مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
برنامه درسی هنر
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی و تبیین تجارب معلمان در تدریس برنامهدرسی هنر دوره ابتدایی است. رویکرد پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی است. جامعه پژوهش معلمان دوره ابتدایی شهرستان مهدیشهر استان سمنان بودند که از طریق نمونه گیری هدفمند، تعداد 10 نفر از معلمان با رعایت اصل اشباع نظری از طریق مصاحبه نیمه ساختارمند در پژوهش شرکت کردند. داده ها با استفاده از روش کدگذاری تحلیل شدند و روایی و پایایی آن ها از طریق سه معیار قابل قبول بودن، قابلیت اطمینان و تأیید پذیری به دست آمد. بر اساس یافته ها، تجربه معلمان در تدریس هنر دوره ابتدایی در دو مقوله دستاوردهای مثبت (توسعه شایستگی های حرفه ای) و چالش های منفی (ضعف ارج گذاری به هنر) مشخص شد. معلمان در تدریس برنامهدرسی هنر نتوانسته اند از پتانسیل محتوایی این درس برای آموزش بهره مند شوند و بی اهمیت بودن برنامهدرسی هنر بین سایر دروس در تدریس عملی معلمان تأثیرگذار است. به دلیل مسائلی نظیر ضعف تخصص در آموزش هنر، کمبود وقت، کمبود بودجه، ناآگاهی والدین از اهمیت هنر، عموماً به برنامهدرسی هنر توجه کافی نمی شود. ارائه آموزش های ضمن خدمت تخصصی در درس هنر ویژه معلمان، ایجاد بستر مناسب برای تبادل تجارب بین معلمان، بالا بردن سطح آگاهی والدین نسبت به اهمیت درس هنر از توصیه های این پژوهش است.
تبیین شاخص های نوآوری در هدف های برنامه های درسی رشته های هنری و بررسی میزان کاربست آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
:هدف این مطالعه، شناسایی شاخص های نوآوری در هدف های برنامه های درسی رشته های هنری و بررسی میزان کاربست آنها در دانشگاه هنر اصفهان می باشد. این پژوهش از نوع توصیفی- پیمایشی است و به شیوه ترکیبی( کیفی و کمی) انجام شده است. جامعة آماری بخش کیفی جمعی از صاحب نظران در آموزش هنر و متخصصان برنامه های درسی در سطح کشور وخارج کشور و اعضای هیات علمی دانشگاه هنر اصفهان بودند، که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 19 نفر از آنان انتخاب گردید. جامعة آماری بخش کمَی تمامی 1110 نفر دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه هنر اصفهان بودند که به روش نمونه گیری تصادفی تعداد 300 نفر از آنان انتخاب گردیدند. داده های پژوهش ابتدا از طریق مصاحبة نیمه ساختار یافته و در ادامه با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته گردآوری گردید. برای تعیین روایی مصاحبه و پرسشنامه از روایی محتوا، و برای برآورد پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرانباخ استفاده شد. یافته های کیفی براساس گویه بندی و مقوله بندی و یافته های کمی با آمار توصیفی و استنباطی تحلیل شد. طبق نتایج تحقیق در بخش کیفی مهم ترین شاخص های نوآوری در هدف های برنامه های درسی رشته های هنری عبارت است از: داشتن رویکردی اسلامی به هدف های برنامه های درسی هنری؛ توجه به خود راهبری در تدوین هدف های برنامه های درسی هنری؛ پرورش مهارت های تفکر استقرایی، قیاسی، حل مسأله و انتقادی دانشجویان؛ تربیت دانشجویانی با تسلط بر مبانی نظری(الگوها، بعدها، مولفه ها) زیبایی شناسی. هم چنین نتایج بخش کمی بیانگر آن است که میزان کاربست شاخص های نوآوری درهدف های برنامه های درسی رشته های هنری در دانشگاه هنر اصفهان، بیشتر از حد متوسط می باشد. بین نمرات میزان کاربست شاخص های نوآوری برنامه های درسی هنری در زمینة «هدف» بر حسب متغیر جنسیت و دانشکده تفاوت معنی داری وجود دارد.
