آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

متن

این نوشتار، عهده دار پاسخگویى به سه پرسش اساسى و مهم در حوزه چگونگى رویکرد مسلمانان به آیات علمى قرآن کریم است. 1 - آیا در قرآن، آیات علمى به معانى "علم تجربى" که در بردارنده قوانین دقیق علمى باشد وجود دارد؟ 2 - در صورت مثبت بودن پاسخ اول، آیا دانش زمان نزول به تمام قوانین و سنت‏هاى تبیین شده در آیات علمى، دست یافته بود. 3 - هدف از وجود آیات علمى در قرآن چیست؟ و آیا انسانها مى‏توانند از آیات علمى قرآن درس علم و دانش بگیرند و بدین وسیله از اسرار و رموز موجود در نظام هستى پرده بردارند؟ و از طریق قرآن به کشفیات علمى نائل آیند. - هر خواننده نکته سنجى با گذرى سطحى به آیات قرآن در خواهد یافت که پاسخ نخستین سئوال فوق الذکر مثبت خواهد بود. ده‏ها آیات علمى در قرآن وجود دارد که با گزاره‏هاى دانش تجربى مطابقت دارد. الف - "و ارسلنا الریاح لواقح" بادها را لقاح کننده فرستادیم. حجر /22. این آیه از عمل لقاح که توسط بادها انجام مى‏گیرد و یک امر ثابت شده علمى است سخن مى‏گوید. ب - "رب المشرقین و رب المغربین" پروردگار دو مشرق و دو مغرب. الرحمن /17 وجود دو مشرق و دو مغرب با کشف غیر مسطح بودن زمین و چرخش مستمر آن به دور خورشید به راحتى قابل فهم است، که با یافته‏هاى جدید دانش تجربى نیز مطابقت دارد. ج - یکور الیل على النهار و یکور النهار على الیل شب را در روز و روز را در شب مى‏پیچد.زمر /5 پیچاندن شب و روز به دور یکدیگر، همچون پیچیدن عمامه به دور سر، به وضوح با چرخش زمین به دور خورشید براى پیدایش شب و روز تطبیق مى‏کند. این چند نمونه از آیات و ده‏ها آیه دیگر از این قبیل، پیوسته توجه اندیشمندان و پژوهشگران مسلمان و غیر مسلمان را به خود معطوف داشته است و آنان را وادار نموده تا در برابر دانش بى کران نهفته در پشت عبارت‏هاى غیر بشرى قرآن به ضعف و ناتوانى دانش بشر در برابر آن اذعان نمایند. - این آیات، همچنان که ما را براى پاسخ مثبت دادن به سئوال نخست یارى مى‏دهند در عین حال، فضایى از معرفت و شناخت را در پیش روى تدبر کننده در این آیات قرار مى‏دهد تا به سئوال دوم پاسخ دهد، پاسخ، منفى است چرا که پیمانه دانش عصر نزول، به هیچ عنوان گنجایش پذیرش و فهم قوانین علمى حاکم بر گزاره‏هاى قرآنى را نداشت. مولود دانش و تجربه بشرى در آن عصر آنچنان از بلوغ فاصله داشت و در دوران کودکى به سر مى‏برد که هرگز آموزه‏هاى دقیق علمى نهفته در وراى آیات را درک نمى‏کرد. براى اثبات این امر به بررسى سه نمونه از آیات مى‏پردازیم. 