
تاریخ اسلام و ایران
تاریخ اسلام و ایران سال 33 زمستان 1402 شماره 60 (پیاپی 150) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
ریشه شناسی نام محمد و پیشینه پیشااسلامی آن همواره چالشی برای پژوهشگران بوده و در این باره پرسش هایی مطرح است؛ از جمله آنکه آیا نام محمد برگرفته از نام یا واژه ای غیرعربی بوده؟ و آیا پیش از برآمدن اسلام، محمد نامی معمولی به شمار می آمده یا دلالت های ویژه اعتقادی و حتی پیامبرانه داشته است؟ مطالعات زبان شناختی، بینامتنی و یافته های باستان شناسی در این زمینه گزینه های گوناگونی پیش می نهند. در سنت اسلامی دست کم از سده دوم نام محمد با واژه «پاراکلیت» (فارقلیط) در انجیل یوحنا پیوند خورده است. البته درباره اصالت این اخبار تردیدهایی وجود داشته، اما انتقال واژه پاراکلیت از زبان یونانی یا با میانجی گری زبان های آرامی به محیط شبه جزیره، همچنان گزینه ای محتمل است. در کتیبه ای حمیری از سده ششم میلادی نیز به واژه ای هم ریشه با نام محمد برمی خوریم که در نوشته های اسلامی به ویژه داستان ابرهه هم ردپایی از آن یافت می شود. منابع اسلامی نیز می گویند عربان گمان می کردند در آینده پیامبری به نام محمد خواهد آمد و از چند نفر به نام محمد نام می برند که در گزارش های مربوط به آنها نوعی دلالت های دینی و پیامبرانه نهفته است. چالش مهم در ارتباط با این شواهد، اصالت سنجی و تاریخ گذاری آنها و سپس واکاوی ارتباط درونی میان آنهاست. در مقاله حاضر مجموعه این شواهد بررسی شده و به ویژه مهم ترین شواهد اسلامی ارزیابی انتقادی شده است. با شواهدی که بررسی شده ، می توان گفت در شبه جزیره پیش از اسلام نام های برگرفته از ریشه «حَمَدَ» دارای دلالت های دینی بوده اند. با این حال، درباره ارتباط ریشه حَمَدَ با فارقلیط فعلاً باید به گمانه زنی بسنده کرد.
بازسازی تاریخی فضای دینی حبشه در سال پنجم بعثت با محوریت سوره مریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نخستین هجرت مسلمانان به حبشه به فرمان پیامبر، براساس منابع تاریخی در حدود سال پنجم بعثت صورت گرفت. گزارش های موجود در منابع تاریخی برای تبیین فضای حبشه در آن زمان و شناخت ساکنان آن و چیستی مذهب و معتقدات آنان، نتایج موثق و یکتایی ارائه نمی دهند. با توجه به انعکاس بخشی از احوال آن روزگار حبشه در قرآن کریم به منزله یک متن، می توان با استفاده از روش «بازسازی تاریخی» به شناخت فضای حبشه در آن سال ها پرداخت. به همین منظور سوره مریم که با تکیه بر مستندات تاریخ گذاری بیشترین پیوند را با این هجرت و جزئیات آن دارد، محور بازسازی تاریخی قرار گرفته است. نتایج حاصل از این بازسازی حاکی از وجود فرقه ها و مذاهب گوناگون در حبشه است. مهم ترین این مذاهب مسیحیت، صابئه و یهود و مهم ترین فرقه های موجود در آن عصر، فرقه مسیحی «منوفیزیت» و «آریوسی» بوده است. این نتایج با اشارات منابع تاریخی و فرقه شناسی نیز هماهنگی دارد و آنها را تکمیل و تأیید می کند.
