آیینه و آفتاب (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
خداى رحمان با آفرینش انسان، رداى خلافت خویش را بر قامت او پوشانید و مظهر و مجلاى صفات جلال و جمال خویشش گردانید تا با تقویمى احسن و تفضیلى بر دیگر آفریدهها و تکریمى شایسته بار امانتى را که آسمان و زمین و کوهها نتوانستند کشید، در عین ظلومى و جهولى بر دوش کشد و حق عبادت و معرفت بر جاى نهد. پس بیان را تعلیمش فرمود و پیام آورانى پى در پى فرستاد تا بر او بخوانند و بدو بیاموزند. و چون نوبت به واپسین سفیر آسمانى رسید او را با کاملترین دین و لبریزترین پیمانه و پسندیدهترین آیین همراه ساخت تا رهنمون همواره و همیشه انسانها باشد. در نخستین گام مأمورش فرمود که: بخوان (اقرء) نیز معجزه همراه او را سخنى خواندنى (قرآن) نام نهاد که کتاب نیز بود، اما نه از نوع نوشتار. بدینسان قدسىترین و گرامىترین منشور آسمانى به زبان عربى مبین نازل شد؛ و والاترین پیامبر از میان قوم عرب برگزیده شد؛ چیزى که دلیل آن چندان روشن نیست و سخن در این زمینه بسیار. آیا علّت را در ظرفیت نداشتن زبانهاى دیگر باید جست، یا برترى جایگاه زبان عربى، یا آمادگى قوم عرب، یا پاک و پیراسته بودن ذهن و ضمیرشان از هر آموزه و نگره بشرى، یا... امّا به هر روى از آن روز که پرتو آفتاب قرآن بر سرزمینهاى غیر عرب نشین تابیدن گرفت شور و شوق باز تاباندن آن در آیینه دیگر زبانها زنده شد و چه بسیار پویشها، کنکاشها و نگرشها از یک سو و واکنشها و کشمکشها از دیگر سو که رخ نمود. چندان که از نخستین سالهاى به به صحنه آمدن فنّ ترجمه قرآن تا به امروز و اکنون، سیر مدام این پویش هرگز ایستایى نداشته و چنان مىنماید که نخواهد داشت. تلاش نافرجام انسان در برگردان شایسته و بایسته کلام حق که منشور هدایت و اعجاز نیز بوده، در گذار زمان به رغم همه مشکلات و دشوارىها توقف نیافته و هرگز و در هیچ زمانى حتّى اهل آن زمان را قانع نساخته است، چوناکه پسینترینان از این گروه نیز خود را در آغاز راه مىبینند. اقدام بسیارى از کسانى که به دلیل نابسندگى ترجمههاى موجود دست به کار ترجمه مىزنند یا داورى مترجمان صاحب نامى که حتّى در سالهاى اخیر ترجمه خود را از قرآن ارائه کردند شاهد صدق این دعوى است. نیز ویرایشهاى جدیدى که از ترجمههاى معتبر در پى بازنگرىها و تلاشهاى تکمیلى برخى از مترجمان ارائه مىشود شاهد دیگر این مدّعا است. گاه دیده مىشود که مترجمى هنوز دو سه سالى از انتشار ترجمهاش نگذشته، به چاپ دوم با اصلاحات دست مىیازد و از ترجمه چاپ نخست خود و اشتباهات و کاستىهاى موجود در آن تبرّى مىجوید. در طول تاریخ پر افت و خیز ترجمه قرآن، پرسشها و چالشهاى بنیادینى مطرح بوده که موضوعات و سر فصلهاى فراوانى را پدید آورده از جمله: ماهیت ترجمه، روایى یا ناروایى ترجمه قرآن، ترجمه پذیرى و ترجمه ناپذیرى قرآن، جواز قراءت نماز با ترجمه قرآن، ضوابط و قواعد ترجمه، شرایط مترجم، تفاوتهاى ترجمه و تفسیر، شیوه بایسته ترجمه، ترتّب احکام مربوط به قرآن بر ترجمه آن، علوم مورد نیاز در ترجمه قرآن، تأثیر تفسیر و اختلافات تفسیرى در ترجمه، تفاوت ترجمه قرآن با دیگر متون، تعادل در کار ترجمه قرآن، میزان وفادارى به متن، تفاوتهاى دستورى زبان عربى و فارسى، مهارتهاى علمى و عملى لازم براى مترجم، مشکلات خاص ترجمه قرآن، هنر؛ فن یا علم بودن ترجمه، نقش پیشدانستهها و باورها در کار ترجمه، منابع معتبر در کار ترجمه، میزان ضرورت ترجمه قرآن، چگونگى انتقال ابهامات موجود در متن به مترجم، میزان دخالت دادن تفسیر در ترجمه، میزان تأثیر ذوق ادبى و شاعرانه در کار ترجمه، میزان پاى بندى به زبان تاریخى، ناهماهنگىهاى موجود میان زبان مترجم و زبان متن تأثیر تفاوت نگاههاى متن محور، مخاطب محور و مؤلف محور در ترجمه، تأثیر تطوّرات تاریخى در کار ترجمه، نقش زبانشناسى در کار ترجمه، تأثیر آشنایى با فضاى اول در کار ترجمه، اولویت داشتن ترجمه یا تفسیر، بسنده بودن ترجمههاى موجود، امکان و عدم امکان ترجمه فردى موفق در قرآن، نقش جنسیّت در ترجمه قرآن و...
