فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۴٬۴۵۷ مورد.
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
171 - 191
حوزه های تخصصی:
تقابل امر قدسی و غیر قدسی و نسبت آنها با یکدیگر، گذار از زمان تاریخی کرانمند و ورود به لحظه ازلی، قرار گرفتن در مرکز، و نوزایی مسائل اصلی مورد توجه میرچا الیاده بود که در اغلب پژوهش هایش به آنها پرداخته است. وی این مسائل را در داستان هایش نیز بازگو کرده است. داستان «یک مرد بزرگ» ازجمله این داستان ها است. در پژوهش حاضر کوشیده ایم با به کارگیری روش کیفی و تحلیل محتوا براساس رویکرد اسطوره شناسی الیاده، این داستان را به لحاظ ساختار و محتوا واکاوی کنیم. دیدگاه الیاده درباره دین به مثابه تجربه امر قدسی و اسطوره به معنای روایت کننده تاریخ قدسی در این متن ادبی نیز بازتاب یافته است. وی در روایت داستانش از نمادهایی چون شب، ماه، کوه، درخت، و جنگل و الگوهای اسطوره ای بهره گرفته است. شخصیت اصلی این داستان به دنبال تغییرات ناگهانی جسمی و درنتیجه، از نظم خارج شدن زندگی اش، از جمع آدمیان خارج می شود و به کوهستان، مرکز عالم و مکان مقدس، پناه می برد و در آنجا به حکمت و معرفت می رسد. حرکت او، گذار از زمان محدود خطی دنیوی به زمان نامحدود قدسی و بازگشت به آشوب ازلی است که مقدمه نوزایی او است. از سوی دیگر، گذار او یادآور آیین تشرف و رازآموزی و اسطوره بهشت گمشده است.
بررسی تطبیقی جایگاه مضحکه و خنده کارناوالی در دن کیشوت و دائی جان ناپلئون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باختین در بوطیقای داستایوفسکی، بعد در فرانسوا رابله و فرهنگ مردمی در قرون وسطی و نوزایی، با برشماری شاکله های ادبیات کارناوالی، دن کیشوت را نمونه خنده کارناولی معرفی می کند. کارناوال، به دید او، وارونه شدن قوانین، آداب و سنن، نیز باورهاست و خندیدن به هرآنچه جدی است. مضحکه یا بورلسک، شگردی است که بدین خنده مجلای بروز می دهد. نویسنده ضمن تمسخر آداب و رسوم با سنت ادبی نیز درمی افتد؛ سبک فخیم را مضحک و موضوعی جدی را تمسخرآمیز می بیند. در ایران، پزشکزاد، در دائی جان ناپلئون، با تکیه بر مضحکه-نویسی ، چنان می کند تا خنده کارناولی به یکی از مهم ترین بارزه ها تبدیل شود و رمانی حاصل آید که از طریق وارونه سازی، جلوه های سنن، عادات، رسوم و باورها را به موضوع خنده بدل میکند. مضحکه در ایران سنتی است دیرساله؛ درنتیجه، قرابت میان دن کیشوت و دائی جان ناپلئون، نه تنها از منظر نقد جامعه شناختی، چونان پایانی بر دورانی خاص، بلکه وامدار سنتی است که در ایران پُرسابقه است و نمونه هایش در مضحکه نگاری هایی که جنبه فخیم و جدی ادبیات و باورها را به سخره می گیرند مشاهده میشود
جست وجوی امر مطلق در دو روایت منطق الطیر عطار و تصویر پرده پوش سائیس اثر شیلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
125 - 149
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی جهانی اغلب بر اساس اندیشه ها و دغدغه های عام بشری شکل می گیرند. نیازها، آرزوها، موفقیت ها، ناکامی ها و هرآن چه به طبیعت بشر باز می گردد مضمون اصلی آثار ادبی است. گرایش ها و کندوکاوهای معرفتی در کنار دیگر تمایلات انسانی موضوع بسیاری از این آثار - به ویژه آثار مبتنی بر نگاه فلسفی و عرفانی - بوده است. منطق الطیر عطار و چکامه تصویر پرده پوش سائیس از شیلر، دو روایت در دو فرهنگ و زبان مختلفند که این نیاز آدمی را با مراحل و نتایج تلاش برای دستیابی به مقصد معرفتی، بازتاب می دهند. زین رو مقاله کیفی و تحلیلی حاضر، در کنار مقایسه این آثار، پرداختن به مطالب منعکس شده در آن ها، شباهت، تفاوت و دلایل نا-/هم سانی شان را در زمره اهداف اصلی خود برمی شمرد. از جمله یافته های این پژوهش ذکر این نکته است که گرچه شاعران نام برده از سنن متفاوت برخاسته اند و از فضاهای گوناگون سخن می گویند، اما اصل و انگیزه جست وجوی انسانی برای کشف حقیقت مطلق و نتایج آن در روایاتشان کمابیش همانند است. نیز هرچند در نگاه فیلسوفانه، جست وجوی رمز و راز هستی از دیرباز امری ارزشمند و والا تلقی شده است، اما عارفان نیز همواره در پی حقیقت هستی (حق/معشوق حقیقی) بوده اند و شاعران متفکر منسوب به هر دو نحله (عطار و شیلر) در آثار خویش این تلاش ها را بازتاب داده اند. ویژگی هایی هم چون ابهام و رازآلودگی، بی نشانی امر رازآمیز، ناتوانی یا بی زبانی کاشف راز و تحول شخصیت وی در دو روایت پیشِ رو مشترک است. البته مواردی چون شخصیت های روایات، قالب/ساختار، فضای داستانی، مصداق راز و حقیقت، تفاوت هایی در دو روایت دارند.
