مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
مکتب قم
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ضمن تشریح مکتب نجف و مکتب قم در مقام دو مکتب مهم و تأثیرگذار در تاریخ حوزه های علمیه، مبانی اندیشة سیاسی آیت الله طالقانی به تفصیل بررسی و در نهایت نتیجه گیری می شود که وی حد واسط این دو مکتب به حساب می آید.
مکتب نجف از کهن ترین مکاتب حوزه های علمیه است و از دیرباز به منزلة جریانی شناخته می شود که به دنبال تعمیم ولایت فقها در عصر غیبت در حوزة سیاست نبوده است. آخوند خراسانی را نماد این مکتب می دانند. مکتب قم نیز در جایگاه یکی از مکاتب مهم تاریخ حوزة علمیة قم قرار دارد که مؤسس آن امام خمینی (ره) است و شاخصة اصلی آن تعمیم ولایت در حوزة سیاست به شکل نظریة مترقی ولایت مطلقه و فقیه است که همان شکل تکامل یافته تر مکتب سامراست. از این رو آیت الله طالقانی در مکتب فقهی خود گرایش آشکاری به مکتب نجف و بزرگان آن از جمله میرزای نائینی دارد و از همین رو رسالة تنبیه الامه وی را حاشیه نویسی کرده است، اما در عمل به گونة روشنی بر همراهی با نماد مکتب قم (امام خمینی) تأکید دارد. به گونه ای که یکی از السابقون انقلاب محسوب شده است و تلاش های نظری آشکاری نیز برای معرفی اسلام به منزلة اندیشه ای اجتماعی و مخالف سکولاریسم دارد.
مصرف سهم امام درزمان غیبت از منظر فقها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی اثرگذاری رویکرد حکومتی بر نگرش فقیهان معاصر شیعه در مورد مصرف حقوق امام است، با توجه به اینکه یکی از مسائل مهم در حوزه رفتار حکومتی و فقه، اقتصاد مصرف حقوق امام زمان در عصر غیبت بوده و در سده اخیر، شیعه رویکرد حکومتی به فقه پیدا کرده است، این پرسش مطرح می شود که این تغییر رویکرد چه اثری بر مسئله مصرف حقوق امام در زمان غیبت گذاشته است؟ برای پاسخ به این پرسش، تغییر رویکرد مزبور در دو مکتب فقهی معاصر نجف و قم با روش توصیفی و تبیینی بررسی شده است.
در پایان مقاله این نتیجه به دست آمد که هم در حوزه علمیه نجف و هم در حوزه علمیه قم، مکتب های فقهی به رویکرد حکومتی و کارکرد حکومتی گرایش پیدا کرده اند و بر اساس همین نگرش، حقوق امام را تأمین کننده بخشی از هزینه های حکومت اسلامی دانسته اند. امام خمینی آغازگر رویکرد حکومتی به فقه بود و برخی از شاگردان ایشان از این رویکرد پیروی کردند و این گرایش در حوزه علمیه نجف نیز نضج پیدا کرد و شهید صدر به این نظر متمایل شدند و این رویکرد توسط شاگردان ایشان توسعه یافت.
نگاهی به ادوار و مکاتب کلامی امامیه در قرون میانی
حوزههای تخصصی:
کلام امامیّه در طول تاریخ جریان یکسان و یکدستی نبوده است و دستخوش تحوّلات بسیار در ابعاد مختلف شده است. متکلّمان امامی در ادوار گونا گون تح تتأثیر عوامل مختلف به ویژه اثرپذیری از مکاتب فکری مطرح در تمدّن اسامی خاصّه کلام معتزلی و اشعری و فلسفه سینوی و حکمت صدرائی نظا مهای کلامی متفاوتی از باورهای دینی تشیّع امامی را ارائه نمود هاند. آشنایی با مکاتب کلامی و گرای شهای مختلفی که در کلام امامیّه پدیدآمده است پی شنیاز هرگونه پژوهش دقیق در این دانش است. با این وصف، تا کنون هیچ دست هبندی مشخّصِ معیاری از مکاتب کلامی امامیّه ارائه نشده است که هم نمایانگر سب کها و گرای شهای اصلیِ مختلف موجود در تاریخ کلام امامیّه باشد و هم مقبول و مورد اّتفا قنظر پژوهشگران این عرصه قرار گرفته باشد. در نوشتار حاضر، تاش م یشود پیشنهادی در خصوص دست هبندی ادوار و مکاتب کلامی امامیّه ارائه گردد. بر بنیاد این دست هبندی تازه، ادوار و مکاتب گونا گون تکوی نیافته در کلام امامیّه در قرون میانی )از قرن چهارم تا قرن یازدهم هجری قمری( بر اساس سبک اندیشگی و مبانی کلامی متمایز متکلّمان امامی به چهار دوره: ) 1( کلام معتزلی شامل مکاتب بغداد متقدّم و متأخّر و مکتب حلّه متقدّم، ) 2( کلام معتزلی _ فلسفی در مکتب حلّه متأخّر، ) 3( کلام فلسفی در مکتب قم و ) 4( کلام فلسفی _ عرفانی در مکتب اصفهان طبق هبندی م یشود.
