طرحى نو در چگونگى رویکرد به آیات علمى قرآن (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
این نوشتار، عهده دار پاسخگویى به سه پرسش اساسى و مهم در حوزه چگونگى رویکرد مسلمانان به آیات علمى قرآن کریم است. 1 - آیا در قرآن، آیات علمى به معانى "علم تجربى" که در بردارنده قوانین دقیق علمى باشد وجود دارد؟ 2 - در صورت مثبت بودن پاسخ اول، آیا دانش زمان نزول به تمام قوانین و سنتهاى تبیین شده در آیات علمى، دست یافته بود. 3 - هدف از وجود آیات علمى در قرآن چیست؟ و آیا انسانها مىتوانند از آیات علمى قرآن درس علم و دانش بگیرند و بدین وسیله از اسرار و رموز موجود در نظام هستى پرده بردارند؟ و از طریق قرآن به کشفیات علمى نائل آیند. - هر خواننده نکته سنجى با گذرى سطحى به آیات قرآن در خواهد یافت که پاسخ نخستین سئوال فوق الذکر مثبت خواهد بود. دهها آیات علمى در قرآن وجود دارد که با گزارههاى دانش تجربى مطابقت دارد. الف - "و ارسلنا الریاح لواقح" بادها را لقاح کننده فرستادیم. حجر /22. این آیه از عمل لقاح که توسط بادها انجام مىگیرد و یک امر ثابت شده علمى است سخن مىگوید. ب - "رب المشرقین و رب المغربین" پروردگار دو مشرق و دو مغرب. الرحمن /17 وجود دو مشرق و دو مغرب با کشف غیر مسطح بودن زمین و چرخش مستمر آن به دور خورشید به راحتى قابل فهم است، که با یافتههاى جدید دانش تجربى نیز مطابقت دارد. ج - یکور الیل على النهار و یکور النهار على الیل شب را در روز و روز را در شب مىپیچد.زمر /5 پیچاندن شب و روز به دور یکدیگر، همچون پیچیدن عمامه به دور سر، به وضوح با چرخش زمین به دور خورشید براى پیدایش شب و روز تطبیق مىکند. این چند نمونه از آیات و دهها آیه دیگر از این قبیل، پیوسته توجه اندیشمندان و پژوهشگران مسلمان و غیر مسلمان را به خود معطوف داشته است و آنان را وادار نموده تا در برابر دانش بى کران نهفته در پشت عبارتهاى غیر بشرى قرآن به ضعف و ناتوانى دانش بشر در برابر آن اذعان نمایند. - این آیات، همچنان که ما را براى پاسخ مثبت دادن به سئوال نخست یارى مىدهند در عین حال، فضایى از معرفت و شناخت را در پیش روى تدبر کننده در این آیات قرار مىدهد تا به سئوال دوم پاسخ دهد، پاسخ، منفى است چرا که پیمانه دانش عصر نزول، به هیچ عنوان گنجایش پذیرش و فهم قوانین علمى حاکم بر گزارههاى قرآنى را نداشت. مولود دانش و تجربه بشرى در آن عصر آنچنان از بلوغ فاصله داشت و در دوران کودکى به سر مىبرد که هرگز آموزههاى دقیق علمى نهفته در وراى آیات را درک نمىکرد. براى اثبات این امر به بررسى سه نمونه از آیات مىپردازیم. 1 - قرآن کریم به آفرینشگرى خداوند سبحان اشاره مىکند و پیدایش شب و روز و مسخّر کردن خورشید و ماه را نشانه روشنى بر یکتایى و بى همتایى پروردگار جهانیان معرفى مىکند. خلق السموات و الارض بالحق یکور الیل على النهار و یکور النهار على الیل و سخر الشمس و القمر. آسمانها و زمین را آفرید و شب را به دور روز و روز را دور شب مىپیچاند و خورشید ماه را مسخر نموده است. زمر /5. باز نگرى واژگان این آیه، بر ما آشکار خواهد ساخت که قرآن کریم از حرکت دایره وار زمین به دور خود و خورشید سخن مىگوید. این امر با آنچه دانشمندان عصر نزول باور داشتند مغایرت دارد زیرا در آن عصر، هیات بطلمیوسى حاکم بود که از مسطح بودن و سکون زمین دفاع مىکرد و چرخش زمین چیزى بود که تا یازده قرن پس از نزول قرآن بر دانشمندان آشکار نشده بود و کاروان دانش بشرى به آن دست نیافته بود. واژه "تکویر" از "کور" به معناى "چرخاندن چیزى" و "به دور هم پیچیدن عمامه وار دو چیز" است، یعنى با این بیان، به ارتباط چرخش دایره وار میان زمین با خورشید اشاره مىکند. ستاره شناسان معاصر، با فاصله خیلى زیاد از زمین از سفینههاى فضایى، به خوبى این وضعیت را مشاهده کرده و تصویر بردارى کردهاند. خورشید پیوسته نیمکره زمین مقابل خود را روشن مىکند در حالى که نیمکره دیگر در تاریکى مىماند، و زمین حول محور خود مىچرخد، در حالیکه روشنایى خورشید ساکن است و منطقه منور زمین به شکل نیمکره، در مدت بیست و چهار ساعت، دورانش را حول محور خورشید انجام مىدهد ولى نیمکره تاریک در همان مدت همان مسیر را طى مىکند این دور پیاپى روز و شب با واژه "یکور" به وضوح در قرآن تبیین شده است. (پروفسور بوکاى، تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه ص 222) 2 - انبساط جهان با شکوهترین پدیده مکشوف دانش جدید است و معرفتى است که امروزه کاملاً به ثبوت رسیده و مباحثات تنها درباره الگویى است که طبق آن انجام مىگیرد. انبساط جهان که از تئورى نسبیت عمومى الهام گرفته مبناى فیزیکى در بررسىهاى طیف کهکشانها دارد، تغییر محل طیفها با قاعده معین به سوى قرمز شدن به وسیله دور شدن کهکشانها از یکدیگر بیان شدنى است. از این قرار وسعت جهان پیوسته رو به ازدیاد است و هر قدر فاصله از ما بیشتر شود فراخى به همان اندازه زیادتر خواهد گشت. در این انبساط مداوم، سرعتهاى اجسام آسمانى خواهند توانست از کسورى از سرعت نور، به مقادیرى بالاتر زا آن برسند. آیه شریفه "والسما، بنیناها بایید و انا لموسعون" آسمان را با قدرت بر پا نمودیم و ما گسترش دهندهایم. "ذاریات /47"، دقیقاً بیان کننده پدیده شگرفِ "انبساط مداوم و مستمّر جهان آفرینش" است. آیا منظور از واژه "سما"، دقیقاً جهانِ خارج از زمین نیست؟ آنچه به فارسى "ما آن را گسترش مىدهیم" ترجمه شده است، اسم فاعل و جمع از فعل "اوسع" است که در مورد اشیاء، عریض کردن، گستردن، وسیع تر کردن و جادارتر کردن معنى مىدهد. (تورات، انجیل، قرآن و علم ص 225) 3 - سومین مثالى که از میان دهها آیه قرآن براى اثبات ادعاى خود مىآوریم، آیه 22 سوره حجر است که مىفرماید "و ارسلنا الریاح لواقح فانزلنا من السماء ماءً فاسقیناکموه" و بادها را زاینده فرو فرستادیم سپس از آسمان آبى نازل کردیم که با آن شما را سیراب ساختیم، در این آیه از عمل لقاح توسط بادها سخن به میان آمده است. بادهاى بارور کننده، تعبیرى نامأنوس براى مردم هم عصر پیامبر (ص) بود. در آن زمان نه تنها معناى بارور شدن ابرها توسط باد براى آنها قابل فهم و درک نبود که اصولاً تصور درستى از نزول باران نداشتند و واژه "سماء" در آیه و نگرش به ظاهر الفاظ، آنها را وادار مىساخت تا حکم به نزول باران از آسمان بالاى ابرها بکنند، اما امروز که چگونگى تشکیل ابرها و تاثیر حرکت باد در به حرکت آوردن ابرها و بهم خوردن آنها به یکدیگر بر بشر کشف شده است از آیه چنان معناى حیرت آور و شگفتانگیز علمى، بر مىخیزد که سبب مىشود انسان انگشت حیرت به دهان گرفته معرفت خویش را در برابر معارف عمیق و پر معناى قرآنى بسیار ناچیز و اندک ببیند. "لواقح" یعنى بادهایى که آبستن خیرات و آورنده ابرهاى سودمند و یا اینکه آبستن کنِ ابرها و زمین و درختان است. (ر. ک. باد و باران در قرآن، مهدى بازرگان، ص 126). و اما پاسخ به سئوال سوم آسان نمىنماید. نگرش در آیات نشان مىدهد که هدف از نزول آنها آموزش قوانین علمى نیست و انسانها نمىتوانند براى فهم مسائل علمى به اینگونه آیات قرآن مراجعه نمایند. توضیح اینکه قرآن دو دسته از علوم و معارف در اختیار بشر قرار داده است. 1 - علوم و معارفى که خارج از محدوده ذهن عقل بشر است و عقل را بدان راهى نیست در نتیجه جز از راه وحى راه دیگرى براى دسترسى به آن مسائل وجود ندارد. "و انزل الله علیک الکتاب و الحکمة و علّمک مالم تکن تعلم" و خداوند کتاب و حکمت را بر تو فرو فرستاد و آنچه را که نمىدانستى به تو آموخت. (نساء 113) این باور را در تمام مفسران و عالمان علوم قرآنى خواهید یافت که قرآن از بسیارى مسایل غیب خبر مىدهد که از طریق دیگرى بر بشر کشف نخواهد شد. اگر قرآن از درختان و نهرهاى بهشتى سخن نگفته بود و اگر از عذاب دوزخ خبر نمىداد و یا اوصاف حسناى خداوند را تبیین نمىنمود و از عرش و کرسى و فرشتگان خبر نمىداد هیچگاه بشر به این حقایق نمىرسید. 2 - علوم و معارفى که انسان مىتواند به یارى خرد و اندیشه یا حواس خویش بدان دست یابد وجود این گونه علوم در قرآن پیوسته مورد اختلاف و دعواى دانشمندان مسلمان بوده است برخى معتقدند چنین مسائلى در قرآن نیامده و نمىتوان از قرآن انتظار داشت که اینگونه اطلاعات را به بشر بدهد و در واقع شأن قرآن را بالاتر از این مىدانند که به بیان مسائل علمى بپردازد که در دسترس اندیشه بشر است. در مقابل عدهاى دیگر بر این باورند که قرآن در بر دارنده اساس و پایه تمام علوم است و مىتوان قرآن را به عنوان یک کتاب علمى معتبر و قابل توجه معرفى نمود.
رأى نگارنده
به باور ما، آنچه بر سر آن اختلاف کردهاند را مىتوان به دو دسته تقسیم نمود. یک دسته مسائلى است که هر چند بشر مىتواند به آن آگاهى دست یابد اما در حقیقت نمىتواند به عمق معناى آن راه یابد و به دلیل عدم تسلط ذهن انسان بر عالم ماده و معنا و جسم و روح و دنیا و آخرت نمىتواند تمام سازو کارهاى لازم براى تبیین این امور را ارائه دهد. مسائلى مانند چارچوبهاى نهایى، مسائل حکومتى، فقهى و مدیریتى در اجتماع که جنبه انگیزه و جهتگیرى دارد و حوزههاى خاصى از اخلاق و یا سیاست و هدایت از این قبیل است. دسته دوم علوم و معارفى است که امروزه با مشخصه علوم تجربى شناخته مىشود. هر چند اینگونه مسائل در قرآن بسیار آمده است و ما براى آن نمونههایى را ذکر کردیم اما قرآن، خود متولى و عهده دار این امور نشده و اصولاً نخواسته است چنین مسائلى را به بشر آموزش دهد. نو بودن این طرح در رویکرد جوامع اسلامى به آیات علمى قرآن از همین جا آغاز مىشود پیش از این، آوردیم که آیات علمى قرآن، در بر دارنده مسائل دقیق و پیشرفته علمى است به گونهاى که باید سالها بگذرد تا کاروان دانش بشرى به برخى از این قوانین دست یابد. این سخن، با ادعاى فهم علوم تجربى از قرآن فاصله بسیار دارد قرآن به هیچ عنوان عهدهدار آموزش علوم تجربى نیست و براى فراگیرى مسائل عادى و روزمره زندگى و کشف اصول و قوانین علمى، کلاس درسى نگشوده است. این سخن، نگارنده را با یک سؤال بسیار مهم و اساسى مواجه مىسازد. سؤال این است که اگر در قرآن مسائل علمى بسیارى وجود دارد و از طرفى قرآن عهده دار آموزش علوم تجربى نیست و انسان نمىتواند براى فهم این مسائل به قرآن مراجعه کند بنابراین فلسفه وجود آیات علمى در قرآن چیست؟ و چرا آیات بسیارى یافت مىشود که در بردارنده نکات دقیق و پیچیده علمى است؟ بر حسب اتفاق آنچه سبب رویکرد افراطى و یا تفریطى به آیات علمى قرآن شده، در واقع پاسخ به همین سوال مقدّر بوده است و نگارنده بر آن است تا با توجه به بیان خودِ قرآن، پاسخى در خور به این پرسش بدهد. 1 - به باور ما این آیات، بیانگر یکى از جنبههاى اعجاز قرآن است. توضیح اینکه قرآن، معجزه جاوید و همیشگى پیامبر اسلام است، و این اعجاز به دلیل جهان شمول بودن مىبایست در تمام زمانها و مکانها ظهور و بروز نماید. نمىتوان ادعا کرد که قرآن از جهت لفظ و فصاحت و بلاغت معجزه است اما در محتوا از اعجاز تهى است، بلکه بدیهى مىنماید که بى نظیر بودن از جهت معنا و مفهوم و پیام رسانى و تبیین حقایق از اولویت برخوردار است، بنابراین خداوند گزارههاى علمى شگفت انگیزى را در لابلاى این متن غیر بشرى نهان ساخته تا بشر به کمک پیشرفتى که در زندگى جمعى دارد، هر از مدتى جلوهاى از شگفتىهاى این آیات بر او آشکار گردد، و در واقع پس از سالها تلاش گروهى، در علم و دانش به جایى برسد که قرآن همان سخن را به گونه ظریفى، سالها پیش و در زمانى که هیچگونه اطلاعات و آگاهى در این زمینه وجود نداشته است، بیان کرده تا خود دلیلى قاطع و اندیشه پسند بر غیر بشرى بودن این کتاب پر ارزش باشد. بنابراین قرآن در بردارنده علومى است که بخشى از آن تاکنون و بر اثر گذر زمان بر بشر کشف شده است و قطعاً علوم دیگرى نیز در آیات هست که هنوز کشف نشده و بر آیندگان آشکار خواهد شد. این قول ما با گفتار کسانى که به تفسیر علمى قرآن معتقدند فاصله بسیار دارد. بر اساس نگرش ما، تفسیر علمى قرآن بعد از کشفیات علمى بیشر صورت مىپذیرد و نه قبل از آن. ممکن است این قول بر بسیارى از مومنان که قرآن را کامل مىدانند گران آید اما حقیقت این است که اعتقاد به تفسیر علمى بدون هیچگونه قید و شرطى ناخواسته مسلمانان و حتى قرآن را در معرض سئوالات بى پاسخ قرار خواهد داد. در واقع علمى خواندن آیات، به معناى قابل مراجعه بودن براى کشف اصطلاحات علمى حداقل دو زیان عمده به همراه خواهد داشت. 2 - چون کسانیکه به تفسیر علمى قرآن مىپردازند، با اطلاعات و آگاهیهاى دانش عصر خویش به سراغ قرآن مىروند و آیات را تفسیر مىکنند، بدیهى است که تفسیر آنها متناسب با فهم مردم زمان خویش است و پس از گذشت زمان و کشف مسائل جدید، آراى علمى پیشین در معرض باطل شدن قرار دارد، در نتیجه تفسیر علمى آنها نیز از اعتبار ساقط خواهد شد. همچنان که مفسران متقدم با استناد به آیات قرآن، از بسیارى آیات، سکون زمین و چرخش خورشید و سایر کواکب به دور زمین را برداشت کردهاند در حالیکه امروزه این عقیده منسوخ شده و متحرک بودن زمین به اثبات رسیده است. 3 - در هر علمى، مسائل بسیار دقیق و پیچیدهاى یافت مىشود که محققان آن رشته علمى در اختیار جوامع قرار مىدهند. مسائل دقیقى که یک مفسر با مراجعه به قرآن از تبیین آنها عاجز و ناتوان خواهد بود، در نتیجه این رویکرد، سبب وهن و کم ارزش جلوه کردن آیات قرآن خواهد شد. بنابراین رسالتهاى آیات علمى قرآن آموزش علم نیست بلکه جنبه معجزه بودن دارد تا بشر پیوسته آگاهیهاى خود را در برابر علوم قرآن ناچیز و اندک ببیند و در برابر اقیانوس بیکران علوم معارف قرآن به خشوع و خضوع افتد و غیر بشرى بودن آن را اذعان کند: "انما یخشى الله من عباده العلماء" تنها عالمان، به مقام خشیت در برابر خداوند مىرسند فاطر /28. 4 - علاوه بر این، آیات علمى قرآن زمینهاى براى تشویق و ترغیب ایمان آوردندگان است به گام نهادن در مسیر کشف قوانین و سنتهاى الهى در نظام طبیعت، تا بدین وسیله مشکلات فردى و اجتماعى زندگى خویش در دنیا را بر طرف نمایند. به اعتقاد ما، این جنبه مهم از آیات علمى قرآن و تعلیمات زندگى ساز آن، به کلى فراموش شده و مورد توجه مسلمانان قرار نگرفته است. و بر این اساس، روى آوردن به دانش و تکنولوژى روز و دستیابى به آخرین اطلاعات علمى و فن آورى وظیفه انکارناپذیر مسلمین است. اگر امروزه کشورهاى اسلامى در زمره کشورهاى توسعه یافته و پیشرفته به شمارنمى آیند و در دسته بندى کشورهاى توسعه نیافته یا در حال توسعه جاى مىگیرند، دقیقاً به این دلیل است که به توصیه مهم قرآنى که دعوت به تعقل و تفکر در نظام طبیعت است بى توجه بودهاند. مسلمانان صدر اسلام این نکته مهم را به خوبى دریافته بودند، لذا چند قرنى از ظهور اسلام نگذشت که صیت تمدن اسلامى جهانگیر شد و آوازه علم و دانش مسلمانان در عالم طنین افکن گشت. اقبال لاهورى، نوشتار "بریفولت (Briffault) نویسنده مسیحى در کتاب "ساخته شدن براى بشریت" (makingof HUManity) چنین برگردان نموده است: "علم، بزرگترین سهمى است که تمدن عرب به جهان بخشیده است، ولى میوههاى آن به کندى پخته و رسیده شد. مدتها پس از آنکه تمدن آندلسى در تاریکى فرو رفت غولى که از آن متولد شده بود از حیث قدرت به پایه او رسید. تنها علم نبود که اروپائیان را به زندگى باز گردانید، تاثیرات گوناگون دیگرى از تمدن اسلام، نخستین درخشندگى زندگى اروپایى را به آن بخشید "اقبال لاهورى، احیاى فکر دینى ص 150" از نظر اقبال، روش مشاهده و تجربه در میان مسلمانان متولد شد و البته این تولد در نتیجه سازش با اندیشه یونانى شکل نگرفت بلکه نتیجه جدال مسلمانان با آن بود )همان و همان صفحه(. به نظر مىرسد مسلمانان صدر اسلام در سایه تعلیمات ارزشمند قرآن، روى آوردن به علوم و پرداختن به روش تجربى براى کشف حقایق علمى را تکلیف خویش مىدانستند و بدون آنکه این سئوال را در پیش روى خود قرار دهند که آیا تمام علوم در قرآن وجود دارد؟ و بى آنکه انتظار کشف مسائل علوم تجربى از قرآن داشته باشند، رویکرد محققانه و مجدّانه به دانش تجربى را نوعى عمل به آیات و تعلیمات قرآن به شمار مىآوردند. به راستى آیا زمان آن نرسیده که مسلمانان رجعت و بازگشت دوبارهاى به روح فرهنگ و تمدن اسلامى داشته باشند و از بحثهاى بى نتیجهاى که تنها موجب عقب ماندگى آنها از کاروان دانش بشرى مىشود دست بکشند؟ و اولاً: انتظار خود را از قرآن اصلاح کنند و درمان دردهاى معنوى و روحى خویش رادر آن جستجو نمایند و روح دستورات و آموزههاى قرآنى را در میان خود زنده کنند تا به تعبیر قرآن، به حیات واقعى دست یابند و دوباره زنده شوند ثانیاً: انتظار فهم علوم بشرى و تجربى از قرآن نداشته باشند بلکه به دستور صریح قرآن عمل کنند که آنها را به تفکر و تدبر در نظام طبیعت فرا خوانده است تا بدینوسیله عقب افتادگى سالیان درازى که نتیجه فاصله گرفتن از آموزشهاى قرآنى است را جبران نمایند. امروزه پیشتازان دانش بشرى، به سرعت فضا را در نور دیدهاند بر امواج سوار گشتهاند و با اختراعات جدیدى از قبیل کامپیوتر و اینترنت و فناوریهاى هستهاى، سرعت انتقال اطلاعات را به حداقل ممکن رساندهاند، کاروان بشرى را از عصر تکنولوژى و صنعت جلو بردهاند و در عصر اطلاعات بار انداختهاند اما جوامع مسلمان هنوز در پیچ و خم بایدها و نبایدهاى آموزههاى علمى باز ماندهاند. بر این نکته تاکید مىکنیم که اگر مىگوئیم مسائل علمى را نمىتوان در قرآن جستجو نمود، به معناى فارغ شدن از آیات علمى نیست بلکه بر این سخن اصرار مىورزیم که جوامع مسلمان امروز بیش از هر زمان دیگر به قرآن و آموزشهاى حیات بخش آن محتاج و نیازمندند. بر مسلمانان فرض است که رجعت دوبارهاى به قرآن داشته باشند تا اولاً از اقیانوس بیکران علم و دانش نهفته در درون این کتاب پر ارج و بى نظیر، بهرهمند گردند و جان خویش را از زلال ناب و با صفاى آن سیراب سازند ثانیاً به دستور قرآن عمل کنند و روش تجربى و مشاهده در علوم که از ابتکارهاى مسلمانان در سایه تعلیمات قرآن است و به تعبیرى از آنان به سرقت رفته است را دوباره به دست گیرند و عقب افتادگى خویش در دانش را جبران سازند. دعوت قرآن به تفکر و تدبر در آفاق و انفس در واقع دعوت از آنها به استفاده از روش تجربى در فهم قوانین و سنتهاى خداوند در نظام طبیعت است. مىتوان همین معنا را از آیه شریفه "مافرطنا فى الکتاب من شى" دریافت نمود. به این معنا که مسائل غیر قابل دسترسى ذهن و اندیشه بشر را خداوند از طریق وحى در اختیار او نهاده است، و باتشویقها و ترغیبهاى لازم از طریق کتاب آسمانى، آنها را به آموزش و فراگیرى علوم قابل دسترسى فرا خوانده و این به معناى فروگذار نکردن چیزى در کتاب آسمانى است. زرقانى آیاتى از قرآن که انسانها را به گسترش علوم و دانش بشرى فرا خوانده است نام مىبرد و به عنوان مثال آیه "قل انظرو اما ذا فى السموات و الارض". (یونس /101) را دلیل بر این ادعا مىداند (مناهل العرفان، جلد 2 ص 381) 5 - تذکار این نکته لازم است که تمام علومى که در قرآن کریم مورد عنایت قرار گرفته و انسانها را به گسترش آن فرا خوانده است، مقدمهاى براى رسیدن به شناخت و معرفت حقیقى است و آن معرفت خداوندى است که خالق و مدبر نظام عالم است. در واقع علوم و معارف بشرى همه رسالت و ارزششان به این است که زمینه یکتا پرستى و ایمان به خداوند بى همت را فراهم مىنمایند. طرحى که ما براى رویکرد به آیات علمى ارائه کردیم، خواننده هوشمند را به این پرسش وا مىدارد که اگر هدف از وجود آیات علمى، زمینه اعجاز علمى قرآن و یا براى دعوت بشر به پیشبرد علوم است، چنانچه آیه یا آیاتى طى سالیان دراز، براى بشر قابل درک نبود، چه فایدهاى بر قرائت آن و اصولاً وجود آن در میان سایر آیات الهى مترتب است؟ پاسخ این است که اینگونه آیات، در کنار دهها آیه دیگر، مقدمهاى براى شناخت و معرفت پروردگارى است که آفریدگار و تدبیرگر نظام هستى است. به این معنا که انسان را به اندیشه وا مىدارد و به تفکر و تدبر فرا مىخواند تا نیک دریابد که طبیعت فاقد شعور و آگاهى، نمىتواند خالق و پدید آورنده خویش باشد بلکه از آنجا که در نظام طبیعت، هماهنگى، انسجام و نظم وجود دارد و روابط میان پدیدههاى آن حساب شده و قابل پیش بینى است، نشان دهنده وجود یک هستى بخش با شعور و با اراده است که منشأ تمام هماهنگىهاى پدیدههاى عالم است. بنابراین ضرورتى ندارد که براى توجیه آیات علمى قرآن، حکم به استخراج علوم از آیات قرآن بدهیم. و ناخواسته این کتاب عظیم الهى را که براى تبشیر و انذار بشر فرود آمده و شفا بخش