مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
ظرفیت سازگاری
حوزه های تخصصی:
افزایش مواجهه با تغییر(پذیری) اقلیم، افزایش آسیب پذیری را در پی دارد و جامعه ای که ظرفیت سازگاری کم و حساسیت اقلیمی بالایی دارد مستعد آسیب بیشتر است. کاهش آسیب پذیری به سیاست و استراتژی های سازگاری وابسته است و طراحی و ارزیابی این استراتژی ها به اندازه گیری آسیب پذیری اقلیمی نیاز دارد. در این مطالعه با هدف توسعه شاخص آسیب پذیری اقلیمی، ابتدا نمره ی عامل مواجهه با تغییر(پذیری) اقلیم برای ایستگا ه های زابل، زاهدان، ایرانشهر و چابهار در دو دوره ی پنج ساله محاسبه شد. سپس نمرات عوامل ظرفیت سازگاری و حساسیت اقلیمی به کمک داده های سرشماری و سالنامه های 1385 و 1390 استان های کشور تعیین شد. با توجه به ماهیت مسئله آسیب پذیری و عوامل موثر آن، بر مبنای مدل ضربی- نمایی، شاخص آسیب پذیری اقلیمی طراحی شد. سپس برای چهار محدوده و کل استان، شاخص و درجات آسیب پذیری محاسبه شد. نتایج نشان داد هر چند ظرفیت سازگاری استان نسبت به قبل بیشتر شده ولی به دلیل افزایش مواجهه و حساسیت اقلیمی، میزان آسیب پذیری 3/16 درصد بالاتر رفته است. مساحت محدوده های خیلی زیاد آسیب پذیر از 5/57 درصد به 100 درصد کل استان افزایش یافته که بیانگر گسترش فضایی آسیب پذیری می باشد. نتیجه ی کلی اینکه کاهش آسیب پذیری نیاز به سنجش دقیق و مستمر آن، افزایش ظرفیت سازگاری و کاهش حساسیت های اقلیمی دارد.
تحلیل فضایی ظرفیت سازگاری سکونتگاه های روستایی شهرستان روانسر در مواجهه با خشکسالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناسایی سطح کلی ظرفیت سازگاری سکونتگاه های روستای نسبت به خشکسالی، به منظور مدیریت اثربخش روستاها از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است، چرا که با شناسایی و رتبه بندی توان سازگاری دهستان ها، اتخاذ استراتژی های مدیریتی متناسب جهت کاهش آسیب های ناشی از خشکسالی میسر می گردد. در این راستا، هدف کلی پژوهش حاضر اولویت بندی سطح ظرفیت سازگاری نسبت خشکسالی در بین چهار دهستان بخش مرکزی شهرستان روانسر در استان کرمانشاه است. به این منظور در تحقیق کمّی حاضر، پنج شاخص موثر و مهم سنجش ظرفیت سازگاری نسبت به خشکسالی یعنی میزان دانش سازگاری، به کارگیری استراتژی های سازگاری، وجود منابع و نهاده های لازم برای سازگاری، دسترسی به منابع و نهاده های لازم برای سازگاری و میزان مشاوره دریافتی در رابطه با روش های سازگاری، براساس بررسی ادبیات تحقیق، انتخاب گردید. سپس با استفاده از آزمون T تک نمونه ای یک طرفه، میزان تاثیرگذاری هر یک از شاخص های فوق الذکر بر ظرفیت سازگاری روستاییان از دیدگاه دهیاران بخش مرکزی شهرستان روانسر (N=48) که به روش سرشماری انتخاب شدند، بررسی و تایید گردید، در مرحله ی بعد برای تعیین وزن شاخص های مذکور، با استفاده از تکنیک گلوله برفی و روش نمونه گیری هدفمند، 10 نفر از خبره گان و کارشناسان جهاد کشاورزی شهرستان روانسر انتخاب و از