زمان تهی و سوژه ی شکاف خورده در رمان خانم دالووی ویرجینیا وولف: تحلیلی دلوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان خانم دالووی ویرجینیا وولف نقدی بر جامعه ی انگلستان پس از جنگ جهانی اول می باشد که در غالب خودکشی سربازی جوان به تصویر کشیده می شود. خودکشی وی تفاسیر مختلفی از تراژدی تا قربانی شدن دربرداشته است. با استفاده از سنتز سوم نظریه ی زمان و مرگ دوگانه ی فیلسوف فرانسوی ژیل دلوز، هدف این مقاله بررسی خودکشی شخصیت سپتیموس اسمیت در رمان خانم دالووی ویرجینیا وولف می باشد. سپتیموس در اثر جنگ جهانی که رخدادی نمادین است دچار انشقاق و شکاف در سوژه گی خود گشته و به دو قسمت نامساوی پیشین و پسین تقسیم شده است. سوژه ی منقسم دچار انحلال خود می شود به طوری که دیگر «منی» وجود ندارد، این انشقاق جنبه ی مثبتی نیز دارد و آن رهایی از چنگ قانون و هویت است. به همین علت بردشاو که نماینده ی هنجار اجتماعی و اتوریته می باشد سعی به بستری کردن او و ستاندن رهایی جسمی و ذهنی از اوست. در همین راستا سپتیموس ناگزیر دست به خودکشی می زند تا آزادی خود را نجات دهد. مرگ او خاتمه ی زندگی اوست اما تاثیر مستقیمی بر شخصیت کلاریسا دارد که در طبقه ی مرفه و سیاست مدار زندانی شده است. مرگ سپتیموس موجب اختلال در مهمانی او و رهایی فکری کلاریسا از قید و بند می شود که خود گونه ای «شدن» است. کلاریسا برای دقایقی از مهمانی و مهمان ها دور شده و به وضعیت خود می اندیشد و زندگی خود را سراسر دروغ می بیند. در این راستا، مرگ جسمی سپتیموس موجب نوعی مرگ غیرشخصی در کلاریسا شده و او را نیز رها می کند و در نتیجه تایید زندگی به معنای دلوزی ست. زندگی برای دلوز یعنی مختل کردن آنچه که سرکوب گر است و در اینجا ،آن کس که سرکوب شده کلاریسا و همزاد او سپتیموس است که در نهایت با مرگ او رها می شود.
زن از کوچه مدق تا کافه ستاره دگردیسی زنان کوچه مدق در روایت سینمایی آن ( کافه ستاره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تطبیقی و سنجش شیوه ی روایت در رمان کوچه ی مدق، اثر نویسنده موفق مصری، نجیب محفوظ و فیلم سینمایی کافه ستاره، نخستین اثر اقتباسی سامان مقدم، کارگردان شناخته شده ی ایرانی است. از این رو می توان گفت، این پژوهش بر تبیین چیستی و کیفیت دگرگونی های روایت از ادبیات تا سینما، در دو اثر ادبی و سینمایی متمرکز است. در اثر سینمایی در جدال با فرادست و کشمکش های اجتماعی-اقتصادیِ برساخته ی فرادست، حضور روایت زنانه آشکار است. حال آنکه این شیوه ی روایت در اثر ادبی یعنی کوچه ی مدق به روشنی دیده نمی شود؛ ستیز فرودست با فرادست، نوشتار/روایت فیلم را زنانه تر کرده است. در مجموع روایتگری در فیلم به شیوه ای خلاقانه تغییر یافته است: حضور پررنگ شخصیت های زن، به تصویر کشیدن همدلانه ی وضعیت زنان، تعدد راوی، تجلی رمانتیک عشق، رؤیانگاری شخصیت های داستان، بیان نمادین، مکان محدود داستان، جزئی نگری و مردستیزی، روایت کافه ستاره را زنانه کرده است، حال آنکه تنها برخی از این مؤلفه ها مانند بیان نمادین، مکان محدود داستان، جزئی نگری و مردستیزی در کوچه ی مدق دیده می شود. نکته ای که نباید از نظر دور داشت اینکه پدیدآورنده ی هر دو اثر جنسیت مردانه دارند.
