رضاعلیه السلام)، شماره 12، زمستان 1375، مقاله «نثر معیار در ترجمه قرآن کریم»، بهاء الدین خرمشاهى. - ترجمه تفسیر مجمع البیان، ابوعلى طبرسى، ترجمه آیات، تحقیق و نگارش: على کرمى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ج اول، تهران 1380 ش. - تفسیر نمونه، آیة اللَّه مکارم شیرازى و دیگران، دارالکتب الاسلامیة، ج 30، تهران، 1380 ش. - تفسیر و مفسران، ج 1، محمد هادى معرفت، ترجمه على خیاط، مؤسسه فرهنگى التمهید، ج اول، قم 1380 ش. - جواهر القرآن، محمد غزالى یا ابوحفض نجم الدین عمر، به کوشش سید حسین خدیوجم، بنیاد علوم اسلامى، تهران، 1360، به نقل از: درباره قرآن (برگزیده مقاله‏هاى نشر دانش 3) زیر نظر نصراللَّه پورجوادى، مرکز نشر دانشگاهى تهران، 1365. - درباره ترجمه (برگزیده مقاله‏هاى نشر دانش (3))، زیر نظر نصراللَّه پور جوادى، انتشارات مرکز نشر دانشگاهى، ج دوم، تهران، 1366 ش. - در خاطره شط، بهاء الدین خرمشاهى، سازمان انتشارات جاویدان، تهران، 1376 ش. - دستور زبان فارسى (1)، تقى وحیدیان کامیار با همکارى غلامرضا عمرانى، سمت ج سوم، تهران، 1381. - ساخت زبان فارسى، احمد ابو محبوب، نشر میترا، ج دوم، تهران، 1381 ش. - سیر بى سلوک، بهاء الدین خرمشاهى، انتشارات معین، ج اول، تهران، 1370 ش. - قاموس قرآن، سید على اکبر قُرَشى، درالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم، تهران، 1375 ش. - قرآن حکیم، ترجمه طاهره صفارزاده، مؤسسه فرهنگى جهان رایانه کوثر، ج دوم، تهران، 1380 ش. - قرآن کریم، ترجمه ابوالفتوح رازى، به کوشش محمد مهیار، مطبوعات دینى، ج اول، قم، 1380 ش. - قرآن کریم، توضیحات و واژه نامه، ترجمه بهاء الدین خرمشاهى، انتشارات جامى و نیلوفر، ج اول، تهران، 1374 ش.
 

تبلیغات