۱.
زمینه و هدف: در مورد مداخله تمرین مقاومتی و ترکیبی بر پاسخ بیومکانیکی استخوان تحت شرایط پوکی استخوان، اطلاعات کمی در دست است؛ از این رو در مطالعه حاضر، اثر تمرین ترکیبی و مقاومتی بر نشانگرهای تشکیل استخوان و استحکام مکانیکی استخوان ران رت های نر استئوپروتیک مورد بررسی و مقایسه قرار می گیرد. روش تحقیق: از بین 40 رت نر ویستار، 8 رت به عنوان گروه سالم جدا شدند، سپس پوکی استخوان با تزریق صفاقی محلول20 % اتانول طی 3 هفته در سایر رت ها القاء گردید. رت های استئوپروتیک به 4 گروه پایه، مقاومتی، ترکیبی و کنترل تقسیم شدند. تمرین مقاومتی شامل 8 نوبت صعود از نردبان عمودی همراه حمل وزنه بود. گروه ترکیبی هر دو برنامه تمرین مقاومتی و استقامتی (60 دقیقه در روز با سرعت 12 متر در دقیقه) را انجام دادند. پس از تکمیل 12 هفته تمرین با تکرار 5 روز در هفته، نمونه های خونی جمع آوری و غلظت استئوکلسین و آلکالین فسفاتاز ویژه استخوان با روش الایزا اندازه گیری شدند. استخوان ران چپ خارج شده نیز به وسیله تست خمشی سه نقطه ای، برای به دست آوردن حداکثر نیرو و سفتی مورد آزمایش قرار گرفت. داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 05/0، مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته ها: دو گروه مقاومتی و ترکیبی، افزایش معنی داری در تمامی شاخص های اندازه گیری شده نشان دادند (05/0 > p ). در مقایسه با تمرین مقاومتی، تمرین ترکیبی بر آلکالین فسفاتاز سرم (04/0= p ) و استحکام مکانیکی استخوان (0001/0= p )، تاثیر معنی دارتری داشت. نتیجه گیری: احتمالاً تمرین ترکیبی در مقایسه با تمرین مقاومتی، حمایت بیشتری در برابر پوکی استخوان ایجاد می کند.
۲.
زمینه و هدف: سطح گلوکز خون هنگام فعالیت بدنی تحت تاثیر قرار می گیرد و نقش مکمل یاری در این مورد مهم است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه تاثیر مکمل یاری کربوهیدرات به تنهایی و کربوهیدرات با ال- آرژنین بر سطوح گلوکز و انسولین در فواصل زمانی برگشت به حالت اولیه پس از فعالیت هوازی بیشینه بود. روش تحقیق: 12 زن دانشجوی تربیت بدنی با میانگین سن 37/1 ± 33/21 سال، شاخص توده بدن 59/0 ± 71/21 کیلوگرم بر مترمربع داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. پروتکل در دو مرحله مجزا (کنترل و تجربی) به فاصله یک هفته اجرا شد. در مرحله کنترل، آزمودنی ها فعالیت هوازی بیشینه با شدت 80 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه تا حد خستگی را انجام دادند و سپس مکمل کربوهیدرات به تنهایی مصرف شد. در مرحله تجربی، آزمودنی ها بعد از فعالیت هوازی، مکمل کربوهیدرات به اضافه ال- آرژنین مصرف کردند. نمونه خونی در قبل و بعد فعالیت و 1، 2 و 3 ساعت پس از مصرف مکمل گرفته شد. برای تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده گردید و سطح معنی داری 05/0 >p منظور گردید. کلیه محاسبات آماری با نرم افزار SPSS18 صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که استفاده از مکمل کربوهیدرات با ال- آرژنین نسبت به کربوهیدرات تنها، سبب افزایش معنی دار (0001/0= p ) غلظت گلوکز در ساعت دوم و سوم بعد از فعالیت هوازی شد؛ اما انسولین در زمان بلافاصله، ساعت دوم و سوم بعد از فعالیت هوازی، به طور معنی دار (0001/0= p ) افزایش یافت. نتیجه گیری: مصرف مکمل ال- آرژنین با کربوهیدرات در مقایسه با کربوهیدرات تنها؛ سبب افزایش بیشتر سطوح انسولین و گلوکز پس از فعالیت هوازی شدید شد که دال بر افزایش سنتز گلیکوژن عضلانی در دوره بازیافت می باشد.
۳.