شخصیت و آرای کلامی محمدبن حسن صفّار(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال نهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۴
59 - 86
حوزههای تخصصی:
مطالعه شخصیت و آرای کلامی دانشمندان امامیِ متقدم در ادوار گوناگون می تواند زمینه را برای تدوین تاریخ جامع کلام امامیه فراهم کرده، این خلأ علمی را پوشش دهد. محمد بن حسن صفّار یکی از شخصیت های بزرگِ مکتب قم در قرن سوم هجری است. برآیند داده های تاریخی آن است که وی در میان علوم دینی، بیش از همه، به فقه اهتمام داشته است. با این وجود، او را می توان متکلم نیز دانست. حجم بالای روایت های اعتقادی او این مدعا را اثبات می کند. برخی از آثار او همچون کتاب الرّد علی الغلات و کتاب بصائر الدرجات نیز از شواهد این مدعاست. این تحقیق با رویکرد توصیفی- تحلیلی به دنبال تبیین شخصیت و آرای کلامی این دانشمند امامی اثرگذار است. از اهم آرای کلامی وی در خداشناسی می توان فطری بودن معرفت الهی، شناخت خدا از طریق اسماء و صفات، شرک بودن هرگونه تشبیهِ خداوند به مخلوقات، توقیفی بودن اسماء و صفات، صفتِ فعل دانستن اراده الهی و حصول بداء برای خداوند را نام برد. در باب پیامبرشناسی و امام شناسی می توان به ضرورت شناخت پیامبران و وجوب اطاعت از آنان، تفویض امور دین به حضرت محمد(ص) از میان انبیای الهی، اعلم بودن پیامبر از انبیای دیگر، اصل بودن عقیده امامت در آموزه های دینی، ضروری بودن وجود امام، نصب الهی ائمه(ع)، اعلم بودن ائمه(ع)، گستردگی منابع و دامنه علم ائمه(ع)، عصمت ائمه(ع)و ولایت آنان در تکوین به عنوان اهمّ آرای کلامی وی اشاره نمود.
تحلیل تطبیقی کارویژه حکم حکومتی در دفع مفسده یا جلب مصلحت در آراء فقهای مکتب نجف و قم با تأکید بر اندیشه آیت الله خویی و امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکم حکومتی به عنوان یکی از اصلی ترین ابزارهای اداره جامعه اسلامی در دست حاکم دینی است که حکومت به سبب آن از اقتدار ویژه ای جهت رتق و فتق امور اجتماعی زندگی مسلمین برخوردار می شود. اعمال این اقتدار منوط به تأمین مصلحت می باشد. مصلحت می تواند به معنی ضد مفسده و یا به معنی نقیض مفسده بیاید. مکاتب فقهی نجف و قم به عنوان دو مکتب اصلی فقاهت امامیه به علت داشتن مبانی و منهج متفاوت اجتهادی، در بحث و بررسی کارویژه حکم حکومتی در دفع مفسده یا جلب مصلحت رویکرد متفاوتی دارند. مکتب نجف به سبب ملاک انگاری حفظ نظام در تأسیس حکومت، کارویژه حکم حکومتی را در دفع مفسده از نظام می داند که در این صورت حکم حکومتی با حصول عناوین ثانویه جواز صدور پیدا می کند. اما مکتب قم به سبب باورمندی به ولایت مطلقه فقیه، کارویژه حکم حکومتی را علاوه بر دفع مفسده از نظام، در تأمین رفاه عمومی و جلب مصالح تحسینی می داند که همین امر موجب توانمندی حکم حکومتی در جهت کارآمدسازی نظام اسلامی می شود.
