مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
حس تعلق
حوزه های تخصصی:
حس مکان یعنی تجربه و درک خاص از یک قرارگاه ویژه که جهت گیری شخص را نسبت به یک مکان با احساسی از تفاوت، جهت یابی و درک فضایی مشخص می کند. در این مقاله حس مکان به عنوان یک پایگاه نظری در حوزه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. از صاحب نظران در این زمینه می توان رلف (1976)، توان (1977، 2002)، استیل (1981)، شامای (1991) و آلتمن و لاو (1992) را در حوزه های مختلف برشمرد. از اهداف این نوشتار مشخص کردن چارچوب های این حوزه و کاربردی کردن آن در زمینه معماری و شهرسازی برای طراحان است.
در راستای تحقق اهداف مذکور، این نوشتار به بررسی مفاهیم ارتباط انسان و مکان، پیوند انسان و مکان از نظرگاه های مختلف و در نهایت به حس مکان با رویکردی کالبدی که بیشتر در اختیار طراحان و قابل کنترل است، می پردازد.
دستاورد اصلی این مقاله را می توان در ذکر این نکته دانست که از لحاظ کالبدی، محیطی که دارای کاراکتر مشخص و متمایز باشد، در آفرینش حس مکان موفق تر است.
فناوری های جدید نورپردازی و ارتقای حس تعلق شهروندان (مطالعه موردی: بدنه های شهری تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حس تعلق، از جمله مفاهیم مهم و مؤثر در ارتباط انسان و محیط است. این مفهوم، ناشی از احساس های فرد نسبت به مکانی است که با آن ارتباط برقرار می کند. از نگاه جغرافیای انسانی، حس تعلق، نقشی اساسی در ارزیابی کیفیت محیط و منظر شهری در شهرهای معاصر دارد. عوامل مختلفی از جمله رویکردهای شناختی، احساسی، کالبدی و اجتماعی، حس تعلق و دلبستگی به مکان را به وجود می آورند که در این پژوهش، به مفهوم کالبدی- اجتماعی حس تعلق در منظر شهری توجه شده است. امروزه با گسترش زندگی شبانه، مفاهیم مربوط به کیفیت مکان مناظر شهری در شب نیز همانند روز، اهمیت یافته اند. هدف این پژوهش، ارزیابی رابطة نحوة نورپردازی با یکی از عوامل کلیدی سنجش کیفیت مکان، یعنی مفهوم حس تعلق است و نقش فناوری های جدید نورپردازی در ارتقای مفهوم کالبدی- اجتماعی حس تعلق و تأثیر آن در تبدیل محیط به شهری انسانی تر را بررسی می کند. به این منظور، عوامل فنی و تکنیک های نورپردازی در 14 نمونه از بدنه های شهری- که به صورت خوشه ای در دو منطقه از شهر تهران انتخاب شدند- ارزیابی شدند. پژوهش از نوع پیمایشی است که در آن، برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه بهره گرفته شده است و سپس داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون همبستگی تحلیل شده اند. یافته ها نشان دهندة آن است که به کارگیری فناوری های جدید نورپردازی در رونق معماری شبانه و درنتیجه، ارتقای حس تعلق شهروندان تهرانی سهم بسزایی دارد.
بازتاب حس تعلق به مکان در طراحی سرای محله کوهسار تهران
حوزه های تخصصی:
توسعه شهرهای امروزین در قالب شهرک ها و مجتمع ها صورت می گیرد. ساختار محلّه، هویت محلّه ای در انبوه برجها و بلند مرتبه های مدرن گم شده است. شهروند خود را منفک از محله می داند و محلّات، تهی از هویت و احساس تعلق شده اند. این گسست در کنار پیچیدگی زیاد موضوعات و مسائل بشریت باعث تهی و برهنه شدن معماری شده است. هدف این نوشته طراحی سرای محله کوهسار، با رویکرد رویکرد ارتقا حس تعلق در میان ساکنان محله می باشد. محله کوهسار به علت قرارگیری در بخش شمال و مجاور مناطق گردشگری تهران و فقدان سرای محله برای این منظور انتخاب شده است. در فرآیند انجام پژوهش در گام اول با انجام مطالعات اسنادی، مولفه های اصلی پژوهش استخراج و بر اساس آن پرسش نامه تدوین شد. پرسشنامه میان ساکنین محله توزیع و نتایج آن استخراج شد. نهایتاً مدلی از تحقیق با استفاده از نرم افزار spss و آزمون های T Student و Pearson استخراج شد که بیانگر آن است که میان میزان حس تعلق محله ای و مدت اقامت، علاقه مندی به تنوع عملکردی وعناصر طبیعی رابطه همبستگی برقرار است. با شناخت اهمیت ملاحظات محیطی و نتایج به دست آمده از پژوهش نظری، اسناد معماری و نقشه های لازم ارائه شده است. در این طرح تلاش شده تا فضاهای اصلی و جانبی با الهام از الگوهای کالبدی و هندسی درخور در کلیتی یکپارچه، انگاره ای معمارانه از مفاهیم مورد مطالعه را ارائه دهند.