نظرات آنان بهره گرفته شد. نتایج پژوهش با استفاده از تکنیک TOPSIS براساس شاخص های مذکور، نشان داد که مناطق روستایی دهستان های حسن آباد و زالواب در شهرستان روانسر استان کرمانشاه بیشترین ظرفیت سازگاری را نسبت به خشکسالی داشتند، در حالی که دهستان های بدر و دولت آباد به ترتیب ظرفیت سازگاری کمتری را نسبت به خشکسالی دارا بودند. یافته های این پژوهش می تواند توصیه هایی برای برنامه ریزان روستایی جهت مدیریت موثر بحران خشکسالی به منظور کاهش آسیب پذیری و ارتقای تاب آوری روستاییان داشته باشد
تحلیل واستخراج الگوهای جوی منجر به بارش های سنگین روزانه منطقه شمالی خلیج فارس مورد مطالعه: حوضه های آبریز حله و مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بارشهای سنگین ازجمله مخاطرات طبیعی هستند که پیش آگاهی ازرخداد آنها کمک بسزایی جهت کاهش آسیب های احتمالی می نماید. بارشهای سنگین اغلب برروی مساحت کم یاقلمروهای کوچک و درمقیاس زمانی روز، هفته و کمتر رخ میدهند.به منظور بررسی و استخراج الگوهایجویمنجربهبارشهایسنگینروزانه،داده های 37 ایستگاه باران سنجی و سینوپتیک (حوضه های آبریز مند و حله) طی یک دوره آماری 20 ساله(1371-1390) مورد استفاده قرار گرفت.درادامه با استفاده از رویکرد محیطی به گردشی ارتباط بارش های سنگین منطقه شمالی خلیج فارس (حوضه های آبریز مند و حله) با الگوهای سینوپتیک موردبررسی و تحلیل قرار گرفت. در این راستا،با استفاده از روش صدک ها برای تعیین بارش های سنگین و روش همبستگی لوند برای طبقه بندی نقشه های فشار تراز دریا استفاده شد. در نهایت با استخراج الگو ها،نقشه های تراز دریا،نقشه سطوح میانی و فوقانی جو در سطوح 500 و 300هکتوپاسکال،نقشه چرخندگی و خطوط جریان،نقشه حرکت قائم هوا (امگا) بررسی شد. با اعمال روش همبستگی لوند،پنج الگو از بارش های سنگین منطقه مورد مطالعه استخراج شد.نتایج حاصل از این یافته ها حاکی استکهسامانه های تأثیرگذار بربارش سنگین حوضه های آبریز حله و مند در منطقه شمالی خلیج فارس،در الگوهای اول،سوم و چهارم روز بارش که به ترتیب مصادف23 مارس 1996 ، 24مارس 1995 و 17نوامبر 1994بوده، کم فشار شرق دریای مدیترانه، دریای سیاه و جنوب دریای خزر با تاوایی مثبت که ناشی از استقرار ناوه در سطوح میانی و بالایی در سطح500 و 300هکتوپاسکال در وردسپهر است، الگوهای بارشی را به خود اختصاص می دهند. همچنین ایجاد یک الگوی دوقطبی از پرفشار عربستان با تاوایی منفی در انتقال رطوبت از آب های اطراف و منطقه سودان(اقیانوس هند،دریای سرخ،عرب، خلیج فارس و عمان) و همگرایی و همسویی باکم فشار شرق دریای مدیترانه و سیاه به عنوان عوامل صعود از این مناطق باعث ریزش بارش در این روزهای بارشی بودند. همچنین مشخص شد که در روز بارش الگوی دوم در روز 29فوریه 1996، ناوه دو دامنه ای در انتقال رطوبت از منطقه سودان و کم فشار شرق مدیترانه باعث همگرائی و همسویی این سامانه ها شده است.