پیوندهای ساختاری نماد در شعر نئوکلاسیک و بازنمود آن در غزلیات محمد سعید میرزایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
123 - 146
حوزههای تخصصی:
نماد و نمادپردازی تلاشی برای ابهام آفرینی، عمق بخشی، شرکت دادن خواننده در آفرینش معنا و حرکت از تک معنایی به سوی چندمعنایی است. ورود به عصر مدرنیته، آشنایی با جریان های شعری غرب و مکتب سمبولیسم و نیز غلبه جوّ اختناق بر فضای سیاسی و اجتماعی پس از مشروطه هرکدام به نوعی در تغییر کمّی و کیفی نماد تأثیرگذار بوده است. در این میان، پژوهشگران نیز کوشیده اند با عمق بخشی به تحلیل بلاغی نمادها به رهیافت های جدیدی در این حیطه دست یابند. ارتباط و هم افزایی نمادها و کشف ارتباط ساختاری آنها و پدید آمدن اصطلاحاتی چون «نماد کلان» و «نماد ارگانیک» حاصل این تلاش هاست. پژوهش حاضر، بر آن است تا به شیوه توصیفی تحلیلی، رابطه ساختاری نماد و شبکه های نمادی را در سروده های محمد سعید میرزایی به عنوان مهم ترین مؤلفه سبکی او بررسی کند. به این منظور پس از طرح مباحث نظری و سپس استخراج نمادهای خُرد (به عنوان کمیّت پایه ای)، نمادهای کلان و ارگانیک به عنوان شبکه های ساختاری نماد در سروده های او کاویده شده است. حاصل آنکه میرزایی شاعری است که نمادهایش در پیوند شبکه ای و ساختاری معنا می یابد و در این میان غلبه با آمیختگی نماد ارگانیک و نماد کلان است؛ به این معنا که شاعر، همان نمادهای کلان و پُربسامد را در یک یا چند غزل محور قرار داده و از آن به عنوان نماد ارگانیک بهره برده است.