مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
اوباما
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
245 - 265
حوزههای تخصصی:
سیاست ها و رویکردهای اعلامی اوباما علی رغم تاکید بر همکاری های اقتصادی، ظرفیت سازی های جدید منطقه ای و بین المللی، دموکراسی، حقوق بشر، چندجانبه گرایی و تاکید بر قدرت هوشمند، دارای نتایج واقع بینانه بود و در مقابل رویکردهای یکجانبه، تهاجمی ترامپ که بر ارزش های آمریکایی تاکید دارد. در دولت ترامپ منافع ملی به عنوان عامل اصلی تأثیرگذار بر سیاست خارجی است. هدف از این پژوهش این است که با استفاده از روش توصیفی تحلیلی در جهت آزمون فرضیه از منابع مکتوب و مجازی با گردآوری اطلاعات و داده ها در کنار به کارگیری از گزارهای نظریه رئالیسم تدافعی و تهاجمی، به این سوال پاسخ دهد که براساس رویکرد رئالیسم تهاجمی و تدافعی چگونه می توان رویکرد ایالات متحده امریکا به نظام بین الملل در دوران ریاست جمهوری اوباما و ترامپ را تبیین کرد؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که سیاست خارجی اوباما علی رغم رعایت اصول رئالیسم، با توجه ویژه و هوشمندانه به منافع داخلی و قدرت نظامی، اهمیت دیپلماسی و قدرت نرم، توانمندی های عملکردی نهادها و سازمان های بین المللی را افزایش داده است. درحالی که سیاست خارجی ترامپ نتایجی مانند افزایش اهمیت قدرت سخت، کاهش اهمیت دیپلماسی و مذاکره، کاهش اهمیت نهادهای بین المللی، تسهیل روند حرکت به سوی نظم چند قطبی، افزایش بدبینی به روندهای امنیتی، شکل گیری رقابت های تسلیحاتی جدید بین المللی و منطقه ای و در نهایت افزایش سطح اختلافات دارد.
تحولات داخلی افغانستان و تغییر در راهبرد سیاست خارجی آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«راهبرد ضدتروریسم» بوش، «راهبرد ضدشورش» اوباما و «راهبرد صفرپایه» ترامپ سه راهبرد جداگانه دولت آمریکا در سه دوره ریاست جمهوری در افغانستان است که سرانجام با خروج نیروهای آمریکایی، به پذیرش قدرت همان گروهی منجر شد که 20 سال پیش در سال 2011 با هدف نابودی دولت طالبان به روند حضور شکل داد. در این نوشتار ضمن تلاش برای ارائه شواهد تأییدکننده این تغییر راهبرد و تعارض آن با راهبردی کلان و با کانون بودن یکی از سطح های تحلیل نظریه روزنا که تمرکز خود را به تحولات محیط داخلی افغانستان قرار می دهد؛ به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که شواهد تغییر در رویکرد سیاست خارجی آمریکا پیرامون افغانستان در سه دوره یادشده کدامند و چه رابطه ای میان تحولات داخلی افغانستان با این تغییرها وجود دارد؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که نقش گروه های معارض داخلی و قدرت یابی آن ها در این سه دوره مهم ترین عامل ایجاد تغییر رویکرد سیاست خارجی آمریکا در دوران بوش، اوباما و ترامپ است. یافته های این نوشتار با توجه به اسناد بالادستی آمریکا نشان می دهند که پیگیری راهبردهای متعارض با اهداف اولیه ناشی از شکست راهبردی در سیاست خارجی آمریکا در برابر اقدام های گروه های مسلح مانند طالبان ، قدرت یابی آن ها و هزینه های روزافزون بوده است. با توجه به رویکرد بررسی مقایسه ای و تمرکز بر مرحله توصیفی آن، روش مورد استفاده در این نوشتار کیفی و از نوع مقایسه ای است.
سیاست نرم افزاری ایالات متحده در خاورمیانه؛ مقایسه جورج بوش و باراک اوباما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۶ تابستان ۱۳۹۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۲)
437 - 452
حوزههای تخصصی:
در طول سال های گذشته سیاست خارجی ایالات متحده شاهد دگرگونی هایی بوده است. اما بی تردید حادثه یازدهم سپتامبر موجد مهم ترین تغییرات در اصول، استراتژی و حتی ابزارها و تاکتیک های سیاست خارجی آمریکا شده است. ناکامی بوش در دستیابی به اهداف خود در خاورمیانه، بحران در اقتصاد آمریکا و اوج گیری نارضایتی افکار عمومی نسبت به وضع موجود، موجد دگرگونی دیگری در سیاست خارجی آمریکا گشت و باراک اوباما با وعده تغییر، نماد و نمودِ این دگرگونی در سیاست گذاری خارجی ایالات متحده شد. اوباما به رغم تمرکز بر خاورمیانه، راهبرد ها و تاکتیک هایی متمایز از بوش و نو محافظه کاران در پیش گرفت. بی تردید نرم افزارگرایی در استراتژی نومحافظه کاران و دموکرات ها با شدت و ضعف وجود داشته است. اما اولویت بندی های متفاوت این دو هیئت حاکمه در ایالات متحده در مورد کار بست این استراتژی در قیاس با استراتژی سخت افزاری محل بحث و مناقشه است. به نظر می رسد توسل به اصول و قواعد قدرت نرم در مباحث امنیتی چندان مورد توجه نومحافظه کاران نبوده و این موضوع در نظر ایشان غیر اصیل و فرعی تلقی می شود. اگرچه بوش و اوباما از چشم اندازهای متفاوت گفتمانی به سیاست خارجی می نگرند، اما در نهایت، دکترین اوباما تا اندازه ای استمرار سیاست های پیشین، ولی با ابزار متفاوت و در قالب نرم افزاری قدرت است. بنابراین، تغییر مد نظر وی نیز عمدتاً مبتنی بر استفاده از قدرت هوشمند و باز تولید ابزارهای دیپلماتیک خواهد بود.