دردهاى درونى اوست در حد یک کتاب علمى تنزل دهیم، چه در این صورت هم آن را از هدف اصلى خود دور ساختهایم و هم آن را در معرض خطاهاى وارد بر علوم مختلف قرار مىدهیم. بسا که خواننده نکته سنج، پرسشى دیگر را در پیش روى نگارنده قرار دهد، و آن اینکه اگر در طول تاریخ، مفسرانى برداشت نادرست علمى از آیات داشتهاند، ضعف و وهنى متوجه قرآن نخواهد بود و در واقع آن را در معرض خطا قرار نخواهد داد، زیرا این مفسران بودهاند که مرتکب اشتباه شدهاند و به خطا از آیات، برداشت نادرست کردهاند. اما باید گفت که اینگونه مفسران، آنچه را که بیان مىدارند به عنوان فهم خود از روابط میان پدیدههاى طبیعت ارائه نمىدهند بلکه آنچه را که از علوم آموختهاند، به عنوان برداشت خود از آیات و فهم علمى از قرآن به شمار آوردهاند و این دقیقاً تحمیل کردن معنا به آیات قرآن است. 6 - بر اساس این طرح، مهمترین ارمغان و دستاورد چنین رویکردى، بازگشت جوامع اسلامى به دوران شکوفائى اسلامى است تا در سایه فهم درست از آیات، به گسترش دانش روز و مسلح شدن به فناورى جدید راه یایند. اینکه بنشینیم و نظاره گر پیشرفت علم و دانش در جهان غرب باشیم و دل خوش داریم که هر کشفى در دنیاى مدرن صورت گیرد، پیش از این در قرآن به آن اشاره شده است و آن را دلیلى بر درستى راه خویش بگیریم در واقع پاک کردن صورت مسأله و پرداختن به پاسخ مورد پسند و ارضا کننده خودمان است. بر اساس این طرح، در قرآن کریم آیاتى وجود دارد که کاروان دانش بشرى باید هزاران سال پشت سر گذارد تا به فهم آن دست یابد در نتیجه لازم مىآید که پیوسته در مقابل دریاى بیکران علوم و معارف قرآنى، زانوى ادب و شگفتى بر زمین زند، اما گام مهم براى مسلمانان این است که به نداى قرآن پاسخ دهند و راه خویش را در مطالعه طبیعت و تاریخ باز یابند تا به کشفیات علمى جدید، خود به فهم آیات علمى قرآن نایل آیند. در پایان قضاوت دکتر بوکاى محقق شهیر مسیحى را یادآور مىشویم تا ضرورت آنچه بر آن تاکید مىورزیم بیشتر آشکار گردد: شیوه رفتار اسلام در قبال علم، نسبت به رفتار کلیسا در مقابل علم، به طور کلى به گونهاى دیگر است. مطلبى روشنتر و واضحتر از این حدیث نبوى نمىتوان یافت که مىگویند "اطلبوا العلم و لو بالصین" و یا این بیان که "طلب العلم فریضة على کل مسلم و مسلمة". قرآن همواره آدمیان را به دانشجویى فرا مىخواند و ملاحظات بسیار نیز درباره پدیدههاى طبیعى دارد. این ملاحظات با توضیح و تفصیل همراهند و با معلومات امروزى علم نیز دقیقاً مىخوانند. اما چنین وضعى را در کتب مقدس یهودى و مسیحى نمىتوان یافت. البته نباید تصور کرد که در تمامى طول تاریخ اسلام، شیوه رفتار مسلمانان در قبال علم، مثبت بوده است. در برخى ادوار مسلمانان هم نظیر دیگر اقوام، تکلیف به یادگیرى و یاددادن را بد فهم کرده و گاهگاهى از بسط و توسعه علوم نیز جلوگیرى کردهاند، ولى در عین حال باید بخاطر داشت که در دوره عظمت ممالک اسلامى، یعنى ما بین قرن هشتم تا دوازدهم میلادى که کشورهاى مسیحى سدى محکم در مقابل بسط و توسعه علوم بر افراشته بودند، تحقیقات و اکتشافات فراوان در دانشگاههاى اسلامى به عمل آمد، این دانشگاهها مجهز به وسایل خارق العاده فرهنگى بودند، و کتابخانه خلیفه در قرطبه چهار صد هزار جلد کتاب داشت و ابن رشد در آنجا به تعلیم مىپرداخت. علوم یونانى و هندى و پارسى نیز در این شهر متداول بود و همان سان که در حال حاضر براى کسب علوم به اتازرونى سفر مىکنند در آن ایام از کشورهاى مختلف اروپا براى کسب علم به قرطبه روى مىنهادند. بسیارى از نسخ خطى موجود را دانشمندان عرب (مسلمان) به ما رساندهاند. در واقع وامى که ما در مورد ریاضى (جبر) و نجوم و متافیزیک و زمینشناسى و گیاهشناسى و پزشکى به دانشمندان مسلمان داریم وامى سنگین است. در تاریخ علم، نخستین بار دانشگاههاى اسلامى قرون وسطى به علم، وجهه و خصوصیت بینالمللى دادند، در آن روزگار، روحیه افراد بیش از عصر ما، مذهبى بود ولى این امر مانع این نشد که در محیط اسلامى، مسلمانان در آن واحد، هم مومن باشند و هم عالم باشند، علم در مسلمانان، همزاد دین بوده و نمىتوانسته چنین نباشد، اما در کشورهاى مسیحى قرون وسطى، رکود قشرى مآبى مطلق حکم فرما بود. (قرآن، علم و تفاوت آن با عهدین ص 163)
رأى نگارنده
به باور ما، آنچه بر سر آن اختلاف کردهاند را مىتوان به دو دسته تقسیم نمود. یک دسته مسائلى است که هر چند بشر مىتواند به آن آگاهى دست یابد اما در حقیقت نمىتواند به عمق معناى آن راه یابد و به دلیل عدم تسلط ذهن انسان بر عالم ماده و معنا و جسم و روح و دنیا و آخرت نمىتواند تمام سازو کارهاى لازم براى تبیین این امور را ارائه دهد. مسائلى مانند چارچوبهاى نهایى، مسائل حکومتى، فقهى و مدیریتى در اجتماع که جنبه انگیزه و جهتگیرى دارد و حوزههاى خاصى از اخلاق و یا سیاست و هدایت از این قبیل است. دسته دوم علوم و معارفى است که امروزه با مشخصه علوم تجربى شناخته مىشود. هر چند اینگونه مسائل در قرآن بسیار آمده است و ما براى آن نمونههایى را ذکر کردیم اما قرآن، خود متولى و عهده دار این امور نشده و اصولاً