مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
هنر سنتی
حوزههای تخصصی:
هنر در زندگی و تمدن اسلامی از جایگاه و اهمیت اساسی برخوردار است و یکی از مظاهر مهم تمدن بشری به شمار می رود. تبیین و تفسیر هنر بر مبنای سنت و تجدد(مدرنیته) همواره بحث های فراوانی برانگیخته است. در این میان مباحث سنت گرایان در باب هنر و جایگاه آن در تمدن شناسی اهمیت خاصی دارد. سنت گرایی، تفسیر خاصی از سنت ارائه می دهد و مفاهیم اساسی در حوزه دین، فلسفه، عرفان، علم و هنر را بر مبنای آن مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد. نوشتار حاضر تلاش می کند تا مقوله هنر و اصول و مبانی آن را از این منظر مورد تبیین و تحلیل قرار دهد. به طور کلی نظریات سنت گرایان را نمی توان بدون فهم مبانی و مفاهیم کلیدی آن ها مورد بررسی قرار داد. چرا که سنت گرایان چیزی را خارج از چارچوب سنت نمی دانند و همه تأملات خود را در این راستا تبیین می کنند. فلسفه هنر سنت گرایانه نیز در این چارچوب سنتی و مابعدالطبیعی (فلسفه جاویدان) کل گرفته و تماماً حاکی از دغدغه آنان نسبت به احیای سنت است. از این رو، پیش از بحث درباره هنر، ابتداً مفاهیم و مبانی اساسی و در عین حال مرتبط با بحث توضیح داده شده و پس از آن هنر سنتی و ارتباط هنر با معنویت مورد بحث قرار گرفته است.
لباس آرایی: هنر سنتی اخلاق مدار در فتوت نامه چیت سازان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری روایات، حاکی از جاری بودنِ اخلاق و معنویت در عرصه های زندگی مسلمانان است. لباس آرایی، هنر- صنعت سنتی است که همسویی با اصول اخلاق مداری دارد. لباس دارای دو بُعد ظاهری و محتوایی است: تغییر بُعد ظاهری آن را در خلال زمان، مکان می توان دید و بُعد محتوایی لباس، بخشی از هویت لایتغیّر آن است که در جهان بینی دینی، نمودی از ذات و اصل حقیقت است. انتساب این امر به ائمه و انجام مراحل این هنر با ذکر آیات قرآن و توسّل به اذکار، همگی بیانگر نگاه فرامادی به آن است. هدف این پژوهش، درک عناصر اخلاق مدار در لباس آرایی سنتی است. سؤال : مهمترین اصول اخلاقی در محتواسازیِ لباس آرایی سنتی چیست؟ نتیجه : نظام پوشش، حقیقتی فراتر از عالَم ماده است. رجوع به منابع عرفانی می تواند تأملات تاریخی در خصوص معناسازی هنرهای سنتی و نوع مفاهیم کاربردی در ساختار آن را بنا بر امور متعالی توجیه سازد. لباس آرایی به عنوان یک فرصت، علاوه بر مهارت های حرفه ای، دارای عناصر اخلاقیست که این هنر- صنعت را معنوی می کند. اهمّ عناصر اخلاقی آن، توحیدمداری، مبتنی بر نظام استاد- شاگردی (اهلیّت یافتن) و نیکویی خُلق است. در این نوشتار، خوانش محتوایی ابعاد اخلاق مند لباس سنتی از منظر فلاسفه سنت گرا (کوماراسوامی، شوان، بورکهارت و نصر) و بر مبنای متن فتوت نامه چیت سازان (به عنوان یک متن صنفیِ تاریخی- اخلاقی) انجام می گیرد. روش تحقیق، تحلیل محتوای تاریخی و شیوه گردآوری اطلاعات بر مبنای اسناد نوشتاری معتبر است.