اثربخشی برنامه های پرورش خلاقیت در برنامه درسی هنر بر خلاقیت دانش آموزان دوره ی ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، تعیین اثربخشی برنامه های پرورش خلاقیت در برنامه درسی هنر بر خلاقیت دانش آموزان دوره ی ابتدایی بود. بر اساس طرح پژوهشی آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و اجرای آزمون خلاقیت تصویری تورنس، اطلاعات لازم جمع آوری شد. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی مناطق روستایی شهرستان اورمیه در سالتحصیلی 94- 1393بود. نمونه ی مورد مطالعه متشکل از 50 نفر دانش آموز مقطع ابتدایی(32 نفر پسر که به ترتیب 17 و 15 نفر در گروه آزمایش و کنترل و 18 نفر دختر به ترتیب 8 و 10 نفر در گروه آزمایش و کنترل) با روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. نتایج تحلیل داده ها با روش آماری کوواریانس، نشان داد که برنامه های پرورش خلاقیت در برنامه ی درسی هنر بر میزان خلاقیت دانش آموزان مؤثر بوده است. بنابراین می توان دوره های آموزشی برنامه های پرورش خلاقیت در برنامه درسی هنر برای معلمان و مربیان اجرا کرد تا بتوانند برنامه های مطلوب پرورش خلاقیت را در کلاس های درس اجرا کنند.
آسیب شناسی برنامه درسی هنر در بعدهای طراحی، فعالیت های یاددهی – یادگیری وارزشیابی در دوره راهنمایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۴۸
61-80
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر به آسیب شناسی برنامه درسی هنر در بعدهای طراحی آموزشی، فعالیت های یاددهی یادگیری و ارزشیابی بوده است. پژوهش از نوع توصیفی- پیمایشی است و به شیوه ترکیبی انجام شده است. جامعه کمی پژوهش شامل کلیّه ی معلّمان زن هنر دوره ی راهنمایی تحصیلی ناحیه ۲ شهر اصفهان است و جامعه آماری بخش کیفی جمعی از دانشجویان و دانش آموختگان برنامه درسی مقطع دکتری در دانشگاه اصفهان و دانشگاه آزاد خوراسگان بودند، که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 7 نفر از آنان انتخاب گردید. به منظور گردآوری داده ها از دو ابزار مصاحبه و پرسشنامه استفاده شده است، همچنین روایی محتوایی ابزارها از طریق نظرات متخصصان بررسی شده، پایایی پرسشنامه نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ 96/0 برآورد شده است. یافته های کمی نشان داده است؛ مهمترین آسیب های درس هنر در بعدهای 1- طراحی عبارتند از؛ ساعات کم تدریس، عدم برنامه ریزی صحیح. 2- فعالیتهای یاددهی یادگی ری: در حاشیه بودن درس هنر، کمبود امک انات. 3- روشهای ارزشیابی: توقع زیاد والدین و دانش آموزان. یافته های کیفی نشان داده است عدم غنی سازی محتوا، کم توجهی به اصول برنامه ریزی درسی از مهمترین آسیبهای برنامه های درسی در مرحله طراحی آموزشی است. دوره های دانش افزایی محدود، بهره گیری محدود از دیدگاه های نوین، از مهمترین آسیب های برنامه های درسی در مرحله فعالیتهای یاددهی یادگیری است.
بررسی تطبیقی برنامه درسی هنر در دوره ابتدایی در ایران و ژاپن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال هفدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۶۷
113 - 138
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر بر آن است که ضمن بررسی عمیق برنامه درسی هنر در ایران و ژاپن، هدف ها، اصول، رویکردها، محتوا، چگونگی اجرا، ارزشیابی و سایر ویژگی های آن ها را به گونه ای منطقی به تصویر بکشد. برای نیل به این مقصود، ابتدا مروری بر برنامه درسی هنر در هر دو کشور شده و پس از آن، با تأملی دوباره در این برنامه درسی، عناصر استنتاج و با مقایسه آن ها، تحلیل و نتیجه گیری انجام شده است. این پژوهش از نوع مطالعات تطبیقی است و با استفاده از روش جورج بردی انجام شده است. به طورکلی، نتایج مقایسه و ارزیابی نشان می دهند که اساساً تربیت هنری در نظام آموزشی کشور ما در مقایسه با کشور ژاپن، از یک سو با محدودیت های نظری و فکری، و از سوی دیگر با موانع و تنگناهای اجرایی و عملی دست به گریبان است. محدودیت های نظری ریشه در عدم اعتقاد و باور برنامه ریزان و کارورزان آموزشی به ضرورت و نقش ویژه تربیت هنری در شکوفایی قابلیت ها و استعدادهای مختلف دانش آموزان و تحقق هدف های نظام آموزشی دارد. به همین دلیل، تربیت هنری در کشور ما همواره دارای نقش و جایگاه فرعی و حاشیه ای در برنامه های درسی مدارس است. موانع اجرایی هم ناظر بر مشکلات و کمبودهای عمده ای است که در زمینه اجرای مناسب برنامه درسی هنر در مدارس وجود دارد.