تأملی درباره ی جریان ادبی "پاپ"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
263 - 287
حوزه های تخصصی:
ادبیات آلمانی زبان دهه های شصت و هفتاد سده بیستم شاهد حضور نسل جوانی بود که از الگوهای ثابت هویتی دوری می جست و با زبانی ملهم از عناصر و ضرباهنگ موسیقی های باب روز، تجربه های فردی و اجتماعی-اش را بازتاب می داد. نویسندگان این جریان ادبی که به زودی عنوان "پاپ" بر آن اطلاق گردید، نورافکن خود را بر گستره هایی تاباندند که نشانه ها و الگوهای رسانه ای و تصویرهای آگهی های تبلیغاتی با تاروپود زندگی آدمی عجین شده و کالاوارگی مناسبات جوامع مدرن صنعتی در آن ها ریشه دوانده بود. ادبیات پاپ در نخستین مراحل پیدایش اقبال چندانی در جامعه ادبی آلمان نیافت، اما موج دوم این جریان در نیمه دوم دهه نود میلادی با توانی تازه و با اتکای بیشتر به رسانه های نوین عصر دیجیتال به میدان آمد و با استقبال گسترده مخاطبان روبرو شد. مقاله حاضر نخست خاستگاه فرهنگی و رویکردهای ادبی شاخصی را در کانون توجه قرار می دهد که در شکل گیری ادبیات پاپ آلمانی زبان سهیم بوده اند، و سپس هم سویی ها و تفاوت هایش را با جریان های موازی آن دوران واکاوی می کند. در ادامه سه نویسنده سرشناس پاپ به اختصار معرفی می شوند که آثارشان نمونه ها و تعبیرهای متنوعی از این حرکت نوخاسته ادبی را به نمایش می گذارد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر، بازتاب حس و سبک زندگیِ نسل جوان، تمرکز ویژه بر بازنمایی زمانِ حال، سطحی گرایی عامدانه، تمایل به آکسیونیسم و نیز ارائه متن ادبی به مثابه رویدادی رسانه ای از جمله مهم ترین مؤلفه های جریان پاپ به شمار می روند.
بازخوانی تطبیقی نمود روانی اندیشه فرود و تباهی در شعر سیاب و اخوان بر اساس نظریه اگزیستانسیالیستی اروین د. یالوم.(اضطراب مرگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
99 - 123
حوزه های تخصصی:
طبق نظریه روانشناختی اروین د.یالوم،«اضطراب مرگ» یکی از اساسی ترین دغدغه های وجودی انسان است؛ که بسته به چگونگی رویارویی با آن، سبک زندگی و برخورد و تعامل با هستی در فرد متفاوت خواهد بود. در پژوهش حاضر نمود روانی اندیشه فرود و تباهی و ارتباط آن با اضطراب مرگ، براساس نظریه اگزیستانسیالیستی اروین د. یالوم در شعر دو شاعر عربی و فارسی بدرشاکرالسیاب و مهدی اخوان ثالث بررسی شده است؛ نگارندگان کوشیده اند تا با کاربست روش توصیفی- تحلیلی و بر بنیاد مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به تحلیل روانشناسانه، انگیزه های گرایش به موضوع مرگ و مکانیزم های دفاعی که دو شاعر در برابر اضطراب مرگ به کار گرفته اند، بپردازند و به این نتیجه دست یافتند که دو شاعر متأثر از انگیزه مرگ آگاهی و اضطراب وجودی ترس از مرگ به مکانیزم های دفاعی روی آوردند و اندیشه های فرود و تباهی در اشعارشان فضای بسزایی را به خود اختصاص داده است. به دلیل فقدان پژوهشی در زمینه تطبیق این نظریه بر اشعار سیاب و اخوان طرح این موضوع اهمیت می یابد.
