آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

متن

1. استاد آیتی از دیرباز با ادب و نویسندگی و همچنین با زنان عربی آشنا بوده است وقبل از این، ترجمة « معلقات سبع»، « تاریخ ادبیات عرب» از حنا الفاخوری و ... از ایشان منتشر شده است. ایشان بعد از سالها نلاش و تحقیق، با صلاحیت علمی و تجربی، به سراغ قرآن کریم آمده است؛ کتابی که از نظر پیام تمام بشریت را، تا همیشه، در نظر دارد و واژه واژه‌اش برای موحدان مقدس است و از نظر سبک بیانی و محتوای علمی و معرفتی، معجزه است و آوردن نظیر آن در تاریخ هزار و چهارصد ساله برای کسی میسور نیفتاده است . بنابر این، کار ترجمه قرآن، مثل ترجمة تاریخ ادبیات نیست، ارزش و ظرافت این دو کار هم قابل مقایسه نیست. استاد آیتی نیز این را بخوبی دریافته است و امتیازهای ترجمه ایشان نیز در بخش عظیمی، دستاورد همین شناخت و آگاهی بوده است. امّا به هر حال، تلاش بشری و دستاوردهای او به دور از کاستی نمی‌ماند و ترجمه آقای آیتی نیز از این مشکل به دور نمانده است. تا کنون نقدهای چندی بر این ترجمه نوشته شده، که هر کدام به سهم خود می‌تواند مایه تکامل و اتقان این ترجمه در چاپهای بعد باشد، با این همه به نظر می‌رسد به دلیل اهمیت موضوع، هنوز جای دقت و تذکّر هست، برای بهتر شدن این ترجمه و ترجمه‌های مشابه.
2.ترجمه چیست؟
قبل از این که بخواهیم مواردی را در این ترجمه مورد توجه قرار دهیم، باید روشن کنیم ترجمه چیست و چه انتظاراتی از یک ترجمه می‌توان داشت. ترجمه «بیان شفاهی یا نگارش کتبی یک گفتار یا نوشتار است از زبانی به زبان دیگر» . یا به عبارت دیگر: «انتقال پیامی از یک زبان به زبان دیگر»، به اصطلاح از زبان مبدأ به زبان مقصد. از آن جا که هیچ کار جدّی بی هدف صورت نمی‌گیرد، ترجمه نیز «به منظور آشنا شدن اهل یک لغت و زبان با پیام و معارفی است که در لغت و زبان دیگر (مبدأ ) مطرح است». این نکته با تمام وضوحش، گاه مورد غفلت قرار می‌گیرد و مشکل آفرین می‌شود و بدین جهت باید بر آن انگشت نهاد و تأکید ورزید.
3.میزان دقت و امانت در ترجمه
میزان دقت در ترجمه، نسبت به موارد مختلف و انتظارهایی که از آن می‌توان داشت، فرق می‌کند؛ مثلاً: الف. جهانگردی، در کشوری که با زبان مردم آشنا نیست، می‌خواهد چیزی بخرد یا بفروشد، فروشند یا خریدار نیز با زبان او آشنا نیست، کسی که مقداری با زبان آن جهانگرد آشناست، همین اندازه که بتواند نظر خریدار و فروشنده را به یکدیگر منتقل کند، به عنوان مترجم امین شناخته می‌شود. ب. مهمانی در جمع دیگر مهمانان می‌خواهد مراتب خرسندی خود را از آشنایی با ایشان و حضور در جمع آنان اظهار کند و مطالبی کلیشه‌ای و تعارف آمیز را ابراز می‌کند و مترجمی هم سخنان او را به گونه‌ای شفاهی ترجمه می‌نماید. ج. در یک مجمع علمی دانشمندی سخنرانی می‌کند، نظریه‌ای جدید ارائه می‌دهد و یا در یک مجمع یا نشست، سیاستمداری موضوع خود و کشور متبوعش را بیان می‌کند. د . موافقت نامه، پیمان نامه و یا مثلاً تعیین مرز در سندی مشخص می‌شود، هر دو کشور می‌خواهند متن سند را داشته باشند، به زبان خود، یا کشور مقابل، پای ترجمه به میان آید. یا یک سند و قانون بین المللی، که کشورهای مختلف می‌خواهند ترجمه‌ای از آن را داشته باشند. ھ . متن ادبی، شعر و داستان و یا قطعه ادبی است، می‌خواهند ترجمه‌اش کنند. و . ترجمة متون دینی، کتابهای مقدس، و یا متون «احکام» و دستور العملهای دینی برای پیروان آنها به منظور اجرا، یا برای دیگران به منظور آشنایی با آن تعالیم. ز . ترجمة کلامی که می‌دانیم جاودانه و در حد اعجاز هنری و فراتر از علوم تجربی و محدودیتهای آن است، در تعبیرهای آن مطالبی به صراحت یا اشاره و تلمیح آمده است که می‌تواند مشکلی را حل و راه صحیح را بنمایاند. در این موارد، انتظار از ترجمه، متفاوت است: در موردی، مثل نمونه «الف»، مهم انتقال اصلی پیام است، اگر یک جمله طولانی در یک کلمه هم ترجمه شود، چه بسا کافی باشد. در نمونه «ب» لحن سخن بسیار مهم است و درک مقصود گوینده، مقداری تلخیص هم گاهی نه تنها جایز، بلکه مطلوب است. در حالی که در مثال «ج» جمله‌ها و پاراگرافها اهمیت مستقل دارند و حتی گاه واژه‌ها و اصطلاحات، همین گونه در مثال «د» البته با دقّت بیشتر. در مثال «ﻫ » بخصوص شعر، کیفیت و سبک بیان اگر مهمتر از ارائه پیام نباشد، دست کم همانند آن ارزش دارد. در مثال «و» انتقال «پیام» یا «محتوا» هدف اصلی ترجمه باید باشد. اما نمونه «ز» کاری متفاوت است و همین تفاوت است که مترجم را با مسؤولیّتی سنگین و انتظارهایی بسیار مواجه می‌سازد. «انتقال پیام» و «حفظ سبک» و در برخی از موارد انتقال «مفهوم موافق و مخالف» موجود در ساختار زبان مبدأ و یا حتّی جبران آن با توضیح، در صورت نگنجیدن در ساختار جمله «تقربیاً معادل» در زبان مقصد. انتظاری که از مترجم قرآن می‌توان داشت در دو بخش خلاصه می‌شود و ما آنها را ذیل دو عنوان مطرح می‌کنیم: 1.ویژگیهای لازم برای مترجم. 2.وظایف مترجم.