زمینه و هدف: توانبخشی و نوتوانی قلبی، از رویکردهای جدیدی است که به طرق مختلف با هدف افزایش عملکرد و کارآیی بیماران انجام می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر 12 هفته تمرین استقامتی توام با تزریق تستوسترون، بر مقادیر کمرین و آپلین در فرآیند توانبخشی رت های دچار ایسکمی قلبی بود. روش تحقیق: 40 سرموش صحرایی نر نژاد ویستار (میانگین وزن 10 ± 200 گرم و سن 8 هفته) در محیط کنترل شده نگهداری و به طور تصادفی در چهار گروه 10 تایی شامل گروه کنترل ( C )، گروه تزریق تستوسترون پروپیونات ( TP )، گروه تمرین استقامتی ( ET ) و گروه تمرین استقامتی و تزریق تستوسترون ( ETTP )؛ تقسیم شدند. گروه تمرین استقامتی به مدت 12 هفته (5 روز در هفته) به تمرین پرداختند و گروه تزریق تستوسترون 3 روز در هفته به صورت درون صفاقی تستوسترون پروپیونات دریافت کردند. برای القا ایسکمی قلبی، ایزوپروترنول به صورت 2 روز متوالی و با فاصله 24 ساعت و دوز 50 میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن به همه رت ها تزریق شد. بعد از اتمام 12 هفته تمرین و تزریق تستوسترون، رت ها با تزریق تیوپنتال سدیم بی هوش شدند و نمونه گیری خونی انجام شد. غلظت سرمی کمرین و آپلین با استفاده از روش الایزا اندازه گیری شد و داده های حاصل با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD در سطح 05/0 ˂ p تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: مقادیر کمرین در گروه های تمرین استقامتی (008/0= p )، تزریق تستوسترون (03/0= p ) و تمرین استقامتی توام با تزریق تستوسترون (01/0= p ) به طور معنی داری کاهش یافت؛ در مقابل، افزایش معنی داری در مقادیر آپلین در گروه های تمرین استقامتی (001/0= p )، تزریق تستوسترون (001/0= p ) و تمرین استقامتی توام با تزریق تستوسترون (001/0= p ) مشاهده شد. نتیجه گیری: استفاده از تزریق تستوسترون و تمرین استقامتی در فرآیند توان بخشی، بهبود عوامل کلیدی درگیر در سلامت قلب و عروق را به دنبال دارد.
۴.
زمینه و هدف : عامل نوروتروفیک مشتق از مغز ( BDNF ) یکی از اعضای خانواده نوروتروفین هاست که نقش کلیدی در تنظیم بقاء، رشد و حفظ نورون ها دارد. BDNF در سازگاری ناشی از تمرین ورزشی مشارکت می کند؛ اما اثر تمرین مقاومتی برآن هنوز به خوبی شناخته نشده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 4 هفته تمرین مقاومتی بر سطح پلاسمایی BDNF در موش های صحرایی بود. روش تحقیق : 20 سر موش صحرائی ماده ویستار به طور تصادفی به 2 گروه کنترل ( 5 سر) و گروه تمرین مقاومتی (15 سر) تقسیم شدند. دوره تمرینی 4هفته، 3 جلسه در هر هفته انجام شد. در هر جلسه حیوانات وزنه های وصل شده به دم را با بالارفتن از نردبان به صورت 5 تکرار سه نوبتی حمل کردند. در گروه تمرین، در زمان های 24 ، 48 و 72 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین،موش ها بیهوش شدند و خونگیری به عمل آمد. برای سنجش محتوای BDNF پلاسما از روش الایزا و کیت پرومگا G7611 استفاده گردید و داده ها با روش تحلیل واریانس یک طرفه در سطح معنی داری 05/ p< 0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها : یافته ها نشان داد که سطوح BDNF پلاسما در وهله های زمانی 24 و 72 ساعت (به ترتیب با 04/ p =0 و 02/ p =0) پس از آخرین جلسه تمرین مقاومتی نسبت به گروه کنترل، به طور معنی داری پایین تر است؛ با این حال، در وهله زمانی 48 ساعت پس از تمرین، افت در سطوح BDNF پلاسما معنی دار نبود. نتیجه گیری : تمرین مقاومتی با استفاده از نردبان در طول 4 هفته، موجب کاهش سطوح BDNF پلاسما پس از تمرین می شود. بنابراین، این نوع تمرین مقاومتی را احتمالاً می توان مدلی مناسب و موثر برای بررسی رفتار این نوروتروفین به کار گرفت.