جبرِ فقر یا فقر اراده؟: مطالعه ی جامعه شناختی سنگ صبور و جود گمنام بر اساس نظریه پی یر بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
193 - 217
حوزه های تخصصی:
مطالعه انسان در جامعه به عنوان موجودی جمعی تنها به رشته جامعه شناسی محدود نمی شود. بازنمایی انسان ها در جوامع و بررسی دغدغه ها، نگرانی ها و ترس های آنها در ارتباط با دیگران همیشه یکی از تلاش های عمده آثار ادبی بوده است. نقد جامعه شناسانه آثار ادبی حوزه مطالعاتی جدیدی است که با تمرکز بر این ارتباط درک متفاوتی از دو حوزه را سبب شده است. پی یر بوردیو، جامعه شناس فرانسوی، جامعه را متشکل از میدان های مختلفی می داند که افراد برای کسب مرتبه و جایگاه بهتر (سرمایه ها) در آن تلاش می کنند. سرمایه ها در نظریه او، به سرمایه اقتصادی محدود نمی شود و سه شکل دیگر، یعنی سرمایه اجتماعی، فرهنگی و نمادین را نیز شامل می شود. در مقاله حاضر، نگارندگان با استفاده از مفاهیم نظریه بوردیو تلاش می کنند تحلیل و خوانش متفاوتی از رمان های سنگ صبور اثر صادق چوبک و جود گمنام اثر تامس هاردی ارائه کنند. هر دو رمان از برجسته ترین آثار مکتب ناتورالیسم ایران و انگلستان به شمار می روند که همیشه در نقدها بر جبرگرایی زیست محیطی آنها تأکید شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که شخصیت های اصلی رمان ها از انباشت اولیه سرمایه برخوردار نیستند و تلاش آنها برای کسب این سرمایه ها، خصوصا سرمایه فرهنگی، نه کاملا به خاطر جبر زیست محیطی که به دلیل حماقت ها و بهره نبردن از فرصت های زندگی-شان به نتیجه نمی رسد. نتیجه دیگر آنکه جامعه ایران در سنگ صبور بسیار سرکوبگرتر از جامعه انگلستان در جود گمنام است. در جامعه ایران، با وجود جبر سنگین حاکم، شخصیت های مرد در ناکامی خود مقصرند و زنان چاره ای جز تسلیم سرنوشت رنج آور تحمیل شده به آن ها توسط جامعه مردسالار و خرافه پرست را ندارند.
کاربست عناصر انسجام متن بر اساس نظریه هالیدی و حسن در غزلی از حافظ و ترجمه روسی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
241 - 261
حوزه های تخصصی:
برخی از نظریه های زبان شناسی در دهه های اخیر برای تحلیل متن و به منظور نشان دادن انسجام آثار ادبی مورد استفاده قرار می گیرند که نظریه انسجام متنی هالیدی و حسن (1976) نیز یکی از آن هاست. بر اساس این نظریه، یکی از ویژگی های اصلی متن، «انسجام» است. میزان این انسجام با بررسی کاربست عناصر انسجامی در سه رده واژگانی، دستوری و پیوندی سنجیده می شود. در مقاله حاضر به بررسی و استخراج عناصر انسجام متن درغزل «ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر» حافظ و ترجمه آن به قلم کنستانتین لیپسکاروف، به منظور مقایسه علمی میزان انسجام غزل اصلی و متن ترجمه آن پرداختیم. با این تحلیل علمی مشخص گردید که درصد انسجام دستوری واژگانی در غزل حافظ از ترجمه آن بیشتر است ولیکن میزان انسجام پیوندی در اصل غزل و ترجمه با یکدیگر برابرند. در نهایت با نتایج به دست آمده می توان گفت انسجام ترجمه روسی این غزل در مقایسه با اصل آن قابل قبول است و به تعبیر دیگر، متن ترجمه این اثر نیز متن منسجمی به شمار می آید.
تحلیل روانکاوانه رمان عاشق مارگریت دوراس: روایت ملال آلود تکوین سوبژکتیویته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
151 - 169
حوزه های تخصصی:
عاشق رمان بیمثال مارگریت دوراس به ما اجازه میدهد وارد دنیای اتوبیوگرافیک او شویم. آنچه در طول داستان بسامد چشمگیری دارد مواجه راوی با مادر و واکنش اش نسبت به مادرانگیست. توصیفات و واکنش هایی که همگی حاکی از نفرتی درونی نسبت به مادر هستند. نفرتی که نه راوی و نه خواننده هیچکدام علت اصلی آن را نمی دانند. برای کشف این علت به سراغ ژولیا کریستوا، فیلسوف، روانکاو و منتقد ادبی می رویم. از منظر او کودک در ابتدا با مادر خود در فضایی نشانه ای به نام «کورا» در هم تنیده شده اند، فضای یگانگی محض با مادر. تن مادر به مثابه این فضا، اصل و منشا وجودی کودک در ضمیر ناخودآگاه اوست. سپس کودک برای آنکه بتواند به یک سوژه و تن مستقل دست یابد باید که مرزهایی را بین خود و اولین دیگری یا همان مادرش ترسیم کند و برای نیل به این هدف ناگزیر و ناخودآگاه به آلوده انگاری می پردازد. فرآیندی ملال آور که لازمه تحقق سوبژکتیویته است. با تحلیل رمان عاشق درمی یابیم که بروز عواطفی مانند انزجار و نفرت و حالاتی روانی همچون ملال و افسردگی نتیجه مکانیسم آلوده انگاری در ضمیر ناخودآگاه راوی است. این اثر داستانی پر از تلاطم های عاطفی، حسی و ادراکی است. روایت تولد یک هویت است، هویتی تازه برای هنرمندی که با خلق یک شاهکار ادبی این فرایند را بازآفرینی و درد و رنج و عواطف منفی ناشی از آن را تطهیر می کند و نیز تجربه تطهیر بخش به ظهور رسیدن یک هویت از دل کورای نشانه ای است در سطح نمادین نزد خواننده رمان.