ویژگیهای لازم برای مترجم قرآن
قرآن کتابی معمولی، مقاله یا داستان کوتاه و رمان نیست که ترجمة آن با اطلاعات محدودی میّسر باشد. آشنایی با زبان عربی بتنهایی نمی‌تواند به معنی آشنایی با قرآن به حساب آید. صدها کتاب و مقاله در زمینه تفسیر و شناخت قرآن نوشته شده که مترجم قرآن باید با کلیات این امور آشنا باشد. شناخت ادبیات عرب: شناخت و دریافت هنرها و لطافتهای بیان و گفتار، نیاز به تجربه و تمرین مستمر دارد، و قرآن کتابی است در حد اعجاز بیان و سحر کلام. دریافت برخی از نکته‌ها ریزبینی‌های خاصی می‌خواهد که بدون آشنایی با علوم بلاغی، علاوه بر صرف و نحو، ممکن نیست. آشنایی ژرف با فرهنگ و ادب پارسی: زبان فارسی نیز امکانات زیادی دارد که بخصوص در ترجمه متون اسلامی می‌تواند خود را نشان دهد. باید از این امکانات آگاه بود و به شکل بایسته‌ای از آنها بهره جست. آگاهی از دیدگاههای جدید دربارة ترجمه: خوشبختانه فرآیند ترجمه از دیدگاه زبا شناسی مورد کاوش و پژوهش قرار گرفته و دربارة انواع ترجمه، نظریه‌های جالبی ابراز شده است که می‌تواند افقهای جدید و گسترده‌ای را فرا روی مترجمان باز کند. مترجم باید بداند که آیا روش ««ترجمة هعانی» را می‌پسندد و یا روش «ترجمة ارتباطی» را مؤثّر می‌داند یا معتقد است: «مخصوصاً در ترجمه متون مذهبی، فلسفی، هنری و علمی که خوانندة ترجمه همچون خوانندة مبدأ، علاقه مند و درارای زمینة قبلی است، از هر دو روش باید استفاده کرد ... تنها استفاده توأمان از این دو روش تضمین کننده دو معیار عمدة ترجمه یعنی صحت (در ترجمة ارتباطی)، و اخنصار (در ترجمة معنایی) می‌باشد ... 1». به هر حال، مترجم باید «روش» ترجمه خود را مشخص کند و با استفاده از داده‌های جدید زبان شناسی به کار ترجمه همّت گمارد. مراجعه به منابع تحقیق: تجربه نشان داده است که «حافظه» در کار تحقیق، همیشه تکیه گاهی قابل اعتماد نیست، بنابر این در مواردی که تردیدی وجود دارد، یا جای تردید است، باید به منابع مربوطه مراجعه کرد. اعتقاد به قرآن: به این معنی که مترجم باید خودش را شرعاً مقیّد بداند که تحریف و تبدیل در مفاهیم قرآن به وجود نیاورد و این چیزی بالاتر از «امانت» در ترجمه است که در مورد تمام آثار باید رعایت شود.
وظایف مترجم
تلاش برای فهم صحیح موضوع و متن؛ فهم سبک اثر؛ بازسازی و باز آفرینی صحیح و روشن متن؛ دوری از حذف، اضافه، تصرّف در معنی و تلخیص. درباره مسائل کلی به همین مقدار بسنده می‌کنیم و به بررسی ترجمة استاد آیتی می‌پردازیم.
ترجمه استاد آیتی
1. ارزشها و امتیازها
ترجمة استاد آیتی در مقایسه با ترجمه‌های پیشین و گاه معاصر، مزایای بسیاری دارد، غالباً معادلهای بسیار زیبای برای کلمات موجود در قرآن انتخاب کرده از جمله: واژة «پیروزمند» که برای ترجمة «عزیز» به کار گرفته است. پیروزمند به کسی گفته می‌شود که از هر صحنه‌ای پیروز بیرن آید، وقتی به معنی عزیز توجه می‌کنیم زیبایی و تناسب این معادل آشکار تر می‌شود. روانی زبان ترجمه و نیز توجه به تعدل ساختاری ترجمة ایشان، گاه با روش «ترجمة ارتباطی» عبارتی را که در فارسی معادل پیامی دارد، ترجمه می‌کند و آن جا که «ترجمة معنایی» بهتر است از این روش استفاده می‌کند و اینها دستاورد طبیعی تلاش مترجم در ترجمة «معلقات سبه»، و «تاریخ ادبیات عرب» و تجربیات دیگر علمی ادبی است.