۵.
زمینه و هدف: وزنه برداری به عنوان یک رشته قدرتی علاوه بر سازگاری های عضلانی – اسکلتی خاص، با آسیب های متفاوتی نیز همراه است، از این رو هدف از تحقیق حاضر مطالعه رابطه بین شیوع و علل آسیب های ورزشی و زیان های مالی آن در وزنه برداران لیگ برتر بود. روش تحقیق: تعداد 100 وزنه بردار حاضر در لیگ سال 1391 با میانگین سنی30/2 ± 54/25 سال و سابقه ورزشی 26/2 ± 91/8 سال، به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. اطلاعات تحقیق در طی دو سال قبل، از طریق یک پرسشنامه محقق ساخته که بر مبنای پرسشنامه آسیب فولر و دیگران (سال2006) تدوین شده بود، جمع آوری گردید. روایی پرسشنامه توسط اساتید تایید و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ، ضریب 87/0 به دست آمد. اطلاعات مربوط به هزینهها از طریق چک لیست ثبت هزینه های آسیب، جمع آوری شد. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و ضریب همبستگی پیرسون در سطح 05/0 ≥ p مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: سهم آسیب ها در اندام فوقانی 92/38 درصد، اندام تحتانی 33/42 درصد و در سر و صورت و گردن 82/6 درصد به دست آمد. همچنین بیشترین میزان آسیب با 79/24 درصد، مربوط به کشیدگی در اندام تحتانی و بیشترین میزان هزینه آسیب مربوط به زانو بود. مهم ترین عامل خطرزا در بروز آسیب ها، عدم رعایت اصول علمی تمرینات مقاومتی گزارش شد. رابطه معنی داری بین میزان هزینه با میزان شیوع آسیب در اندام تحتانی (57/0-= r ،0001/0= p ) مشاهده گردید. سایر نتایج نشان داد که بین میزان شیوع آسیب با استفاده نکردن از کمربند (13/0-= r ، 04/0= p ) و گرم نکردن قبل از تمرین (23/0-= r ، 03/0= p ) در اندام فوقانی، رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین رابطه معنی داری بین میزان شیوع آسیب با استفاده نکردن از زانوبند (19/0-= r ، 02/0= p )، کمربند (29/0-= r ، 01/0= p ) و گرم نکردن قبل از تمرین (23/0-= r ، 04/0= p ) در اندام تحتانی، به دست آمد. نتیجه گیری: با انجام تمرینات مقاومتی ویژه وزنه برداری به خصوص در اندام تحتانی، گرم کردن اختصاصی و استفاده از کمربند وزنه برداری، می توان به پیشگیری از آسیب دیدگی وزنه برداران و کاهش هزینه ها،کمک کرد.
۶.
زمینه و هدف: چاقی در مردان با کاهش کیفیت مایع سیمن و آسیب اکسایشی بیضه همراه است. به هرحال، برگشت پذیری این فنوتیپ ها روشن نیست، اما تمرین ورزشی می تواند یک عامل موثر باشد. بنابراین هدف تحقیق حاضر، ارزیابی برگشت پذیری چاقی، کیفیت مایع سیمن و شاخص های فشار اکسایشی بیضه در پاسخ به تمرین شنا در موش های چاق بود. روش تحقیق : بیست سر موش چاق نر به طور تصادفی در دو گروه تمرین (10 سر) و کنترل (10 سر) قرار گرفتند. یک گروه همسان از موش های با وزن طبیعی (10 سر) نیز برای مقایسه در سطح پایه به کار گرفته شد. برنامه تمرین ورزشی با شدت متوسط (40 تا 70 درصد ضربان قلب، 60 دقیقه در روز شنا و 3 نوبت در هفته) برای 8 هفته اجرا شد. بعد از این مداخله، موش ها در گروه های مجزا بیهوش شدند و بافت بیضه برای ارزیابی شاخص های مختلف جدا گردید. برش های بافتی به روش هماتوکسیلین و ائوزین بررسی گردید و اسپرماتوژنز بر اساس روش جانسون نمره دهی شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد و سطح معنی داری 05/0 > p منظور گردید. یافته ها: در سطح پایه، موش های با وزن طبیعی به طور معنی دار از کیفیت اسپرماتوژنز (03/0 > p ) و ظرفیت ضد اکسایشی (02/0 > p ) بالاتری برخوردار بودند. در گروه تمرین، کیفیت اسپرماتوژنز (04/0 > p ) و ظرفیت ضد اکسایشی بیضه (02/0 > p ) به طور معنی دار افزایش یافت، در حالی که سطوح مالون دی آلدهید (03/0 > p ) و وزن بدن (002/0 > p ) به طور معنی دار کاهش پیدا کرد. نتیجه گیری: یافته های حاضر نشان می دهد که تمرینات شنا با شدت متوسط می تواند منجر به بهبود در کیفیت اسپرماتوژنز شود و حداقل بخشی از آن از طریق تنظیم کاهشی فشار اکسایشی در بیضه ها اعمال می شود.