مفهوم آزادی در «ثریا» چاپ قاهره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوره قاجار برای ایرانیان مصادف با آشنایی و رویارویی با مفاهیم مدرن غربی، مانند آزادی است. جراید ایرانیِ چاپ خارج ایران در دوره زمانی پیشامشروطه یکی از مجاری آشنایی ایرانیان با این مفهوم بوده است. «روزنامه ثریا» چاپ قاهره مصر، در زمره این جراید است که توسط میرزا علیمحمدخان کاشانی به چاپ می رسید. با توجه به اهمیت مفهوم آزادی، به خصوص در سال های منتهی به انقلاب مشروطه ایران، پی بردن به سابقه مباحث نظری درباره این مفهوم در میان مطبوعات ایرانی و چگونگی انعکاس آن در ثریا حائز اهمیت است. بر همین اساس، فهم روزنامه از مفهوم آزادی و نسبت آن فهم با آزادی غربی، مسئله ای است که در این مقاله مورد توجه قرار گرفته و با روش توصیفی-تحلیلی به این سؤال پاسخ داده شده که آزادی مدّ نظر «ثریا» تا چه میزان با آزادی موجود در غرب در آن دوره تاریخی مطابقت داشته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که هرچند آزادی به معنای به کار گفته شده در غرب، مورد تأیید روزنامه بود، اما در مواردی تقلیل این مفهوم در ثریا را شاهدیم.
مناسبات طریقت های نقشبندیه و قادریه در کردستان پس از مولانا خالد شهرزوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش های صورت گرفته درباره تصوف در کردستان، عمدتاً تاریخ طریقت های صوفیانه را به صورت جداگانه و به دور از فضای ارتباطی آنها بررسی کرده اند؛ درحالی که به دلیل تأثیرگذاری مراودات این طریقت ها در تاریخ اجتماعی کردستان، مطالعه پیوندهای گوناگون مشایخ و پیروان آنها نیز امری ضروری است. در پژوهش پیش رو به این پرسش پاسخ داده شده است که پس از دوره مولانا خالد شهرزوری (1193-1242ق) طریقت های نقشبندیه و قادریه در مناطق کردنشین چه مناسباتی داشته اند؟ نتایج پژوهش -که به صورت مطالعات کتابخانه ای انجام شده است- نشان می دهد که پس از تنش ها و تقابلات اولیه، مناسبات این دو طریقت به سمت همکاری و همراهی پیش رفت؛ به گونه ای که پس از مدتی، مشایخ نقشبندی با ملاحظه حضور و نفوذ قادری ها در جامعه کردستان و به منظور مدیریت اوضاع پیروانشان، در برخی آداب طریقت تغییراتی ایجاد و بعضاً آنها را به روش قادریه نزدیک تر کردند. علاوه بر آن، در میان مشایخ دو طریقت مناسباتی چند، مانند مراودات طریقتی، پیوندهای دوستی و ارتباطات خاندانی شکل گرفت. آنان همچنین در آیین های طریقتی یکدیگر شرکت می کردند و در برخی زمینه های علمی و فرهنگی نیز با یکدیگر در پیوند بودند. تعامل آنان تا جایی پیش رفت که مشایخ نقشبندی، متأثر از میراث پیشینی خود و با در نظر داشتن اوضاع جامعه کردی، رهبری برخی از مریدان قادری را نیز برعهده گرفتند و به این ترتیب، فصل جدیدی از طریقت ورزی در کردستان را آغاز کردند.
تصویر توّج در فردوس المرشدیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تذکره های صوفیان ضمن ارائه مضامین اصلی خود، یعنی شرح حالات رهبران طریقت، بعضاً حاوی برخی داده های اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی نیز می باشند که استفاده از آنها را به خصوص در موضوعاتی که با مشکل فقر اطلاعات دست اول مواجه اند، ضروری می سازد. یک نمونه از این متون فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه در شرح احوال و کرامات صوفی نامدار سده پنجم و بنیان گذار طریقت مرشدی «شیخ ابواسحاق ابراهیم بن شهریار کازرونی» است. اهمیت بررسی این متن از منظر جغرافیای تاریخی ایران این است که حوزه نفوذ طریقت مرشدیه عمدتاً در جنوب غربی فارس، از جمله در امتداد مسیری بود که کازرون را به ساحل خلیج فارس متصل می کرد. با توجه به اشارات مکرر این متن به شهر کمتر شناخته شده توّج در مسیر مزبور، این پرسش مطرح می شود که این متن تا چه اندازه به شناخت بیشتر شهر توّج کمک می کند. پژوهش حاضر با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات میدانی انجام شده است. بررسی داده های مزبور به شناسایی جایگاه سیاسی-اداری توّج به عنوان یک امیرنشین، گستردگی حوزه نفوذ و همچنین هویت خاندان امیران توّج و نقطه اتصال توّج با خلیج فارس کمک می کند.
