مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
روشنفکران دینی
حوزه های تخصصی:
با وجود اینکه نهضت حسینی ماهیتی سیاسی و حماسی داشت، در طول تاریخ، ابعاد حماسی و سیاسی آن در میان شیعیان کم رنگ یا به عبارتی دچار تحریف و انحراف شد، به گونه ای که به یک فرهنگ مصیبت زده و عزلت نشین مبدل گشت، ولی در روند انقلاب اسلامی، نگرش عمومی مردم ایران به نهضت حسینی تغییر کرد و تبدیل به یک فرهنگ حماسی و سیاسی شد. در این میان، نقش متفکران دینی به ویژه روحانیت شیعه بسیار مهم و اساسی بود. مقاله حاضر، به چگونگی فعالیت روحانیت و متفکران مذهبی در این تغییر نگرش می پردازد و با بررسی ادبیات متفکران روحانی و روشنفکران دینی انقلاب اسلامی درباره نهضت حسینی، می کوشد تا میزان تاثیر این روشنفکران دینی را در فرهنگ عاشورا و نگرش مردم نسبت به نهضت حسینی و فلسفه عزاداری نشان دهد. در نهایت نیز به آثار این تغییر نگرش در رفتار و شعارهای مردم، اشاره کوتاهی خواهد کرد.برای تبیین این تغییر نگرش، کوشیده ایم تا از نظریه هاولند نیز که از انواع نظریه های محرک پاسخ در روان شناسی اجتماعی است، استفاده کنیم.
رابطه روشنفکران با ایده حقوق بشر (با تأکید بر روشنفکران دینی دوران پهلوی دوم)
حوزه های تخصصی:
حقوق بشر یکی از مهم ترین دستاوردهای تمدن غرب محسوب می گردد و طی چند دهه اخیر نفوذ بسیاری در کشورهای جهان داشته و توانسته بر حقوق داخلی آنها تأثیرگذار باشد. اگرچه این حقوق در دست عده ای به عنوان حربه برای پیشبرد منافع شان به کار می رود و بدین ترتیب کارکرد اخلاقی خود را از دست می دهد و عده ای نیز بنا به دلایلی آن را صرفاً در حد یک آرمان تحقق ناپذیر تلقی می کنند اما با این حال باید گفت، این مجموعه قوانین به نیت انسانی و به قصد احترام به «کرامت انسان» تدوین شده و در برخی موارد توانسته تا حدودی مثمر ثمر واقع شود. این مقاله در صدد پاسخگویی به دو سؤال بر می آید. اول آنکه چه ارتباطی میان روشنفکران و ایده حقوق بشر وجود دارد؟ به عبارتی حقوق بشر چه اهمیت و جایگاهی برای روشنفکران دارد؟ و سؤال دوم که مرتبط با جامعه ایران دوران پهلوی دوم می باشد این است که روشنفکران دینی در این دوران، چه تعبیری از مفاهیم حقوق بشری داشتند و چطور از آنها استفاده می کردند؟ در پاسخ به سؤال نخست، فرضیه ما آن است که روشنفکران به عنوان مهم ترین قشر در هر جامعه ای تلقی می شوند که دغدغه برقراری ایده حقوق بشر را دارند؛ چرا که اغلب در آراء و افکارشان به مفاهیم اخلاقی و حقوق بشری توجه داشته اند. فرضیه ای که در پاسخ به سؤال دوم ارائه می شود آن است که در این دوران (پهلوی دوم) متفکران و روشنفکران دینی سعی داشته اند مفاهیم حقوق بشری را از منابع سنتی استخراج کنند، آنها را بپرورند و در راستای مبارزه با رژیم مورد نظر به کار ببرند.