۷.
زمینه و هدف: رابطه معکوسی بین میزان فعالیت بدنی و نشانگرهای زیستی التهابی وجود دارد؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 6 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا بر سرعت رسوب گلبول های قرمز خون مردان جوان غیر فعال است. روش تحقیق: به این منظور، 18 مرد جوان غیر فعال (میانگین سن: 71/1 ± 80/23 سال، قد: 89/5 ± 22/178 سانتیمتر و وزن: 91/6 ± 27/74 کیلوگرم) بهصورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم گردیدند. آزمودنیهای گروه تمرین به مدت 6 هفته و هر هفته 3 جلسه تمرین تناوبی با شدت بالا (بالای 90 درصد حداکثر ضربان قلب) را اجرا کردند. از همه آزمودنیها قبل و بعد از 6 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا در حالت ناشتا خونگیری به عمل آمد. سرعت رسوب گلبول های قرمز با روش وسترگرن و میزان هماتوکریت، تعداد سلول های قرمز و هموگلوبین به روش فلوسیتومتری اندازه گیری شدند. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای آماری t مستقل و t همبسته در سطح 05/0 > p استفاده گردید. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که 6 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا منجر به کاهش معنی دار سرعت رسوب گلبول های قرمز (004/0= p )، درصد چربی (01/0= p )، هماتوکریت پلاسما (002/0= p )، تعداد سلول های قرمز پلاسما (001/0= p )، هموگلوبین پلاسما (001/0= p ) و افزایش حجم پلاسما (001/0= p ) در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل شد. نتیجه گیری: احتمالاً تمرین تناوبی با شدت بالا، یک عامل کارآمد برای بهبود متغیرهای خونی مرتبط با عوامل خطرزای بیماری های قلبی عروقی در مردان غیر فعال است.
۸.
زمینه و هدف: شرایط فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی فعلی جامعه به گونهای است که نابینایان فرصت های کمی برای تجربه موفق دویدن در محیط دارند. با توجه به ضرورت فعالیت بنیادی دویدن در بهبود استقامت هوازی، هدف تحقیق حاضر بررسی اثر 6 هفته تمرین دویدن منتخب بر رکورد 540 متر بهمنظور برآورد استقامت هوازی کودکان نابینا بود. روش تحقیق: تحقیق از نوع نیمه تجربی و دارای طرح گروه کنترل نامعادل بود. نمونههای تحقیق کودکان نابینای یکی از مدارس ابتدایی نابینایان استان اصفهان بودند. گروه تجربی شامل 8 نفر و گروه شاهد 10 نفر بود. تمرینات دویدن استقامتی منتخب شامل 3 جلسه 35 دقیقهای در هفته بود که به مدت 6 هفته ادامه داشت. برای ارزیابی استقامت هوازی از آزمون دوی 540 متر استفاده شد. وفاداری آزمودنی های گروه تجربی به برنامه دویدن از طریق فرم حضور و غیاب در هر جلسه تمرینی محاسبه شد. دادهها توسط آزمون تحلیل واریانس برای دادههای تکراری در سطح 05/0 ≥p مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته ها: نتایج بیانگر معنی دار بودن تغییرات درون گروهی (001 /0= p و 72/19= <sub>(16و1)</sub> F )، تعاملی (03/0 = p و 75/5= <sub>(16و1)</sub> F ) و بین گروهی (05/0= p و 75/5= <sub>(16و1)</sub> F ) به نفع گروه تجربی بود. در پایان، وفاداری آزمودنیهای گروه تجربی به برنامه در حد 94 درصد به دست آمد. نتیجه گیری: برنامه تمرینی دویدن منتخب در این تحقیق می تواند در بهبود رکورد دوی 540 متر کودکان نابینا موثر باشد.