الگوی دو دامنه ای در بارش این روز تاییدی بر زبانه کم فشار شرق مدیترانه در همراهی با زبانه کم فشار شمال شرق و جنوب دریای خزر مهم ترین عامل ریزش بارش در این روز بوده، که با ناوه سطوح میانی(500) هکتوپاسکال و بالائی (300)هکتو پاسکال همراه شده است. در الگوی پنجم یعنی روز 21 مارس 2001 کم فشار شرق پاکستان با تاوایی مثبت و یک مرکز تاوایی منفی در مرکز ایران باعث ایجاد گرادیان فشار و شرایط محلی برای رخداد بارش شده است. لذا بارش در این روز از سیستم فشار سیاره ای تبعیت نمی کند. از دستاوردهای این تحقیق می توان به نقش کلیدی و موثر کم فشارهای شرق،شمال و جنوب دریای خزر در بروز بارش سنگین حوضه های مورد مطالعه اشاره نمود
آسیب پذیری اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی کشاورزان نسبت به خشکسالی: دشت بکان اقلید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد کشاورزی و توسعه سال بیست و هشتم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱۰۹
171 - 192
حوزه های تخصصی:
کشاورزان به شدت از خشکسالی های سریع تأثیر می پذیرند. با پاسخ های سازگاری مناسب می توان از پیامدهای منفی این پدیده کاست و همچنین، ارزیابی آسیب پذیری زیست بوم های اجتماعی و اقتصادی محلی به ایجاد این فرآیند کمک می کند. هدف مطالعه حاضر ارزیابی آسیب پذیری اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی در سطح خانوار و در چهار خوشه روستایی دشت بکان اقلید بود. اطلاعات مربوط به «در معرض واقع شدن»، «حساسیت» و «ظرفیت سازگاری» خوشه های روستایی از طریق مصاحبه های رو در رو با 122 خانوار کشاورز در تابستان 1397 جمع آوری شد. به منظور محاسبه شاخص آسیب پذیری، اجزای اصلی متغیرهای یادشده اندازه گیری و یکپارچه سازی شدند. نتایج نشان دهنده سطوح قابل توجه «در معرض خطر خشکسالی واقع شدن» و «حساسیت نسبت به این پدیده ناگوار» و اما «ظرفیت محدود برای سازگاری» در میان خوشه های فضایی و در نتیجه، آسیب پذیری زیاد اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی بوده و با این حال، سطوح آسیب پذیری در میان خانوارها به دلیل عوامل مختلف اجتماعی و اقتصادی مانند دارایی های معیشتی متغیر است. با توجه به محدود بودن ظرفیت سازگاری خانوارهای مورد مطالعه، به منظور رسیدگی به نیازهای خانوارهای بسیار آسیب پذیر، سیاست گذاری سازش از طریق رهیافت «ابتدا افراد ضعیف» لازم است.
سنجش ظرفیت سازگاری سکونتگاه های روستایی پیرامون دریاچه ارومیه (مورد مطالعه: شهرستان میاندوآب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه برای سازگار شدن با استرس های واقعی یا مورد انتظار و برای مقابله با پیامدها و بحران های طبیعی (خشکسالی، سیل، زلزله و غیره) توجه به ظرفیت سازگاری سکونتگاه های انسانی به ویژه در مناطق روستایی، از اهمیت بی بدیلی برخوردار است. بنابراین، هدف از این مقاله بررسی و سنجش میزان ظرفیت سازگاری نواحی روستایی نسبت به خشکیدن دریاچه ارومیه در شهرستان میاندوآب است. این پژوهش کاربردی و از لحاظ روش توصیفی – تحلیلی و برای جمع آوری