نخواسته است چنین مسائلى را به بشر آموزش دهد. نو بودن این طرح در رویکرد جوامع اسلامى به آیات علمى قرآن از همین جا آغاز مىشود پیش از این، آوردیم که آیات علمى قرآن، در بر دارنده مسائل دقیق و پیشرفته علمى است به گونهاى که باید سالها بگذرد تا کاروان دانش بشرى به برخى از این قوانین دست یابد. این سخن، با ادعاى فهم علوم تجربى از قرآن فاصله بسیار دارد قرآن به هیچ عنوان عهدهدار آموزش علوم تجربى نیست و براى فراگیرى مسائل عادى و روزمره زندگى و کشف اصول و قوانین علمى، کلاس درسى نگشوده است. این سخن، نگارنده را با یک سؤال بسیار مهم و اساسى مواجه مىسازد. سؤال این است که اگر در قرآن مسائل علمى بسیارى وجود دارد و از طرفى قرآن عهده دار آموزش علوم تجربى نیست و انسان نمىتواند براى فهم این مسائل به قرآن مراجعه کند بنابراین فلسفه وجود آیات علمى در قرآن چیست؟ و چرا آیات بسیارى یافت مىشود که در بردارنده نکات دقیق و پیچیده علمى است؟ بر حسب اتفاق آنچه سبب رویکرد افراطى و یا تفریطى به آیات علمى قرآن شده، در واقع پاسخ به همین سوال مقدّر بوده است و نگارنده بر آن است تا با توجه به بیان خودِ قرآن، پاسخى در خور به این پرسش بدهد. 1 - به باور ما این آیات، بیانگر یکى از جنبههاى اعجاز قرآن است. توضیح اینکه قرآن، معجزه جاوید و همیشگى پیامبر اسلام است، و این اعجاز به دلیل جهان شمول بودن مىبایست در تمام زمانها و مکانها ظهور و بروز نماید. نمىتوان ادعا کرد که قرآن از جهت لفظ و فصاحت و بلاغت معجزه است اما در محتوا از اعجاز تهى است، بلکه بدیهى مىنماید که بى نظیر بودن از جهت معنا و مفهوم و پیام رسانى و تبیین حقایق از اولویت برخوردار است، بنابراین خداوند گزارههاى علمى شگفت انگیزى را در لابلاى این متن غیر بشرى نهان ساخته تا بشر به کمک پیشرفتى که در زندگى جمعى دارد، هر از مدتى جلوهاى از شگفتىهاى این آیات بر او آشکار گردد، و در واقع پس از سالها تلاش گروهى، در علم و دانش به جایى برسد که قرآن همان سخن را به گونه ظریفى، سالها پیش و در زمانى که هیچگونه اطلاعات و آگاهى در این زمینه وجود نداشته است، بیان کرده تا خود دلیلى قاطع و اندیشه پسند بر غیر بشرى بودن این کتاب پر ارزش باشد. بنابراین قرآن در بردارنده علومى است که بخشى از آن تاکنون و بر اثر گذر زمان بر بشر کشف شده است و قطعاً علوم دیگرى نیز در آیات هست که هنوز کشف نشده و بر آیندگان آشکار خواهد شد. این قول ما با گفتار کسانى که به تفسیر علمى قرآن معتقدند فاصله بسیار دارد. بر اساس نگرش ما، تفسیر علمى قرآن بعد از کشفیات علمى بیشر صورت مىپذیرد و نه قبل از آن. ممکن است این قول بر بسیارى از مومنان که قرآن را کامل مىدانند گران آید اما حقیقت این است که اعتقاد به تفسیر علمى بدون هیچگونه قید و شرطى ناخواسته مسلمانان و حتى قرآن را در معرض سئوالات بى پاسخ قرار خواهد داد. در واقع علمى خواندن آیات، به معناى قابل مراجعه بودن براى کشف اصطلاحات علمى حداقل دو زیان عمده به همراه خواهد داشت. 2 - چون کسانیکه به تفسیر علمى قرآن مىپردازند، با اطلاعات و آگاهیهاى دانش عصر خویش به سراغ قرآن مىروند و آیات را تفسیر مىکنند، بدیهى است که تفسیر آنها متناسب با فهم مردم زمان خویش است و پس از گذشت زمان و کشف مسائل جدید، آراى علمى پیشین در معرض باطل شدن قرار دارد، در نتیجه تفسیر علمى آنها نیز از اعتبار ساقط خواهد شد. همچنان که مفسران متقدم با استناد به آیات قرآن، از بسیارى آیات، سکون زمین و چرخش خورشید و سایر کواکب به دور زمین را برداشت کردهاند در حالیکه امروزه این عقیده منسوخ شده و متحرک بودن زمین به اثبات رسیده است. 3 - در هر علمى، مسائل بسیار دقیق و پیچیدهاى یافت مىشود که محققان آن رشته علمى در اختیار جوامع قرار مىدهند. مسائل دقیقى که یک مفسر با مراجعه به قرآن از تبیین آنها عاجز و ناتوان خواهد بود، در نتیجه این رویکرد، سبب وهن و کم ارزش جلوه کردن آیات قرآن خواهد شد. بنابراین رسالتهاى آیات علمى قرآن آموزش علم نیست بلکه جنبه معجزه بودن دارد تا بشر پیوسته آگاهیهاى خود را در برابر علوم قرآن ناچیز و اندک ببیند و در برابر اقیانوس بیکران علوم معارف قرآن به خشوع و خضوع افتد و غیر بشرى بودن آن را اذعان کند: "انما یخشى الله من عباده العلماء" تنها عالمان، به مقام خشیت در برابر خداوند مىرسند فاطر /28. 