بررسی سیر تطور دیدگاه نقشه نگاران اروپایی نسبت به ایران در قرون وسطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصورات جغرافی دانان و نقشه نگاران اروپایی نسبت به جهان اطراف خود، عموماً برگرفته از متون کلاسیک یونان و روم باستان و همچنین کتاب های عهدین و مفسران مسیحی بود و این امر موجب می شد تصورات عمده آنان نسبت به نقاط دوردست دنیا، مبتنی بر متون مذکور شکل بگیرد. نقشه های مپا ماندی و همچنین نقشه های پیرو سنت کلاسیک رومی که در قرون وسطی نیز دنبال می شد، جملگی مبتنی بر اطلاعات موجود در کتب عهدین و متون کلاسیک بودند. با آغاز قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی و شکل گیری سفرهای متعدد اروپاییان به شرق اسلامی از جمله ایران، تصورات کلاسیک اروپا راه تجدد را در پیش گرفت و تا حد زیادی از قالب غیرحقیقی خود خارج شد و شکل واقعیت به خود گرفت. بنابراین طی یک بازه زمانی تصورات اروپاییان نسبت به شرق، به خصوص ایران دچار تحولات و تطوراتی شد که ناشی از عوامل مختلفی در هر بازه زمانی بود. در این میان، سفرهای متعدد اروپاییان تأثیر بسزایی در تغییر دیدگاه و همچنین اطلاعات نقشه نگاران داشت. بررسی سیر تطور دیدگاه اروپاییان طی قرن ها نسبت به ایران و ایرانیان با توجه به نقشه های قرون وسطایی، مسئله ای است که تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است. بر همین اساس، بررسی این موضوع که نقشه های قرون وسطایی -که ارائه دهنده تصورات غالب به جامعه اروپای قرون وسطی بوده اند- چه دیدگاه و تصوراتی از ایران طی بازه های زمانی مختلف ارائه می داده اند، مسئله ای مهم و قابل توجه است که نگارنده این نوشتار درصدد است با رویکرد توصیفی-تحلیلی بیان کند که تا قبل از سفرهای جهانگردان اروپایی، تصور کلاسیک نسبت به ایران در نقشه های قرون وسطایی غالب بوده و در این میان سفرهای مارکوپولو تأثیر بسزایی در تغییر و تحول این دید داشته است.
خوانشی نو در تحلیل زوایای کارکردی مهدویت در عصر صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مشخصه های عصر صفویه رویکردهای جریان ساز شیعی بود که خود را در قامت مفهوم مهدویت آشکار کرده است. نگارندگان پژوهش حاضر با این مفروض که مهدویت در صفویه ضمن وجوه کارکردی، با ابعاد کژکارکردی و بی کارکردی نیز مواجه بوده است، درصدد بوده اند که راه را برای آسیب شناسیِ مهدویت در عصر یادشده هموار سازند تا فاصله انتقادیِ خود را با قرائت های عموماً ایدئولوژیک از این امر حفظ کنند. سؤال پژوهش بدین ترتیب قابل صورت بندی است که آیا مهدویت در عین کارکردهای موجود، با کژکارکردها و بی کارکردی هایی نیز مواجه بوده است؟ این موارد کدام اند؟ نتایج این پژوهش ناظر بر وجه کارکردی مهدویت در صفویه ذیل رخدادِ الف. یکپارچگی سرزمینی؛ ب. صورت بندی همبستگی «ملی»؛ و در وجه کژکارکردی ناظر بر الف. ظهور مدعیان دروغین؛ ب. ایجاد پوشش عقیدتی برای توجیه ساختار ارباب-رعیتی؛ ج. ناتوانی در بازجذب نیروهای اجتماعی و در وجه بی کارکردی نیز مشتمل بر زوال تدریجی شیوه حکمرانی صفویه می باشد. یافته های مذکور بر پایه روش مطالعه تاریخی-تحلیلی و با اتکا بر رویکردی بینارشته ای (تاریخی-جامعه شناختی) و براساس نظریه کارکردگراییِ مرتن، این گونه پایان بندی شده است که چه بسا با توجه به تعدد کژکارکردها و بی کارکردها درباره مهدویتِ صفویه، تعادلِ خالص در نظریه مرتن، از کارکردها به کفه کژکارکردها و بی کارکردها سنگینی کرده باشد.