حساسیّت و اهمیّت ترجمه در جهان امروز
اما اکنون کار ترجمه قرآن فراتر از تلاش علمى به عنوان رسالتى دینى و وظیفهاى قرآنى پیشاروى آشنایان با زبان وحى مطرح است. امروزه با نگاهى فراگیر به جهان اسلام شاهد این حقیقت غیرقابل انکار هستیم که با وجود سیل اتهاماتى که به سوى قرآن و اسلام روانه مىشود و با حجم انبوه تلاشها و تبلیغها و تزویرهایى که جهان و جهانیان در جهت مشوّه جلوه دادن چهره تابناک قرآن عظیم معمول مىدارند، گرایش انسانهاى حقیقتجو و پاک فطرت به اسلام و قرآن روزافزون است و در این جهت هیچ آیینى را یاراى رقابت با این آیین استوار نیست، گویى ورود فوج فوج مردمان که در سوره نصر خواندهایم در شأن امروز و این عصر است؛ یا تحقق وعده الهى که ظهور و چیرگى دین حق بر همه ادیان دیگر نوید داده در این زمان و این برهه است. دیگر سخن از روایى و ناروایى ترجمه قرآن به زبانهاى بیگانه نیست، چه آنکه ترجمه دروازه ملتها و امتهایى است که رو به سوى اسلام و قرآن آوردهاند، پس چه سان مىتوان به بستن این دروازه فتوى داد. آرى اینک رسالت ارائه ترجمه بایسته و شایسته از قرآن بیش از گذشته و با حسّاسیّت هر چه تمامتر خودنمایى مىکند.
تلاشها و بایستهها
در عرصه ترجمه قرآن به فارسى تلاشهاى گوناگونى جامه عمل پوشیده و اقدامات چندى بایسته مىنماید:
الف. مهمترین تلاشهاى انجام یافته تاکنون از قرار زیر است:
یک( ترجمههاى صورت گرفته که افزون بر آن که نمونهاى از کار ترجمه پیشنهاد دادهاند سیر تکامل آن را گامى به پیش بردهاند و نکتههاى قوّتى یا نقطههاى عبرتى براى گام زنان بعدى ترسیم کردهاند. دو( پژوههها و نظریهپردازىها و نقدها که در قالب مقاله یا کتاب یا بخشى از یک کتاب به نگارش در آمدهاند و گاه مجموعه آنها به گونه ویژه نامههایى عرضه شده است، که این مجوعه را نیز در این شمار مىتوان جاى داد. یادآور مىشود تنها در باب نقد ترجمهها نزدیک به 500 مقاله شناسایى و فهرست شده است. سه( مرکز ترجمه قرآن به زبانهاى خارجى از سالیانى پیش در قم بنیاد گرفته و تلاشهایى در خور تقدیر ارائه کرده و به گردآورى و نگهدارى صدها ترجمه قرآن به زبانهاى گوناگون جهان مىپردازد و همچنین در کنار فعالیتهاى یاد شده به انتشار مجلهاى تخصصى با نام «ترجمان وحى» در این راستا فعالیّت دارد. چهار( فرهنگنامه قرآن که به اهتمام بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس سامان یافته و معادلهاى فارسى هر واژه قرآن را با استفاده از 142 ترجمه خطى موجود در کتابخانه ارجمند آستان قدس رضوىعلیه السلام گردآورى و تنظیم الفبایى کرده است و بدینسان امکان معادل گزینى در بهترین شکل با استفاده از ظرفیّت بالاى زبان فاخر فارسى را فراهم ساخته است.
ب. اقدامات بایسته
آنچه گذشت تلاشهاى صورت گرفته بود امّا به نظر مىرسد اقداماتى در این زمینه بایسته است که همچنان برجاى مانده کهب ه گونه شایسته انجام نپذیرفته از جمله: 1) تأسیس کتابخانه تخصصى ترجمه قرآن که افزون بر ترجمهها، همه منابع علمى، ادبى و فرهنگها و مراجع مورد نیاز مترجمان و ترجمهپژوهان و ناقدان را داشته باشد و به پیشرفتهترین ابزارها و دستگاههاى اطلاع رسانى و نرمافزارى مجهز باشد. 2) تأسیس پژوهشکده ترجمه قرآن که در آن به بررسىهاى نظرى فنّ ترجمه بر اساس آخرین دستاوردهاى دانشهاى مرتبط پرداخته شود و زمینه ساز تدوین نهایىترین مبانى نظرى فنّ ترجمه قرآن باشد، و در این جهت زیرساختهاى معرفتى، کلامى، فقهى، ادبى و تفسیرى ترجمه را مورد کاوش قرار دهد و همچنین ترجمههاى صورت گرفته را به دست نقد و بررسى بسپارد. 3) تدوین دائرة المعارف ترجمه که به شیوه مرسوم دائرة المعارفها اطلاعاتى جامعه و بایسته از دستاوردها و دانستنىهاى مورد نیاز پژوهشگر ترجمه یا مترجم به دست داده آیینه تمامنماى تلاشهاى صورت گرفته و اطلاعات موردنیاز باشد. 4) تعریف رشته علمى «ترجمه پژوهى» به مثابه دانشى بایسته وسودمند و داراى اهمیّت در عرصه آموزشها و گرایشهاى درسى مراکز عالى آموزش حوزوى و دانشگاهى. 5) زمینه سازى و فراهم آوردن بستر لازم جهت تولید و عرضه «ترجمه گروهى قرآن کریم». این محور خود فصلى با اهمیّت است که با عنوانى جداگانه بدان مىپردازیم. 6) همگانى سازى آشنایى با زبان عربى و فرهنگسازى و برنامهریزىهاى لازم آموزش و پرورش و گارگاهى تا ترجمههاى عرضه شده همانند تفاسیر، براى مخاطبان تنها نقش توضیحى داشته باشند و معناى ظاهرى آیات بىنیاز به مراجعه به ترجمه در دسترسِ همه مخاطبان باشد.