بررسی جایگاه آموزش هنر بر مبنای جامعه در کتاب های درسی فرهنگ و هنر دوره اول متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال شانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۰
37 - 64
حوزههای تخصصی:
رویکرد آموزش هنر بر مبنای جامعه با توجه به اهمیت بحث تربیت هنری و به قصد برقراری ارتباط نزدیک تر بین جامعه، فرهنگ و آموزش، مطرح شده است. از این رو هدف مقاله، تبیین جایگاه آموزش هنر بر مبنای جامعه در برنامه درسی هنر دوره اول متوسطه است. این مقاله به روش تحلیل محتوای کیفی و کمی انجام گرفته است. جامعه و نمونه پژوهش با هم برابر بوده و شامل کتاب های درسی فرهنگ و هنر دوره اول متوسطه در سال تحصیلی 97-1396 بوده است. ابتدا مؤلفه های رویکرد آموزش هنر بر مبنای جامعه به روش تحلیل محتوای کیفی، از طریق کدگذاری و مقوله بندی کتاب های مورد مطالعه و رفت و برگشت با مبانی نظری پژوهش تدوین گردیده است که موجب استخراج چهار مؤلفه شده است. سپس کتاب های درسی فرهنگ و هنر دوره اول متوسطه ایران در سال تحصیلی 97 -1396 بر اساس آن مؤلفه ها به شیوه ی کمی تحلیل شده است. نتیجه تجزیه و تحلیل داده ها مبین آن است که از 1523 مورد واحد شمارش، در مجموع 369 مورد فراوانی در رابطه با این رویکرد می باشد که از این میان بیشترین تأکید بر مؤلفه «توجه به تفاوت های هنرهای قومی» (67/12 درصد) و پس از آن «معرفی هنر فرهنگ های بومی/ منطقه ای» (33/8 درصد) می باشد. دو مؤلفه دیگر، «دخالت دادن هنرهای بومی/ منطقه ای به عنوان تجربیات آموزشی» (95/2 درصد) و «استفاده از ظرفیت های انواع رسانه های آموزشی هنر مبتنی بر محیط» (26/0 درصد)، جایگاه درخور توجهی در این کتاب ها نداشتند.
تحلیل تطبیقی روش های تدریس و ارزشیابی در برنامه درسی هنر دوره ابتدایی ایران و کشورهای منتخب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال شانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۷
35 - 66
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تحلیل تطبیقی روش های تدریس و ارزشیابی در برنامه درسی هنر دوره ابتدایی ایران، برزیل، یونان و کره جنوبی انجام شد. روش پژوهش تطبیقی کیفی و انتخاب کشورها هدفمند بود. داده ها از طریق اسناد بالادستی و مدارک ملی آموزش و پرورش، گزارش های پژوهشی و مقالات فصلنامه های علمی گردآوری گردید. تحلیل داده ها بر اساس الگوی چهار مرحله ای بِردی انجام شد. نتایج مربوط به روش های تدریس نشان داد به طور مشترک هر چهار کشور بر استفاده از روش قصه گویی، بحث و گفتگو، موسیقی و سرودها، اجرای نمایش، بازدید از گالری های هنری و موزه ها و بهره گیری از سایت های اینترنتی تأکید دارند، حال آن که ارائه مدل برای نقاشی، سرمشق دادن برای خوشنویسی و تعریف پروژه فردی و گروهی مختص به ایران، بازی با خاک رس و توده های کاغذ، ساختن اشیا با چوب، ساختن عروسک های بومی و گردش در طبیعت مختص به برزیل، بازی های آموزشی مختص به یونان، روایت-گری، برگزاری نمایشگاه از فعالیت های هنری دانش آموزان و استفاده از رسانه های اینترنتی مختص به کره جنوبی می-باشد. نتایج مربوط به روش های ارزشیابی نیز مشخص کرد که ترجیح رویکرد کیفی، استفاده از پوشه کار، ثبت گزارش و مشاهده و قضاوت معلم از جمله اشتراکات است، در حالی که از نمایشگاه کاردستی، مباحثه با دانش آموزان درباره کیفیت آثار هنری و سنجش نگرش های هنری دانش آموزان در ایران، از پرسشنامه های انشایی و نظرخواهی از والدین در برزیل، از ارزشیابی اقدامات درون کلاسی و ارزشیابی فعالیت های خارج از کلاس در یونان و از فرایندمحوری و استفاده از چک لیست های مصوب در کره جنوبی استفاده می شود.