نسبت هنر سنتی و صنایع دستی از دیدگاه سنت گرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
75-85
حوزههای تخصصی:
در هر تمدنی با هنری مواجه هستیم که همچون آینه ای بازتاب دهنده دین، آداب و ... است. در دوران معاصر، جریان فکری که هنر در تمدن سنتی را مورد توجه و بازشناسی مجدد قرار داد، مکتب سنت گرایی است. به پیروان این سبک فکری، سنت گرایان می گویند. در اندیشه سنت گرایان، هنر در تمدن سنتی، که هیچ امری در آن خارج از محدوده سنت که با حقیقت الهی هم راستا است، حق موجودیت ندارد، دارای تعاریف مختص به خود است که به آن "هنر سنتی" می گویند. از طرفی، ما در پیشینه تمدنی خود، با صنایع دستی روبه رو هستیم که فعالیتی تولیدی با تکیه بر نیروی دست است و در تعریف رایج، هنر محسوب نمی شود. برای آنکه صنایع دستی در حیطه هنر جای گیرد، با مسائلی مواجه خواهیم شد که می توان به شأن خلاقیت این هنر دستی، کاربردی بودن، آمیختگی آن با زندگی روزمره و موارد دیگر موجود در این هنر اشاره نمود. با توجه به معنایی که سنت گرایان در جامعه مدرن و سنتی نسبت به هنر قائل هستند، می توان از آن برای ارزیابی شأن هنری صنایع دستی بهره برد. در این راستا با این پرسش روبه رو می شویم که از منظر سنت گرایان چه نسبتی میان هنر سنتی و صنایع دستی موجود است؟ روش تحقیق در این نوشتار، توصیفی و تحلیلی بوده و ابزار گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و فیش برداری است. در این مقاله با مقایسه مفهوم هنر سنتی و ویژگی های آن با مفهوم صنایع دستی و ویژگی های مرتبط با آن از اندیشه سنت گرایان، به این نتیجه دست خواهیم یافت که صنایع دستی در چارچوب مفهوم هنر سنتی جای دارد و مشخصه های هنر سنتی در صنایع دستی آشکار هستند و صنایع دستی، یکی از بارزترین نمودهای هنر سنتی محسوب می شود. به همین دلیل، اشکالاتی که در تفکر مدرن بر بینش و هنر سنتی وارد می شوند، قابل رفع خواهند بود.
بازخوانی هنر سنتی و نسبت آن با حکمت هنر اسلامی در سده پانزدهم هجری شمسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دستیابی به رابطه میان معنا و مفهوم هنر سنتی و هنر اسلامی در دوران معاصر ناظر به این باور است که مبانی این هنرها به لحاظ ساختار و محتوا بر یک بنیان بوده و تحکیم آن در دورانی که انسان معاصر، در سرگشتگی اسیر شده و درگیر بحران هویت است، می تواند راهکاری برای این برون رفت و بازیابی معنای زندگی معنوی او باشد. این پژوهش با هدف بازگویی نسبت میان هنرهای سنتی با حکمت هنر اسلامی به دنبالِ تحکیم این مفهوم است تا بار دیگر، امکانی برای تحقق ارزش های اخلاقی و توجه به جایگاه هنر به عنوان ابزاری برای پاسخ به نیازهای معنوی انسان در عصر دیجیتال را فراهم کند. اصلی ترین پرسشی که در این میان مطرح است این خواهد بود که؛ چگونه می توان با بازتعریف مبانی هنرهای سنتی، به مفهومی به نام "هنر اسلامی معاصر" معنایی واقعی داد؟ اگرچه پاسخ دادن به این سؤال می تواند از مناظر متفاوتِ فلسفی و حکمی به نظر چالش برانگیز باشد، ضرورت یافتن آن در وضعیت کنونی و برای نسل جدید که درگیر تهاجم فرهنگی و بحران هویتی جهان شمول هستند الزامی است. رویکرد این پژوهش، فلسفی- کلامی بوده و تلاش می شود تا به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر اسناد مکتوب و منابع کتابخانه ای معتبر این مفهوم، مورد نقد و بررسی قرار گیرد. درنهایت مهم ترین یافته و نتیجه این پژوهش نشان می دهد که هنر اسلامی، اگر بر اساس مبانی حکمی و متکی بر سنت قائمه معنی شود و بتواند با توجه به مفاهیم اخلاقی و رویکردی حقیقت جو، به امکانی برای پاسخ گویی به نیازهای معنوی انسان معاصر تبدیل شود، افق های روشنی را در رویارویی با دنیای دیجیتال فراهم کرده و بهترین مدافع در مقابل تهاجم الگوریتم های محاسباتی و معضلات مشابه انقلاب صنعتی است.