2. موارد قابل تأمّل و تصحیح
تجربه نشان داده است که حتّی متنهای ادبی معمولی، وقتی از فنون فصاحت و بلاغت استفاده و مضامینی را با بیان هنری القا می‌کنند، ظرافتهایشان دیریابند و گاه از نظر مخفی می‌مانند، چه رسد به قرآن که اعجاز بیانی است و گاه در یک آیة آن وجوه مختلف هنری وجود دارد. اگر کسی بخواهد چنین متن دقیق و مفصّل را به ربانی دیگر برگرداند، این احتمال وجود دارد که در برخی موارد، بخصوص اواخر کار هر روز، یعنی زمان خستگی و بی حوصلگی برخی از ظرافتها از دیدش مخفی بماند. البتّه مترجم قرآن انتظار اعجاز بیانی نمی‌توان داشت، ولی انتظار انتقال «حد اکثر مفهوم» و تا حد امکان حفظ «ظرافتهای متن» و نیز حفظ سبک بیانی، انتظاری بجاست. مقصود از سبک بیانی، در این جا، این است که موارد تصریح، اشاره، لحن تهدید و هشدار و یا تحریض محفوظ بماند. با توجه به این مقدمه می‌توان گفت، شاید هیچ فردی به تنهایی نتواند از عهدة ترجمة قرآن، با حفظ تمامی این جهات و در حد امکان فرایند ترجمه و ظرفیت زبان فارسی برآید. به همین سبب همواره خللها و اشکالهایی را می‌توان در تمام ترجمه‌های فردی یافت. موارد قابل تأمل و تصحیح را به چند دسته تقسیم می‌کنیم:
نارساییهای ساختاری
اشکالات مربوط به ساختار نیز می‌تواند به چند بخش تقسیم شود: * ارتباط آیات و جمله‌ها: این مسأله به چند صورت ممکن است اتفاق بیفتد. نادیده گرفتن ارتباط ساختاری، اشتباه در ترجمة کیفیت ارتباط، حذف حرفهای ربط در جمله و یا افزودن بی جهت آنها. * نادیده گرفتن ارتباط ساختاری: در قرآن کریم، گاه مطلبی تکرار می‌شود. این تکرارها در هر جایی متناسب با موضوع سخن، در ساختار معنایی خاصی قرار می‌گیرد؛ مثلاً گاهی داستان موسی(ع) برای دلداری به پیامبر(ص) و گاه برای تذکر به یهود مدینه، یهود معاصر پیامبر(ص) می‌آید که در فرازهای اول، آیات معمولاً با تصریح و در آیات بعدی با ارجاع و عطف به فعل سابق بیان می‌شود. نادیده گرفتن این مطلب گاه ارتباط را قطع و گاه آن را مغشوش می‌کند. موارد دیگری هم هست که آیات به فراز اول توجه دارد و با تکیه به مفاهیم ارائه شده در فراز اول است که آیات معنای روشن می‌یابند. از جمله موارد حذف ارتباط: « وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ ... وَإِذْ جَعَلْنَا ... وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ ... وَإِذْ یَرْفَعُ ...» بقره / 124 – 127 آیه اول (124) عطف است به آیه 122 (یا بنی اسرائیل ادکروا ...) که خطاب است به بنی اسرائیل: یاد کنید نعمت مرا نسبت به خود، و به یاد آرید وقتی را که ابراهیم(ع) را پروردگارش آزمود و موارد بعدی، عطف به این آیه است. بدیهی است که فعل جملة معطوف الیه در جملة معطوف تکرار می‌شود. در ترجمه استاد آیتی نه تنها آن فعل نادیده گرفته شده است، که حتی کلمه «إذ» هم از آیه حذف شده و در نتیجه ارتباط آیات قطع شده، ارتباط خاصی که روش بیانی قرآن است؛ یعنی همان تکیه بر بعد هدایتی حوادث و نشانه‌ها و ارتباط خاص میان این تذکر و آن سرگذشتها. با حذف این رابطه‌ها، خوانندة ترجمه، خود را در برابر مطالبی بریده از یکدیگر و بی تناسب با هم می‌بیند. در آیه 52 سوره بقره نیز همین مشکل به گونه دیگر وجود دارد و حذف «من بعد ذلک» از ترجمه آیه، رابطه را قطع کرده است. * ایجاد ارتباطهای بی مورد: « وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ ...» بقره / 96 آنان را از مردم دیگر، حتّی مشرکان، به زندگانی این جهان حریص تر حواهی یافت و بعضی از کافرا دوست دارند ... . مرجع ضمیر جمع مذکر در «لَتَجِدَنَّهُمْ» و « أَحَدُهُمْ » کیانند؟ باید آیات قبل را دید. از آیه 83 و بخصوص آیات 90 به بعد، به طور کلی روی سخن با یهودیان است و گاه سخن در مورد آنان. در ترجمة اول آیه ضمیر مبهم گذاشته شده و مرجع آن مشخص نشده است. این شاید اشکالی نداشته باشد و ضمیر دوم، که با ضمیر اول هم مرجع است، به کافران ارجاع شده و در تنیجه یک ارتباط حذف شده و ارتباط دیگری که وجود نداشته، برقرار گشته است. * حذف کلمات ربط: گاه بین دو قسمت یک جمله به وسیله حرف خاص ارتباط برقرار شده است؛ مثلاً علت و معمول، یا نتیجه گیری و «تفریع»، ترتیب زمانی و ... با واژه‌هایی چون: «لأنّ» و «ف» برای علت و معلول یا «ف» برای تفریع و نتیجه گیری و «ثمّ» برای ترتیب زمانی بیان شده است. در موارد بسیاری، این کلمات ربط دهنده در ترجمه نادیده گرفته شده اند، از جمله : « ثُمَّ عَفَوْنَا عَنکُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ » بقره/52 پس گناهانتان را عفو کردیم، باشد که سپاس گزار باشید. « پس ...» ترجمه ثم است، «من بعد ذلک» که اشاره به موضوع مورد عفو دارد، نادیده گرفته شده است. این اشارة دوباره به موضوع درآیه، بزرگی گناه را می‌رساند و رابطه سپاس با عفو گناه به آن برزگی ( گوساله پرستی) در ترجمه از بین رفته است. * افزودنهای بی مورد: در مواردی هم برای ایجاد ارتباط، عبارت یا کلمه ای افزوده شده است که یا استنباط شخصی مترجم است و یا وجهی تفسیری دارد، و این افزون بدون علامت مشخص کننده، ( کروشه یا پرانتز) صورت گرفته است . با این که نکته افزوده شده، امری مسلم نبوده و قابل خدشه است، از جمله: «وَبَشِّرِ الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَـذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ و...» بقره/25 به آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، بشارت ده که برایشان بهشتهایی است که در آن نهرها جاری است. و هرگاه از میوه های آن برخوردار شوندگویند: پیش از این، در دنیا، از چنین میوه هایی برخوردار شده بودیم، که ... در این جمله، تعبیر «دردنیا» افزوده ای است که در آیه وجود ندارد. البته ممکن است یکی از وجوه تفسیری باشد، ولی، اولاً : این افزوده شاید درست نباشد، چه این که دو نظریه تفسیری دیگر در مجمع البیان آمده که قویتر می‌نماید؛ از جمله: « عالم برزخ» که احتمال ضعیفی هم نیست... . ثانیاً : وجه تفسیری استنباط شخصی را به عنوان مطلب مسلّم گرفتن و در ترجمه وارد کردن، اصولاً روا نیست. ثالثاً: این که درآیه، منظور از «من قبل» توضیح داده نشده که این« قبل از این» چه زمانی بوده، برزخ، قیامت یا عالم دنیا جای توضیحش تفسیر است، نه ترجمه، مگر این که در پاورقی آورده شود، بیرون از متن ترجمه. * موارد حذف مفهوم حصر: در موارد متعددی مفهوم حصر نادیده گرفته شده است، از جمله: « إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ » فاتحه/5 تورا می‌پرستیم و از تو یاری می‌جوییم. صحیح : « فقط تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم. « وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ و... »بقره/11-12 چون به آنان گفته شود که در زمین فساد مکنید، می‌گویند: ما مصلحانیم. آگاه باشید که اینان خود تبهکارانند و نمی‌دانند. بهتر بود: «مصلحان،ما هستیم» یا « فقط ما مصلحان هستیم». « أُولَـئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ » بقره/157 صلوات ورحمت پروردگارشان برآنان باد، که هدایت یافتگانند. به ترجمه همین آیه در دو تفسیر دیگر توجه کنیم: * ایشانند که برایشان است درود، از خداوندشان رحمت و ایشانند ایشان راه یافتگان 2». * ایشان آنند که بریشانست درودها از خداوند ایشان و بخشایش او برایشان و ایشانند که راست راهانند3.» همان گونه که در این دو ترجمة معتبر منعکس شده است، در آیه معنی با مفهوم حصر بیان گردیده است: درود خدا فقط برایشان است و نه غیر ایشان، راه یافتگان هم فقط اینانند و نه غیر اینان. این مفهوم در این ترجمه منعکس نشده است. موارد دیگری نیز ضمن مطالعه یادداشت شده است که برای پرهیز از طولانی شدن سخن ازآنها صرف نظر می‌شود. *ارجاع ناروای ضمایر: « وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ »بقره/45 از شکیبایی و نماز یاری جویید. و این دو،کاری دشوارند، جز برای... اولاً : ضمیر در« انّها» مفرد مؤنث است و به « صلوة» برمی‌گردد، تثنیه نیست. اگر مرجع ضمیر، سه تا با بیشتر می‌یود، شاید ارجاع ضمیر مفرد مؤنث به آنها جایز می‌نمود، ولی در آیه چنین نیست. بنابراین « و این دو» غلط است. ضمیر ... « انّها» به « صلوة» باز می‌گردد (خصلها بالذکر لانها الأغلب و الأفضل والأعم». میبدی می‌نویسد: « این نماز شغلی برزگ است و کاری گران.» 4 ثانیاً : در عبارت ترجمه آمده است « واین دو کاری دشوارند» یای وحدت برای دو تا، که در زبان فارسی در حکم جمع است، جایز نیست. *وجوه فعل: «کانوا یکذبون» بقره/10 را به « به کیفر دروغی که گفته اند...» ترجمة این عبارت به « فعل ماضی نقلی» چندان رسا نیست، « کانوا» در این جا با ترکیب فعل مضارع، معنای استمرار می‌دهد:« به کیفر دروغی که می‌گفتند». * جملة شرطیه: « قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ » بقره/67 گفت به خدا پناه می‌برم، اگر از نادانان باشم. با اندکی دقت در جملة ترجمه می‌توان مفهوم آن را در قالب جمله دیگر بیان کرد: « من، اگر از نادانان باشم، به خدا پناه می‌برم.» یعنی اگر نادان نباشم به خدا پناه نمی‌برم؛ یعنی شرط پناه بردن به خدا نادانی است! ... شاید برای یک ویراستار، حتی با اندکی تجربه ویراستاری، لزومی نداشته باشد که به متن رجوع کند تا بفهمد این جمله ترجمة صحیح نیست و البته پس از توضیحی اندک بردیگران هم این مطلب پوشیده نمی‌ماند. آیه، نقل سخن حضرت موسی است، آنچه آن حضرت فرموده است به این معناست که من برای مسخره کردن شما( بنی اسرائیل) به خدا دروغ نمی‌بندم، ( این کار جهالت است ومن) به خدا پناه می‌برم از این که در زمرة نادانان باشم. میبدی می‌نویسد: « گفت موسی(ع) : فریادی خواهم به خدای که من از نادانان باشم5.» * جمله موصوله: « وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ » بقره/145 ... هرگاه پس از آگاهی، پی خواهشهای ایشان بروی... . سخن از مطلق دانایی، (طبق این ترجمه) نیست، سخن از دانش خاصی است که از سوی خدا، به آن حضرت داده شده است. در تفسیر طبری، آیه چنین ترجمه شده است: « و اگر متابعت کنی آرزوهاشان را، از پس آنچه آمد به تو از دانش، که تویی آنگاه از ستم کاران6». میبدی با دقت بیشتری به این دانش توجه می‌کند وبرای این که مفهوم صحیح جمله را افاده کند از کلمات دانش، نامه و پیغام با هم استفاده می‌کند، تا اشاره داشته باشد به مفهوم وحی: « اگر تو پی بری بیایست و پسند ایشان از پس آنچه بتو آمد از دانش و نامه وپیغام.»
سهل انگاری در انتخاب معادل برای واژه ها وعبارات
سهل انگاری در انتخاب معادلها، گاه سبب شده است تا جمله ای ناقض ترجمه شود و گاه ناصحیح، از جمله : *« وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء ...» بقره171 مثل کافران مثل حیوانی است که کسی در گوش او آواز کند، و او جز بانگی و آوازی نشنود. در آیه حذفی وجوددارد، از قسمت دوم خود آیه شریفه هم می‌توان آن را فهمید. میبدی می‌نویسد: « وسان ایشان که کافر شدند راست چون سان آن کسی است که می‌پشاید به جانوری که نمی‌شنود مگر آوازی و بانگی...» ودر النویة الثانیة می‌نویسد: «... و تقدیر الآیة: مثل واعظ الذین کفرواکمثل الذی ینعق ـ ای یصیح بالغنم ـ همچنین می‌گوید: صفت آن کس که کافر را پند دهد و براین حق خواند همچون صفت آن شبان است که بانگ بر گوسپند می‌زند،گوسپند از آن بانگ چه فهم و چه منفعت گیرد؟ کافر را با واعظ حق مثل است7.» بنابراین « مشبه به» حیوان نیست، بلکه کسی است که می‌خواهد چیزی را به حیوانی بفهماند ... . اگر به « الّذی » اسم موصولی که برای مفرد مذکر موجود دارای عقل است توجه می‌شد، می‌‌شد، می‌توانست سرنخی باشد برای رسیدن به معنی درست آیه. آن وقت توجه می‌شد که « ینعق» فعل است، «بما لا یسمع الا...» مفعول به واسطه، فعل هم معلوم است وفاعل می‌خواهد، این فاعل کجاست ؟ و دیدیم که در ترجمة « کشف الاسرار» این فاعل مفقود نیست، و همین طور در ترجمة «تفسیر طبری»: « وداستان آن کسها که کافر شد[ ند] چون داستان آن کسهاست که بانگ کنند بدانچه نشنوند مگر خواندن وآواز 8 .» « اهْبِطُواْ مِصْراً فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ » بقره61 به شهری باز گردید که درآنجا هرچه خواهید به شما بدهند. به سه مطلب باید توجه شود: 1.