تبیین و بررسی نشانگرهای نوآوری محتوای برنامه های درسی هنر مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر تبیین و بررسی نشانگرهای نوآوری محتوای برنامه های درسی هنر است. پژوهش از نوع کاربردی و روش آن توصیفی- پیمایشی، با رویکرد ترکیبی است. جامعه پژوهش در بخش کیفی، جمعی از صاحب نظران آموزش هنر داخلی و خارجی و متخصصان برنامه های درسی در سطح کشور بودند، که به روش هدفمند و شبکه ای و با معیار اشباع نظری داده ها 19 نفر از آنان انتخاب شد، در بخش کمَی، شامل 1969 نفر از معلمان ناحیه های 1، 3 و 4 اصفهان بوند که 170 نفر به روش طبقه ای انتخاب شده اند. داده های پژوهش از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته گردآوری شد. برای تعیین روایی مصاحبه و پرسشنامه از روایی محتوا، و برای برآورد پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. یافته های کیفی بر اساس مقوله بندی و یافته های کمی با آمارهای توصیفی و استنباطی تحلیل شد. طبق نتایج تحقیق مهم ترین نشانگرها عبارت است از استقرار سامانه به روزکردن سرفصل های موجود، توجه به درس ها و موضوع های تلفیقی و همگرا، کاربست رویکرد دانش محوری بر پایه خلاقیت و با تأکید بر تقویت همزمان توانمندی های علمی و هنری در تدوین محتوا،توجه به تفاوت های فردی در حین فرایند تدوین محتوای برنامه درسی هنری، حاکم کردن قابلیت های هنری و زیباشناختی بر محتوای برنامه های درسی، توجه به آموزه های هنر اسلامی در راستای تدوین محتوا. یافته های پژوهش در بخش کمی نیز نشان داد میزان کاربست نشانگرهای نوآوری در محتوای برنامه های درسی هنری بیشتر از سطح متوسط است.
بررسی تطبیقی برنامه درسی هنر دوره ابتدایی در ایران و انگلستان
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تطبیقی برنامه درسی هنر دوره ابتدایی در ایران و انگلستان بوده است تا موجب شناسایی تفاوت ها و شباهت های میان این دو شده و در نهایت، فرصت ها و تهدیدهای موجود در برنامه درسی هنر کشف شود. این پژوهش از بُعد هدف، کاربردی و از نوع کیفی است که با روش توصیفی-تحلیلی و به کمک الگوی بِرِدی در چهار مرحله توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه انجام گرفته است. جامعه آماری این پژوهش شامل برنامه درسی هنر دوره ابتدایی در کشورهای جهان و نمونه آماری آن با توجّه به روش نمونه گیری هدفمند، برنامه درسی هنر دوره ابتدایی در ایران و انگلستان است. عمده ترین نتایج این پژوهش پس از مقایسه شباهت ها و تفاوت های موجود در چهار عنصر اهداف، محتوا، روش های تدریس و شیوه های ارزشیابی برنامه درسی هنر در کشور ایران و انگلستان، نشان می دهد که شباهت ها و تفاوت های قابل ملاحظه ای میان برنامه درسی هنر دوره ابتدایی هر دو کشور وجود دارد. شباهت ها بیشتر در محتوا و تفاوت ها بیشتر در اهداف، روش های تدریس و شیوه های ارزشیابی دیده می شود. همچنین، تحلیل یافته های این پژوهش نشان می دهد در حوزه عمل یا اجرای برنامه درسی هنر دوره ابتدایی، فاصله زیادی بین ایران و انگلستان در عناصرِ بررسی شده، دیده می شود.