رنگ وتأثیرآن برهم افزایی حسِ تعلقی مکان در فضاسازی مکان معماری اسلامی
انسان به دنبال یافتن پاسخ برای نیازهای خود در محیط می باشد و درصورت عدم تأمین این نیازها از مکان، احساس عاطفی مثبتی بین فرد و مکان بوجود نخواهد آمد. بالعکس، هر چقدر محیط در تأمین سطوح مختلف نیازهای انسانی تواناتر باشد، به همان نسبت فرد ارتباط خود با محیط را مؤثر دانسته و نهایتا معنای استنباطی مثبتی به همراه خواهد داشت. هرچقدر سطوح تأمین این نیازها، براساس هرم نیازهای انسانی مازلو در قسمت های فوقانی هرم اتفاق می افتد، به همان نسبت معنای محیطی عمیق تری شکل خواهد گرفت. در درجات بالاتر حسِ تعلق از محیط، به سمت عوامل احساسی-عاطفی که بیانگر عمق ارتباط فرد با محیط می باشد، پیش خواهدرفت. واژه-هایی نظیر تعلق به مکان، دلبستگی به مکان و تعهد به مکان که بیانگر نوعی از درهم تنیدگی احساسات و عواطف انسانی نسبت به محیط می باشد. رنگ و تأثیر آن بر هم افزایی حس تعلقی مکان دربردارنده مباحث گوناگونی پیرامون رنگ و روح مکان است. هدف از این پژوهش بررسی تأثیر رنگ بر چگونگی حسِ تعلق به مکان معماری و نیز جایگاه رنگ از منظراندیشه اسلامی در محیط کالبدی است. روش تحقیق بر پایه روش تحلیلی- توصیفی استوار است. جمع آوری داده ها به روش اسنادی، استفاده از کتب، اسناد و مقالات در زمینه حسِ تعلق به مکان و رنگ در معماری اسلامی است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که فضا تبلور مکان و یکی از مشخصه های بسیار مهم آن است. مکان بخشی از فضاست و تعلق مکانی است که می تواند ساختمان را تبدیل به معماری کند و معماری است که می تواند جا را به مکان مبدل کند. در واقع حس کلی که پس از ادراک و قضاوت نسبت به محیطی خاص در فرد ایجاد می شود را حسِ مکان گویند و آن پیوند و احساس خوشایندی که بین افراد و مکانی خاص شکل می گیرد را حسِ تعلق به مکان گویند. عوامل تشکیل دهنده حسِ مکان عبارتند از: عوامل ادراکی و شناختی _ عوامل کالبدی. مهم ترین عوامل کالبدی مؤثر در ادراک و حسِ مکان عبارتند از: فاصله، بافت، رنگ، بو، صدا و تنوع بصری است. از عناصر مهمی که در بسیاری از تمدن ها معانی نمادین و رمزی دارند عنصر رنگ است. رنگ در هنر اسلام و به خصوص در نگارگری ایرانی عنصری بسیار مهم و تأثیرگذار محسوب می شود. رنگ زیبایی های هستی و شناخت ابعاد آن را از طریق تفاوت ها نمایان می کند. بدون رنگ و جهان رنگ ها، سردی و افسردگی و بی نشاطی در همه جا رخ می نمایاند
ارزیابی بافت های تاریخی بر پایه هنجار حس تعلق به مکان (نمونه مطالعاتی: محله سرچشمه گرگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه باکاهش بستر مناسب برای رویداد وقایع شهری و تعاملات اجتماعی، از هیجانات تعلق زای شهروندان به محیط کاسته شده و شهرها جز بستری برای رفت وآمدهای مکرر نیستند. محله سرچشمه به عنوان بستر پژوهش، با توجه به موقعیت قرارگیری و پتانسیل های ویژه درون خود به دلیل بی توجهی مدیران شهری و شهروندان، سرزندگی سابق خود را از دست داده و به علت غفلت و ناآگاهی از این میراث گران بها، دچار ضعف و ناسامانی های متعددی شده است. لذا هدف پژوهش موردنظر ارزیابی محله سرچشمه بر اساس میزان مطلوبیت هنجارهای حاصل از مبانی نظری حس تعلق به تفکیک ابعاد ذهنی، کارکردی و کالبدی است. جهت استخراج معیارهای موثر برتحقیق بااستفاده از مطالعات کتابخانه ای، مبانی نظری موضوع مطالعه شده و درقالب چهارچوب نظری پژوهش ارائه گردید. لذا روش تحقیق مورد استفاده در این بخش، کیفی است. در مرحله بعد بااستفاده از پرسش نامه، مشاهدات میدانی و مصاحبه، به بررسی و تحلیل چهارچوب نظری پژوهش در محله سرچشمه پرداخته شد که نتایج حاصل از پرسش نامه با استفاده ازآزمون T تک متغیره در نرم افزار Spss تجزیه وتحلیل گردید. سپس جهت تعیین میزان مطلوبیت هر هنجار از تکنیک سلسله مراتبی و نرم افزار Expert choice استفاده شد و در نهایت هنجارها براساس بازه بندی طیف لیکرت طبقه بندی شدند. بنابراین در این بخش روش تحقیق بکاررفته شامل روش کمی است. دستاوردهای مقاله نشان می دهد که 6 هنجار امنیت، بومی گرایی، خوانایی و نمایانی، دلبستگی به مکان، محصوریت و تمایز شخصیتی از وضعیت خوبی در محله برخوردارند. با نگاه کلی بر امتیازات هنجارهای ابعاد سه گانه ذهن، کارکرد و کالبد به این نتیجه می رسیم که محله سرچشمه از نظر ریخت و کالبد وضعیت بهتری نسبت به دو بعد دیگر دارد. همچنین اکثر هنجارها وضعیت متوسطی در محله داشته که در مراحل بعد نیاز است تا مسئولان نسبت به اتخاذ راهکارهای مناسب برای تقویت احساس تعلق جمعی و هنجارهای جامعه تدابیری بیاندیشند.