ترجمه گروهى
در طول سدههاى گذشته افراد بسیار و چه بسا بى شمارى به کار دشوار ترجمه قرآن دست یازیدهاند. از مفسّران چیره دست و فقیهان و نامدار گرفته تا ادیبان و شاعران و مؤلفان دیگر... ؛ با داشتن شایستگىهاى لازم یا بدون آن، از سر درد و دغدغه و احساس تعهّد یا از روى تفننّ و طبع آزمایى، سختکوشانه و تلاشگرانه یا سستانگارانه و عافیتطلبانه. چنان که بسیارى از اهل نظر که در کار ترجمه متون عربى دستى چیره دارند از دست یازیدن به ترجمه قرآن تن زدهاند و از دشوارى و دست اندازى آن پروا کردهاند. در چند دهه اخیر به برکت شکلگیرى نظام اسلامى د رمهد زبان فارسى یعنى کشور ایران و حیات مجدّد ارزشهاى قرآنى در جامعه و رویکرد عمومى بدان، عرضه و تقاضاى ترجمههاى جدید رو به فزونى نهاده و هر از چندى ترجمهاى تازه خودنمایى مىکند، چندان که گزینش بهترین را در میان آنچه ارائه شده نیز دشوار مىسازد. به راستى پاسخ این پرسش که میان ترجمههاى موجود، بهترین کدام است، ناممکن یا بس دشوار است؛ زیرا هیچ یک از ترجمههاى موجود، واجد تمامى امتیازات و نقاط قوت نیست. زیبایى، روانى، دقت و وفادارى، سادگى و خوشخوانى، بلاغت و ادیبانگى و... امتیازاتى هستند که در یک ترجمه کنار هم نمىآیند. از سوى دیگر چه بسا کار یک مترجم از نگاه خود او بهترین و دقیقترین باشد و کاستىها و اشتباهات ترجمههاى قبلى را نداشته باشد، امّا پس از انتشار و رویارویى با نگاههاى نقادانه و ریزنگرىهاى عالمانه اهل فن با انبوه نقدها و اشکالات روبرو گردد. از جهت سوّم نیز اهل فنّ در مبانى و اصول ترجمه در بسیارى از موارد همراه و هم عقیده نیستند و در شیوهها و قالبها نیز اختلاف سلیقه بسیارى وجود دارد. این همه بر این تأکید دارد که ترجمه فردى هرگز و هیچگاه بىایراد و کامل و نهایى حتى به گونه نسبى نخواهد بود. در این میان تلاش جمعى و ترجمه گروهى بایسته مىنماید. پیشنهاد ترجمه جمعى از گذشتهاى نه چندان دور در ذهن برخى از اصحاب نظر مطرح بوده و بر لزوم آن تأکید شده و در نخستین شماره نشریه «ترجمان وحى»، اقتراحى با حضور جمعى از صاحبنظران قرآنى برگزار گردید. همچنین اخیراً نمونهاى با عنوان نخستین ترجمه گروهى ارائه شده اما چندان توفیق نیافت، به گونهاى که از بسیارى از ترجمههاى فردى نیز ضعیفتر و کم ارزشتر مىنماید. بارى آنچه در این عرصه به کار مىآید و بایسته مىنماید ترجمهاى است که جمعى از برترین صاحبنظران و متخصّصان در زمینههاى گوناگون مرتبط با موضوع، همانند تفسیر، ادبیات فارسى و عربى، فقه، کلام، تاریخ، حدیث، لغت، زبانشناسى، علوم طبیعى و... که چه بسا به دهها تن مىرسند در آن حضور داشته باشند وبا دقیقترین بررسىهاى اولیه در کار گروههاى ویژه و مباحثات و کنکاشهاى علمى و با تقسیم وظایف و بر اساس نظرپردازى جمعى ترجمه نهایى را ارائه نمایند. نیز گروه یاد شده خود به تدوین و تنظیم شیوه نامه و آیین نامه مربوطه خواهند پرداخت. بر اساس شیوه نامه یاد شده در موارد اختلاف نظر و دیدگاهها یکى از دو روش زیر در پیش گرفته خواهد شد: 1 - رأىگیرى و مبنا قرار دادن رأى اکثریّت. 2 - فصل الخطاب قرار دادن رأى بالاترین و جامعترین مقام علمى که برگزیده از میان جمع و سر ویراستار علمى خواهد بود. این بنده سخت بر این باور است که عرضه کردن ترجمه فردى از این پس هرگز وظیفه و رسالتى بایسته و پسندیده نیست و سودى نخواهد بخشید. نیز بىصبرانه در آرزوى شکلگیرى و تحقق پذیرى آن پدیده علمى درخشان است. تا دستاورد آن، مورد اتفاق و تأیید همه افراد ومراکز علمى معتبر قرار گیرد و به عنوان ترجمه معتبر و معیار قرآن به زبان فارسى مرجع و مبنا و منشور رسمى جمهورى اسلامى براى همه فارسى زبانان معرفى گردد. آنچه در این مجموعه گرد آمده تلاشى است ناچیز و در حدّ توان که در سه شماره عرضه مىشود و بخشى از آنچه را در این باب باید گفت مطرح مىسازد باشد تا سهمى هر چند اندک در مسیر پرمخاطره بالندگى و پیشرفت ترجمه قرآن ایفا کرده باشد و گامى به پیش برده باشد. مقالاتى که در این مجلّد و در شماره بعدى (44) خواهد آمد گاه به ترجمه قرآن به طور کلى و بیشتر به مسائل مرتبط با ترجمه قرآن به زبان فارسى ارتباط مىیابد.