سیاست خارجی اوباما در آمریکای لاتین: تداوم یا تغییر؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۷ پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۷
747 - 768
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در پی بررسی و مطالعه سیاست خارجی باراک اوباما در دوره اول ریاست جمهوری (2012-2008) در قبال آمریکای لاتین می باشد و اینکه آیا تغییری که اوباما در مبارزه انتخابات ریاست جمهوری مطرح کرده بود در مورد آمریکای لاتین اتفاق افتاده است یا سیاست خارجی ایالات متحده تداوم سیاست های گذشته بوده است. کشورهای آمریکای لاتین به انتخابات سال 2008 ایالات متحده به عنوان نقطه عطف در تاریخ آمریکا و سیاست خارجی این کشور نگاه می کردند و انتظار داشتند تغییرات اساسی در رویکردهای ایالات متحده اتفاق بیفتد. اوباما در مبارزه انتخاباتی خود کوبا و ونزوئلا را تهدید نکرد و بیشتر به دیپلماسی چندجانبه تأکید کرد و به جای استفاده از واژه "حیاط خلوت" از واژه "همسایگان" استفاده می کرد. لذا کشورهای آمریکای لاتین نیز از پایان مداخله گری ایالات متحده[1] سخن می گفتند. این در حالی بود که به دلیل سیاست های مداخله جویی در ادوار گذشته به ویژه در دوران بوش پسر موج ضد ایالات متحده آمریکا در آمریکای لاتین شکل گرفته بود. با اعلام "مأموریت کامل شده"[2] از سوی اوباما در عراق، کشورهای آمریکای لاتین امیدوار بودند که چنین تغییری در قبال آن ها نیز اتفاق بیفتد.
مقایسه سیاست های امنیت سایبری رؤسای جمهور آمریکا (2000-2020)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال دوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۸)
75 - 104
امروزه، فضای سایبر به یکی از مهم ترین ابعاد امنیت بدل گشته است به طوری که با رشد و توسعه ی فناوری سایبری، شاهد افزایش خطرات در این عرصه هستیم. بازیگران مختلفی اعم از دولتی و غیردولتی در این حوزه ظهور کردند و هر کدام به نحوی و بر اساس اهداف خود علیه امنیت ملی آمریکا دست به اقداماتی زده اند. از این رو موضوع امنیت سایبری در سیاست گذاری رهبران آمریکا جایگاه شایان توجهی یافت. لذا از دوران ریاست جرج بوش پسر تغییر و تحولات در امنیت ملی با نگاه به کنترل فضای سایبر و تهدیدات احتمالی آن تا به امروز، دارای ویژگی هایی بوده است. در دوره ی ریاست جمهوری اوباما و ترامپ نیز رویدادهایی در این عرصه به وقوع پیوست. لذا در این نوشتار به دنبال این هستیم که نشان دهیم نوع سیاست و استراتژی رؤسای جمهور آمریکا در قبال این گونه تهدیدات از چه ویژگی هایی برخوردار بوده است. در پاسخ به این سوال نیز، نشان می دهیم که استراتژی سایبری آمریکا در دوران بوش، حالتی تدافعی و حاشیه ای داشت، در دروان اوباما به سمت گسترش و توسعه ی داخلی و بین المللی رفت و نهایتا در دوران ریاست ترامپ، علنا رویکردی تهاجمی برای آن اتخاذ شد. این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با روش مطالعه اسنادی و استفاده از منابع کتابخانه ای اعم از مکتوب و الکترونیکی و تحلیل محتوای کیفی آن ها نگاشته شده است.
پویایی های سیاسی منطقه خاورمیانه و استراتژی کلان امریکا (2024- 2008)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۹
61 - 80
حوزههای تخصصی:
تحولات برخی مناطق از جمله خاورمیانه در تغییر و تحول استراتژی کلان امریکا از اهمیت خاصی برخوردار است. پژوهش حاضر درصدد است تا نقش پویایی های منطقه خاورمیانه را بر استراتژی کلان امریکا در طی سالهای 2008 تا 2024 مورد ارزیابی قرار دهد که مشخصاً بر پویایی های سیاسی خاورمیانه متمرکز می شود. پرسش محوری پژوهش این است که پویایی های سیاسی خاورمیانه چگونه باعث تغییر استراتژی کلان امریکا در طی سال های 2008 تا 2024 شده است؟ نتایج تحقیق نشان داده است که هزینه های ناشی از وقوع جنگ در عراق و افغانستان، ظهور گروه های تروریستی، رقابت قدرت های منطقه ای نظیر ایران و عربستان و سایر کشورهای عربی، تحولات بیداری اسلامی پس از سال 2011 و مداخله و مشارکت بازیگران فرامنطقه ای و منطقه ای در امور سایر کشورها باعث شد تا ایالات متحده تلاش کند به جای حضور در منطقه خاورمیانه، چالش های خاورمیانه را بدون حضور نظامی و با موازنه از راه دور یا توازن فراساحلی مدیریت کند. در مقاله حاضر از چارچوب مفهومی توازن فراساحلی و روش تبیینی تکوین استفاده می شود.