رفتارشناسی سیاسی جریان روشنفکری ملی- مذهبی در روند تثبیت و نهادسازی پس از پیروزی انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان مسائل مختلف انقلاب ها، مرحله پس از پیروزی، مهم ترین مرحله انقلاب است. این مرحله نقطه اوج تکاملی و شاید افول آن نیز قلمداد گردد. در این مرحله است که هویت های سیاسی زمان ائتلاف گسترده بسیج انقلابی، به ناگاه دچار افولی زود هنگام می شوند که بازتاب های آن در ساختار حکومت جدید، نمودار می شود. از این نظر در انقلاب اسلامی نیز که فرجام نهایی آن، استقرار نظام جمهوری اسلامی بود، چنین فرایندی بوجود آمد و طیف روشنفکران دینی ملی-مذهبی مؤتلف در نهضت اسلامی به رهبری نهضت آزادی که در جریان مشارکت در سیستم سیاسی جدید در دولت موقت نقش محوری را ایفا نموده بود. بی درنگ در جریان نهادسازی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی با جریان غالب اسلامگرا و سایر جریان ها با چالش های نظری جدی مواجهه شد. که در این راستا نگارندگان با تبیین رفتار سیاسی این جریان، محور اصلی این تقابل را در تاکتیک ها و فرهنگ سیاسی دیرین و متفاوت این جریان درمسائلی چون؛ اصول تفکرات خاص و متفاوت در عملکرد و اندیشه نسبت به سایر جریان ها، نقصان در اندیشه و ایدئولوژی مدون و کامل برای برنامه ریزی امور مملکتی در دوران بعد از پیروزی، در موضوع ارائه یک نظام جایگزین جستجو می کنند
تحول گفتمانی توسعه در جریان روشنفکری دینی
حوزه های تخصصی:
با شکل گیری اسلام سیاسی در دهه ی بیست، در درون گفتمان اسلام سیاسی بر خلاف اسلام سیاسی فقاهتی که از استقرارگاه سنت و دین به دنیای مدرن نگاه می کرد، طیفی از روشنفکران شکل گرفت که برای بازنمایی دنیای بیرونی و مفصل بندی گفتمانی خود از استقرارگاه دنیای مدرن به سنت و دین می نگریستند. این طیف به عنوان روشنفکران دینی نام بردار گشتند. عبدالکریم سروش و عزت الله سحابی دو تن از نمایندگان فکری این طیف محسوب می شوند که به تحلیل آرایش نشانه های گفتمانی این دو پرداخته ایم و در پی این امر، آن نشانه ها را با محک مولفه های توسعه ی مورد سنجش قرار داده ایم. از آن جا که توسعه ی و نوسازی مرحله ای بدون بازگشت محسوب می شود، به دنبال بررسی این مسئله بوده ایم که مولفه های فوق چه جایگاهی در جریان روشنفکری دینی داشته و هر یک از نمایندگان فکری این جریان به چه میزان دست یابی به توسعه ی را تسهیل و یا موجبات ممانعت از آن را فراهم ساخته اند و در این بین چه تحولی رخ داده است.
مدل فهم هرمنوتیکی قرآن، در اندیشه گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
5 - 36
حوزه های تخصصی:
گادامر در کتاب حقیقت و روش به مقوله فهم و چگونگی شکل گیری آن پرداخته است. اندیشه های او، بیشترین تأثیر را بر مطالعات قرآنیِ روشنفکران دینیِ مسلمان داشته است. وی ضمن به تصویر کشیدن گونه-های مختلفی از فهم، از نقاط ضعف آنها لایه برداری می کند، تا بدین وسیله صورتِ حقیقیِ "فهمیدن" را نشان دهد. در این پژوهش، سعی شده است با انطباقِ این مدل های فهم بر حوزه فهم قرآن و ارزیابیِ آنها از منظر گادامر، صورت مقبول فهمِ قرآن بر اساس منظومه فکریِ او آشکار شود. پژوهش حاضر با روش توصیفی _تحلیلی نشان می دهد که گونه های فهم، اعم از "عینیِ محض یا تاریخی"، "ذهنیِ محض یا مدرن" و "دیالوگی" اساساً کاشف از حقیقت قرآن نیستند. نقص آنها، به دلیل نفی یا کم رنگ-کردنِ نقش برخی عناصر سازنده فهم است. بر اساس اندیشه گادامر، فهمِ حقیقی قرآن، فهمِ "دیالوگی-الهیاتی" است؛ یعنی ما با یک فزونی مهم با عنوان "باور توحیدیِ فهمنده" در "الگوی دیالوگی عامِ" گادامر مواجه ایم.
بررسی دیدگاه روشن فکران دینی در باب شبهه عدم جامعیت قرآن با تأکید بر اندیشه های مهندس بازرگان
حوزه های تخصصی:
مسئله جامعیت قرآن یکی از مباحث مهم در باب شناخت قرآن محسوب می شود. اصل این مسئله از صدر اسلام مورد توجه دانشمندان بوده است و هریک از دانشمندان با نگاهی خاص، پاسخ هایی به این مسأله داده اند. برخی با نگاه جامعیت در همه زمینه ها و برخی با نگاه حداقلی به آن پرداختند. به طور کلی دیدگاه ها در باب قلمرو دین و جامعیت قرآن را می توان به سه دیدگاه عمده تقسیم کرد؛ دیدگاه حدّاقلی؛ دیدگاه اعتدالی و دیدگاه حدّاکثری. برخی از روشن فکران دینی با طرح شبهه پیرامون عدم جامعیت قرآن،قائل به دیدگاه حداقلی می باشند که براساس آن، قلمرو دین و قران درامور اخروى(خدا و معاد) محدود شده و انجام کارهاى اصلاحى دنیایی مردم، دور از شأن خداوند و نوعى تنزّل دادن مقام پیامبران به نخبگان سیاسی و اجتماعی است. ادّعاها و دلایل روشنفکران دینی با آنچه که در قرآن و متون دینی درمسائل مختلف زندگی بشر اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، حقوقی و غیره وجود دارد همخوانی ندارد و دلایل عقلی نیز برخلاف ایده آنها است. این مقاله با روش کتابخانه ای و رویکرد توصیفی تحلیلی با هدف بررسی دیدگاه برخی روشن فکران دینی با تأکید براندیشه های مهندس بازرگان درباب جامعیت قرآن، با دلایل روشن در راستای رد شبهه مذکور، از همگرایی و همسویی و حضور آشکار قرآن با زندگی بشری در این دنیا سخن گفته و از دخالت قرآن و دین در امور هدایتی مردم و رویکرد اعتدالی دفاع کرده است.