۱.
کلیدواژهها:
شنا دیازپام فلوکستین کورتیکوسترون تستوسترون
مقدمه و هدف: استرس و التهاب ناشی از تزریق LPS می تواند بر محور هورمونی اثر گذاشته و منجر به تغییرات معنادار در سطح هورمون های استرس و جنسی شود. شناسایی راهکارهای مؤثر برای تعدیل این تغییرات اهمیت بالینی و پژوهشی دارد. بنابراین هدف این مطالعه تعیین تأثیر تمرین شنا، داروی دیازپام و فلوکستین بر روی سطح هورمون های کورتیکوسترون و تستوسترون سرمی موش های مواجهه شده با لیپپوپلی ساکارید بود.روش کار: در این مطالعه تجربی که به مدت چهار هفته به طول انجامید، 80 سر موش های نر(Mice) نژاد NMRI با سن تقریبی 80-90 روز و وزن 25-22 گرم از انستیتو پاستور ایران تهیه شد. نمونه ها به 8 گروه ۱- (گروه کنترل یا سالین)۲-(گروه LPS)۳-(گروه شنا + سالین)۴-(گروه شنا + LPS)۵-(گروه دیازپام+ سالین)۶-(گروه فلوکستین+ سالین)۷-(گروه شنا+ دیازپام+ LPS)۸-(گروه شنا+ فلوکستین+ LPS). که در هر گروه 10 سر موش وجود داشت. در این مطالعه گروه های دارو، دیازپام 3 میلی گرم بر کیلوگرم(3mg/Kg) و فلوکستین 10 میلی گرم بر کیلوگرم (3mg/Kg) به صورت خوارکی دریافت کردند و نمونه های گروه های تمرینی تحت یک برنامه چهار هفته ای تمرین شنا قرار گرفتند. پس از چهار هفته درمان دیازپام، قرار گرفتن در معرض ورزش یا ترکیب آنها، حیوانات به صورت تزریق درون صفاقی با LPS آماده شده (830 میکروگرم بر کیلوگرم) یا سالین استریل بدون اندوتوکسین تحت مداخله قرار گرفتند. از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و از آزمون توکی برای مقایسه بین گروهی استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که LPS افزایش کورتیکوسترون و کاهش تستوسترون را به دنبال داشت (05/0>p). ترکیب تمرین شنا و فلوکستین و دیازپام در تغییرات هورمون های کورتیکوسترون و تستوسترون نسبت به گروه های فلوکستین و دیازپام موثرتر بود (05/0>p).نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، می توان نتیجه گیری کرد که مداخله با LPS باعث افزایش معنادار هورمون کورتیکوسترون و کاهش سطوح تستوسترون در موش ها می شود و این تغییرات نشان دهنده تأثیر منفی استرس التهابی بر محور هورمونی هستند.
۲.
زمینه و هدف: افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانی در میان زنان به شمار می رود و پیامدهای فردی، خانوادگی و اجتماعی متعددی بر جای می گذارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر زوج درمانی براساس مدل طرحواره بر علائم افسردگی در زنان آسیب دیده از خیانت همسر انجام شد. روش کار: مطالعه حاضر از نوع نیمه آزمایشی بود که جامعه آماری آن را تمامی زنان آسیب دیده از خیانت همسر و مراجعه کننده به مراکز مشاوره و کلینیک های خدمات روانشناختی اداره بهزیستی بوشهر در سال 1400 تشکیل دادند. از میان آنان با روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر از کسانی که تمایل به شرکت در تحقیق را داشتند (با اخذ رضایت کتبی) انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. از پرسشنامه افسردگی بک و همکاران (2013) برای گردآوری داده ها استفاده گردید. برای گروه آزمایش، جلسات درمانی به صورت گروهی بر اساس زوج درمانی مبتنی بر طرحواره مدار به شیوه یانگ (10 جلسه 120 دقیقه ای) برگزار شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه21 استفاده شده است و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه های مکرر بررسی شدند.یافته ها: نتایج نشان می دهد که بین زوج درمانی طرحواره محور در بهبود افسردگی در گروه آزمایش اثربخش است. به علاوه در بهبود میزان اثربخشی این رویکرد درمانی، زمان از پس آزمون به پیگیری اثر داشته است. بنابراین آزمون چند مقایسه ای نشان داد که در پس آزمون و پیگیری در مقایسه با پیش آزمون، نمرات در گروه آزمایش به طور معناداری کاهش را نشان می دهد.نتیجه گیری: بر اساس یافته ها، زوج درمانی طرحواره مدار با تمرکز بر ریشه های عمیق مشکلات ارتباطی و هیجانی، راهکاری مؤثر برای کاهش افسردگی در زنان آسیب دیده از خیانت است. این رویکرد درمانی به شناسایی و اصلاح طرحواره های ناسازگار کمک می کند و از این طریق، به بهبود کیفیت زندگی و روابط فردی و زناشویی منجر می شود.