1 - قرآن کریم به آفرینشگرى خداوند سبحان اشاره مى‏کند و پیدایش شب و روز و مسخّر کردن خورشید و ماه را نشانه روشنى بر یکتایى و بى همتایى پروردگار جهانیان معرفى مى‏کند. خلق السموات و الارض بالحق یکور الیل على النهار و یکور النهار على الیل و سخر الشمس و القمر. آسمانها و زمین را آفرید و شب را به دور روز و روز را دور شب مى‏پیچاند و خورشید ماه را مسخر نموده است. زمر /5. باز نگرى واژگان این آیه، بر ما آشکار خواهد ساخت که قرآن کریم از حرکت دایره وار زمین به دور خود و خورشید سخن مى‏گوید. این امر با آنچه دانشمندان عصر نزول باور داشتند مغایرت دارد زیرا در آن عصر، هیات بطلمیوسى حاکم بود که از مسطح بودن و سکون زمین دفاع مى‏کرد و چرخش زمین چیزى بود که تا یازده قرن پس از نزول قرآن بر دانشمندان آشکار نشده بود و کاروان دانش بشرى به آن دست نیافته بود. واژه "تکویر" از "کور" به معناى "چرخاندن چیزى" و "به دور هم پیچیدن عمامه وار دو چیز" است، یعنى با این بیان، به ارتباط چرخش دایره وار میان زمین با خورشید اشاره مى‏کند. ستاره شناسان معاصر، با فاصله خیلى زیاد از زمین از سفینه‏هاى فضایى، به خوبى این وضعیت را مشاهده کرده و تصویر بردارى کرده‏اند. خورشید پیوسته نیمکره زمین مقابل خود را روشن مى‏کند در حالى که نیمکره دیگر در تاریکى مى‏ماند، و زمین حول محور خود مى‏چرخد، در حالیکه روشنایى خورشید ساکن است و منطقه منور زمین به شکل نیمکره، در مدت بیست و چهار ساعت، دورانش را حول محور خورشید انجام مى‏دهد ولى نیمکره تاریک در همان مدت همان مسیر را طى مى‏کند این دور پیاپى روز و شب با واژه "یکور" به وضوح در قرآن تبیین شده است. (پروفسور بوکاى، تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه ص 222) 2 - انبساط جهان با شکوه‏ترین پدیده مکشوف دانش جدید است و معرفتى است که امروزه کاملاً به ثبوت رسیده و مباحثات تنها درباره الگویى است که طبق آن انجام مى‏گیرد. انبساط جهان که از تئورى نسبیت عمومى الهام گرفته مبناى فیزیکى در بررسى‏هاى طیف کهکشان‏ها دارد، تغییر محل طیف‏ها با قاعده معین به سوى قرمز شدن به وسیله دور شدن کهکشان‏ها از یکدیگر بیان شدنى است. از این قرار وسعت جهان پیوسته رو به ازدیاد است و هر قدر فاصله از ما بیشتر شود فراخى به همان اندازه زیادتر خواهد گشت. در این انبساط مداوم، سرعت‏هاى اجسام آسمانى خواهند توانست از کسورى از سرعت نور، به مقادیرى بالاتر زا آن برسند. آیه شریفه "والسما، بنیناها بایید و انا لموسعون" آسمان را با قدرت بر پا نمودیم و ما گسترش دهنده‏ایم. "ذاریات /47"، دقیقاً بیان کننده پدیده شگرفِ "انبساط مداوم و مستمّر جهان آفرینش" است. آیا منظور از واژه "سما"، دقیقاً جهانِ خارج از زمین نیست؟ آنچه به فارسى "ما آن را گسترش مى‏دهیم" ترجمه شده است، اسم فاعل و جمع از فعل "اوسع" است که در مورد اشیاء، عریض کردن، گستردن، وسیع تر کردن و جادارتر کردن معنى مى‏دهد. (تورات، انجیل، قرآن و علم ص 225) 3 - سومین مثالى که از میان ده‏ها آیه قرآن براى اثبات ادعاى خود مى‏آوریم، آیه 22 سوره حجر است که مى‏فرماید "و ارسلنا الریاح لواقح فانزلنا من السماء ماءً فاسقیناکموه" و بادها را زاینده فرو فرستادیم سپس از آسمان آبى نازل کردیم که با آن شما را سیراب ساختیم، در این آیه از عمل لقاح توسط بادها سخن به میان آمده است. بادهاى بارور کننده، تعبیرى نامأنوس براى مردم هم عصر پیامبر (ص) بود. در آن زمان نه تنها معناى بارور شدن ابرها توسط باد براى آنها قابل فهم و درک نبود که اصولاً تصور درستى از نزول باران نداشتند و واژه "سماء" در آیه و نگرش به ظاهر الفاظ، آنها را وادار مى‏ساخت تا حکم به نزول باران از آسمان بالاى ابرها بکنند، اما امروز که چگونگى تشکیل ابرها و تاثیر حرکت باد در به حرکت آوردن ابرها و بهم خوردن آنها به یکدیگر بر بشر کشف شده است از آیه چنان معناى حیرت آور و شگفت‏انگیز علمى، بر مى‏خیزد که سبب مى‏شود انسان انگشت حیرت به دهان گرفته معرفت خویش را در برابر معارف عمیق و پر معناى قرآنى بسیار ناچیز و اندک ببیند. "لواقح" یعنى بادهایى که آبستن خیرات و آورنده ابرهاى سودمند و یا اینکه آبستن کنِ ابرها و زمین و درختان است. (ر. ک. باد و باران در قرآن، مهدى بازرگان، ص 126). و اما پاسخ به سئوال سوم آسان نمى‏نماید. نگرش در آیات نشان مى‏دهد که هدف از نزول آنها آموزش قوانین علمى نیست و انسان‏ها نمى‏توانند براى فهم مسائل علمى به اینگونه آیات قرآن مراجعه نمایند. توضیح اینکه قرآن دو دسته از علوم و معارف در اختیار بشر قرار داده است. 1 - علوم و معارفى که خارج از محدوده ذهن عقل بشر است و عقل را بدان راهى نیست در نتیجه جز از راه وحى راه دیگرى براى دسترسى به آن مسائل وجود ندارد. "و انزل الله علیک الکتاب و الحکمة و علّمک مالم تکن تعلم" و خداوند کتاب و حکمت را بر تو فرو فرستاد و آنچه را که نمى‏دانستى به تو آموخت. (نساء 113) این باور را در تمام مفسران و عالمان علوم قرآنى خواهید یافت که قرآن از بسیارى مسایل غیب خبر مى‏دهد که از طریق دیگرى بر بشر کشف نخواهد شد. اگر قرآن از درختان و نهرهاى بهشتى سخن نگفته بود و اگر از عذاب دوزخ خبر نمى‏داد و یا اوصاف حسناى خداوند را تبیین نمى‏نمود و از عرش و کرسى و فرشتگان خبر نمى‏داد هیچگاه بشر به این حقایق نمى‏رسید. 2 - علوم و معارفى که انسان مى‏تواند به یارى خرد و اندیشه یا حواس خویش بدان دست یابد وجود این گونه علوم در قرآن پیوسته مورد اختلاف و دعواى دانشمندان مسلمان بوده است برخى معتقدند چنین مسائلى در قرآن نیامده و نمى‏توان از قرآن انتظار داشت که اینگونه اطلاعات را به بشر بدهد و در واقع شأن قرآن را بالاتر از این مى‏دانند که به بیان مسائل علمى بپردازد که در دسترس اندیشه بشر است. در مقابل عده‏اى دیگر بر این باورند که قرآن در بر دارنده اساس و پایه تمام علوم است و مى‏توان قرآن را به عنوان یک کتاب علمى معتبر و قابل توجه معرفى نمود.