تعزیه (شبیه خوانی)، نمایشی مقدس ؟ (پژوهشی پیرامون تعزیه (شبیه خوانی) با تکیه بر نظرات سنت گرایان پیرامون هنر مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعزیه (شبیه خوانی) نمایشی آئینی، سنتی، روایی، منظوم و موسیقایی ست که از دل عزاداری شیعیان ایرانی برپیشوای سوم خود پدید آمد و حول محور واقعه ی عاشورا شکل گرفت، نمایشی مبتنی نمادها و نشانه ها و متکی به قراردادهایی ثابت در متن و اجرا و با توجه به همین ویژگی ها و بالاخص کارکرد آئینی آن برخی از مفسرین از آن به عنوان نمایشی مقدس یاد کرده اند و برخی نیز در مورد اطلاق این لقب برای آن تردیدهایی را مطرح ساخته اند پژوهش حاضر باتوجه به ضرورت شناخت هرچه بیشتر از پیشینه ی نمایشی کشور و باتکیه بر آرای سنت گرایان به ویژه تیتوس بورکهارت و سایر نظریه پردازانی که در این حوزه قلم زده اند کوشیده است تا به این سوال پاسخ گوید که: « آیا می توان تعزیه (شبیه خوانی) را در زمره ی هنرهای مقدس قرار داد و آن را نمایشی مقدس دانست؟ و اگر چنین است یا نیست، چرا؟ » و بر همین اساس در ساحتی توصیفی- تحلیلی با مطالعه ی وجوه گوناگون نمایش تعزیه (شبیه خوانی) به این نتیجه دست یافته است که: که این گونه ی نمایشی را، حداقل در محدوده ی مجالس مناسبتی و تماما آئینی اش، می توان ذیل تعریف هنر مقدس قرارداده و نمایشی مقدس دانست، نمایشی سنتی که به سبب رابطه اش با حقیقت ازلی و کارکردی آئینی و مناسکی و بدل شدن به حلقه ی واسطی میان اهل مجلس (تماشاگر و اجراگر) و حقیقت ازلی و با رعایت تمامی ویژگی هایی که برای هنر سنتی و مقدس برشمرده اند، باورهای دینی و اساطیری را متجلی می سازد.
صورت بندی تأثیرات نگارگری قدیم بر نقاشی و نگارگری معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از پایان دوره قاجار، فضای هنری ایران بیش از پیش تحت تأثیر فرهنگ و هنر غرب قرار گرفت و از دل آن جریانات نوگرای بیشتری ظهور پیدا کرد. در حوزه نگارگری سنتی که پس از مکتب اصفهان برای مدت-های طولانی فضایی راکد و تکراری را تجربه می کرد، به همت تعدادی از هنرمندان مثل هادی تجویدی، مکتب نگارگری تهران تأسیس شد. مکتب نگارگری تهران تحت تأثیر فضای فرهنگی و هنری ترقی خواه دوره پهلوی، ضمن بهره مندی از تکنیک های هنری نگارگری قدیم، توجه به نوآوری، رفع نیازهای مخاطبان معاصر و نکاتی مثل ایرانی سازی چهره ها که پیش از این تحت تأثیر چهره سازی چینی و چهره های مردمان آسیای مرکزی بود را در دستور کار قرار داد. مکتب نگارگری تهران که در دوره پهلوی اول شکل گرفت، تأثیر چشمگیری بر نگارگری دوره پهلوی دوم و بعد از آن نگارگری پس از پیروزی جمهوری اسلامی باقی گذاشت. با حرکت رو به جلوی نگارگری معاصر، بعضی از آثار نگارگری در مرز میان نگارگری سنتی و نقاشی نوگرا قرار گرفت و بعضی آثار نقاشی نوگرا نیز تحت تأثیر فضای هویت خواه، مایه هایی نگارگری قدیم را اخذ کرد. مقاله حاضر با اتکا به این سؤالات که نگارگری و نقاشی معاصر ایران چگونه و از طریق چه نمونه آثاری تأثیرات نگارگری قدیم ایران را اخذ کرده اند، به نگارش درآمده و هدف اصلی آن صورت بندی و دسته بندی روش های ارجاع به نگارگری قدیم در نگارگری و نقاشی معاصر ایران بوده است. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و به شیوه کمّی و کیفی نگارش پیدا کرده و جامعه آماری آن شامل کلیه آثار نقاشی و نگارگری سده چهاردهم هجری خورشیدی بوده است؛ از این جامعه آماری گسترده، تعداد بیست و سه نگاره و نقاشی به شیوه انتخابی و براساس میزان کمک به کفایت مباحث، گزینش شده و مورد بحث قرار گرفته اند. از نتایج تحقیق حاضر، شناخت و طبقه بندی چهار جریان اصلی متأثر از نگارگری قدیم در نگارگری و نقاشی معاصر ایران است که سه دسته از آنها به دلیل شباهت غیر قابل انکار با نگارگری قدیم، در دسته نگارگری معاصر قرار می گیرند و دسته چهارم به دلیل نوگرایی های فراتر از چهارچوب نگارگری قدیم، امکان نام گذاری با اسامی نگارگری نوگرا و نقاشی نوگرا را دارد.