۳.
زمینه و هدف: با توجه به نقش کلیدی تسهیم دانش در ارتقای یادگیری سازمانی و بهبود کیفیت خدمات آموزشی، شناسایی ابعاد آن می تواند نقشی مؤثر در توسعه سلامت سازمانی داشته باشد. این پژوهش با هدف شناسایی ابعاد تسهیم دانش در اداره های آموزش و پرورش استان مازندران انجام شد.روش کار: این پژوهش به شیوه آمیخته اکتشافی انجام شد؛ در بخش کیفی از تحلیل تم و مصاحبه نیمه ساختاریافته با 16 نفر از خبرگان استفاده گردید و در بخش کمی، با بهره گیری از پرسشنامه محقق ساخته، داده های 350 نفر از کارکنان آموزش و پرورش استان مازندران (انتخاب شده بر اساس فرمول کوکران) گردآوری و با نرم افزارهای SPSS21 و Amos تحلیل شد.یافته ها: نتایج نشان داد 7 عامل به ترتیب دانش ترتیبی (5 گویه)، دانش آشکار (5 گویه)، دانش پنهان (6 گویه)، بعد فناورانه تسهیم دانش (4 گویه)، بعد فرهنگی(6 گویه)، بعد سیستم کاری ( 5گویه)، بعد اطلاعاتی (6 گویه) به عنوان ابعاد تسهیم دانش در راستای توسعه سلامت در اداره های آموزش و پرورش استان مازندران در نظر گرفته شدند.نتیجه گیری: مجموع این یافته ها بیانگر آن است که تسهیم دانش در اداره های آموزش و پرورش استان مازندران یک فرایند پیچیده، چندلایه و وابسته به تعامل همزمان عوامل انسانی، فناورانه، فرهنگی و ساختاری است. اگر تنها یکی از این ابعاد مورد توجه قرار گیرد و سایر ابعاد نادیده گرفته شوند، نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد. بنابراین، مدیران و سیاست گذاران این حوزه باید با نگرشی جامع و سیستمی، زمینه های لازم برای تقویت همه ابعاد شناسایی شده را فراهم کنند. این امر می تواند به ارتقای کیفیت تصمیم گیری ها، افزایش بهره وری سازمانی، بهبود یادگیری سازمانی و در نهایت تحقق اهداف کلان نظام آموزش و پرورش منجر شود.
۴.
مقدمه و هدف: دیابت نوع ۲ و چاقی از مشکلات شایع متابولیک هستند که با تغییرات هورمونی از جمله کاهش سطح استروژن همراه اند. با توجه به نقش ورزش در بهبود تعادل متابولیک، بررسی اثر تمرین تناوبی با شدت بالا بر سطح استروژن می تواند اهمیت ویژه ای داشته باشد. لذا مطالعه حاضر یک مطالعه کاربردی از نوع پایه و طرح تجربی بود که تأثیر هشت هفته تمرین تناوبی با شدت زیاد بر سطح استروژن سرم رت های ماده چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بررسی کرد.روش کار: به منظور اجرای پژوهش حاضر، ۴۰ سر موش ماده نژاد ویستار با سن ۸ هفته با میانگین وزنی ۲۰۰ گرم از مزرعه حیوانات دانشگاه علوم پزشکی کرمان تهیه شد و پس از سازگاری حیوانات با محیط آزمایشگاه، تعداد 40 سر موش به 4 گروه با 10 سر موش تقسیم شدند. گروه ها شامل کنترل سالم، کنترل دیابتی، تمرین سالم و تمرین دیابتی بود. جهت دیابتی کردن نمونه ها یک دوز ۳۵ میلی گرم بر کیلوگرم استرپتوزوتوسین به صورت داخل صفاقی تزریق شد. تمرین تناوبی با شدت بالا به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آنالیز واریانس دوطرفه و به منظور مقایسه بین گروهی از آزمون توکی استفاده گردید. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که ابتلاء به دیابت نوع ۲ منجر به کاهش معنادار سطح استروژن سرم می شود، اما هشت هفته تمرین تناوبی با شدت زیاد، مستقل از وضعیت سلامت یا دیابتی بودن، باعث افزایش سطح استروژن گردید. همچنین تعامل بین دیابت و تمرین نشان داد که این نوع تمرین می تواند تا حدی اثرات منفی دیابت بر سطح استروژن را تعدیل کند. نتیجه گیری: به طور کلی می توان بیان داشت، تمرینات ورزشی به ویژه تمرین تناوبی شدید، می توانند به عنوان رویکردی مکمل و غیر دارویی در مدیریت دیابت و بهبود وضعیت هورمونی مورد استفاده قرار گیرند.