بحران هویت و تاثیرگذاری مولفه جامعه در رمان های بازمانده روز و هرگز ترکم مکن بر اساس آراء اریک اریکسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل روان شناختی آثار ادبی در قرن اخیر افزایش چشمگیری داشته است. با ظهور روان کاوی مبتنی بر نظریات فروید این رویکرد به طور جدی تری رشد کرد. اریک اریکسون از شاگردان ممتاز فروید که برای اولین بار مفهوم بحران هویت را ابداع کرد، رویکردی تجربی در باب حیات انسان برگزید و با تقسیم عمر انسان به هشت مرحله تمامیت آن را در برگرفت: نوزادی، اوایل کودکی، پیش دبستانی، دبستانی، نوجوانی، جوانی، بزرگسالی و سالمندی. اریکسون در شاکله نظریه اش عباراتی چون اصل اپی ژنتیک، ریتوآلیزاسیون، ریتوآلیسم و سایکوشال موراتوریوم را معرفی نمود. در این مقاله پژوهشگران در صدد آن برامدند تا شخصیت های «آقای استیونز» در رمان بازمانده روز و شخصیت «کتی» در رمان هرگز ترکم مکن را مورد واکاوی روان شناسانه قرار دهند و با بررسی عمیق روابط شخصیت ها و جامعه به تاثیر و تاثر میان آن ها بپردازند و بحران هر یک را به طور جداگانه تحلیل نمایند. در بررسی های انجام شده این نتیجه حاصل شده است که جامعه و محیط به عنوان اتمسفر و اهرم فشار به شخصیت ها آنان را به سوی بحران های هویتی سوق داده اند.
شاهکارهای ادبیات روسیه در آینه سینما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
219 - 240
حوزه های تخصصی:
سینما در آغاز به عنوان یک صنعت حیات یافت، توانست با بهره گیری از برخی ویژگی های ادبیات، به سرعت خود را به ادبیات نزدیک کند و موقعیت خود را به جایگاه هنری ارتقاء دهد. هدف از این همبستگی و پیوستگی، دستیابی به این مهم بود که یک اثر سینمایی در صورتی موفق خواهد بود که بتواند تأثیری جاودان بر مخاطب بگذارد. لذا اقتباس، هنر مهم و تثبیت شده ای در فیلمسازی است. تاریخ سینما شاهد اقتباس های متعدد از یک منبع بوده است و برخی آثار از نویسندگان مناسبت بیشتری برای تبدیل شدن به فیلم یافته اند. ادبیات روسیه نیز از این قاعده مستثنی نبوده است و به دلیل گستردگی و غنای ادبی آن بواسطه حضور آثار نویسندگان و ادیبان بزرگ در طول تاریخ ادبی خویش، همواره منبع الهام و اقتباس سینماگران بوده است. این مقاله به بررسی چهار اثر ادبی که در سینما مورد اقتباس واقع شده و از روی آن فیلم ساخته شده است، می پردازد که می توان آنها را یکی از بهترین های ادبیات روسی قرن ۱۹ و۲۰ نامید. هدف اصلی این مقاله تعیین جایگاه آثار فوق در تاریخ سینما و پی بردن به تاثیر کیفیت و اصالت بالای این آثار شده است و در نهایت اینکه چه چیزی آنها را به زبان سینما ترجمه کرده است.
بررسی درهم تنیدگی- مهاجرت در آثار نویسندگان زن نسل سوم کارائیبی-آمریکایی: جامائیکا کینید و الیزابت نونز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
289 - 314
حوزه های تخصصی:
با در نظر گرفتن تبعیض ها و محرومیت های افراد مهاجر، این مطالعه موارد نابرابری و بی عدالتی مهاجرین را بررسی می کند. نظریه اینترشکشنال- دیاسپورا برای بررسی نقش همپوشانی عوامل دخیل در طرد اجتماعی، درحاشیه قرارگرفتن، تبعیض و نابرابری شغلی، تبعیض طبقاتی، جنسیت و جایگاه اجتماعی شخصیت های زن در آثار دو نویسنده زن مهاجر کارائیبی جامایئکا کینکید و الیزابت نونز مطرح می شود. نظریه اینترسکشنالیتی، بررسی شکل دهی هویت افراد مهاجر در بافت دیاسپورا و نقش اینترسکشنال عوامل متعدد که منجر به در حاشیه قرارگرفتن این گروه وهمچنین نحوه ایجاد و خنثی کردن بی عدالتی و نابرابری اجتماعی توسط سیستم های قدرتهای مسلط را امکان پذیر می سازد. چندین شاخص در دو روایت مشابه برای نشان دادن پتانسیل سیاسی و ضد هژمونیک نظریه اینترسکشنالیتی مورد مطالعه قرار گرفته است. این مطالعه به این نتیجه رسیده است که مفاهیم دوگانه قدیمی سفیدپوست/سیاهپوست، اربابی/برده گی و مرد/زن جای خود را به ابعاد متعدد درهم تنیده ای داده اند که هویت دیاسپوریک را برافراد مهاجر تحمیل می کنند. در مقایسه دو روایت، مشخص می شود که هر دو هویت دیاسپوریک کارائیبی در اینترسکشن وپیوستگی سلسله مراتب های اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی و جنسیتی بوجود آمده اند که در جایگاه یک مهاجر لاجرم تجربه هایی از قبیل عدم تعلق، غرابت، در حاشیه قرارگرفتن ، بی عدالتی و نابرابری اجتماعی خواهند داشت. علاوه بر این، این مطالعه نشان داد که وقتی حس عدم تعلق به مکانی که به عنوان خانمان (وطن) تصور می شود رخ می دهد، مفاهیم تغییر، جایگاه سیال و دگرگونی هویتی به طرز محسوسی پدیدار می شوند.