ترجمه « اهبطوا» «فرودآیید» است، نه « بازگردی» که ترجمة « ارجعوا» است. در فارسی نیز« فرود آمدن» به جایی یا منزلی وجود دارد. این تعبیر برگرفته از وسائل سفر در قدیم است که معمولاً سوار بر مرکب و همراه با کاروانی حرکت می‌کردند. سوار وقتی بخواهد در جایی درنگ کند، ناچار باید از مرکب فرود آید. قافله وقتی می‌خواست توقف و استراحت کند می‌گفتند : « فرود می‌آییم» یا« همه فرود آیید» . « باز گردید» که در ترجمه آمده، مفهومش این است که به همان جایی برگردید که از آن جا آمده اید. 2.« مصراً» نکره است. مفهومش این است که به شهری رو آورید و مسکن گزینید واز بیابان گردی برهید. دعای شما مستجاب شده است. شهر یا محل خاصی در عبارت معین نشده است. اما درترجمة شهر مقید شده و صفت خاصی برای آن آورده شده است« در شهری بازگردید که درآنجا هرچه خواهید به شما بدهند.» شهر توصیف شده و درعبارت فارسی وقتی بعد از «ی» نکره«که» بیاید آن را معرفه می‌کند. مفهوم این ترجمه این است. تحقیق کنید، به شهری بروید که هرچه بخواهید به شما بدهند، به هر شهری نروید. 1. «ما سئلتم» فعل ماضی است و « هرچه خواهید ...» ترجمة فعل مضارع می‌توانست باشد. مسلم است که این دو فعل با هم تفاوت معنایی دارند. مفهوم آیه این است که هر چه بخواهید آن جا به شما می‌دهند، زیرا آیه در مقام تشویق نیست، بلکه می‌خواهد بگوید این غذاهایی را که می‌خواسته‌اید آن جا به شما می‌دهند؛ یعنی خواسته‌ای که مطرح کرده‌اید، نه هر خواسته احتمالی دیگر در آینده و پس از آن هم این خواسته را موجب ذلت آنان می‌شمارد. بنابر این بهتر بود آیه این طور ترجمه می‌شد: «به شهری فرود آیید، آنچه خواسته‌اید به شما داده خواهد شد.» در موارد دیگر نیز معادلهای کلمات، بدون تأمّل کافی و لازم انتخاب شده است، از جمله: * «ضعیف» (ناتوان) به «صغیر» (کودک، خردسال) ترجمه شده است (بقره 282). * «سفیه» و مشتقات دیگر این ماده که به معنای کم خرد است، به بی خرد ترجمه شده است. (بقره / 13 و 130 ؛ نساء / 5 ؛ اعراف / 66 و 67 و 155 ). از شش موردی که این ریشه لغوی در قرآن به کار رفته تنها در یک مورد (بقره / 142 ) به (کم خرد) ترجمه شده است. «ویستعمل السفه للطیش و نقصان العقل و الجهل فی الامور الدنیویة و الامور الدینیة9 .» معادلهایی را که میبدی انتخاب کرده است، مقایسه کنید: «سبک ران و سبک خردان» «نازیرکان» و «سبک ران»10. * ترجمة «فقد» به «چون»: « وَمَن یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ » بقره/107 آن کس که کفر را به جای ایمان برگزیند، چون کسی است که راه را گم کرده باشد. در حالی که «فقد» دو حرف است، «فا» که برای نتیجه گیری و «قد» که برای تأکید در معنی است. مفهوم آیه این است که چنان شخصی بی تردید در اثر گزینش کفر، راه راست را گم کرده است، بنابر این این مثل گمراه نیست، خودش گمراهی را برگزیده و گمراه است. در مورد دیگری هم ایشان واژه «چون» را بر مطلب افزوده است که صحیح به نظر نمی‌رسد: «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء و...» بقره/22 آن خداوندی که زمین را چون فراشی بگسترد، و آسمان را چون بنایی بیفراشت و ... واژه «چون» که در چنین جملاتی برای تشبیه است یاد کردنش در این آیه لازم نیست. زیرا اولاً معلوم نیست تشبیه باشد، ثانیاً بر فرض، تشبیهی هم در کار باشد به صورت استعاره آمده که تأثیر بیشتری ایجاد می‌کند. اینها نمونه‌هایی است از وجود چنین کاستیها در ترجمة مورد نظر و جون بنای ما بر استقصا نیست، به همین چند نمونه اکتفا می‌کنیم. * مراد معنی کردن کلمات متفاوت: «خوف»، «خشیت» و «تقوا» را در ماده امر، به ترس ترجمه می‌کند (نازعات / 40 و 45 ؛ عبس 9 ؛ توبه / 119). در این آیات به ترتیب ترجمه، خوف، خشیت، خشیت و تقوا آمده است و تقوا را در دیگر موارد، پرهیز معنی کرده که صحیح نیست11. «لایشعرون و «لا یعلمون» به «نمی‌دانند» ترجمه شده در حالی که شعور (احساس، درک، فهم) غیر از دانایی و دانش است؛ گر چه ممکن است در برخی از موارد از یک مقوله باشند. از جمله ما یشعرون (بقره / 9)، لا یشعرون(بقره / 121) و لا یعلمون (بقره / 13).