یاد یک خاطره
در پایان این نوشتار خاطرهاى از یکى از عالمان بزرگان معاصر، علامه ذىفنون، فقیه وارسته و حکیم متأله، مرحوم آیة اللَّه حاج آقا رحیم اربابرحمه الله به نقل از یکى از استادان ادب فارسى آورده مىشود که افزون بر ارائه دیدگاهى و تعلیم نکاتى در باب ترجمه، داراى فوائد معرفتى و تربیتى نیز هست؛ باشد که خوانندگان گرامى را سودمند افتد: «سال یکهزار و سیصد و سى و دو شمسى بود، من و عدهاى از جوانان پر شور آن روزگار پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلى دارد که ما نماز را به عربى بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟ و عاقبت تصمیم گرفتیم که نماز را به فارسى بخوانیم و همین کار را هم کردیم. والدین، کم کم از این موضوع آگاهى یافتند و به فکر چاره افتادند. آنها هم پس از تبادل نظر با یکدیگر تصمیم گرفتند که اول خودشان با نصیحت کردن، ما را از این کار بازدارند و اگر مؤثر نبود راه دیگرى برگزینند و چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد؛ روزى ما را به نزد یکى از روحانیون آن زمان بردند و آن فرد روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز مىخوانیم به طرز اهانتآمیزى ما را کافر و نجس خواند. و این عمل او ما را در کارمان راسختر و مصرتر ساخت. عاقبت یکى از پدران، آنها را یعنى والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت اللَّه حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت و روزى آنها نزد حضرت ایشان مىروند و موضوع را با ایشان در میان مىگذارند و ایشان دستور مىدهند که در وقت معینى ما را به خدمت آقاى ارباب راهنمایى کنند. در روز موعود ما را که تقریباً پانزده نفر مىشدیم به محضر مبارک ایشان بردند. در همان لحظه اول چهره نورانى و لبان خندان ایشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که اکنون با شخصیتى استثنایى مواجه هستیم. ایشان در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمودند، سپس رو به والدین ما کردند و فرمودند شما که نماز به فارسى نمىخوانید فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتى آنها رفتند حضرت آیت اللَّه ارباب رو به ما کردند و فرمودند بهتر است شما یکى یکى خودتان را به من معرفى کنید و هر کدام بگویید که در چه سطح تحصیلى هستید و در چه رشتهاى درس مىخوانید. پس از آن که امر ایشان را اطاعت کردیم، به تناسب رشته و کلاس هر کدام از ما پرسشهاى علمى طرح کردند و از درسهایى از قبیل جبر و مثلثات و فیزیک و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسیدند که پاسخ اغلب آنها از عهده درسهاى نیم بندى که ما خوانده بودیم خارج بود، اما هر یک از ما که از عهده پاسخ پرسشهاى ایشان بر نمىآمد با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه مىشد که با لحن پدرانهاى پاسخ درست آن پرسشها را خودشان مىفرمودند. اکنون ما مىفهمیم که ایشان با طرح این سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح کنند و به ما بفهمانند که آن دروس جدیدى که شما مىخوانید من بهترش را مىدانم ولى به آنها مغرور نشدهام. پس از اینکه همه ما را خلع سلاح کردند به موضوع اصلى پرداختند و فرمودند: والدین شما نگران شدهاند که شما نمازتان را به فارسى مىخوانید، آنها نمىدانند که من کسانى را مىشناسم که، نعوذ باللَّه، اصلاً نماز نمىخوانند. شما جوانان پاک اعتقادى هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانى مىخواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم اما مشکلاتى پیش آمد که نتوانستم به این خواسته جامه عمل بپوشم، اکنون شما به خواسته دوران جوانى من لباس عمل پوشانیدهاید، آفرین به همّت شما. امّا من در آن روزگار به اولین مشکلى که برخوردم ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابدّ شما آن مشکل را حل کردهاید. اکنون یک نفر از شما که از دیگران بیشتر مسلط است به من جواب دهد که بسم اللَّه الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است. یکى از ما به عادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آیت اللَّه ارباب شد. جناب ایشان با لبخند فرمودند که خوب شد که طرف مباحثه ما یک نفر است، زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمىآمدم. بعد رو به آن جوان کردند و فرمودند: خوب بفرمایید که بسم اللَّه را چگونه ترجمه کردهاید؟ آن جوان گفت بسم اللَّه الرحمن الرحیم را طبق عادت جارى ترجمه کردهایم: به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب با لبخندى فرمودند: گمان نکنم ترجمه درست بسم اللَّه چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبى ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست زیرا اسم علم (= خاص) است براى خدا، و اسم علم را نمىتوان ترجمه کرد، مثلاً اگر اسم کسى «حسن» باشد نمىتوان به او گفت «زیبا». درست است که ترجمه «حسن» زیباست اما اگر به آقاى حسن بگوییم آقاى زیبا حتماً خوشش نمىآید. کلمه اللَّه اسم خاص است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مىکنند، همان گونه که یهود خداى متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا» مىگویند. بنابراین نمىتوان «الله» را ترجمه کرد، بلکه باید همان لفظ جلاله را به کار برد. خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کردهاید؟ رفیق ما پاسخ داد که رحمن را بخشنده معنى کردهایم. حضرت ارباب فرمودند که این ترجمه بد نیست؛ ولى کامل هم نیست زیرا رحمن یکى از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگى او را مىرساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست، یعنى در حقیقت رحمن یعنى خدایى که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم مىکند و همه را در کنف لطف و بخشندگى خود قرار مىدهد؛ از جمله آن که نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا مىفرماید. در هر حال ترجمه بخشنده براى رحمن در حد کمال ترجمه نیست. خوب، رحیم را چطور ترجمه کردهاید؟ رفیق ما جواب داد که رحیم را به «مهربان» ترجمه کردهایم. حضرت آیتاللَّه ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از رحیم من بودم (چون نام مبارک ایشان رحیم بود) بدم نمىآمد که اسم مرا به «مهربان» بر گردانید؛ اما چون رحیم کلمهاى قرآنى و نام پروردگار است باید آن را غلط معنى نکنیم. باز هم اگر آن را به «بخشاینده» ترجمه کرده بودید راهى به دهى مىبرد، زیرا رحیم یعنى خدایى که د رآن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مىکند و صفت «بخشایندگى» تا حدودى این معنى را مىرساند. بنابر آنچه گفته شد معلوم شد که آنچه در ترجمه «بسم اللَّه» آوردهاید بد نیست ولى کامل نیست و از جهتى نیز در آن اشتباهاتى هست، و من هم در دوران جوانى که چنین قصدى را داشتم به همین مشکلات برخورد کردم و از خواندن نماز به فارسى منصرف شدم، تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود اگر به بقیه آیات بپردازیم موضوع خیلى غامضتر از این خواهد شد. اما من عقیده دارم شما اگر باز هم به این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى بر ندارید، زیرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به طور کلى است. در اینجا، همگى شرمنده و منفعل و شکست خورده به حال عجز و التماس از حضرت ایشان عذرخواهى مىکردیم و قول مىدادیم که دیگر نمازمان را به فارسى نخوانیم و نمازهاى گذشته را نیز اعاده کنیم، اما ایشان مىفرمودند که من نگفتم نماز به عربى بخوانید، هر طور دلتان مىخواهد نماز بخوانید، من فقط مشکلات این کار را براى شما شرح دادم ولى ما همه عاجزانه از پیشگاه ایشان طلب بخشایش مىکردیم و از کار خود اظهار پیشمانى مىنمودیم. حضرت آیت اللَّه ارباب با تعارف میوه و شیرینى مجلسى را به پایان بردند و ما همگى دست مبارک ایشان را بوسیدیم و در حالى که ایشان تا دم در ما را بدرقه مىکردند از ایشان خداحافظى کردیم و در دل به عظمت شخصیت ایشان آفرین مىگفتیم و خوشحال بودیم که افتخارى چنین نصیب ما شد که با چنین شخصیتى ملاقات کنیم. نمازها را اعاده کردیم و دست از کار جاهلانه خود برداشتیم بنده از آن به بعد گاهگاهى به حضور آن جناب مىرسیدم و از خرمن علم و فضیلت ایشان خوشهها بر مىچیدم. وقتى در دوره دکترى زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاهى حامل نامهها و پیغامهاى استاد فقید، مرحوم بدیع الزمان فروزانفر براى ایشان مىشدم و پاسخهاى کتبى و شفاهى حضرت آیت اللَّه را براى آن استاد فقید مىبردم و این خود افتخارى براى بنده بود. گاهى نیز ورقههاى استفتائى که به محضر آن حضرت رسیده بود روى هم انباشته مىشد و آن جناب دستور مىدادند که آنها را بخوانم و پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهى نداشت آن را مهر مىکردند. خدایش بیامرزد و او را غریق دریاى رحمت خویش کند. انه کریم رحیم.» (1)
پی نوشت ها
________________________________________
1- به نقل از دکتر محمد جواد شریعت، مجموعه ارباب معرفت، یاد نامه حکیم متأله، فقیه بزرگوار ومعلّم اخلاق، حضرت آیة اللَّه حاج آقا رحیم ارباب، به اهتمام و تدوین محمد حسین ریاحى، روابط عمومى اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامى اصفهان، چاپ دوم، 1375. مرحوم آیت اللَّه ارباب از سرآمدان عالمان معاصر در فلسفه و فقه و اصول و ادبیات و ریاضیات و هیأت و نجوم و اخلاق و از شاگردان جهانگیر خان قشقائى، آخوند کاشى و سید محمد باقر درچهاى بود. یکى از شاگردانش علامه جلال الدین همایى او را وارث علوم الاقدمین، سید الفقهاء و الحکماءالعارفین مىنماید. وى پس از یک قرن عمر با برکت در سال 1396 قمرى در اصفهان چشم از جهان فرو بست. و در مقبره تخت فولاد به خاک سپرده شد.
حساسیّت و اهمیّت ترجمه در جهان امروز
اما اکنون کار ترجمه قرآن فراتر از تلاش علمى به عنوان رسالتى دینى و وظیفهاى قرآنى پیشاروى آشنایان با زبان وحى مطرح است. امروزه با نگاهى فراگیر به جهان اسلام شاهد این حقیقت غیرقابل انکار هستیم که با وجود سیل اتهاماتى که به سوى قرآن و اسلام روانه مىشود و با حجم انبوه تلاشها و تبلیغها و تزویرهایى که جهان و جهانیان در جهت مشوّه جلوه دادن چهره تابناک قرآن عظیم معمول مىدارند، گرایش انسانهاى حقیقتجو و پاک فطرت به اسلام و قرآن روزافزون است و در این جهت هیچ آیینى را یاراى رقابت با این آیین استوار نیست، گویى ورود فوج فوج مردمان که در سوره نصر خواندهایم در شأن امروز و این عصر است؛ یا تحقق وعده الهى که ظهور و چیرگى دین حق بر همه ادیان دیگر نوید داده در این زمان و این برهه است. دیگر سخن از روایى و ناروایى ترجمه قرآن به زبانهاى بیگانه نیست، چه آنکه ترجمه دروازه ملتها و امتهایى است که رو به سوى اسلام و قرآن آوردهاند، پس چه سان مىتوان به بستن این دروازه فتوى داد. آرى اینک رسالت ارائه ترجمه بایسته و شایسته از قرآن بیش از گذشته و با حسّاسیّت هر چه تمامتر خودنمایى مىکند.
تلاشها و بایستهها
در عرصه ترجمه قرآن به فارسى تلاشهاى گوناگونى جامه عمل پوشیده و اقدامات چندى بایسته مىنماید:
الف. مهمترین تلاشهاى انجام یافته تاکنون از قرار زیر است:
یک( ترجمههاى صورت گرفته که افزون بر آن که نمونهاى از کار ترجمه پیشنهاد دادهاند سیر تکامل آن را گامى به پیش بردهاند و نکتههاى قوّتى یا نقطههاى عبرتى براى گام زنان بعدى ترسیم کردهاند. دو( پژوههها و نظریهپردازىها و نقدها که در قالب مقاله یا کتاب یا بخشى از یک کتاب به نگارش در آمدهاند و گاه مجموعه آنها به گونه ویژه نامههایى عرضه شده است، که این مجوعه را نیز در این شمار مىتوان جاى داد. یادآور مىشود تنها در باب نقد ترجمهها نزدیک به 500 مقاله شناسایى و فهرست شده است. سه( مرکز ترجمه قرآن به زبانهاى خارجى از سالیانى پیش در قم بنیاد گرفته و تلاشهایى در خور تقدیر ارائه کرده و به گردآورى و نگهدارى صدها ترجمه قرآن به زبانهاى گوناگون جهان مىپردازد و همچنین در کنار فعالیتهاى یاد شده به انتشار مجلهاى تخصصى با نام «ترجمان وحى» در این راستا فعالیّت دارد. چهار( فرهنگنامه قرآن که به اهتمام بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس سامان یافته و معادلهاى فارسى هر واژه قرآن را با استفاده از 142 ترجمه خطى موجود در کتابخانه ارجمند آستان قدس رضوىعلیه السلام گردآورى و تنظیم الفبایى کرده است و بدینسان امکان معادل گزینى در بهترین شکل با استفاده از ظرفیّت بالاى زبان فاخر فارسى را فراهم ساخته است.