کاربست اسطوره در شعر نو عربی و کُردی؛ بررسی موردی شعر ادونیس و شیرکو بیکه س(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره به عنوان اولین نظام فکری بشر، بخشی از تجارب ذهنی ملل است و شعر تداوم بخش آن بوده است؛ زیرا تخیل در اسطوره ماهیتی متناسب با صور خیال در شعر دارد. آشنایی شاعران با اسطوره ها، کارکرد مطلوب اسطوره ها در بیان موضوعات و غنای زبان از عوامل گرایش شاعران کُرد و عرب به آن است. ادونیس و بیکه س با ذهنیتی انضمامی انتزاعی و در هم شکستن فرم های کلاسیک نوآوری کرده و با تصرف و باز آفرینی در اسطوره ها و نمادهای اسطوره ای، آن را در خدمت بیان مضامین قرار داده اند. پژوهش حاضر به شیوه تحلیل محتوا و بر مبنای رویکرد تطبیقی در مکتب آمریکا، کاربست اسطوره در شعر نو عربی و کُردی را با تأکید بر اشعار ادونیس و شیرکو بررسی کرده تا وجوه بنیادین نمادهای اسطوره ای شعر آنها را تبیین نماید. اسطوره در همه موضوعات اصلی شعر ادونیس و شیرکو به کار رفته و دلالت های ضمنی مفاهیم اساطیری بیش از دلالت های آشکار است. ققنوس، عیسی، مریم، شهرزاد، قابیل و هابیل، مهیار و حلاج، سیزیف، نوح وسندباد از جمله اسطوره های مشترک در شعر آنهاست. شیرکو بیشتر به اسطوره های شرقی و ایرانی و ادونیس اغلب به اسطوره های یونانی و رومی گرایش دارد. بسط راهبردهای معنایی، استفاده از ظرفیت مفهوم سازی و سیلان مضامین اسطوره ای و تلفیق آن با مفاهیم ذهنی و شناخت تاریخ از عوامل توفیق هر دو شاعر در کاربست اسطوره است. آنها با تلفیق مفاهیم، نقاب سازی از شخصیت های اسطوره ای، تقویت کارکردهای ساختاری و مفهومی زبان، تبیین ابعاد ذهنی و عینی زمان و مکان و تلمیح به روایت ها و شخصیت ها بر غنای معنایی شعر افزوده اند.
کاربرد پیرنگ و شخصیت پردازی در دو رمان مرشد و مارگاریتا از بولگاکوف و کافکا در کرانه اثر موراکامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
615 - 641
حوزه های تخصصی:
بولگاکوف نویسنده روس «مرشد و مارگاریتا» را در سبک ادبی رﺋﺎﻟیﺴﻢ جادویی ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ است که از لحاظ فرم اثر، ترکیب بندی و شیوه روایت، ساختاری مدرن دارد. از سوی دیگر، در حال حاضر موراکامی از مطرح ترین نویسندگان جهان است و «کافکا در کرانه» را در سبک سوررئالیسم نگاشته است. سؤال اصلی پژوهش این است که دو رمان مرشد و مارگاریتا و کافکا در کرانه، ﭼﮕﻮﻧﻪ و ﺗﺎ ﭼﻪ ﻣیﺰان ﺑﺎ ﺗﻌﺮیﻒ ﭘﺮاپ از روایﺖ ﻣﻄﺎﺑﻘﺖ دارند و اصلی ترین شخصیت ها برای تولید معنا در این دو اثر کدامند و به چه صورت با یکدیگر مطابقت دارند؟ نگارندگان مقاله، ضمن رجوع به آن دسته از منابعِ علمی-پژوهشی که درباره این آثار نگاشته شده است، از روش سندی، کتابخانه ای و فیش برداری از کتاب های دو نویسنده به همراه بررسی تحلیلی-توصیفی محتوای آثارشان نیز استفاده کرده اند. نگارندگان مقاله به این نتیجه رسیدند که هر دو اثر از چهارچوپ نظریه ریخت شناسی پراپ پیروی می کنند و بر یک ابرساختار پایه ریزی شده اند؛ همچنین در هر دو اثر به منظور نمایش سرنوشت انسان، نویسندگان با خلق شخصیت های پویا در کنار شخصیت های ایستا و به کارگیری موجودات فرازمینی در کنار انسان هایی با ویژگی های زمینی برای توصیف جامعه دوران خود به تولید معنا پرداخته اند.