داده ها از مطالعات کتابخانه ای و میدانی استفاده شد. 15 درصد از روستاهای این شهرستان با استفاده از سه معیار تعداد خانوار روستایی، توزیع جغرافیایی و موقعیت طبیعی به عنوان جامعه آماری انتخاب و سپس از این میان این روستاها با استفاده از فرمول کوکران تعداد 330 خانوار به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی تک نمونه ای، مدل تصمیم گیری کوپراس، تحلیل خوشه ای و آماره مورن I در نرم افزار GIS بهره گرفته شد. یافته ها نشان داد، 10 درصد روستاها (سه روستای گل سلیمان آباد، تازه کند حاصل قوبی و حاجی حسن) با ظرفیت سازگاری بالا، 67/6 درصد در سطح سازگاری متوسط، 33/13 درصد در سطح سازگاری پایین و 67/66 درصد روستاها که 20 روستای نمونه را شامل می شود، در وضعیت خیلی پایین از نظر ظرفیت سازگاری نسبت به خشکیدن دریاچه ارومیه قرار گرفتند. در ضمن الگوی فضایی شاخص های ظرفیت سازگاری در شهرستان میاندوآب بر اساس آماره مورن I از الگوی تصادفی پیروی می کند و روستاهای که دسترسی به منابع آب و سرمایه کافی و دسترسی سریع به شهر میاندوآب دارند از میزان ظرفیت سازگاری بالاتری برخوردار هستند و در کل میزان ظرفیت سازگاری روستاهای مورد مطالعه در سطح متوسط به پایین قرار دارد. امروزه برای سازگار شدن با استرس های واقعی یا مورد انتظار و برای مقابله با پیامدها و بحران های طبیعی (خشکسالی، سیل، زلزله و غیره) توجه به ظرفیت سازگاری سکونتگاه های انسانی به ویژه در مناطق روستایی، از اهمیت بی بدیلی برخوردار است. بنابراین، هدف از این مقاله بررسی و سنجش میزان ظرفیت سازگاری نواحی روستایی نسبت به خشکیدن دریاچه ارومیه در شهرستان میاندوآب است. این پژوهش کاربردی و از لحاظ روش توصیفی – تحلیلی و برای جمع آوری داده ها از مطالعات کتابخانه ای و میدانی استفاده شد. 15 درصد از روستاهای این شهرستان با استفاده از سه معیار تعداد خانوار روستایی، توزیع جغرافیایی و موقعیت طبیعی به عنوان جامعه آماری انتخاب و سپس از این میان این روستاها با استفاده از فرمول کوکران تعداد 330 خانوار به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی تک نمونه ای، مدل تصمیم گیری کوپراس، تحلیل خوشه ای و آماره مورن I در نرم افزار GIS بهره گرفته شد. یافته ها نشان داد، 10 درصد روستاها (سه روستای گل سلیمان آباد، تازه کند حاصل قوبی و حاجی حسن) با ظرفیت سازگاری بالا، 67/6 درصد در سطح سازگاری متوسط، 33/13 درصد در سطح سازگاری پایین و 67/66 درصد روستاها که 20 روستای نمونه را شامل می شود، در وضعیت خیلی پایین از نظر ظرفیت سازگاری نسبت به خشکیدن دریاچه ارومیه قرار گرفتند. در ضمن الگوی فضایی شاخص های ظرفیت سازگاری در شهرستان میاندوآب بر اساس آماره مورن I از الگوی تصادفی پیروی می کند و روستاهای که دسترسی به منابع آب و سرمایه کافی و دسترسی سریع به شهر میاندوآب دارند از میزان ظرفیت سازگاری بالاتری برخوردار هستند و در کل میزان ظرفیت سازگاری روستاهای مورد مطالعه در سطح متوسط به پایین قرار دارد.