تبیین حس تعلق به مکان و هویت در فضاهای شهری با تاکید بر بازارهای سنتی
منبع:
معماری شناسی آذر ۱۳۹۷ شماره ۳
10-17
حوزه های تخصصی:
فضاهای شهری مکان هایی برای برقراری ارتباطات و تعامل جوامع انسانی هستند که افراد با علایق و خواست های متفاوت گرد هم می آیند. بازارها و مراکز تجاری به عنوان یکی از مهمترین فضاهای شهری که به اشکال مختلف در کالبد شهرها تبلور یافته اند، جز مهمی از سیستم فضای شهری محسوب می شوند. حس تعلق مکان به عنوان پیوندی مؤثر که مردم با قرارگاه های مکانی برقرار می کنند تعریف می شود، جایی که آن ها تمایل به ماندن دارند و جایی که آن ها احساس راحتی و امنیت دارند. این حس به گونه ای به پیوند فرد با مکان منجر می شود که انسان خود را جزئی از مکان می داند و بر اساس تجربه های خود از نشانه ها، معانی، عملکردها، شخصیت و نقشی برای مکان در ذهن خود متصور می سازد. خلق فضای شهری مؤثر، کارآمد و پویا که با نیازهای اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی، فیزیکی، اقتصادی و ... مردم جامعه هماهنگ باشد، همواره دغدغه کار بسیاری از برنامه ریزان و طراحان شهری بوده است. هدف از این پژوهش شناخت و تبیین مفهوم حس تعلق به مکان، ابعاد مختلف و مولفه های آن در فضاهای شهری و بازارهای سنتی و در نهایت ارائه یک مدل مفهومی در چارچوب مولفه های سازنده حس تعلق به مکان در بازارها بوده است. روش و نگرش حاکم بر این مقاله مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای- اسنادی و تحلیلی است که در ابتدا به مرور مفاهیم و تعاریف و نظریات مرتبط پرداخته، سپس با تبیین مولفه ها و شاخص های شکل دهنده حس تعلق به مکان در فضاهای شهری و بازارهای سنتی، مدل مفهومی جهت ارزیابی این فضاها ارائه گردیده است. پس از بررسی مطالب فوق این نتیجه حاصل شد که حس تعلق به مکان که عامل مهم در شکل گیری پایه های ارتباطی استفاده کنندگان و محیط می باشد، نهایتاً منجر به ایجاد محیط های با کیفیت می گردد. در این بین عواملی نظیر: عوامل کالبدی، کارکردی، اجتماعی و ادراکی که خود دارای ریز معیارهایی نیز هستند، مهمترین مولفه های شکل دهنده حس تعلق به مکان می باشد.
حس تعلق به خوابگاه؛ مطالعه موردی دختران دانشگاه های دولتی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خوابگاه، عرصه ای نیمه عمومی است که در آن عده ای از همسالان درگیر تعاملات بین فرهنگی می شوند. این تعاملات می تواند تأثیر مثبت یا منفی ای بر زندگی فرد بگذارد و از او در برابر تصمیم گیری های زندگی اجتماعی اش، فردی مستقل یا منفعل بسازد. هدف اصلی این مقاله به تصویر کشیدن زندگی خوابگاهی است. پرسش ما این است که آیا دانشجویان دختر، به خوابگاه حس تعلق دارند؟ حس تعلق از این نظر اهمیت دارد که ازیک سو شرایط مناسب باعث ایجاد این حس می شود و از سوی دیگر، در صورت وجود حس تعلق به یک مکان، فرد برای بهبود وضعیت آن تلاش خواهد کرد. عوامل مهمی ازجمله امنیت، حریم خصوصی فرد، تعامل مثبت با دیگران مهم (هم اتاقی ها و مسئولان خوابگاه)، و قوانین، در شکل گیری حس تعلق مؤثر هستند. در این مقاله از طریق روش داستان زندگی با 60 دانشجوی دختر ساکن خوابگاه های دانشگاه های تهران، تربیت مدرس، الزهرا، و شهید بهشتی در تمام مقاطع تحصیلی مصاحبه کرده ایم. عوامل انسانی، مکانی، و زمانی در شکل گیری حس تعلق در خوابگاه مؤثر هستند. عوامل مهمی ازجمله رشته تحصیلی، مقطع تحصیلی، فرهنگ، و نوع جامعه پذیری افراد، سن، ویژگی های فردی مانند درون گرا و برون گرا بودن فرد و به میزان بسیار اندکی قومیت، بر شکل گیری این حس تأثیر می گذارند. همچنین، بررسی های ما نشان می دهد که به دلیل نداشتن حریم خصوصی، مشکل در ایجاد و برقراری ارتباط با مسئولان و هم اتاقی ها، و محدودیت های ناشی از قوانین خوابگاه، حس تعلق به خوابگاه در بسیاری از دانشجویان پایین است. در پایان، راهکارهایی برای بهبود شرایط زندگی در خوابگاه ارایه شده است.
کنکاشی پیرامون مولفه های اثرگذار در ایجاد حس تعلق به مکان در فضاهای شهری (با تاکید بر مولفه های کالبدی و محیطی)
حوزه های تخصصی:
امروزه ضرورت شناخت مولفه های تاثیر گذار بر کیفیت فضاهای شهری به منظور پاسخگویی به نیاز های شهروندان در راستای ارتقای حضور و سطح تعاملات اجتماعی آنها، بیش از پیش مهم جلوه می نماید. آشنا پنداری شهروند با محیط در فرآیندی از تجربه و آموزش ایجاد شده و تفاوت حس مکان در اشخاص و در شهرها و بافت های مختلف شهری نتیجه تفاوت تجربیات حاصل از فعالیت ها و فضاها است. با توسعه جوامع انسانی و تغییر شیوه سکونت و زندگی مردم، توجه معماران، طراحان و برنامه ریزان به کیفیت فضاها و محیط های ساخته شده افزایش یافته و نقش طراحی به عنوان ابزاری برای شکل دادن به محیط زندگی مطلوب و پاسخگویی به توقعات و نیازهای انسان اهمیت بیشتری یافته است. یکی از معانی مهم در ارتقاء کیفیت محیط های انسانی، حس تعلق به مکان می باشد. این حس که عامل مهم در شکل گیری پایه های ارتباطی استفاده کنندگان و محیط می باشد، نهایتاً منجر به ایجاد محیط های با کیفیت نیز خواهد گردید. حس مکان از جمله مفاهیمی است که شناخت بیشتر آن می تواند به محققان و برنامه ریزان در زمینه های گوناگون یاری رسانده و در نهایت منجر به توسعه محیط شود. ویژگی های کالبدی و محیطی شامل: چیدمان فضایی، تناسب، فرم، محصوریت و زیبایی های بصری و همچنین عواملی نظیر: عوامل محیطی و زیباشناحتی و موقعیت قرارگیری مکان است که خود عامل مهمی در ایجاد حس تعلق هستند و باید به خوبی مورد توجه طراحان و برنامه ریزان قرار گیرد. در واقع، برنامه ریزی برای بهبود عامل کالبدی و محیطی نیز بایستی در جهت افزایش امکان شکل گیری فعالیت های متنوع و نیز بهبود تصویر و سیمای محیط در ذهن کاربران فضا باشد تا موجب ارتقای میراث هویت و حس تعلق در فضاهای شهری گردد.