عدول از قراءت مشهور موجود در رسم الخط
در آیة چهار سوره مبارکة فاتحه: »مالک یوم الدین» دو قراءت وجود دارد که هر دو صحیح است و در فتاوی هم هر دو را در نماز اجازه داده‌اند. یکی «مالک»، به معنای خداوند و صاحب چیزی. دوم «ملک»، به معنای پادشاه و زمامدار. در ترجمه آقای آیتی و آقای فارسی و برخی از ترجمه‌های دیگر قراءت «ملک» مورد توجه قرار گرفته است و کلمه را به «زمامدار» یا «فرمانروا» ترجمه کرده‌اند، در حالی که رسم الخط موجود و قراءت مشهور «مالک» است؛ به معنای صاحب و خداوند. مترجم آیا می‌تواند قراءتی دیگر، غیر از رسم الخط موجود را در نظر بگیرد، یا این کار بر عهده تفاسیر است؟ برخی از تفاسیر هم «مالک» را مدح مهمتری برای خداوند متعال شمرده‌اند. به هر حال، بر فرض جواز اعتنا به قراءت دیگر، به نظر می‌رسد که آن انتخاب باید در پاورقی توضیح داده شود و ترجمة متن موجود هم ارائه شود. آقای مجتبوی به این جهت توجه داشته و از دو کلمه «خداوند» (صاحب) و «فرمانروا» برای ترجمة این کلمه استفاده کرده است.
دخالت عنصر تفسیر در ترجمه
قرآن کریم ذو وجوه است و در معنای بسیاری از آیات یا توضیح مفاهیم موجود در آنها مبانی متفاوت تفسیری وجود دارد که هر کدام برای خود دلیل یا دلایلی هم دارند. در برخی از موارد قرآن مطلبی را با اشاره و یا چیزی را با ذکر برخی از صفات یاد می‌کند. مفسّران، با استفاده از عقل و نقل، اشارات قرآنی را توضیح می‌دهند و موصوف را تعیین می‌کنند. در این توضیح و تعیین، اختلاف هم پیش می‌آید. وظیفه مترجم قرآن چیست؟ از این نظرات تفسیری استفاده کند یا نه؟ یک نظر این است که خیر. مواردی که در قرآن با اشاره و تلمیح و ذکر صفاتی ذکر شده، بدون تعیین موصوف، باید به همان گونه ترجمه شود، چون مترجم ملزم است قرآن را ترجمه کند، با همان خصوصیات که در زبان مبدأ هست، جای توضیح و تعیین و بررسی تفسیر است، مگر در مواردی که اصولاً بدون رجوع به تفاسیر و ضمینه کردن حلقه مفقود، زنجیره معنی اتصال و ارتباط پیدا نکند که در این موارد هر چند مترجم ناگزیر از گام نهادن در میدان تفسیر است، ولی باید متن ترجمه را از افزوده‌های تفسیری تفکیک کند و جدا سازد. جناب استاد آیتی تلاش کرده‌اند عنصر تفسیر را در ترجمه به حداقل برسانند، ولی در برخی از موارد با ضرورت (یا بی ضرورت) وجوه تفسیری را در ترجمه راه داده‌اند، یکی از این موارد قبلاً اشاره شد (ذیل عنوان: افزودنهای بی مورد)؛ مواردی دیگر: * « ... وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ » بقره/186 پس به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند. بهتر بود ترجمه می‌شد: «باشد که ... ». در لحن آیه امیدواری نهفته است، علمای کلام که این معنی را بر خدا جایز نمی‌دانند، در علم کلام و مباحث تفسیری، کلامی معنای شاید را به قطعیت تغییر می‌دهند. حرف این است که در ترجمه باید این اشکال کلامی رفع شود یا همان سؤالی را که متن آیه بر می‌انگیزد ترجمه هم ایجاد کند و تلاوت کننده باید برای حل این مسأله به کتب کلامی و تفسیری مراجعه نماید؟ علاوه بر این در ترجمه «یرشدون» هم تسامح شده است. در آیات اول سوره مبارکة نازعات نیز عنصر تفسیری دخالت کرده است؛ جایی که مفسران هم در آن اتفاق نظر ندارند. « وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا، وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا ...» نازعات / 1 – 5 سوگند به فرشتگانی که جانها را به قوت می‌گیرند و سوگند به فرشتگانی ... در این آیات «موصوف محذوف» را ایشان از قلمرو تفسیر وارد ترجمه کرده است، سخن از درست یا نادرست بودن این نظریه تفسیری نیست، بلکه سخن در این است که با وجود احتمالات تفسیری متعدّد و متعیّن نبودن یک تفسیر، مترجم حقّ دارد که به سلیقه خود یک بیان و تفسیر را وارد ترجمه کند و چنین وانمود سازد که کلام خداست؟ کشف الاسرار به جای «فرشتگان»، «ستارگان» گذاشته است. البتّه بعید نمی‌نماید که قویترین وجه تفسیری در این مورد هم، همانی باشد که استاد آیتی برگزیده است. آقای آیتی، در تفسیر فعل هم دست خودشان را بازدیده و «نزع» (کندن، جدا کردن) را به «گرفتن» ترجمه کرده است. تفاوت فعل «کندن» با «گرفتن» هم بسیار روشن است. کندن و جداکردن معنایش این است که چیزی – مثلا میوه – را از درخت بکند و جدا کند، حال این را نگهدارد یا به زمین بیندازد، و ... معلوم نیست، ولی «گرفتن» به مفهوم نگهداشتن است، چه با کندن همراه باشد و چه نباشد. بنابر این، بر فرض ناچار بودن از ادخال عنصر تفسیر، تفکیک یا تذکر، الزامی است.