رأى نگارنده
به باور ما، آنچه بر سر آن اختلاف کرده‏اند را مى‏توان به دو دسته تقسیم نمود. یک دسته مسائلى است که هر چند بشر مى‏تواند به آن آگاهى دست یابد اما در حقیقت نمى‏تواند به عمق معناى آن راه یابد و به دلیل عدم تسلط ذهن انسان بر عالم ماده و معنا و جسم و روح و دنیا و آخرت نمى‏تواند تمام سازو کارهاى لازم براى تبیین این امور را ارائه دهد. مسائلى مانند چارچوبهاى نهایى، مسائل حکومتى، فقهى و مدیریتى در اجتماع که جنبه انگیزه و جهت‏گیرى دارد و حوزه‏هاى خاصى از اخلاق و یا سیاست و هدایت از این قبیل است. دسته دوم علوم و معارفى است که امروزه با مشخصه علوم تجربى شناخته مى‏شود. هر چند اینگونه مسائل در قرآن بسیار آمده است و ما براى آن نمونه‏هایى را ذکر کردیم اما قرآن، خود متولى و عهده دار این امور نشده و اصولاً نخواسته است چنین مسائلى را به بشر آموزش دهد. نو بودن این طرح در رویکرد جوامع اسلامى به آیات علمى قرآن از همین جا آغاز مى‏شود پیش از این، آوردیم که آیات علمى قرآن، در بر دارنده مسائل دقیق و پیشرفته علمى است به گونه‏اى که باید سالها بگذرد تا کاروان دانش بشرى به برخى از این قوانین دست یابد. این سخن، با ادعاى فهم علوم تجربى از قرآن فاصله بسیار دارد قرآن به هیچ عنوان عهده‏دار آموزش علوم تجربى نیست و براى فراگیرى مسائل عادى و روزمره زندگى و کشف اصول و قوانین علمى، کلاس درسى نگشوده است. این سخن، نگارنده را با یک سؤال بسیار مهم و اساسى مواجه مى‏سازد. سؤال این است که اگر در قرآن مسائل علمى بسیارى وجود دارد و از طرفى قرآن عهده دار آموزش علوم تجربى نیست و انسان نمى‏تواند براى فهم این مسائل به قرآن مراجعه کند بنابراین فلسفه وجود آیات علمى در قرآن چیست؟ و چرا آیات بسیارى یافت مى‏شود که در بردارنده نکات دقیق و پیچیده علمى است؟ بر حسب اتفاق آنچه سبب رویکرد افراطى و یا تفریطى به آیات علمى قرآن شده، در واقع پاسخ به همین سوال مقدّر بوده است و نگارنده بر آن است تا با توجه به بیان خودِ قرآن، پاسخى در خور به این پرسش بدهد. 1 - به باور ما این آیات، بیانگر یکى از جنبه‏هاى اعجاز قرآن است. توضیح اینکه قرآن، معجزه جاوید و همیشگى پیامبر اسلام است، و این اعجاز به دلیل جهان شمول بودن مى‏بایست در تمام زمان‏ها و مکان‏ها ظهور و بروز نماید. نمى‏توان ادعا کرد که قرآن از جهت لفظ و فصاحت و بلاغت معجزه است اما در محتوا از اعجاز تهى است، بلکه بدیهى مى‏نماید که بى نظیر بودن از جهت معنا و مفهوم و پیام رسانى و تبیین حقایق از اولویت برخوردار است، بنابراین خداوند گزاره‏هاى علمى شگفت انگیزى را در لابلاى این متن غیر بشرى نهان ساخته تا بشر به کمک پیشرفتى که در زندگى جمعى دارد، هر از مدتى جلوه‏اى از شگفتى‏هاى این آیات بر او آشکار گردد، و در واقع پس از سالها تلاش گروهى، در علم و دانش به جایى برسد که قرآن همان سخن را به گونه ظریفى، سالها پیش و در زمانى که هیچگونه اطلاعات و آگاهى در این زمینه وجود نداشته است، بیان کرده تا خود دلیلى قاطع و اندیشه پسند بر غیر بشرى بودن این کتاب پر ارزش باشد. بنابراین قرآن در بردارنده علومى است که بخشى از آن تاکنون و بر اثر گذر زمان بر بشر کشف شده است و قطعاً علوم دیگرى نیز در آیات هست که هنوز