بررسی عوامل مؤثر بر ارتقاء تعاملات اجتماعی در فضاهای شهری (نمونه موردی: میدانچه جلفا – اصفهان)
حوزه های تخصصی:
سکونت گاه های شهری قبل از مدرنیسم، فضاهای عمومی مانند میدان های شهری و بازارها، به عنوان عرصه ای جهت ارتباطات اجتماعی بوده اند و در حقیقت مکان های متشکل از فعل و انفعالات اجتماعی تعداد زیادی از مردمانی که این تعاملات را امکان پذیر می ساختند، قلمداد می شده اند بنابراین شرط اساسی برای اینکه یک فضای عمومی، فضای شهری تلقی شود اینست که در آن تعامل و تقابل اجتماعی صورت گیرد. علاوه بر این، فضاهای باز در ایجاد حس اعتماد و اطمینان به مردم کمک می کرده و باعث افزایش حس همبستگی و تعلق در مردم می شوند. در حقیقت این فضاها فراتر از مکانی صرفا برای حضور منفعلانه هستند. اما اکنون، پیشرفت صنعت، تغییر مقیاس از انسان به ماشین و شتاب زدگی در زندگی موجب شده این فضاها کیفیت تاثیر گذار گذشته را نداشته باشند. با توجه به اهمیت موضوع، پژوهش های زیادی با هدف شناسایی عوامل موثر بر ارتقاء تعاملات اجتماعی در فضاهای شهری صورت گرفته است. مقاله حاضر با توجه به سابقه ی تحقیق می کوشد عوامل موثر بر ارتقاء تعاملات اجتماعی را در قالب یک مدل تحلیلی ترسیم کند و به منظور مورد پژوهی، با هدف ارتقاء تعاملات اجتماعی و بهبود کیفیت حس تعلق به مکان، نتایج حاصل را در میدان جلفا اصفهان به کار بندد. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که عوامل کالبدی محیط، شخص استفاده کننده و سایر افراد حاضر در محیط، فاکتورهای تاثیرگذار بر میزان کیفیت و کمیت تعاملات اجتماعی می باشد.
«سرزندگی فضاهای جمعی، مدیون کارکرد تجاری»* نمونه موردی شهرهای مراکش و مکناس
منبع:
هنر و تمدن شرق سال ششم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۰
13 - 20
حوزه های تخصصی:
فضای جمعی جایی برای تفریح و گذران اوقات فراغت، قابل دسترس برای همه مردم در همه ساعات شبانه روز و محل برقراری تعاملات اجتماعی است و فضای شهری سرزنده فضایی است که تعداد قابل توجهی از افراد در بیشتر ساعات شبانه روز در آن حضور دارند؛ یعنی فضا باید به گونه ای باشد که مردم از روی اختیار به آنجا آمده، در آن فضا بمانند، اوقات فراغت خود را در آن جا سپری کرده و با دیگران تعاملات اجتماعی برقرار کنند. فضای جمعی در شهرهای مغربی، متفاوت از فضاهای جمعی اروپایی، شباهت هایی به بازارهای خیابانی شهرهای ایرانی دارد. با انجام مطالعات میدانی در مورد فضاهای جمعی شهرهای مغرب، پرسش هایی مطرح می شود: رونق فضاهای جمعی مغرب وابسته به چیست؟ اهمیت فضای جمعی وابسته به عوامل کالبدی -زیبایی ظاهری، سهولت دسترسی و میزان گشودگی عرصه- است و یا فعالیت هایی که در آن انجام می شود؟ آیا حذف کارکرد تجاری از فضاهای جمعی مغربی، منجر به مرگ آن فضاها می شود؟ پژوهش پیش رو -محصول مشاهده و تحلیل بر اساس مشاهدات میدانی- به این امر خواهد پرداخت که واحدهای تجاری نقش عمده ای در تعریف فضاهای جمعی شهر و سرزندگی آنها دارد؛ به نظر می رسد شکل زندگی اجتماعی مغربی ها تأثیر عمده ای در تعریف فضاهای شهری و از جمله فضای جمعی دارد. علیرغم حضور تعداد زیادی گردشگر –به ویژه اروپایی ها- در کشور مغرب، بومیان به حفظ ارزش های گذشته خود پایبند بوده و فضاهای جمعی آنها همچنان ساختار سنتی خود را حفظ کرده است. آنچه از مشاهده چند نمونه فضای جمعی حاصل شد این است که رونق، موفقیت و سرزندگی فضاهای جمعی در کشور مغرب عمدتاً وابسته به فعالیت (تجاری) بوده و نه کالبد. اختلاط کاربری ها در فضای شهری امکان حضور فعالیت های گسترده و همزمان را فراهم آورده و افراد بیشتری به آن فضاها جذب می شوند. حضور جمعیت فعال در یک فضا از یکسو به تقویت حس امنیت منجر شده، از سوی دیگر در طول زمان آن را به مکانی دارای اصالت و هویت بدل کرده و مردم به آن حس تعلق بیشتری خواهند داشت. این امر در نهایت به سرزندگی فضای جمعی و رونق هر چه بیشتر آن می انجامد. توجه به نحوه شکل گیری و فعالیت فضاهای جمعی در بافت تاریخی شهرهای مغرب حائز اهمیت بوده؛ چرا که الگویی برای باززنده سازی نمونه های موجود و نیز طراحی و ساخت نمونه های معاصر شهرهای آن بوم و حتی بافت های تاریخی مشابه همچون ایران است. شناخت و بهره گیری از الگوهای بومی موجود در بازتولید عرصه های جمعی سرزنده و حفظ هویت شهرها، ضرورت پرداختن به پژوهش حاضر را توجیه می کند.