4 - علاوه بر این، آیات علمى قرآن زمینهاى براى تشویق و ترغیب ایمان آوردندگان است به گام نهادن در مسیر کشف قوانین و سنتهاى الهى در نظام طبیعت، تا بدین وسیله مشکلات فردى و اجتماعى زندگى خویش در دنیا را بر طرف نمایند. به اعتقاد ما، این جنبه مهم از آیات علمى قرآن و تعلیمات زندگى ساز آن، به کلى فراموش شده و مورد توجه مسلمانان قرار نگرفته است. و بر این اساس، روى آوردن به دانش و تکنولوژى روز و دستیابى به آخرین اطلاعات علمى و فن آورى وظیفه انکارناپذیر مسلمین است. اگر امروزه کشورهاى اسلامى در زمره کشورهاى توسعه یافته و پیشرفته به شمارنمى آیند و در دسته بندى کشورهاى توسعه نیافته یا در حال توسعه جاى مىگیرند، دقیقاً به این دلیل است که به توصیه مهم قرآنى که دعوت به تعقل و تفکر در نظام طبیعت است بى توجه بودهاند. مسلمانان صدر اسلام این نکته مهم را به خوبى دریافته بودند، لذا چند قرنى از ظهور اسلام نگذشت که صیت تمدن اسلامى جهانگیر شد و آوازه علم و دانش مسلمانان در عالم طنین افکن گشت. اقبال لاهورى، نوشتار "بریفولت (Briffault) نویسنده مسیحى در کتاب "ساخته شدن براى بشریت" (makingof HUManity) چنین برگردان نموده است: "علم، بزرگترین سهمى است که تمدن عرب به جهان بخشیده است، ولى میوههاى آن به کندى پخته و رسیده شد. مدتها پس از آنکه تمدن آندلسى در تاریکى فرو رفت غولى که از آن متولد شده بود از حیث قدرت به پایه او رسید. تنها علم نبود که اروپائیان را به زندگى باز گردانید، تاثیرات گوناگون دیگرى از تمدن اسلام، نخستین درخشندگى زندگى اروپایى را به آن بخشید "اقبال لاهورى، احیاى فکر دینى ص 150" از نظر اقبال، روش مشاهده و تجربه در میان مسلمانان متولد شد و البته این تولد در نتیجه سازش با اندیشه یونانى شکل نگرفت بلکه نتیجه جدال مسلمانان با آن بود )همان و همان صفحه(. به نظر مىرسد مسلمانان صدر اسلام در سایه تعلیمات ارزشمند قرآن، روى آوردن به علوم و پرداختن به روش تجربى براى کشف حقایق علمى را تکلیف خویش مىدانستند و بدون آنکه این سئوال را در پیش روى خود قرار دهند که آیا تمام علوم در قرآن وجود دارد؟ و بى آنکه انتظار کشف مسائل علوم تجربى از قرآن داشته باشند، رویکرد محققانه و مجدّانه به دانش تجربى را نوعى عمل به آیات و تعلیمات قرآن به شمار مىآوردند. به راستى آیا زمان آن نرسیده که مسلمانان رجعت و بازگشت دوبارهاى به روح فرهنگ و تمدن اسلامى داشته باشند و از بحثهاى بى نتیجهاى که تنها موجب عقب ماندگى آنها از کاروان دانش بشرى مىشود دست بکشند؟ و اولاً: انتظار خود را از قرآن اصلاح کنند و درمان دردهاى معنوى و روحى خویش رادر آن جستجو نمایند و روح دستورات و آموزههاى قرآنى را در میان خود زنده کنند تا به تعبیر قرآن، به حیات واقعى دست یابند و دوباره زنده شوند ثانیاً: انتظار فهم علوم بشرى و تجربى از قرآن نداشته باشند بلکه به دستور صریح قرآن عمل کنند که آنها را به تفکر و تدبر در نظام طبیعت فرا خوانده است تا بدینوسیله عقب افتادگى سالیان درازى که نتیجه فاصله گرفتن از آموزشهاى قرآنى است را جبران نمایند. امروزه پیشتازان دانش بشرى، به سرعت فضا را در نور دیدهاند بر امواج سوار گشتهاند و با اختراعات جدیدى از قبیل کامپیوتر و اینترنت و فناوریهاى هستهاى، سرعت انتقال اطلاعات را به حداقل ممکن رساندهاند، کاروان بشرى را از عصر تکنولوژى و صنعت جلو بردهاند و در عصر اطلاعات بار انداختهاند اما جوامع مسلمان هنوز در پیچ و خم بایدها و نبایدهاى آموزههاى علمى باز ماندهاند. بر این نکته تاکید مىکنیم که اگر مىگوئیم مسائل علمى را نمىتوان در قرآن جستجو نمود، به معناى فارغ شدن از آیات علمى نیست بلکه بر این سخن اصرار مىورزیم که جوامع مسلمان امروز بیش از هر زمان دیگر به قرآن و آموزشهاى حیات بخش آن محتاج و نیازمندند. بر مسلمانان فرض است که رجعت دوبارهاى به قرآن داشته باشند تا اولاً از اقیانوس بیکران علم و دانش نهفته در درون این کتاب پر ارج و بى نظیر، بهرهمند گردند و جان خویش را از زلال ناب و با صفاى آن سیراب سازند ثانیاً به دستور قرآن عمل کنند و روش تجربى و مشاهده در علوم که از ابتکارهاى مسلمانان در سایه تعلیمات قرآن است و به تعبیرى از آنان به سرقت رفته است را دوباره به دست گیرند و عقب افتادگى خویش در دانش را جبران سازند. دعوت قرآن به تفکر و تدبر در آفاق و انفس در واقع دعوت از آنها به استفاده از روش تجربى در فهم قوانین و سنتهاى خداوند در نظام طبیعت است. مىتوان همین معنا را از آیه شریفه "مافرطنا فى الکتاب من شى" دریافت نمود. به این معنا که مسائل غیر قابل دسترسى ذهن و اندیشه بشر را خداوند از طریق وحى در اختیار او نهاده است، و باتشویقها و ترغیبهاى لازم از طریق کتاب آسمانى، آنها را به آموزش و فراگیرى علوم قابل دسترسى فرا خوانده و این به معناى فروگذار نکردن چیزى در کتاب آسمانى است. زرقانى آیاتى از قرآن که انسانها را به گسترش علوم و دانش بشرى فرا خوانده است نام مىبرد و به عنوان مثال آیه "قل انظرو اما ذا فى السموات و الارض". (یونس /101) را دلیل بر این ادعا مىداند (مناهل العرفان، جلد 2 ص 381) 5 - تذکار این نکته لازم است که تمام علومى که در قرآن کریم مورد عنایت قرار گرفته و انسانها را به گسترش آن فرا خوانده است، مقدمهاى براى رسیدن به شناخت و معرفت حقیقى است و آن معرفت خداوندى است که خالق و مدبر نظام عالم است. در واقع علوم و معارف بشرى همه رسالت و ارزششان به این است که زمینه یکتا پرستى و ایمان به خداوند بى همت را فراهم مىنمایند. طرحى که ما براى رویکرد به آیات علمى ارائه کردیم، خواننده هوشمند را به این پرسش وا مىدارد که اگر هدف از وجود آیات علمى، زمینه اعجاز علمى قرآن و یا براى دعوت بشر به پیشبرد علوم است، چنانچه آیه یا آیاتى طى سالیان دراز، براى بشر قابل درک نبود، چه فایدهاى بر قرائت آن و اصولاً وجود آن در میان سایر آیات الهى مترتب است؟ پاسخ این است که اینگونه آیات، در کنار دهها آیه دیگر، مقدمهاى براى شناخت و معرفت پروردگارى است که آفریدگار و تدبیرگر نظام هستى است. به این معنا که انسان را به اندیشه وا مىدارد و به تفکر و تدبر فرا مىخواند تا نیک دریابد که طبیعت فاقد شعور و آگاهى، نمىتواند خالق و پدید آورنده خویش باشد بلکه از آنجا که در نظام طبیعت، هماهنگى، انسجام و نظم وجود دارد و روابط میان پدیدههاى آن حساب شده و قابل پیش بینى است، نشان دهنده وجود یک هستى بخش با شعور و با اراده است که منشأ تمام هماهنگىهاى پدیدههاى عالم است. بنابراین ضرورتى ندارد که براى توجیه آیات علمى قرآن، حکم به استخراج علوم از آیات قرآن بدهیم. و ناخواسته این کتاب عظیم الهى را که براى تبشیر و انذار بشر فرود آمده و شفا بخش دردهاى درونى اوست در حد یک کتاب علمى تنزل دهیم، چه در این صورت هم آن را از هدف اصلى خود دور ساختهایم و هم آن را در معرض خطاهاى وارد بر علوم مختلف قرار مىدهیم. بسا که خواننده نکته سنج، پرسشى دیگر را در پیش روى نگارنده قرار دهد، و آن اینکه اگر در طول تاریخ، مفسرانى برداشت نادرست علمى از آیات داشتهاند، ضعف و وهنى متوجه قرآن نخواهد بود و در واقع آن را در معرض خطا قرار نخواهد داد، زیرا این مفسران بودهاند که مرتکب اشتباه شدهاند و به خطا از آیات، برداشت نادرست کردهاند. اما باید گفت که اینگونه مفسران، آنچه را که بیان مىدارند به عنوان فهم خود از روابط میان پدیدههاى طبیعت ارائه نمىدهند بلکه آنچه را که از علوم آموختهاند، به عنوان برداشت خود از آیات و فهم علمى از قرآن به شمار آوردهاند و این دقیقاً تحمیل کردن معنا به آیات قرآن است. 6 - بر اساس این طرح، مهمترین ارمغان و دستاورد چنین رویکردى، بازگشت جوامع اسلامى به دوران شکوفائى اسلامى است تا در سایه فهم درست از آیات، به گسترش دانش روز و مسلح شدن به فناورى جدید راه یایند. اینکه بنشینیم و نظاره گر پیشرفت علم و دانش در جهان غرب باشیم و دل خوش داریم که هر کشفى در دنیاى مدرن صورت گیرد، پیش از این در قرآن به آن اشاره شده است و آن را دلیلى بر درستى راه خویش بگیریم در واقع پاک کردن صورت مسأله و پرداختن به پاسخ مورد پسند و ارضا کننده خودمان است. بر اساس این طرح، در قرآن کریم آیاتى وجود دارد که کاروان دانش بشرى باید هزاران سال پشت سر گذارد تا به فهم آن دست یابد در نتیجه لازم مىآید که پیوسته در مقابل دریاى بیکران علوم و معارف قرآنى، زانوى ادب و شگفتى بر زمین زند، اما گام مهم براى مسلمانان این است که به نداى قرآن پاسخ دهند و راه خویش را در مطالعه طبیعت و تاریخ باز یابند تا به کشفیات علمى جدید، خود به فهم آیات علمى قرآن نایل آیند. در پایان قضاوت دکتر بوکاى محقق شهیر مسیحى را یادآور مىشویم تا ضرورت آنچه بر آن تاکید مىورزیم بیشتر آشکار گردد: شیوه رفتار اسلام در قبال علم، نسبت به رفتار کلیسا در مقابل علم، به طور کلى به گونهاى دیگر است. مطلبى روشنتر و واضحتر از این حدیث نبوى نمىتوان یافت که مىگویند "اطلبوا العلم و لو بالصین" و یا این بیان که "طلب العلم فریضة على کل مسلم و مسلمة". قرآن همواره آدمیان را به دانشجویى فرا مىخواند و ملاحظات بسیار نیز درباره پدیدههاى طبیعى دارد. این ملاحظات با توضیح و تفصیل همراهند و با معلومات امروزى علم نیز دقیقاً مىخوانند. اما چنین وضعى را در کتب مقدس یهودى و مسیحى نمىتوان یافت. البته نباید تصور کرد که در تمامى طول تاریخ اسلام، شیوه رفتار مسلمانان در قبال علم، مثبت بوده است. در برخى ادوار مسلمانان هم نظیر دیگر اقوام، تکلیف به یادگیرى و یاددادن را بد فهم کرده و گاهگاهى از بسط و توسعه علوم نیز جلوگیرى کردهاند، ولى در عین حال باید بخاطر داشت که در دوره عظمت ممالک اسلامى، یعنى ما بین قرن هشتم تا دوازدهم میلادى که کشورهاى مسیحى سدى محکم در مقابل بسط و توسعه علوم بر افراشته بودند، تحقیقات و اکتشافات فراوان در دانشگاههاى اسلامى به عمل آمد، این دانشگاهها مجهز به وسایل خارق العاده فرهنگى بودند، و کتابخانه خلیفه در قرطبه چهار صد هزار جلد کتاب داشت و ابن رشد در آنجا به تعلیم مىپرداخت. علوم یونانى و هندى و پارسى نیز در این شهر متداول بود و همان سان که در حال حاضر براى کسب علوم به اتازرونى سفر مىکنند در آن ایام از کشورهاى مختلف اروپا براى کسب علم به قرطبه روى مىنهادند. بسیارى از نسخ خطى موجود را دانشمندان عرب (مسلمان) به ما رساندهاند. در واقع وامى که ما در مورد ریاضى (جبر) و نجوم و متافیزیک و زمینشناسى و گیاهشناسى و پزشکى به دانشمندان مسلمان داریم وامى سنگین است. در تاریخ علم، نخستین بار دانشگاههاى اسلامى قرون وسطى به علم، وجهه و خصوصیت بینالمللى دادند، در آن روزگار، روحیه افراد بیش از عصر ما، مذهبى بود ولى این امر مانع این نشد که در محیط اسلامى، مسلمانان در آن واحد، هم مومن باشند و هم عالم باشند، علم در مسلمانان، همزاد دین بوده و نمىتوانسته چنین نباشد، اما در کشورهاى مسیحى قرون وسطى، رکود قشرى مآبى مطلق حکم فرما بود. (قرآن، علم و تفاوت آن با عهدین ص 163)