۲.
ضرورت و اهمیت شناخت کلیشه های جنسیتی و بررسی آن ها در جامعه، به دلیل اثرات زیان آور کلیشه هاست. کلیشه های جنسیتی به عامل تبعیض میان جنس ها بدل می شوند. این گونه کلیشه ها هم بر مردان و هم بر زنان تأثیر منفی می گذارند؛ اگرچه تأثیر منفی آن ها بر زنان بیش تر است، زیرا آن ها در این کلیشه ها به صورت جنس ضعیف و فرودست مطرح می شوند. کلیشه یکی از پرکاربردترین مفاهیم در علوم اجتماعی است. فرهنگ و بستر کلیشه را چنین تعریف می کند: تصویر ذهنی استانداردشده ای که بین اعضای یک گروه مشترک است.کلیشه ها نشانگر عقاید بسیار ساده شده، نگرش های احساسی و قضاوت های نقد ناپذیرند. در این تعریف اشاره مستقیمی به نگرش های منفی نسبت به گروه هدف نشده است. این اصطلاح برای اولین بار در سال 1798 به کار گرفته شد و معنای اصلی آن، قالب فلزی برای شکل دادن به چیزهای مختلف بود. بازنمایی زنان در رسانه های جمعی با نقش های کلیشه ای فرهنگی در جامعه سازگاری دارند. در مورد بازنمایی مناسبات جنسیتی، معمولاً مردان به صورت انسان هایی مسلط، فعال، مهاجم و مقتدر به تصویر کشیده می شوند. در مقابل، زنان معمولاً تابع، منفعل، تسلیم و کم اهمیت اند. درواقع، رسانه ها با نشان دادن مردان و زنان به این صورت، بر ماهیت نقش جنسیتی و عدم برابری جنسیتی صحه می گذارند.در چنین وضعیتی، رسانه های جمعی نقش بازنمایی کلیشه ها یا تصورات قالبی جنسیتی را به عهده می گیرند. پیرو تغییرات صنعتی که در نیمه ی دوم قرن بیستم در جوامع صنعتی به وجود آمد، ضرورت سواد و آموزش نظام مند رفته رفته در بیشتر کشورهای جهان پذیرفته شد؛ لذا وظیفه مدرسه تنها آموزش خواندن و نوشتن به کودکان نیست، بلکه با توجه به بررسی های انجام یافته، بخشی از رشد و پرورش جسمی، روانی و اجتماعی کودک نیز از کارکردهای اساسی مدرسه است. بنابراین، اندیشه هایی که در ذهن فرد در حال رشد، در مورد جنسیت و نقش های جنسیتی شکل می گیرد، در آینده جهت دهنده ی انواع فعالیت ها، علایق و دست آوردهای بعدی کودک محسوب می شود.در فرآیند رشد، بافت های اجتماعی با تکرار پیام های جنسیتی، باورها، ارزش ها و نیز جهت گیری فکری او را در برخورد با نقش های جنسیتی و نابرابری جنسیتی، تکوین و ترجیحاً تغیر شکل می دهند. بنابراین، ارائه چگونگی تصاویر و محتوا در کتاب های درسی دارای اهمیت فراوانی است؛زیرا از طریق آن ها کودک رابطه ای بین آموزش و واقعیات اجتماعی به دست می آورد. بسیاری از فمینیست های معاصر برای رهایی زنان از سلطه ی مردان، خواهان جامعه ای فارغ از جنسیت شده اند که در آن، حقوق و وظایف اساسی بر پایه جنس بیولوژیک تعیین نشوند.آرمان دوجنسیتی که از تأکید و حمایت ویژه ی فمینیست های لیبرال برخوردار است، به جنبه ی اثباتی اهداف فمینیستی اشاره دارد. بسیاری از طرفداران آندروژنی، از دوجنسیتی واحد، و عده ای نیز از دوجنسیتی متکثر جانب داری کرده اند. مقصود از دوجنسیتی واحد، سنخ شخصیتی واحد یا متحدی است که بهترین ویژگی های جنسیتی مردانه و زنانه، به طور تلفیقی در آن تجسم می یابند و این سنخ شخصیتی برای همگان مفروض گرفته می شود. دوجنسیتی متکثر نیز اشاره به سنخ های شخصیتی متنوعی دارد که از زنانگی خالص تا مردانگی خالص در نوسان اند و طبعاً شخصیت های آمیخته از زنانگی و مردانگی نیز در میان آن ها قرار می گیرند.در این مقاله سعی بر آن است که به بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر شکل گیری کلیشه های جنسیتی پرداخته و نقش آموزش وپرورش و رسانه ها در تولید کلیشه ها موردبررسی قرار گیرد و همچنین توصیف و تشریح مفهوم آندروژنی و فواید آن برای جامعه از مباحث موردبحث در این پژوهش می باشد.