تحلیل و ارزیابی شاخص امنیت آب (WSI) در حوزه آبخیز دشت نیشابور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
116 - 135
حوزه های تخصصی:
ناکامی و ناکارآمدی سیاست های گذشته مدیریت منابع آب موجب شده تا حرکتی برای بازنگری، آسیب شناسی و یافتن راه هایی برای افزایش کارایی مدیریت منابع آب و به دنبال آن افزایش امنیت آب آغاز گردد. ازآنجاکه عوامل زیادی بر امنیت آب تأثیرگذار است، شناخت این عوامل می تواند در ارتقای عملکرد مدیریت پایای منابع آب تأثیرگذار باشد. ازاین رو هدف از این پژوهش، تعیین شاخص امنیت آب (WSI) با کمک چهارچوب ارزیابی وضعیت امنیت آب در مقیاس حوزه آبخیز به منظور تجزیه وتحلیل جامع مسئله بحران آب و پیامدهای ناشی از این کم آبی در حوزه آبخیز دشت نیشابور است. جامعه آماری موردمطالعه 125 نفر از کشاورزان حوزه است که حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران تعیین و با روش نمونه گیری تصادفی با افراد مصاحبه گردید. همچنین پرسش نامه های عامل نهادی نیز با روش نمونه گیری گلوله برفی از کارشناسان سازمان های مرتبط با آب تکمیل گردید. نتایج نشان می دهد در بین 5 معیار اصلی شناسایی شده جهت ارزیابی امنیت آب، معیار اقتصاد آب در طول 3 دوره آماری موردمطالعه (1390-1391، 1395-1396 و 1398-1399) روند افزایشی داشته و در سال آبی 1398-1399 بیشترین مقدار را به خود اختصاص داده است. اما به طورکلی روند وضعیت امنیت آب کلی در حوزه آبخیز دشت نیشابور طی 10 سال گذشته روند کاهشی داشته و در وضعیت ضعیف قرار دارد. بنابراین، در صورت توجه سازمان های دست اندرکار در مدیریت منابع آب به معیارهای اثرگذار بر مفهوم امنیت آب، با بهره گیری و پیاده سازی چهارچوب ارائه شده در این پژوهش، می توان با آسیب شناسی صحیح و به موقع، ارتقای ظرفیت سازگاری و تدوین برنامه های عملیاتی مؤثر، به مدیریت پایاتر و جامع منابع آب در حوزه های آبخیز کشور دست یافت.
تغییرات مکانی سیستم های اجتماعی- بوم شناختی با استفاده از ارزیابی چندمعیاره در شمال استان اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روستا و توسعه سال ۲۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
157 - 182
حوزه های تخصصی:
یکی از الزامات توانمندسازی بهره برداران مرتع و برطرف کردن چالش های اجتماعی، اقتصادی و بوم شناختی، تحلیل روابط بهره برداران و محیط اطراف آن ها است. رابطه دوطرفه و تعامل انسان و طبیعت به عنوان سیستم های اجتماعی-بوم شناختی شناخته می شوند. آسیب پذیری، تاب آوری و ظرفیت سازگاری به عنوان سه ویژگی مرتبط با سیستم اجتماعی-بوم شناختی مشخص شده است. لذا، هدف از این پژوهش بررسی تغییرات مکانی سیستم های اجتماعی-بوم شناختی بر اساس معیارهای آسیب پذیری، تاب آوری و ظرفیت سازگاری و اولویت بندی دهستان های شمال استان اردبیل با استفاده از ارزیابی چندمعیاره است. بر اساس هدف تحقیق و ابعاد مختلف سیستم های اجتماعی-اکولوژیک، زیرمعیارهای پژوهش انتخاب شد. در ادامه مقادیر زیرمعیارها با استفاده از نقشه های پایه، اطلاعات اقلیمی و نیز تهیه پرسش نامه به دست آمد. با توجه به ماهیت متفاوت معیارها، مقادیر آن ها در هر دهستان با استفاده از روش حداکثر استاندارد شد. در ادامه رویکردهای مختلف وزن دهی در ارزیابی و اولویت بندی دهستان ها به کار گرفته شد. نتایج نشان داد شاخص سیستم های اجتماعی-بوم شناختی دهستان های دشت، لاهرود، قره سو، مشگین غربی و مشگین شرقی در هر چهار حالت (با وزن دهی یکسان، تأکید بر معیار آسیب پذیری، تأکید بر معیار تاب آوری و تأکید بر معیار ظرفیت سازگاری) نسبت به سایر دهستان ها وضعیت مطلوب تری دارند.