برداشت از پیشینه طرح ها در حوزه معماری به عنوان امری رایج، از یک سو دچار تابوی «تقلیدی بودن»، و از سوی دیگر دچار اتهام «بدعت گذاری» است. در این زمینه تاکنون به سه مسئله «استخراج دانش کاربردی از پیشینه ها»، «تعریف برداشت صحیح از پیشینه ها» و «ابهام زدایی از تفاوت آموزشی و تحقیقی بودن مطالعه موردی» پرداخته شده است. آنچه همچنان معنای «برداشت صحیح از پیشینه های معماری منظر» را نیازمند تحقیق بیشتر می کند، اجتناب ناپذیری تفسیر به واسطه نقش فاعل شناسا در معماری منظر است. پرسش تحقیق حاضر این است که اجتناب ناپذیری تفسیر چه تأثیری بر معنا و روش برداشت صحیح از پیشینه های معماری منظر دارد؟ هدف این تحقیق، کاهش موانع نظری است که می تواند توان تولید دانش این دیسیپلین را دچار اختلال کند. برای این کار، ابتدا مفهوم «تولید دانش» تدقیق می شود. سپس «شرایط پیشینه ها به عنوان منبعی از دانش» از یک سو و «شرایط محقق به عنوان فاعل شناسای مداخله گر» از سوی دیگر به عنوان مؤلفه های تشکیل دهنده «برداشت» در قالب چارچوبی نظری تدوین می شوند. در نهایت موضع معماری منظر در مقایسه با این چارچوب تبیین می شود. نتایج نشان می دهد برای تولید دانش در دیسیپلین معماری منظر می توان -علاوه بر چهار شکل برداشت «بی قاعده»، «سطحی»، «عمیق» و «ساختاری» که در تحقیقات گذشته برای معماری تبیین شده است- به سطحِ دیگری از برداشت به شکل «پیوستاری» نیز توجه داشت. سطحی که به کمک دو فنِ «سه سویه سازی» و «تبلور»، می تواند افق های تازه ای در معماری منظر برای مواجهه با مسائل دارای تعدد تفسیرِ فاعل شناسا، و تأمین اعتبار یافته ها باز کند.