زبان ترجمه
در این جا منظور بررسی سبک بیانی ترجمه یا جدید و قدیم بودن زبان آن نیست، این را در مقدمه اشاره کرده‌ایم. بلکه می‌خواهیم به برخی از نابسامانیها در زبان ترجمه اشاره کنیم. * در ترجمة آیه سوره بقره: «کسانی که پیمان خدا را پس از بستن آن ... » «پیمان بستن» فعل مرکب است و بستن اگر تنها و بریده از این ترکیب بیاید معنای آن بکلّی تفاوت می‌کند. بهتر بود بین اجزای فعل مرکب فاصله ایجاد نمی‌شد. * در ترجمة آیه 45 سوره بقره، که قبلاً اشاره شد. * بقره / 38 : «از بهشت فرو شوید» «فرو شدن» در چیزی، یا «فرو رفتن» در آن که برای فارسی زبان امروز متداولتر است، به مفهوم داخل شدن در عمق چیزی است، مثل استخر، دریا و ... ولی آنچه در این جمله مورد نظر است، ترجمه «إهبطوا» است، فرود آیید، فرود و فرو وقتی فعل مرکب باشند این تفاوت میان آنها وجود دارد. ترکیب آنها هم معمولاً «فرود آمدن» و «فرو رفتن» است. * حذف علامت مفعول در زبان پارسی: در ترجمه آیه 128 از سوره بقره، در سه جمله علامت مفعولی (را) را ذکر و در یک مورد آن را حذف کرده‌اند. «ای پروردگار ما، ما را فرمانبردار خویش ساز و نیز فرزندان مان را فرمانبردار خویش گردان و مناسکمان را به ما بیاموز، و توبه ما بپذیر که ... .» بهتر بود «و توبه ما را بپذیر». * تفاوت نگذاشتن بین «مقابل» و «روبرو»: این دو تعبیر در برخی از موارد از نظر معنی مساوی هستند، ولی هر کدام موارد کاربرد خاصی هم دارند که گذاشتن هر کدام به جای دیگر غلط است. «به روبروی خود نگاه کن» با «به مقابل خویش بنگر» تفاوتی ندارد. ولی مثلاً نمی‌توان گفت: «روبروی درخت بایست»، این جا «مقابل» مناسبتر است. اصولاً روبرو (به این معنی) در جایی است که دو چیز هر دو «رو» نداشته باشد، مقابل بهتر است؛ «مقابل دیوار» یا: «رو به دیوار». در ترجمه آیه 142 سوره بقره آمده است: «قبله‌ای که روبروی آن می‌ایستادید ... » بهتر بود: قبله‌ای که رو به آن می‌ایستادید.
سجاوندی
سجاوند یا استفاده از علائم نگارشی، کمک ارزنده‌ای در افادة مضمون و رساندن پیام مکتوب است. گاه بی توجهی به آن می‌تواند در مفهوم و معنای سخن، خلل ایجاد کند یا آن را عوض کند. * در ترجمه آیه 157 بقره: «چه چیز بر آتش شکیبایشان ساخته است؟» از علامت پرسش که مفهوم استفهام را القاء می‌کند استفاده شده است، ولی این جمله مفهوم سؤالی ندارد؛ سرزنش است. ساختار آیه هم بر اساس تعجب است. بنابر این اگر دو علامت سؤال و تعجب (؟ !) را با هم مجاز نشماریم باید از علامت تعجب استفاده کنیم (!) و اگر هر دو را با هم مجاز بشماریم (که برخی از نویسندگان انجام می‌دهند، چه صحیح یا ناصحیح) باید از هر دو علامت استفاده می‌شد (؟ !). موارد دیگری هم به وسیله نگارنده این سطور یادداشت شده است، ولی باید اذعان کرد که این گونه امور، در ترجمه مورد نظر کمتر اتفاق افتاده است و ترجمه از این لحاظ چندان مشکلی ندارد. در پایان با درخواست توفیق و پاداش برای استاد بزرگوار، این نکته را یاد آور می‌شویم که منظور از این یادداشتها تلاش در جهت تکامل بخشیدن هر چه بیشتر به ترجمه‌های پارسی قرآن است و نه نادیده انگاشتن ابعاد روشن و نورانی کار محققان و مترجمان متعددی چون استاد آیتی که بی شک ترجمه ایشان در شمار بهترین ترجمه‌های قرآن در عصر حاضر است.
پی نوشت‌ها:
________________________________________
1 .علی خزاعی فر، « فرهنگ اصطلاحاتی ترجمه»، مجله مترجم، سال اول، شماره اول، ص48. 2 . ترجمه تفسیری طبری1/122. 3 میبدی ، کشف الاسرار ، (چاپ چهارم: تهران ، امیرکبیر) 1/414. 4 . همان/173. 5 همان/220. 6 . ترجمه تفسیر طبری1/109. 7 . میبدی، کشف الاسرار ، 1/455. 8 . ترجمه تفسیر طبری،1/114. 9 . مجمع اللغة، معجم الفاظ القرآن الکریم، 1/573؛ رک: لسان العرب، ماده« سفه». 10 . میبدی،کشف الاسرار،1/75. 11 رک: شهید مطهری، ده گفتار.( چاپ دوم: قم، صدرا)15.
 

تبلیغات