کشف نشده و بر آیندگان آشکار خواهد شد. این قول ما با گفتار کسانى که به تفسیر علمى قرآن معتقدند فاصله بسیار دارد. بر اساس نگرش ما، تفسیر علمى قرآن بعد از کشفیات علمى بیشر صورت مى‏پذیرد و نه قبل از آن. ممکن است این قول بر بسیارى از مومنان که قرآن را کامل مى‏دانند گران آید اما حقیقت این است که اعتقاد به تفسیر علمى بدون هیچگونه قید و شرطى ناخواسته مسلمانان و حتى قرآن را در معرض سئوالات بى پاسخ قرار خواهد داد. در واقع علمى خواندن آیات، به معناى قابل مراجعه بودن براى کشف اصطلاحات علمى حداقل دو زیان عمده به همراه خواهد داشت. 2 - چون کسانیکه به تفسیر علمى قرآن مى‏پردازند، با اطلاعات و آگاهیهاى دانش عصر خویش به سراغ قرآن مى‏روند و آیات را تفسیر مى‏کنند، بدیهى است که تفسیر آنها متناسب با فهم مردم زمان خویش است و پس از گذشت زمان و کشف مسائل جدید، آراى علمى پیشین در معرض باطل شدن قرار دارد، در نتیجه تفسیر علمى آنها نیز از اعتبار ساقط خواهد شد. همچنان که مفسران متقدم با استناد به آیات قرآن، از بسیارى آیات، سکون زمین و چرخش خورشید و سایر کواکب به دور زمین را برداشت کرده‏اند در حالیکه امروزه این عقیده منسوخ شده و متحرک بودن زمین به اثبات رسیده است. 3 - در هر علمى، مسائل بسیار دقیق و پیچیده‏اى یافت مى‏شود که محققان آن رشته علمى در اختیار جوامع قرار مى‏دهند. مسائل دقیقى که یک مفسر با مراجعه به قرآن از تبیین آنها عاجز و ناتوان خواهد بود، در نتیجه این رویکرد، سبب وهن و کم ارزش جلوه کردن آیات قرآن خواهد شد. بنابراین رسالتهاى آیات علمى قرآن آموزش علم نیست بلکه جنبه معجزه بودن دارد تا بشر پیوسته آگاهیهاى خود را در برابر علوم قرآن ناچیز و اندک ببیند و در برابر اقیانوس بیکران علوم معارف قرآن به خشوع و خضوع افتد و غیر بشرى بودن آن را اذعان کند: "انما یخشى الله من عباده العلماء" تنها عالمان، به مقام خشیت در برابر خداوند مى‏رسند فاطر /28. 4 - علاوه بر این، آیات علمى قرآن زمینه‏اى براى تشویق و ترغیب ایمان آوردندگان است به گام نهادن در مسیر کشف قوانین و سنتهاى الهى در نظام طبیعت، تا بدین وسیله مشکلات فردى و اجتماعى زندگى خویش در دنیا را بر طرف نمایند. به اعتقاد ما، این جنبه مهم از آیات علمى قرآن و تعلیمات زندگى ساز آن، به کلى فراموش شده و مورد توجه مسلمانان قرار نگرفته است. و بر این اساس، روى آوردن به دانش و تکنولوژى روز و دستیابى به آخرین اطلاعات علمى و فن آورى وظیفه انکارناپذیر مسلمین است. اگر امروزه کشورهاى اسلامى در زمره کشورهاى توسعه یافته و پیشرفته به شمارنمى آیند و در دسته بندى کشورهاى توسعه نیافته یا در حال توسعه جاى مى‏گیرند، دقیقاً به این دلیل است که به توصیه مهم قرآنى که دعوت به تعقل و تفکر در نظام طبیعت است بى توجه بوده‏اند. مسلمانان صدر اسلام این نکته مهم را به خوبى دریافته بودند، لذا چند قرنى از ظهور اسلام نگذشت که صیت تمدن اسلامى جهان‏گیر شد و آوازه علم و دانش مسلمانان در عالم طنین افکن گشت. اقبال لاهورى، نوشتار "بریفولت (Briffault) نویسنده مسیحى در کتاب "ساخته شدن براى بشریت" (makingof HUManity) چنین برگردان نموده است: "علم، بزرگترین سهمى است که تمدن عرب به جهان بخشیده است، ولى میوه‏هاى