شناخت و تحلیل شش خانه ایرانی در اقلیم های متفاوت گلشنی یزد، رسولیان یزد، امام جمعه تهران، بروجردی های کاشان، طباطبایی کاشان، حیدرزاده تبریز
حوزه های تخصصی:
خانه های گذشته ایران دارای مفاهیم اساسی مادی و معنوی نظیر حس تعلق، آرامش، ارتباط با معنویت و پیوند عمیق اجتماعی در جهت ارتقا فرهنگ و پاسخگو به اقلیم منطقه طراحی شده است. هدف اصلی مقاله شناخت شش خانه ایرانی در اقلیم های متفاوت، شناسایی مولفههای ساختمانی و چگونگی ظهور آن-ها در خانه ها، عملکرد و ارتباطات فضایی، و ارتباط با طبیعت است. پرسش اول تحقیق "چگونه می توان آسایش ساکنین را با استفاده از تحلیل بناهای مسکونی ساخته شده، افزایش داد" و پرسش دوم، "ارتباط بین فضاها و نیاز انسان در گذشته به چه صورت است". برای یافت نتایج مطلوب و بیان پاسخ مناسب به سوال های پژوهش، شناخت خانه ها با روش پیمایشی، مولفه های شهرسازی و معماری خانه ها با روش توصیفی، و روش تحلیلی برای شناخت و مقایسه مولفه ها و ارتباط های فضایی خانه های گذشته در اقلیمهای متفاوت استفاده شده است. گردآوری اطلاعات با تکنیک کتابخانه ای مانند کتاب ها، مقاله ها، سایت های اینترنتی، نقشه ها، فیلم ها و عکس های بناها برای شناخت ساختمان های مسکونی قدیم و چگونگی کارکرد بنای ساخته شده در ارتباط با نیاز مصرف کننده است. فضاهای مورد مطالعه 6 خانه ی گذشته، گلشنی و رسولیان یزد، امام جمعه تهران، بروجردی ها و طباطبایی کاشان، و حیدرزاده تبریز است. پیچیدگی سازماندهی و فرم فضاهای خانههای ایرانی نیازمند تحلیل چند جانبه است، اقلیمی، فرهنگی، اجتماعی و روشهای ایجاد آسایش انسان در ابعاد مختلف، قلمروهای انسانی تفکیک و ارتباط فضای نیمه عمومی و عمومی، خصوصی و نیمه خصوصی بررسی شده، حیاط خانهها تعریف تفکیک و وحدت فضاها، کنترل نور با توجه به زاویه و میزان تابش خورشید، باعث تنوع و ترکیبات متفاوت و حفظ محرمیت نما شده است. خانه ایرانی موجود زنده که متناسب با اقلیم، فرهنگ و نیاز انسان رشد و توسعه پیدا کرده است، کدهای ارتفاعی متنوع، فرم فضا، دسترسیها و ارتباطات فضایی باعث تفکیک و تنوع فضاهای زیست انسانی و در نتیجه هماهنگی با نیازهای انسانی، حفظ خلوت و قلمرو انسانی نیازهای زیبایی شناسی و خودشکوفایی انسانها ارتقا یافته است.
تحلیلی بر تأثیر کاربری اراضی بر هویت بخشی به محله (نمونه موردی: محله تلگرد شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه کمبود عناصر هویت بخش در یک محله منجر به عدم ارتباط بین شهروندان، از بین رفتن تعاملات اجتماعی و درنهایت نیز منجر به از بین رفتن حس تعلق به محیط شهری می شود. این عناصر را بر اساس نوع می توان شامل عناصر کالبدی- عملکردی و معنایی به شمار آورد. بر این اساس مطالعه پیش رو سعی دارد تأثیر کاربری اراضی بر هویت بخشی به محله تلگرد واقع در منطقه4 شهرداری مشهد را مورد سنجش قرار دهد. این محله از گذشته به عنوان مرکز تولید جارو در شهر مشهد محسوب می شده است به گونه ای که 150 کارگاه جاروبافی در این محدوده فعالیت داشته اند و کلیه نیازهای شهر را تأمین می کرده اند. روش مطالعه توصیفی- تحلیلی است و شیوه جمع آوری داده ها مبتنی بر پرسشنامه است. حجم نمونه با استفاده از نرم افزار G-Power و با توجه به جمعیت محله (27328 نفر)، 377 نفر برآورد شده است. داده ها با نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون های خی دو، فریدمن، تائوبی کندال و پیرسون مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفته اند. این مطالعه نشان داد که عناصر هویت محله در شرایط فعلی از نظر ساکنین، کارگاه های جاروبافی و کاربری مذهبی (مسجد جوادالائمه) است به گونه ای که ارتباط معناداری میان حضور کارگاه های جاروبافی، حس تعلق و هویت به محله تلگرد وجود دارد. این درحالی است که تعداد این کارگاه ها در شرایط فعلی روبه کاهش است. این کارگاه ها امروزه نیز باعث تمایز محله، ایجاد اشتغال و عامل همبستگی اجتماعی در محله شده است. با این که کارگاه های جاروبافی برطرف کننده نیاز شهر هستند ولی از نظر هویت بخشی فیزیکی نیازمند توجه بیشتر در برنامه ریزی های شهر و همچنین مرمت می باشند.