ب. اقدامات بایسته
آنچه گذشت تلاشهاى صورت گرفته بود امّا به نظر مىرسد اقداماتى در این زمینه بایسته است که همچنان برجاى مانده کهب ه گونه شایسته انجام نپذیرفته از جمله: 1) تأسیس کتابخانه تخصصى ترجمه قرآن که افزون بر ترجمهها، همه منابع علمى، ادبى و فرهنگها و مراجع مورد نیاز مترجمان و ترجمهپژوهان و ناقدان را داشته باشد و به پیشرفتهترین ابزارها و دستگاههاى اطلاع رسانى و نرمافزارى مجهز باشد. 2) تأسیس پژوهشکده ترجمه قرآن که در آن به بررسىهاى نظرى فنّ ترجمه بر اساس آخرین دستاوردهاى دانشهاى مرتبط پرداخته شود و زمینه ساز تدوین نهایىترین مبانى نظرى فنّ ترجمه قرآن باشد، و در این جهت زیرساختهاى معرفتى، کلامى، فقهى، ادبى و تفسیرى ترجمه را مورد کاوش قرار دهد و همچنین ترجمههاى صورت گرفته را به دست نقد و بررسى بسپارد. 3) تدوین دائرة المعارف ترجمه که به شیوه مرسوم دائرة المعارفها اطلاعاتى جامعه و بایسته از دستاوردها و دانستنىهاى مورد نیاز پژوهشگر ترجمه یا مترجم به دست داده آیینه تمامنماى تلاشهاى صورت گرفته و اطلاعات موردنیاز باشد. 4) تعریف رشته علمى «ترجمه پژوهى» به مثابه دانشى بایسته وسودمند و داراى اهمیّت در عرصه آموزشها و گرایشهاى درسى مراکز عالى آموزش حوزوى و دانشگاهى. 5) زمینه سازى و فراهم آوردن بستر لازم جهت تولید و عرضه «ترجمه گروهى قرآن کریم». این محور خود فصلى با اهمیّت است که با عنوانى جداگانه بدان مىپردازیم. 6) همگانى سازى آشنایى با زبان عربى و فرهنگسازى و برنامهریزىهاى لازم آموزش و پرورش و گارگاهى تا ترجمههاى عرضه شده همانند تفاسیر، براى مخاطبان تنها نقش توضیحى داشته باشند و معناى ظاهرى آیات بىنیاز به مراجعه به ترجمه در دسترسِ همه مخاطبان باشد.
ترجمه گروهى
در طول سدههاى گذشته افراد بسیار و چه بسا بى شمارى به کار دشوار ترجمه قرآن دست یازیدهاند. از مفسّران چیره دست و فقیهان و نامدار گرفته تا ادیبان و شاعران و مؤلفان دیگر... ؛ با داشتن شایستگىهاى لازم یا بدون آن، از سر درد و دغدغه و احساس تعهّد یا از روى تفننّ و طبع آزمایى، سختکوشانه و تلاشگرانه یا سستانگارانه و عافیتطلبانه. چنان که بسیارى از اهل نظر که در کار ترجمه متون عربى دستى چیره دارند از دست یازیدن به ترجمه قرآن تن زدهاند و از دشوارى و دست اندازى آن پروا کردهاند. در چند دهه اخیر به برکت شکلگیرى نظام اسلامى د رمهد زبان فارسى یعنى کشور ایران و حیات مجدّد ارزشهاى قرآنى در جامعه و رویکرد عمومى بدان، عرضه و تقاضاى ترجمههاى جدید رو به فزونى نهاده و هر از چندى ترجمهاى تازه خودنمایى مىکند، چندان که گزینش بهترین را در میان آنچه ارائه شده نیز دشوار مىسازد. به راستى پاسخ این پرسش که میان ترجمههاى موجود، بهترین کدام است، ناممکن یا بس دشوار است؛ زیرا هیچ یک از ترجمههاى موجود، واجد تمامى امتیازات و نقاط قوت نیست. زیبایى، روانى، دقت و وفادارى، سادگى و خوشخوانى، بلاغت و ادیبانگى و... امتیازاتى هستند که در یک ترجمه کنار هم نمىآیند. از سوى دیگر چه بسا کار یک مترجم از نگاه خود او بهترین و دقیقترین باشد و کاستىها و اشتباهات ترجمههاى قبلى را نداشته باشد، امّا پس از انتشار و رویارویى با نگاههاى نقادانه و ریزنگرىهاى عالمانه اهل فن با انبوه نقدها و اشکالات روبرو گردد. از جهت سوّم نیز اهل فنّ در مبانى و اصول ترجمه در بسیارى از موارد همراه و هم عقیده نیستند و در شیوهها و قالبها نیز اختلاف سلیقه بسیارى وجود دارد. این همه بر این تأکید دارد که ترجمه فردى هرگز و هیچگاه بىایراد و کامل و نهایى حتى به گونه نسبى نخواهد بود. در این میان تلاش جمعى و ترجمه گروهى بایسته مىنماید. پیشنهاد ترجمه جمعى از گذشتهاى نه چندان دور در ذهن برخى از اصحاب نظر مطرح بوده و بر لزوم آن تأکید شده و در نخستین شماره نشریه «ترجمان وحى»، اقتراحى با حضور جمعى از صاحبنظران قرآنى برگزار گردید. همچنین اخیراً نمونهاى با عنوان نخستین ترجمه گروهى ارائه شده اما چندان توفیق نیافت، به گونهاى که از بسیارى از ترجمههاى فردى نیز ضعیفتر و کم ارزشتر مىنماید. بارى آنچه در این عرصه به کار مىآید و بایسته مىنماید ترجمهاى است که جمعى از برترین صاحبنظران و متخصّصان در زمینههاى گوناگون مرتبط با موضوع، همانند تفسیر، ادبیات فارسى و عربى، فقه، کلام، تاریخ، حدیث، لغت، زبانشناسى، علوم طبیعى و... که چه بسا به دهها تن مىرسند در آن حضور داشته باشند وبا دقیقترین بررسىهاى اولیه در کار گروههاى ویژه و مباحثات و کنکاشهاى علمى و با تقسیم وظایف و بر اساس نظرپردازى جمعى ترجمه نهایى را ارائه نمایند. نیز گروه یاد شده خود به تدوین و تنظیم شیوه نامه و آیین نامه مربوطه خواهند پرداخت. بر اساس شیوه نامه یاد شده در موارد اختلاف نظر و دیدگاهها یکى از دو روش زیر در پیش گرفته خواهد شد: 1 - رأىگیرى و مبنا قرار دادن رأى اکثریّت. 2 - فصل الخطاب قرار دادن رأى بالاترین و جامعترین مقام علمى که برگزیده از میان جمع و سر ویراستار علمى خواهد بود. این بنده سخت بر این باور است که عرضه کردن ترجمه فردى از این پس هرگز وظیفه و رسالتى بایسته و پسندیده نیست و سودى نخواهد بخشید. نیز بىصبرانه در آرزوى شکلگیرى و تحقق پذیرى آن پدیده علمى درخشان است. تا دستاورد آن، مورد اتفاق و تأیید همه افراد ومراکز علمى معتبر قرار گیرد و به عنوان ترجمه معتبر و معیار قرآن به زبان فارسى مرجع و مبنا و منشور رسمى جمهورى اسلامى براى همه فارسى زبانان معرفى گردد. آنچه در این مجموعه گرد آمده تلاشى است ناچیز و در حدّ توان که در سه شماره عرضه مىشود و بخشى از آنچه را در این باب باید گفت مطرح مىسازد باشد تا سهمى هر چند اندک در مسیر پرمخاطره بالندگى و پیشرفت ترجمه قرآن ایفا کرده باشد و گامى به پیش برده باشد. مقالاتى که در این مجلّد و در شماره بعدى (44) خواهد آمد گاه به ترجمه قرآن به طور کلى و بیشتر به مسائل مرتبط با ترجمه قرآن به زبان فارسى ارتباط مىیابد.