آن به کندى پخته و رسیده شد. مدتها پس از آنکه تمدن آندلسى در تاریکى فرو رفت غولى که از آن متولد شده بود از حیث قدرت به پایه او رسید. تنها علم نبود که اروپائیان را به زندگى باز گردانید، تاثیرات گوناگون دیگرى از تمدن اسلام، نخستین درخشندگى زندگى اروپایى را به آن بخشید "اقبال لاهورى، احیاى فکر دینى ص 150" از نظر اقبال، روش مشاهده و تجربه در میان مسلمانان متولد شد و البته این تولد در نتیجه سازش با اندیشه یونانى شکل نگرفت بلکه نتیجه جدال مسلمانان با آن بود )همان و همان صفحه(. به نظر مى‏رسد مسلمانان صدر اسلام در سایه تعلیمات ارزشمند قرآن، روى آوردن به علوم و پرداختن به روش تجربى براى کشف حقایق علمى را تکلیف خویش مى‏دانستند و بدون آنکه این سئوال را در پیش روى خود قرار دهند که آیا تمام علوم در قرآن وجود دارد؟ و بى آنکه انتظار کشف مسائل علوم تجربى از قرآن داشته باشند، رویکرد محققانه و مجدّانه به دانش تجربى را نوعى عمل به آیات و تعلیمات قرآن به شمار مى‏آوردند. به راستى آیا زمان آن نرسیده که مسلمانان رجعت و بازگشت دوباره‏اى به روح فرهنگ و تمدن اسلامى داشته باشند و از بحث‏هاى بى نتیجه‏اى که تنها موجب عقب ماندگى آنها از کاروان دانش بشرى مى‏شود دست بکشند؟ و اولاً: انتظار خود را از قرآن اصلاح کنند و درمان دردهاى معنوى و روحى خویش رادر آن جستجو نمایند و روح دستورات و آموزه‏هاى قرآنى را در میان خود زنده کنند تا به تعبیر قرآن، به حیات واقعى دست یابند و دوباره زنده شوند ثانیاً: انتظار فهم علوم بشرى و تجربى از قرآن نداشته باشند بلکه به دستور صریح قرآن عمل کنند که آنها را به تفکر و تدبر در نظام طبیعت فرا خوانده است تا بدینوسیله عقب افتادگى سالیان درازى که نتیجه فاصله گرفتن از آموزشهاى قرآنى است را جبران نمایند. امروزه پیشتازان دانش بشرى، به سرعت فضا را در نور دیده‏اند بر امواج سوار گشته‏اند و با اختراعات جدیدى از قبیل کامپیوتر و اینترنت و فناوریهاى هسته‏اى، سرعت انتقال اطلاعات را به حداقل ممکن رسانده‏اند، کاروان بشرى را از عصر تکنولوژى و صنعت جلو برده‏اند و در عصر اطلاعات بار انداخته‏اند اما جوامع مسلمان هنوز در پیچ و خم بایدها و نبایدهاى آموزه‏هاى علمى باز مانده‏اند. بر این نکته تاکید مى‏کنیم که اگر مى‏گوئیم مسائل علمى را نمى‏توان در قرآن جستجو نمود، به معناى فارغ شدن از آیات علمى نیست بلکه بر این سخن اصرار مى‏ورزیم که جوامع مسلمان امروز بیش از هر زمان دیگر به قرآن و آموزشهاى حیات بخش آن محتاج و نیازمندند. بر مسلمانان فرض است که رجعت دوباره‏اى به قرآن داشته باشند تا اولاً از اقیانوس بیکران علم و دانش نهفته در درون این کتاب پر ارج و بى نظیر، بهره‏مند گردند و جان خویش را از زلال ناب و با صفاى آن سیراب سازند ثانیاً به دستور قرآن عمل کنند و روش تجربى و مشاهده در علوم که از ابتکارهاى مسلمانان در سایه تعلیمات قرآن است و به تعبیرى از آنان به سرقت رفته است را دوباره به دست گیرند و عقب افتادگى خویش در دانش را جبران سازند. دعوت قرآن به تفکر و تدبر در آفاق و انفس در واقع دعوت از آنها به استفاده از روش تجربى در فهم قوانین و سنتهاى خداوند در نظام طبیعت است. مى‏توان همین معنا را از آیه شریفه "مافرطنا