بررسی نقش حق به شهر بر احساس تعلق در میان گروه های جنسیتی (مطالعه موردی: فضاهای عمومی ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر این است که احساس تعلق به شهر در میان شهروندان با توجه به تفاوت جنسیتی آنان بررسی و به مفهوم حق به شهر به عنوان رویکردی جدید در شکل گیری این احساس پرداخته شود. جنسیت مانند محل سکونت، سن، شرایط اجتماعی-اقتصادی و قومیت، بر ادراک و تعلق به محیط تأثیر می گذارد. آنچه اهمیت دارد شناسایی عوامل مؤثر بر ایجاد احساس تعلق با توجه به شاخص های برگرفته از حق به شهر است؛ بنابراین در این نوشتار با بهره گرفتن از چارچوب نظری ارائه شده از سوی هانری لوفور و عملیاتی کردن ایده حق به شهر او، رابطه مؤلفه حق به شهر و حس تعلق در فضاهای عمومی شهری و تفاوت حس تعلق گروه های جنسیتی بررسی می شود. پژوهش حاضر پیمایشی و ابزار سنجش در آن پرسشنامه پنج گزینه ای مبتنی بر مقیاس لیکرت است. به منظور سنجش روایی پرسش ها از اعتبار عاملی استفاده شده است. در تحلیل عاملی اکتشافی متغیر حق به شهر و احساس تعلق، مقدار KMO به ترتیب 85/0 و 83/0 است که این امر کفایت نمونه گیری را برای متغیرهای پژوهش نشان می دهد و از آنجا که ضریب معناداری آزمون بارتلت صفر بود، تحلیل عاملی برای شناسایی ساختار مناسب تشخیص داده شد. همچنین پس از تأیید مدل فرضی، برای صحت مدل های اندازه گیری از تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. براساس نتایج، تمام بارهای عاملی بیشتر از 5/0 بوده که بیانگر روایی همگراست. در بحث پایایی ابزار سنجش، از روش آلفای کرونباخ استفاده شد که مقیاس مورد اشاره برای کل پرسشنامه 86/0 به دست آمد که در حد مطلوبی قرار دارد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر است که با استفاده از ترکیب دو روش نمونه گیری خوشه ای و شیوه طبقه بندی متناسب انتخاب شدند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS 24 صورت گرفت. نتایج بخش تبیین و مدل سازی به منظور تحلیل تأثیر مؤلفه های حق به شهر بر احساس تعلق در میان ساکنان ارومیه، نشان دهنده الگوی رابطه معنا دار و مستقیم شاخص های متغیرهای مستقل حق به شهر با متغیر وابسته تعلق شهری است. همچنین اختلاف معنا داری در احساس تعلق زنان و مردان وجود دارد؛ زیرا معنا داری اعداد (t-value) از 96/1 بزرگ تر است.
تبیین ویژگی های طراحی شهری ایرانی اسلامی تبریز، مورد مطالعه: بازار بزرگ شهر
حوزه های تخصصی:
شهر ت بریز از تاریخ غنی برخوردار است که متأثر از تحولات خوشایند و ناخوشایند اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و طبیعی می باشد. بافت قدیم تبریز همچون بافت برخی دیگر از شهرهای ایران، حاصل تاریخی پر فراز و نشیب و میراثی گران بها و ارزشمند در زمینه طراحی شهری می باشد. مجموعه های شهری عظیم و بکر هم چ ون ب ازارها در ایران، طی فرآیندی تاریخی از اندوخته های فکری فرهنگی و معنوی تبلور یافته و بدیهی است که به یکباره از نمونه های بیگانه دیگری الگوبرداری نشده است. بازسازی و رونق شهر تبریز پس از زلزله های ویران کننده و دیگر تحولات، اشاره ای به وجود اصول و مبانی مکتبی از پیش شکل گرفته دارد. بازار تبریز که به ثبت جهانی رسیده، به طور مسلم از نظر کالبدی- فضایی و اجتماعی یکی از ارکان هویتی این شهر است. مسئله مورد نظر بی توجهی به این میراث ارزشمند و عدم آشنایی با ویژگی های اصول و مبانی مکتب مذکور و هدف اصلی استنتاج مبانی طراحی شهری از فرهنگ و سنن تبریزیان و تجلیات کالبدی موجود آن، به عنوان مکتبی از مکاتب طراحی شهری ایران زمین با ویژگی های خاص سنت طراحی شهری خود است. آموختن از این مجموعه و بازشناسی ابعاد پنهان موجود در آن، می تواند به ارتقای کیفیت شهرهای هم فرهنگ منطقه و توسعه فضاهای شهری کمک شایانی نماید. در این مقاله با روشی توصیفی تحلیلی موضوع از طریق تحلیل، محتوای متون و اسناد موجود و مشاهدات میدانی مورد مطالعه و بازشناسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد بازار تبریز برخلاف بازارهای تهران، اصفهان، کاشان که ساختاری خطی با انشعابات کمتر می باشند، به صورت شبکه ای متشکل از راسته ها، دالان ها، گره ها، تیم ها، تیمچه ها، سراها، مساجد و با انشعابات فراوان به عنوان سیستمی کارآمد در ابعاد اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی، اقلیمی و با تنوع بالای فعالیتی، با نظمی پیچیده به حیات خود ادامه می دهد. در نهایت می توان چنین نتیجه گیری نمود که سنت طراحی شهری تبریز مکتبی است منحصر به فرد، دارای فضاهای شهری دلنشین، رنگ و لعاب گرم و شاد، بافت هماهنگ و دانه بندی نرم که درس هایی آموزنده و ارزشمند برای بازگو کردن و بازآموزی دارد.
تدوین اصول و مبانی طراحی ریزفضاهای دانشگاه با تأکید بر عوامل فرهنگی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
فضا و محیط مصنوع نقش مهمی در شکل گیری هویت، ساختار فکری و فرهنگی و سبک زندگی افراد داشته و می تواند در ایجاد، تشدید و یا کاهش معضلات روانی و اجتماعی آن ها تأثیر گذار باشد. مقاله حاضر با هدف دستیابی به راهکارهایی جهت تسهیل روند هویت بخشی و کاهش تنش های فکری، اجتماعی و فرهنگی دانشجویان در فضا یا فضاهای آموزشی دانشگاه تهیه و تولید شده است. ساختار اصلی مقاله برآمده از یک تحقیق میدانی است. پژوهش در میان پنج دانشگاه منتخب دولتی در شهر تهران به روش تحقیق آمیخته انجام شده و داده ها به صورت ترکیبی از دو روش مصاحبه و پرسشنامه گردآوری شده است. یافته های مصاحبه از اساتید دانشگاه ها و مسئولین و کارشناسان فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با روش دلفی گلوله برفی و یافته های حاصل از پرسشنامه و مصاحبه در نیازسنجی از دانشجویان از روش نمونه گیری خوشه ای به دست آمده و تحلیل یافته های این بخش با استفاده از نرم افزار SPSS صورت گرفته است. برای تحلیل وضعیت کنونی اجتماعی فضایی دانشگاه های مورد مطالعه نیز، با فعالان فرهنگی دانشجویی مصاحبه انجام شده است. نتایج نشان داد که از نظر خبرگان دانشگاهی، دو معیار «ایجاد حس تعلق» و «اجتماع پذیری» نسبت به عوامل دیگر اهمیت بیشتری دارد. دانشجویان نیز بر این باورند که فضاهای فرهنگی و اجتماعی و نیز کالبدی موجود در دانشگاه ها جواب گوی نیازهای آن ها نبوده و به مشکلاتی از قبیل نداشتن فضای کافی، امکانات و تجهیزات مناسب، عدم انعطاف پذیری، عدم وجود نور کافی در این فضاها اشاره داشته اند. در پایان نیز پیشنهاداتی برآمده از یافته های پژوهش، به صورت دسته بندی شده ارائه شده است.