پژوهشی تطبیقی پیرامون ویژگی های مکاتب اصولی (سامراء،کربلا، نجف و قم)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های اصولی سال هفتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۴
145 - 170
حوزههای تخصصی:
مکتب شناسی اصولی، از فعالیت های علمی بسیار مهم و دارای تأثیرات شگفت در اجتهاد است. بسیاری از تضییع فرصت ها، تأخیر در ابداعات و ضعف در پاسخ گویی به نیازها، ناشی از عدم مکتب شناسی است. در اصول فقه امامیه چهار مکتب مهم وجود دارد که عبارتند از مکتب اصولی کربلا، مکتب اصولی سامرا، مکتب اصولی نجف و مکتب اصولی قم، پژوهش پیش رو به شیوه توصیفی و تحلیلی ضمن معرفی اجمالی مکاتب اربعه امامیه، به این نتیجه رسیده که علمای مکاتب اربعه اصولی به صورت کلی در سه دسته جای میگیرند: فقهای تطبیقی، فقهای تحلیلی و فقهای تنزیهی. علل اختلاف در مکاتب اصولی وجود مسایل غیراصولی در علم اصول و خلط بین آنهاست و وجود مسایل غیراصولی در اصول می تواند ناشی از عوامل مختلفی باشد اول این که بعضى از مباحث زاید از کتب اهل سنت به کتب شیعه منتقل شده است، عامل دیگر این که اصول، چارچوب مشخصى نداشته و هر کس بنا به سلیقه خود مطالبى را افزود؛ عامل سوم نیاز به بعضى مطالب بوده که پس از جایگیرى در علم اصول نیاز به آن مطالب از بین رفته است.
عقل گرایی و نص گرایی در تشیع (با بررسی تطبیقی دیدگاه های شیخ صدوق و شیخ مفید)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۴
5 - 24
حوزههای تخصصی:
با آغاز غیبت امام دوازدهمأ دوره حیرت در جامعه شیعی آغاز می شود؛ از سویی جامعه شیعی از درون با پرسش هایی مواجه است و از سوی مقابل نیز شیعیان با شبهات و پرسش هایی از طرف فرقه ها و مکاتب دیگر به ویژه زیدی ها و معتزله مواجه شده اند. با توجه به این فضای فکری است که دو مکتب قم و بغداد با دو رویکرد نص گرایانه و عقل گرایانه دو منظومه معرفتی شیعه را شکل داده اند. با توجه به بحران های دوره حیرت است که شیخ صدوق و شیخ مفید تلاش می کنند با نوآوری های خود در دایره دو رویکرد نص گرا و عقل گرا، جامعه شیعی را از این بحران خارج سازند. با توجه به آنچه گفته شد، نوشتار حاضر تلاش دارد به این پرسش بپردازد که در یک بررسی تطبیقی، عقل چه جایگاهی در منظومه معارف مکتب عقل گرای بغداد و نص گرای قم داشته است و نوآوری های شیخ صدوق و شیخ مفید در جایگاه عقل چیست. در پاسخ به این پرسش تلاش خواهد شد تا نشان داده شود که جایگاه عقل در معارف شیعی و صورت بندی نص گرا و عقل گرا در دو مکتب قم و بغداد پس از عصر غیبت معصوم} به دلیل آموزه های اهل بیت] با شکاف عمیقی که در کلام و فقه اهل سنت با دو رویکرد اشعری و معتزلی به وجود آمد، مواجه نشد و پس از آغاز عصر غیبت و نیازهای جوامع شیعی در این عصر، شیخ صدوق و شیخ مفید با نوآوری های خود در حدیث شناسی و علم کلام جایگاه عقل در معارف شیعی را رشد دادند که تأثیرات آن از حدیث شناسی به علم کلام و سپس به فقه و اصول فقه انتقال یافت و عقل به عنوان ادله چهارم در فقه جای گرفت.