فى الکتاب من شى" دریافت نمود. به این معنا که مسائل غیر قابل دسترسى ذهن و اندیشه بشر را خداوند از طریق وحى در اختیار او نهاده است، و باتشویقها و ترغیبهاى لازم از طریق کتاب آسمانى، آنها را به آموزش و فراگیرى علوم قابل دسترسى فرا خوانده و این به معناى فروگذار نکردن چیزى در کتاب آسمانى است. زرقانى آیاتى از قرآن که انسانها را به گسترش علوم و دانش بشرى فرا خوانده است نام مى‏برد و به عنوان مثال آیه "قل انظرو اما ذا فى السموات و الارض". (یونس /101) را دلیل بر این ادعا مى‏داند (مناهل العرفان، جلد 2 ص 381) 5 - تذکار این نکته لازم است که تمام علومى که در قرآن کریم مورد عنایت قرار گرفته و انسانها را به گسترش آن فرا خوانده است، مقدمه‏اى براى رسیدن به شناخت و معرفت حقیقى است و آن معرفت خداوندى است که خالق و مدبر نظام عالم است. در واقع علوم و معارف بشرى همه رسالت و ارزششان به این است که زمینه یکتا پرستى و ایمان به خداوند بى همت را فراهم مى‏نمایند. طرحى که ما براى رویکرد به آیات علمى ارائه کردیم، خواننده هوشمند را به این پرسش وا مى‏دارد که اگر هدف از وجود آیات علمى، زمینه اعجاز علمى قرآن و یا براى دعوت بشر به پیشبرد علوم است، چنانچه آیه یا آیاتى طى سالیان دراز، براى بشر قابل درک نبود، چه فایده‏اى بر قرائت آن و اصولاً وجود آن در میان سایر آیات الهى مترتب است؟ پاسخ این است که اینگونه آیات، در کنار دهها آیه دیگر، مقدمه‏اى براى شناخت و معرفت پروردگارى است که آفریدگار و تدبیرگر نظام هستى است. به این معنا که انسان را به اندیشه وا مى‏دارد و به تفکر و تدبر فرا مى‏خواند تا نیک دریابد که طبیعت فاقد شعور و آگاهى، نمى‏تواند خالق و پدید آورنده خویش باشد بلکه از آنجا که در نظام طبیعت، هماهنگى، انسجام و نظم وجود دارد و روابط میان پدیده‏هاى آن حساب شده و قابل پیش بینى است، نشان دهنده وجود یک هستى بخش با شعور و با اراده است که منشأ تمام هماهنگى‏هاى پدیده‏هاى عالم است. بنابراین ضرورتى ندارد که براى توجیه آیات علمى قرآن، حکم به استخراج علوم از آیات قرآن بدهیم. و ناخواسته این کتاب عظیم الهى را که براى تبشیر و انذار بشر فرود آمده و شفا بخش دردهاى درونى اوست در حد یک کتاب علمى تنزل دهیم، چه در این صورت هم آن را از هدف اصلى خود دور ساخته‏ایم و هم آن را در معرض خطاهاى وارد بر علوم مختلف قرار مى‏دهیم. بسا که خواننده نکته سنج، پرسشى دیگر را در پیش روى نگارنده قرار دهد، و آن اینکه اگر در طول تاریخ، مفسرانى برداشت نادرست علمى از آیات داشته‏اند، ضعف و وهنى متوجه قرآن نخواهد بود و در واقع آن را در معرض خطا قرار نخواهد داد، زیرا این مفسران بوده‏اند که مرتکب اشتباه شده‏اند و به خطا از آیات، برداشت نادرست کرده‏اند. اما باید گفت که اینگونه مفسران، آنچه را که بیان مى‏دارند به عنوان فهم خود از روابط میان پدیده‏هاى طبیعت ارائه نمى‏دهند بلکه آنچه را که از علوم آموخته‏اند، به عنوان برداشت خود از آیات و فهم علمى از قرآن به شمار آورده‏اند و این دقیقاً تحمیل کردن معنا به آیات قرآن است. 6 - بر اساس این طرح، مهم‏ترین ارمغان و دستاورد چنین رویکردى، بازگشت جوامع اسلامى به دوران شکوفائى اسلامى است تا در سایه فهم درست از آیات، به