یاد یک خاطره
در پایان این نوشتار خاطرهاى از یکى از عالمان بزرگان معاصر، علامه ذىفنون، فقیه وارسته و حکیم متأله، مرحوم آیة اللَّه حاج آقا رحیم اربابرحمه الله به نقل از یکى از استادان ادب فارسى آورده مىشود که افزون بر ارائه دیدگاهى و تعلیم نکاتى در باب ترجمه، داراى فوائد معرفتى و تربیتى نیز هست؛ باشد که خوانندگان گرامى را سودمند افتد: «سال یکهزار و سیصد و سى و دو شمسى بود، من و عدهاى از جوانان پر شور آن روزگار پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلى دارد که ما نماز را به عربى بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟ و عاقبت تصمیم گرفتیم که نماز را به فارسى بخوانیم و همین کار را هم کردیم. والدین، کم کم از این موضوع آگاهى یافتند و به فکر چاره افتادند. آنها هم پس از تبادل نظر با یکدیگر تصمیم گرفتند که اول خودشان با نصیحت کردن، ما را از این کار بازدارند و اگر مؤثر نبود راه دیگرى برگزینند و چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد؛ روزى ما را به نزد یکى از روحانیون آن زمان بردند و آن فرد روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز مىخوانیم به طرز اهانتآمیزى ما را کافر و نجس خواند. و این عمل او ما را در کارمان راسختر و مصرتر ساخت. عاقبت یکى از پدران، آنها را یعنى والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت اللَّه حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت و روزى آنها نزد حضرت ایشان مىروند و موضوع را با ایشان در میان مىگذارند و ایشان دستور مىدهند که در وقت معینى ما را به خدمت آقاى ارباب راهنمایى کنند. در روز موعود ما را که تقریباً پانزده نفر مىشدیم به محضر مبارک ایشان بردند. در همان لحظه اول چهره نورانى و لبان خندان ایشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که اکنون با شخصیتى استثنایى مواجه هستیم. ایشان در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمودند، سپس رو به والدین ما کردند و فرمودند شما که نماز به فارسى نمىخوانید فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتى آنها رفتند حضرت آیت اللَّه ارباب رو به ما کردند و فرمودند بهتر است شما یکى یکى خودتان را به من معرفى کنید و هر کدام بگویید که در چه سطح تحصیلى هستید و در چه رشتهاى درس مىخوانید. پس از آن که امر ایشان را اطاعت کردیم، به تناسب رشته و کلاس هر کدام از ما پرسشهاى علمى طرح کردند و از درسهایى از قبیل جبر و مثلثات و فیزیک و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسیدند که پاسخ اغلب آنها از عهده درسهاى نیم بندى که ما خوانده بودیم خارج بود، اما هر یک از ما که از عهده پاسخ پرسشهاى ایشان بر نمىآمد با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه مىشد که با لحن پدرانهاى پاسخ درست آن پرسشها را خودشان مىفرمودند. اکنون ما مىفهمیم که ایشان با طرح این سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح کنند و به ما بفهمانند که آن دروس جدیدى که شما مىخوانید من بهترش را مىدانم ولى به آنها مغرور نشدهام. پس از اینکه همه ما را خلع سلاح کردند به موضوع اصلى پرداختند و فرمودند: والدین شما نگران شدهاند که شما نمازتان را به فارسى مىخوانید، آنها نمىدانند که من کسانى را مىشناسم که، نعوذ باللَّه، اصلاً نماز نمىخوانند. شما جوانان پاک اعتقادى هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانى مىخواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم اما مشکلاتى پیش آمد که نتوانستم به این خواسته جامه عمل بپوشم، اکنون شما به خواسته دوران جوانى من لباس عمل پوشانیدهاید، آفرین به همّت شما. امّا من در آن روزگار به اولین مشکلى که برخوردم ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابدّ شما آن مشکل را حل کردهاید. اکنون یک نفر از شما که از دیگران بیشتر مسلط است به من جواب دهد که بسم اللَّه الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است. یکى از ما به عادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آیت اللَّه ارباب شد. جناب ایشان با لبخند فرمودند که خوب شد که طرف مباحثه ما یک نفر است، زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمىآمدم. بعد رو به آن جوان کردند و فرمودند: خوب بفرمایید که بسم اللَّه را چگونه ترجمه کردهاید؟ آن جوان گفت بسم اللَّه الرحمن الرحیم را طبق عادت جارى ترجمه کردهایم: به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب با لبخندى فرمودند: گمان نکنم ترجمه درست بسم اللَّه چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبى ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست زیرا اسم علم (= خاص) است براى خدا، و اسم علم را نمىتوان ترجمه کرد، مثلاً اگر اسم کسى «حسن» باشد نمىتوان به او گفت «زیبا». درست است که ترجمه «حسن» زیباست اما اگر به آقاى حسن بگوییم آقاى زیبا حتماً خوشش نمىآید. کلمه اللَّه اسم خاص است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مىکنند، همان گونه که یهود خداى متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا» مىگویند. بنابراین نمىتوان «الله» را ترجمه کرد، بلکه باید همان لفظ جلاله را به کار برد. خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کردهاید؟ رفیق ما پاسخ داد که رحمن را بخشنده معنى کردهایم. حضرت ارباب فرمودند که این ترجمه بد نیست؛ ولى کامل هم نیست زیرا رحمن یکى از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگى او را مىرساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست، یعنى در حقیقت رحمن یعنى خدایى که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم مىکند و همه را در کنف لطف و بخشندگى خود قرار مىدهد؛ از جمله آن که نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا مىفرماید. در هر حال ترجمه بخشنده براى رحمن در حد کمال ترجمه نیست. خوب، رحیم را چطور ترجمه کردهاید؟ رفیق ما جواب داد که رحیم را به «مهربان» ترجمه کردهایم. حضرت آیتاللَّه ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از رحیم من بودم (چون نام مبارک ایشان رحیم بود) بدم نمىآمد که اسم مرا به «مهربان» بر گردانید؛ اما چون رحیم کلمهاى قرآنى و نام پروردگار است باید آن را غلط معنى نکنیم. باز هم اگر آن را به «بخشاینده» ترجمه کرده بودید راهى به دهى مىبرد، زیرا رحیم یعنى خدایى که د رآن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مىکند و صفت «بخشایندگى» تا حدودى این معنى را مىرساند. بنابر آنچه گفته شد معلوم شد که آنچه در ترجمه «بسم اللَّه» آوردهاید بد نیست ولى کامل نیست و از جهتى نیز در آن اشتباهاتى هست، و من هم در دوران جوانى که چنین قصدى را داشتم به همین مشکلات برخورد کردم و از خواندن نماز به فارسى منصرف شدم، تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود اگر به بقیه آیات بپردازیم موضوع خیلى غامضتر از این خواهد شد. اما من عقیده دارم شما اگر باز هم به این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى بر ندارید، زیرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به طور کلى است. در اینجا، همگى شرمنده و منفعل و شکست خورده به حال عجز و التماس از حضرت ایشان عذرخواهى مىکردیم و قول مىدادیم که دیگر نمازمان را به فارسى نخوانیم و نمازهاى گذشته را نیز اعاده کنیم، اما ایشان مىفرمودند که من نگفتم نماز به عربى بخوانید، هر طور دلتان مىخواهد نماز بخوانید، من فقط مشکلات این کار را براى شما شرح دادم ولى ما همه عاجزانه از پیشگاه ایشان طلب بخشایش مىکردیم و از کار خود اظهار پیشمانى مىنمودیم. حضرت آیت اللَّه ارباب با تعارف میوه و شیرینى مجلسى را به پایان بردند و ما همگى دست مبارک ایشان را بوسیدیم و در حالى که ایشان تا دم در ما را بدرقه مىکردند از ایشان خداحافظى کردیم و در دل به عظمت شخصیت ایشان آفرین مىگفتیم و خوشحال بودیم که افتخارى چنین نصیب ما شد که با چنین شخصیتى ملاقات کنیم. نمازها را اعاده کردیم و دست از کار جاهلانه خود برداشتیم بنده از آن به بعد گاهگاهى به حضور آن جناب مىرسیدم و از خرمن علم و فضیلت ایشان خوشهها بر مىچیدم. وقتى در دوره دکترى زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاهى حامل نامهها و پیغامهاى استاد فقید، مرحوم بدیع الزمان فروزانفر براى ایشان مىشدم و پاسخهاى کتبى و شفاهى حضرت آیت اللَّه را براى آن استاد فقید مىبردم و این خود افتخارى براى بنده بود. گاهى نیز ورقههاى استفتائى که به محضر آن حضرت رسیده بود روى هم انباشته مىشد و آن جناب دستور مىدادند که آنها را بخوانم و پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهى نداشت آن را مهر مىکردند. خدایش بیامرزد و او را غریق دریاى رحمت خویش کند. انه کریم رحیم.» (1)
پی نوشت ها
________________________________________
1- به نقل از دکتر محمد جواد شریعت، مجموعه ارباب معرفت، یاد نامه حکیم متأله، فقیه بزرگوار ومعلّم اخلاق، حضرت آیة اللَّه حاج آقا رحیم ارباب، به اهتمام و تدوین محمد حسین ریاحى، روابط عمومى اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامى اصفهان، چاپ دوم، 1375. مرحوم آیت اللَّه ارباب از سرآمدان عالمان معاصر در فلسفه و فقه و اصول و ادبیات و ریاضیات و هیأت و نجوم و اخلاق و از شاگردان جهانگیر خان قشقائى، آخوند کاشى و سید محمد باقر درچهاى بود. یکى از شاگردانش علامه جلال الدین همایى او را وارث علوم الاقدمین، سید الفقهاء و الحکماءالعارفین مىنماید. وى پس از یک قرن عمر با برکت در سال 1396 قمرى در اصفهان چشم از جهان فرو بست. و در مقبره تخت فولاد به خاک سپرده شد.