۵.
زمینه و هدف: منابع انسانی و مدیریت نیروی انسانی در سازمان ها به عنوان تسریع کننده افزایش بهره وری در سازمان عمل می کنند. از این رو باید برای افزایش بهره وری، راهبردهای مناسبی را در نظر بگیرند. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش رفتار شهروندی سایبری در رابطه بین سواد تکنولوژی اطلاعات و بهره وری منابع انسانی الکترونیک در اساتید علوم پزشکی انجام شد.روش کار: روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری متشکل از کلیه اساتیدی است که در سال تحصیلی ۱۴۰۱–۱۴۰۰ در دانشکده پزشکی دانشگاه آزاد استان مازندران مشغول به تدریس بوده اند که بنا بر آمار ارائه شده، برابر با ۲۷۰ نفر بودند. با توجه به جدول کرجسی و مورگان، تعداد ۱۵۹ نفر به عنوان نمونه آماری و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری اطلاعات شامل پرسشنامه های رفتار شهروندی سایبری یونسکو (۲۰۱۶)، سواد تکنولوژی اطلاعات سیامک و داورپناه (۱۳۸۷) و پرسشنامه محقق ساخته بهره وری منابع انسانی الکترونیک بود. داده های جمع آوری شده با نرم افزارPLS3 و تحلیل مسیر (مدل سازی معادلات ساختاری) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج نشان داد که بین سواد تکنولوژی اطلاعات و بهره وری منابع انسانی الکترونیک، بین سواد تکنولوژی اطلاعات و رفتار شهروندی سایبری و نیز بین رفتار شهروندی سایبری و بهره وری منابع انسانی الکترونیک رابطه معناداری وجود دارد. همچنین، رفتار شهروندی سایبری در رابطه بین سواد تکنولوژی اطلاعات و بهره وری منابع انسانی الکترونیک نقش واسطه ای دارد.نتیجه گیری: در مجموع، می توان نتیجه گرفت که اساتید علوم پزشکی در صورتی می توانند از سواد تکنولوژی اطلاعات خود بیشترین بهره را ببرند که این دانش را در قالب رفتارهای شهروندی سایبری به کار گیرند. بدین ترتیب، رفتار شهروندی سایبری نه تنها یک عامل مکمل، بلکه یک شرط لازم برای تبدیل دانش فناورانه به بهره وری واقعی منابع انسانی است.
۶.
مقدمه و هدف: چاقی از مهم ترین معضلات سلامت است و سبک زندگی سلامت محور راهکاری اساسی برای کنترل آن به شمار می رود؛ بااین حال، پایداری این سبک زندگی علاوه بر آگاهی، تحت تأثیر عوامل روان شناختی مانند خودمهارگری و ارزشمندی بدن قرار دارد. بنابراین هدف این مطالعه بررسی رابطه بین خودمهارگری و ارزشمندی بدن با سبک زندگی سلامت محور در زنان چاق بود.روش کار: این پژوهش از نوع کاربردی و با طرح همبستگی انجام شد که جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به چاقی مراجعه کننده به کلینیک های چاقی و زیبایی مناطق ۱ و ۲ شهر تهران در سال ۱۴۰۲ بود. حجم نمونه ۲۴۰ نفر تعیین شد و در نهایت ۲۵۰ پرسشنامه معتبر تحلیل گردید. روش نمونه گیری به صورت در دسترس و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های استاندارد سبک زندگی سلامت محور واکر و همکاران (۱۹۸۷)، خودمهارگری تانجی و همکاران (۲۰۰۴) و ارزشمندی بدن مندلسون و همکاران (۲۰۰۱) بود. داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شدند.یافته ها: با توجه به نتایج ماتریس همبستگی، رابطه مثبت و معناداری بین خودمهارگری (02/0) و ارزشمندی بدن (03/0) با سبک زندگی سلامت محور وجود داشت. نتیجه گیری: در نهایت، این یافته ها بیانگر آن است که سلامت فردی نه صرفاً محصول انتخاب های بیرونی، بلکه نتیجه تعامل پیچیده میان عوامل روان شناختی و محیطی است. تقویت خودمهارگری و ارزشمندی بدن می تواند راهبردی مؤثر در پیشگیری از بیماری های مزمن، بهبود کیفیت زندگی و ارتقای سلامت عمومی جامعه باشد.