گسترش دانش روز و مسلح شدن به فناورى جدید راه یایند. اینکه بنشینیم و نظاره گر پیشرفت علم و دانش در جهان غرب باشیم و دل خوش داریم که هر کشفى در دنیاى مدرن صورت گیرد، پیش از این در قرآن به آن اشاره شده است و آن را دلیلى بر درستى راه خویش بگیریم در واقع پاک کردن صورت مسأله و پرداختن به پاسخ مورد پسند و ارضا کننده خودمان است. بر اساس این طرح، در قرآن کریم آیاتى وجود دارد که کاروان دانش بشرى باید هزاران سال پشت سر گذارد تا به فهم آن دست یابد در نتیجه لازم مى‏آید که پیوسته در مقابل دریاى بیکران علوم و معارف قرآنى، زانوى ادب و شگفتى بر زمین زند، اما گام مهم براى مسلمانان این است که به نداى قرآن پاسخ دهند و راه خویش را در مطالعه طبیعت و تاریخ باز یابند تا به کشفیات علمى جدید، خود به فهم آیات علمى قرآن نایل آیند. در پایان قضاوت دکتر بوکاى محقق شهیر مسیحى را یادآور مى‏شویم تا ضرورت آنچه بر آن تاکید مى‏ورزیم بیشتر آشکار گردد: شیوه رفتار اسلام در قبال علم، نسبت به رفتار کلیسا در مقابل علم، به طور کلى به گونه‏اى دیگر است. مطلبى روشن‏تر و واضح‏تر از این حدیث نبوى نمى‏توان یافت که مى‏گویند "اطلبوا العلم و لو بالصین" و یا این بیان که "طلب العلم فریضة على کل مسلم و مسلمة". قرآن همواره آدمیان را به دانشجویى فرا مى‏خواند و ملاحظات بسیار نیز درباره پدیده‏هاى طبیعى دارد. این ملاحظات با توضیح و تفصیل همراهند و با معلومات امروزى علم نیز دقیقاً مى‏خوانند. اما چنین وضعى را در کتب مقدس یهودى و مسیحى نمى‏توان یافت. البته نباید تصور کرد که در تمامى طول تاریخ اسلام، شیوه رفتار مسلمانان در قبال علم، مثبت بوده است. در برخى ادوار مسلمانان هم نظیر دیگر اقوام، تکلیف به یادگیرى و یاددادن را بد فهم کرده و گاهگاهى از بسط و توسعه علوم نیز جلوگیرى کرده‏اند، ولى در عین حال باید بخاطر داشت که در دوره عظمت ممالک اسلامى، یعنى ما بین قرن هشتم تا دوازدهم میلادى که کشورهاى مسیحى سدى محکم در مقابل بسط و توسعه علوم بر افراشته بودند، تحقیقات و اکتشافات فراوان در دانشگاههاى اسلامى به عمل آمد، این دانشگاهها مجهز به وسایل خارق العاده فرهنگى بودند، و کتابخانه خلیفه در قرطبه چهار صد هزار جلد کتاب داشت و ابن رشد در آنجا به تعلیم مى‏پرداخت. علوم یونانى و هندى و پارسى نیز در این شهر متداول بود و همان سان که در حال حاضر براى کسب علوم به اتازرونى سفر مى‏کنند در آن ایام از کشورهاى مختلف اروپا براى کسب علم به قرطبه روى مى‏نهادند. بسیارى از نسخ خطى موجود را دانشمندان عرب (مسلمان) به ما رسانده‏اند. در واقع وامى که ما در مورد ریاضى (جبر) و نجوم و متافیزیک و زمین‏شناسى و گیاه‏شناسى و پزشکى به دانشمندان مسلمان داریم وامى سنگین است. در تاریخ علم، نخستین بار دانشگاه‏هاى اسلامى قرون وسطى به علم، وجهه و خصوصیت بین‏المللى دادند، در آن روزگار، روحیه افراد بیش از عصر ما، مذهبى بود ولى این امر مانع این نشد که در محیط اسلامى، مسلمانان در آن واحد، هم مومن باشند و هم عالم باشند، علم در مسلمانان، همزاد دین بوده و نمى‏توانسته چنین نباشد، اما در کشورهاى مسیحى قرون وسطى، رکود قشرى مآبى مطلق حکم فرما بود. (قرآن، علم و تفاوت آن با عهدین ص 163)

تبلیغات