بررسی تطبیقی دیدگاه کلامی دو مکتب قم و بغداد در باره تجهیز امام معصوم(ع) (مطالعه موردی: تجهیز علی بن موسی الرضا(ع))(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال دهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۸
79 - 104
حوزههای تخصصی:
تجهیز امام معصوم(ع) متوفی به دست امام معصوم در قید حیات یکی از مباحثی است که در اندیشه کلامی و فقهی شیعه مورد توجه قرار گرفته است. در این نوشتار به شیوه توصیفی تحلیلی به بررسی تطبیقی باور اعتقادی دو مکتب قم و بغداد در این خصوص پرداخته می شود. با بررسی رویکرد و دیدگاه دو مکتب قم و بغداد روشن می شود که مکتب قم با تَعبّد و التزام به روایات، تجهیز معصوم متوفی به دست معصوم بعدی را به عنوان قاعده ای قطعی، تغییرناپذیر و فرازمانی و فرامکانی می شناسد؛ حال آنکه فقهای متکلم مکتب بغداد برخلاف فقهای محدث مکتب قم، نه تنها روایات وارد شده در خصوص تجهیز معصوم را در حوزه اخبار آحاد قرار می دهند؛ بلکه قطعیت و تغییرناپذیری این مسئله را به عنوان یک قاعده مسلم کلامی و فقهی نمی پذیرند. مکتب بغداد ضمن آنکه اولویت تجهیز معصوم را به دست معصوم بعدی پذیرفته است، اما آن را به درجه ای از قطعیت ارتقا نداده است تا درصورتی که برای امام زنده در تجهیز امام متوفی موانع و محدودیت هایی به وجود آمد، همچنان خود را ملتزم و متعبّد به این قاعده بداند. مکتب متکلمان و محققان، قائل به تجهیز امام حسین، امام کاظم و امام رضا(ع) به دست معصوم بعدی نیست. از گزارش های تاریخی نیز چنین درک می شود که متولی تجهیز امام رضا(ع) عموی ایشان محمدبن جعفر الصادق(ع) بوده است.
بررسی تطبیقی دیدگاه کلامی دو مکتب قم و بغداد در خصوص تجهیز امام معصوم(ع) (مطالعه موردی: تجهیز موسی بن جعفر الکاظم(ع))(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۸۴
21 - 50
حوزههای تخصصی:
تجهیز امام معصوم(ع) متوفی بدست امام معصوم در قید حیات یکی از مباحثی است که در اندیشه کلامی و فقهی شیعه مورد توجه قرار گرفته است. در این نوشتار با شیوه توصیفی تحلیلی به بررسی تطبیقی باور اعتقادی دو مکتب قم و بغداد در این خصوص پرداخته می شود. با بررسی رویکرد و دیدگاه دو مکتب قم و بغداد روشن می شود که مکتب قم با تَعبُد و التزام به روایات، تجهیز معصوم متوفی بدست معصوم بعدی را به عنوان قاعده ای قطعی، تغییرناپذیر و فرا زمانی و فرا مکانی می شناسد؛ حال آنکه فقهای متکلم مکتب بغداد بر خلاف فقهای محدث مکتب قم، نه تنها روایات وارده در خصوص تجهیز معصوم را در حوزه اخبار آحاد قرار می دهند؛ بلکه قطعیت و تغییرناپذیری این مسئله را به عنوان یک قاعده ی مسلم کلامی و فقهی نمی پذیرند. مکتب بغداد ضمن آنکه اولویت تجهیز معصوم را بدست معصوم بعدی پذیرفته است، اما آن را به درجه ای از قطعیت ارتقا نداده است تا در صورتی که برای امام زنده در تجهیز امام متوفی موانع و محدودیت هایی به وجود آمد، همچنان خود را ملتزم و متعبد به این قاعده بداند. مکتب متکلمان و محققان، قائل به تجهیز امام حسین، امام کاظم و امام رضا(ع) بدست معصوم بعدی نیست. از گزارش های تاریخی نیز چنین درک می شود که متولی تجهیز امام کاظم(ع) یکی از دوستان آن حضرت بوده است.