بازاندیشی مفاهیم فرادست و فرودست در مجموعه ی ماجراهای تن تن اثر هرژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
225 - 244
حوزه های تخصصی:
به رغم انتقاداتی که نسبت به آثار هرژه، نویسنده ی ماجراهای تن تن، دال بر سوگیری های نژادی و قومی مطرح است، این آثار محبوبیت خود را حفظ کرده اند، حتی نزد گروه هایی که موضوع مستقیم یا غیرمستقیم این سوگیری ها بوده اند. نحوه ی مواجهه ی این خوانندگان با ماجراهای تن تن در چارچوبی قرار می گیرد که در نظریه ی پسااستعماری ذیل عنوان رابطه ی فرودست و فرادست تعریف می شود. در این پژوهش الگوهای مختلفی را بررسی می کنیم که هرژه برای تعریف هویت برای گروه های فرودست به کار می گیرد. بر همین مبنا با تغییراتی در مفاهیم فرادست و فرودست، نشان می دهیم که برخلاف انتظار فرادستان، گروه های فرودست تنها مصرف کنندگان محصولات فرهنگی قدرت مداران نیستند و با استفاده از ابزارهایی که خود ایشان تولید کرده اند بر گروه های سلطه تأثیر می گذارند و موجب تغییراتی در گفتمان و جهان بینی ایشان می شوند.
خیزاب در نقش استعاره ای برای توالی، روایت و هویت در رمان خیزاب های ویرجینیا وولف(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
271 - 288
حوزه های تخصصی:
رمان خیزابها (1356) تنش بین توالی و عدم توالی را به نمایش می گذارد. توالی زمانی که عنصری ثابت در شکل گیری روایت در داستان سرایی یا عبارت پردازی و در نها یت هویت فردی می باشد به شکل حرکت بی وقفه ی خیزاب ها به استعاره در آمده است. ویرجینیا وولف در این رمان ازحرکت مستمر و بی وقفه ی خیزاب ها که بر اساس توالی زمانی منظمی یکی پس از دیگری با الگو و ریتم خاصی پی در پی در جوش و خروشند به سان استعاره ای بسط یافته برای توالی زمانی در روایت بهره برده است. هویت فردی شخصیت ها نیز به دلیل اینکه زایییده ی زبان آنها می باشد در طول این روایت پردازی ها شکل می گیرد؛ از این رو، هویت نیز عنصری تابع توالی زمانی و روایت می شود چرا که مشمول قاعده ی الگوی توالی زمانی گذشته-حال-آینده می باشد. زمانی که خیزاب ها بالا میایند و شکل مشخصی به خود میگیرند مظهر تشکیل خود از طریق روایت زنجیره ای میباشند که فرایندی متوالی میباشد و زمانی که آنها در ساحل به عدم بدل میشوند مظهر زوال، انحلال و اضمحلال هویت میباشند. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی استعاره ی بنیادین "خیزاب" که متضمن مفهوم شکل گیری خود، هویت و روایت از دیدگاه وولف میباشد را مورد واکاوی قرار می دهد و همچنین نشان می دهد که چگونه وولف بر این اساس زبانی طبیعی بر پایه ی ریتم و موسیقی بنا نهاده است.
قلمروی فانتاستیک بر اساس آرای تودوروف در داستان های گوگول (شنل، دماغ و بلوار نفسکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
433 - 454
حوزه های تخصصی:
گوگول در میانه ی سنت ادبی رومانتیسم و رئالیسم داستان می نوشت. اگر فرض بر این باشد که خیال ویژگی رومانتیسم و واقعیت مبنای رئالیسم قلمداد می شوند، آثار گوگول می توانند در میانه ی خیال و واقعیت قرار گیرند که این حوزه به باور تودوروف قلمروی فانتاستیک است. تودوروف اولین کسی بود که نظریه ی کامل و مدونی برای فانتزی نوشت و دامنه ی معنایی فانتزی را از به دو سوی شگفت و غریب وسعت بخشید. از آنجایی که آثار گوگول می توانند در حوزه ی معنایی فانتزی قرار گیرند و در منابع فارسی کمتر به مفهوم فانتزی و آثار گوگول که پرداخته شده است، به نظر می رسد این بررسی امکان ایجاد معیارهایی برای سنجش یا خلق قلمرو فانتاستیک در ادبیات ایجاد خواهد کرد. این نوشتار سعی دارد ابتدا به مطالعه ی قلمرو فانتاستیک بر اساس آراء تودوروف پرداخته و در ادامه از این دیدگاه سه سطح فانتزی را به عنوان عناصر تحلیل انتخاب کرده و سپس در انتها ویژگی های این سطوح در داستان های بلوار نفسکی، دماغ و شنل گوگول را بازیابی کند. در سطح نحوی زبان و راوی، در سطح معنایی توصیف های جاندارانگارانه، توصیف جز از کل و موجودات خیالی و در سطح کاربردی میانه ی رویا و واقعیت و مداخله های راوی قلمرو فانتاستیک خلق می کنند.