ارزیابی تطبیقی تأثیر ویژگی های اجتماعی بر میزان انسجام اجتماعی در محلات قدیمی و جدید شهر یزد (مطالعه موردی: پشت باغ و فاز یک آزادشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین موضوع: مفهوم انسجام اجتماعی از گذشته تا امروز دچار تحول گشته و تحت تأثیر عواملی قرار گرفته است. این پژوهش با رویکرد تطبیقی به بررسی تأثیر ویژگی های اجتماعی بر میزان انسجام اجتماعی در محلات قدیمی و جدید شهر یزد می پردازد. روش: روش تحقیق پژوهش، توصیفی-تحلیلی و پیمایشی بوده و جمع آوری اطلاعات با ابزار پرسشنامه و مطالعات کتابخانه ای بوده است. جامعه آماری، ساکنین محلات پشت باغ و فاز یک آزادشهر به عنوان دو محله قدیم و جدید شهر یزد در سال 1395 می باشند. تعداد نمونه آماری براساس فرمول کوکران 384 خانوار بوده است. بمنظور تجزیه و تحلیل داده ها در بررسی میزان انسجام و تحصیلات، از آزمون Anova، با درآمد، همبستگی پیرسون و با حس تعلق از آزمون T استفاده گردید. یافته ها: نتایج آزمون Anova با میزان و سطح معناداری آن در پشت باغ و آزادشهر به ترتیب 1.59 :F و 0.187، 3.675 :F و 0.043 برآورد گردید که نشان از اثر تحصیلات بر انسجام است. همبستگی پیرسون به میزان 0.187 و سطح معناداری 0.000 در پشت باغ و میزان 0.368 و سطح معناداری 0.002 در آزادشهر تبیین شد که نقش درآمد را بر انسجام تبیین می نماید و در آزمون T، میانگین حس تعلق در پشت باغ 4.38 و انسجام اجتماعی آن 3.89 و برای آزادشهر 4.13 و انسجام اجتماعی 3.53 در سطح معناداری 0.000 تأیید شد؛ یعنی حس تعلق می تواند باعث ایجاد جامعه ای منجسم شود. نتایج: درآمد و تحصیلات در آزادشهر آگاهی و مشارکت را افزایش و انسجام را بیشتر اما در پشت باغ حس تعلق انسجام را تقویت می کند و درآمد پایین، سالخوردگی و جمعیت غیربومی به کاهش آن منجر می گردد.
بررسی اهمیت فضاهای باز در کیفیت مسکن معاصر (نمونه موردی شهرک اکباتان تهران و مجتمع زیتون اصفهان)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین فضاهایی که در مسکن گذشته وجود داشته وجود فضاهای باز و نیمه باز بوده است. اما در معماری معاصر این فضاها مبدل به فضاهای کوچکی شده است که در آنها نقش اجتماعی این فضاها کم رنگ شده است.کیفیت محیط کالبدی بر رفتار انسان ها موثر است، اجتماع های کوچک که انسان ها را در خود پرورش می-دهند نیازمند توجه و طراحی معمارانه ارزشمند هستند. محیط های اجتماعی اثر قابل ملاحظه ایی را در رفتارهای جمعی و تعاملات اجتماعی دارند. رسیدن به شاخص های اجتماعی در مسکن با رویکرد پایداری از جمله اهدافی است که امروزه مورد توجه قرار داده شده است. مهمترین چالش در عرصه پژوهش مورد نظر شناخت و بررسی ارزش فضاهای باز و نیمه باز در محیط های مسکونی برای رسیدن به زندگی اجتماعی است، که در آن انسان را رو به سوی اجتماعی بودن در فضاهای مسکونی عمومی می برد. پژوهش فوق با روش توصیفی – تحلیلی به ارزشمند نمودن فضاهای زندگی برای انسان خواهد پرداخت، تحلیل نمونه موردی شهرک اکباتان تهران و مجتمع زیتون در اصفهان می باشند که از جمله محیط های اجتماعی است که می توان در این راستا به آن پرداخت. نتیجه تحقیق نشان می دهد که تقویت عرصه های باز و نیمه باز مسکن در جهت ارزشمند نمودن هویت انسانی معماری معاصر را رو به ساختن محیط های اجتماعی برده و نیز ارائه الگویی برای مسکن های اجتماعی امروزی در راستای ایجاد فضاهای تعاملی خواهد داشت.
سنجش حس تعلق به مکان وحفظ هویت واحدهای مسکونی در محله شهری، مطالعه موردی: محله قدیمی ساغریسازان رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محله های شهری با توجه به خاطرات فردی و جمعی در ذهن شهروندان منطقه جایگاه ویژه ای دارند. ازاین رو، مفهوم سکونت و شکل گیری آن در رابطه انسان با مکان، با برآورده شدن نیازها و رفتارهای انسان ارتباط تنگاتنگی دارد. در این رابطه هویت به مثابه بخشی از احراز حسِ بودن و تعلق از ضرورت هایی می باشد که لازم است در طراحی محیط های سکونتی مورد توجه قرار گیرد. هدف کلی از پژوهش حاضر، شناخت عناصر مؤثر در ایجاد حس تعلق به مکان، به منظور رهیافتی جهت حفظ هویت واحدهای مسکونی در محله شهری است. این مطالعه به صورت موردی در محله قدیمی و با ارزش ساغریسازان رشت صورت پذیرفت. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی، برمبنای استدلال منطقی و با استفاده از راهبرد ترکیبی (کیفی- کمّی) است. برای بررسی خانه ها و بناهای بومی مورد مطالعه، پرسشنامه سنجش شاخص ها تهیه و تنظیم و در بین 47 ساکنین این بافت قدیمی توزیع گردید ، سپس اطلاعات جمع آوری شده با نرم افزار SPSS تحلیل شدند. ارزیابی نتایج حاکی از وابستگی معنادار ساکنین در واحدهای مسکونی قدیمی، نسبت به آپارتمان سازی های جدید در محله ساغریسازان است. از جمله علل این قضیه عبارتند از: مشکلات اقتصادی، فرهنگی و زیرساختی موجود در بافت قدیم، یکنواختی محیط و بلندمرتبه سازی، کاهش هویت بومی، فقدان حس زندگی جمعی، مهاجرپذیری، فقدان خاطرات جمعی در آپارتمان نشینی، عدم اُنس با محیط، تغییر نگرش مردم به زندگی.