استعمار نوین و سیاست دیگرستیزی: هویت «دشمن دوست نما» در رمانهای جمهوریت، حقیقتی دروغین و شیکاگو اثر علا الاسوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست های استعماری ونادیده انگاشتن برابری و ارزشهای فردی همواره مورد توجه منتقدان پسااستعماری بوده است. خوانشی ادبی در خصوص جایگاه نژاد عرب و مسلمانان در آمریکا به عنوان کشورمدعی دموکراسی و برابری حقوق همگان در دوران پسا استعماری می تواند بیانگر سیاست نواستعمارگرایانه امریکا در عصر حاضر باشد. مقاله حاضر به بررسی هویت اعراب و مسلمانان در تقابل با هویت امریکایی در رمان های شیکاگو (2007) و جمهوریت، حقیقتی دروغین (2021) آثار علا الاسوانی بر اساس نظریه سیاسی شانتل موف در خصوص دموکراسی کثرت گرا و دشمن دوست نما می پردازد که این حقیقت را تبیین می نماید که دموکراسی واقعی غیر ممکن بوده و در دموکراسی کثرت گرا خصومت ها و دشمنی ها به صورت یک رابطه به ظاهر دوستانه پنهان می گردند تا بتوان مخالفان را تحت کنترل خود قرار داد که این بیانگر نوعی استعمار نوین است. رمان شیکاگو با به تصویر کشیدن زندگی مهاجران در آمریکا در دوران پس از حملات 11 سپتامبر 2001 و رمان دموکراسی حقیقتی دروغین، با روایت نمودن جریان انقلاب مصر، بر استعمار نوین و پنهان امریکا وغرب می تازد که در آن مسلمانان و اعراب به عنوان دشمنان و تروریستهای بالقوه برای آمریکا و مردمش ترسیم می شوند و در شرق، این دیگر ستیزی به صورت معرفی عرب تبار به عنوان ملتی که لایق انقلاب و آزادی نیستند نمود پیدا می کند. این رویکرد پرده از ماهیت واقعی سیاست نواستعماری امریکا و غرب برمید ارد.
تک گویی نمایشی و مقاومت سیاسی: خوانشی جیمسونی از رمان «بنیاد گرای ملول» اثر محسن حامد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
119 - 137
حوزه های تخصصی:
مقاله ی حاضر با خوانشی انتقادی به واکاوی رمان « بنیاد گرای ملول » اثر محسن حامد با هدف بررسی امکان بروز مقاومت سیاسی در نتیجه ی ویژگی های ظاهری اثر مورد اشاره می پردازد. اسلوب و رویکرد ادبی این مقاله بر پایه نظریات فیلسوف شهیر معاصر فردریک جیمسون است. از دیدگاه جیمسون، در بسیاری از موارد، برتری دادن محتوای اثر بر صورت آن (فرم) باوری اشتباه می باشد زیرا ویژگی های ظاهری آثار هنری دربردارنده ی امکان مقاومت سیاسی می باشند که به واسطه ی آن ها پایداری سیاسی مخاطبان در برابر گفتمان های حاکم عملی می گردد. پرسشی که پژوهش پیش رو مطرح می سازد این است که آیا رمان حامد می تواند به دلیل استفاده از تکنیک تک گویی نمایشی به برانگیختن حس مقاومت سیاسی در مخاطب بینجامد. در این خصوص، با خاموش کردن شهروند آمریکایی، ویژگی های ظاهری رمان این امکان را در اختیار مخاطب قرار می دهند تا با ورود به ذهن شخصیت اصلی جهان سومی داستان، به دنیا از دریچه ی نگاه وی بنگرد. علاوه بر آن، استفاده ی رمان از تک گویی نمایشی نه تنها امکان ورود خواننده اثر را به دنیای شخصیت اصلی مسلمان داستان فراهم می نماید، بلکه امکان ظهور ایستادگی سیاسی مخاطب را در برابر گفتمان های بیگانه ستیزانه و اسلام هراسانه ی حاکم بر جامعه ی آمریکا در نتیجه ی حملات تروریستی یازدهم سپتامبر فراهم می کند.