شناخت و ارزیابی مؤلفه های کیفیت محیطی مؤثر بر هویّت و حس تعلق شهروندان (مورد پژوهی: شهر اهواز)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
اساساً در هویت شناسی شهری، توجه به مؤلفه های تعلق مکان در حوزه های علمی و اجرایی شرایط را برای تعامل متقابل میان فرد و محیط فراهم نموده و موجب هویت بخشی و افزایش حس تعلق شهروندان به شهر خواهد شد. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و از نظر روش ترکیبی(کمی و کیفی) می باشد. که جهت انجام آن نیز از شیوه تحلیلی توصیفی شامل مراحل تحلیل اسنادی از طریق بررسی و تحلیل متون برگزیده مرتبط با موضوع، استفاده از شیوه پیمایشی با بهره گیری از ابزارهای مصاحبه و پرسشنامه(با حجم نمونه 400 نفر)، با هدف شناخت و ارزیابی معیارهای کیفیت محیطی موثر بر هویت و حس تعلق شهروندان اهوازی، نسبت به شهر اهواز انجام شده است؛ تا پس از شناخت و اطلاع از چگونگی آن بتوان، از طریق ایجاد زمینه مناسب، برای برنامه ریزی و طراحی محیط مطلوب به ارتقاء کیفیت زیست شهری کمک نمود. بر اساس یافته های تحقیق، میانگین کل منتج از آزمون میانگین گویه های مربوط به میزان حس تعلق، 05/3 می باشد؛ بنابراین میزان حس تعلق شهری، در شهروندان اهوازی نسبت به شهر اهواز، در حد متوسط ارزیابی می گردد. از طرفی علی رغم اینکه متغیرهای نفوذ پذیری، سرزندگی و نماد و نشانه، بیشترین سهم را بر تعلق شهروندان و هویت شهر اهواز داشته اند. از آنجاییکه میانگین کل گویه های مربوط به متغیرهای کیقیت محیطی86/2 بوده، حکایت از آن دارد، که میزان تاثیر وجود مولفه های محیطی، در هویت بخشی و تعلق شهروندان اهوازی نسبت به شهر اهواز، در حد متوسط رو به پایین ارزیابی می گردد. به عبارتی عوامل و عناصر فضای شهری، موجود شهر اهواز تاثیر پر رنگی در هویت شهر و احساس تعلق شهروندان به شهر نداشته است. همچنین تحلیل ضرایب مسیرها نشان دهنده این است که اثر متغیرهای مستقل، کیفیت های محیطی و ثبات سکونت، مستقیم و مثبت می باشد. یعنی ارتقاء آنها موجب ارتقاء حس تعلق و هویت شهری می گردد.
بازطراحی فضاهای شهری با تاکید بررویکرد ارتقای احساس امنیت (مطالعه موردی بافت تاریخی و قدیمی شهر خرم آباد)
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۹
187 - 206
حوزه های تخصصی:
به طور مشخص، امنیت در فضاهای عمومی یک شهر سرزندگی و پویایی فضا را به دنبال خواهد داشت که نمود آن را می توان در حضور فعال مردم، تعاون و تعامل، کاهش استرس و نگرانی، حضور گروه های مختلف سنی و جنسی و همچنین حیات شبانه مشاهده نمود. اهمیت و ضرورت تحقیق بر این پایه بهبود ویژگی های کالبدی فضاهای عمومی استوار است که می تواند منزلت اجتماعی را به واسطه ی افزایش احساس امنیت ارتقا دهد. هدف اصلی پژوهش سنجش رابطه بین مولفه های کالبدی و احساس امنیت در فضاهای عمومی می باشد. بر همین اساس در این پژوهش، احساس امنیت در بافت های تاریخی و قدیمی شهر خرم آباد به عنوان یک فضای عمومی شهر مورد ارزیابی قرار گرفت. روش تحقیق تحلیلی - تفسیری بوده و از طریق مشاهده میدانی صورت گرفته است. در گام اول پژوهش بعد از شناسایی معیارهای پژوهش، گروهی متشکل از خبرگان مرتبط با پژوهش تشکیل شده است. بر این اساس ابتدا شاخص های بازطراحی فضاهای شهری با تاکید بررویکرد ارتقای احساس امنیت براساس مدل SWOT استخراج و در اختیار 16 نفر از پاسخ دهندگان قرار داده شد در تمامی مراحل میزان اهمیت عوامل در قالب طیف لیکرت و شامل گزینه های (تاثیر بسیار کم: 1)، (تاثیر کم: 2)، (تاثیر متوسط: 3)، (تاثیر زیاد: 4) و (تاثیر بسیار زیاد: 5) صورت گرفت. طبق اطلاعات به دست آمده مهم ترین مولفه های کالبدی موثر بر ایجاد و ارتقا امنیت در فضاهای شهری براساس پژوهش های صورت گرفته در این زمینه و همچنین آرا و تجربیات نظارت، کاربری، مبلمان شهری، بافت شهری، شبکه معابر، نور و روشنایی، آسایش، خوانایی و کیفیت بصری و ایمنی بیشترین تاثیر را در ایجاد حس امنیت دارند.