
مطالعات دین، معنویت و مدیریت (اسلام و مدیریت سابق)
مطالعات دین، معنویت و مدیریت سال 11 پاییز 1403 شماره 21 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سیر تطور تاریخ مدیریت عنصر اصلی تغییر پارادایم ها در نظریات سازمان و مدیریت را نوع نگرش و نگاه به انسان نشان می دهد. به بیان دیگر انسان رُکن اصلی سازمان و فلسفه کلیدی ظهور نظریات متعدد در عرصه سازمان است که باید بطور خاص مورد توجه قرار گیرد. به رغم این تأکید، مطابق نظر صاحب نظران، انسان در سازمانِ فعلی با عناوینی نظیر توسعه شغل، کار تیمی، دموکراسی صنعتی و استقلال مسئولیت، در پوشش و ظاهری زیبا مورد بی حرمتی قرار می گیرد و انسانیت او قربانی توجه به اهداف سازمان می شود که همان کسب منافع بیشتر برای سرمایه گذاران است. به بیان دیگر پس از سال ها تلاش پژوهشگران، هنوز سازمانی در خور و شأن انسان ایجاد نشده است و مدیریت امروزین و نوین اگر چه در مسیر توسعه خود مشکلات فراوانی را حل کرده و به کارآمدسازی کسب و کارها کمک کرده ولی میلیون ها نفر را در سازمان های شبه فئودال و دیکتاتورمآب به بندگی واداشته و شواهد اندکی وجود دارد که آنها را اخلاقی تر هم کرده باشد.مفروض این پژوهش این است که مدیریت نوین برای حل این مسئله پاسخ را درون پارادایم های موجود جستجو می کند. پارادایم هایی که اغلب در چارچوب اندیشه ای اومانیستی شکل گرفته است. بنابراین با حرکتی نوآورانه درصدد است که به منظور تحقق مفهوم حقیقی تعالی انسان، با استفاده از منبعی متصل به عرش الهی و عاری از مشوبات دنیایی، لایه های پیچیده این شبکه مختلط را رمزگشایی کند تا به مفهوم سازمانی دست یابد که جایگاه محوری انسان در نظام اجتماع را به رسمیت بشناسد و مدلی را برای رسیدن به تعالی وی ترسیم کند.روش : معناشناسی این پژوهش در رابطه با مفهوم طیّب در قرآن با استفاده از روش شناسی های علم زبان شناسی و روش شناسی معناشناسانه توشیهیکو ایزوتسو دانشمند زبان شناس ژاپنی انجام شده است. او بر این باور است که مفاهیم موجود در قرآن در قالب یک نظام به صورت منظم هستند و یک کل پیچیده و فوق العاده منظم را تشکیل می دهندکه با کشف شبکه معنایی آن ها می توان درکی صحیح از مفهوم را به دست آورد. برای تحقق این منظور مجموعه گام های انجام شده در این پژ وهش به شرح ذیل است.گام اول: شناخت مطالعات انجام شدهگام دوم: معناشناسی «طیّب» »به روش ایزوتسوگام سوم: طبقه بندی واژگان و تبیین عبارات مرتبطگام چهارم: جمع بندی و بیان مفهوم سازمان طیّب و جایگاه آن در چرخه طیّباتنتایج: تحلیل مفهومی چرخه طیبات که بر اساس بررسی دقیق شبکه معنایی مفهوم طیّب در قرآن کریم نشان داده شده است بیان می کند که محور طیّب فطرت انسان مؤمن است و مفهوم طیّب بر ساختار فطری و حیات اُخروی وی منطبق است. به عبارت دیگر اصلاح فرد و جامعه، در گروی ایجاد شرایط پذیرش و دریافت طیّب در بستر وقوع زندگی، کار، فکر و روابط اجتماعی انسان است. با پذیرش این موضوع و با توجه به آن که سازمان بستر کار و زندگی اجتماعی انسان محسوب می شود، سازمان طیّب باید برای نیل به مقصود خود، فرآیندی را طی کند تا به سازمان طیّب تبدیل شود. بدین ترتیب سازمان طیّب، سازمانی است که در مرحله اول باید بستر مناسب برای رُشد و شکوفایی خود را فراهم کند. هنگامی که بستر سازمان یا همان «بلد» طیّب شد و یا به بیان دیگر همان افراد، قوانین و فرآیندهای سازمانی با اصول و چهارچوب های طیب هماهنگ شدند، زمینه دریافت رزق طیب را برای خود گسترش می دهند. به بیان دیگر رزق الهی بارش مداوم دارد و سازمان طیب یا همان بلد طیب زمینه دریافت مؤثر و بیشتر را فراهم می آورد.در مرحله بعد انسان مستقر در سازمان طیب که دارای باور و اندیشه های طیّب است بروزاتی دارد که بروزات آن شامل «کلمه» و «قول» هر دو طیب هستند. طیّب سازی «کلمه» و «قول» در سازمان منجر به ایجاد «حیات طیّبه» در سازمان می شود. حیات طیّبه ایجاد فضایی برای زندگی سازمانی است که در آن هیچ گونه خباثتی وجود ندارد. استقرار طیّب در مراحل مختلف سازمان به لطف و عنایت الهی اتفاق می افتد و رزق الهی سبب فراهم سازی زمینه برای طیّب شدن سازمان در مراحل مختلف است. پر واضح است که سازمان طیب سازمانی است پویا که در هر بار دریافت آثار و نتایج حیات طیّبه زمینه دریافت رزق الهی را گسترش می دهد.شکل ۱: مدل مفهومی چرخه طیّبات با توجه به نقش سازمانبحث و نتیجه گیری: در عالم خلقت، حیات و جامع خیرات در قالب رزق الهی بر تمامی موجودات افاضه می شود. سازمان به عنوان یک موجودیت زنده قابلیت دریافت این رزق الهی را دارد. انسان و جامعه نیز که در کانون این مدل قرار دارد به طور مستقیم متأثر از نحوه بهره برداری از رزق الهی است. بر اساس این مدل، انسان به عنوان دریافت کننده و تصرف کننده رزق الهی، افکار و بروزاتی دارد که منجر به عمل او می شود و کیفیت حیات او را رقم می زند. افکار و بروزات طیّبه انسان و وقوع این اعمال در بستر سازمان طیّب وجهی از حیات طیّبه در جامعه خواهد بود. البته حیات طیّبه ابعاد گسترده ای دارد که بخش سازمانی آن در این مدل مد نظر است. طیّب بودن بستر یعنی سازمان طیب به عنوان یکی از بسترهای عمده حضور انسان باید بتواند به مسائل مرتبط با رشد و کمال انسان و دست یابی او به حیات طیبه پاسخ دهد و سازمانی در شأن او ایجاد کند. بنابراین هدف غایی سازمان طیّب تسهیل فرآیند رشد و کمال انسان و فراهم آوردن بستر مناسب جهت به فعلیت رسیدن استعدادها و توانایی های اوست و سایر موضوعات در سازمان طیّب هدف میانی محسوب می شود. از این رو سازمان طیب علاوه بر نگرش الهی به انسان و توجه به رُشد و تعالی او در فعالیت ها و تولیدات خود، نسبت به اصول تعالی بخش مدیریتی نیز متوجه و پایبند بوده و پیوسته در صدد بهبود شرایط و نیل به اهداف میانی خود نیز می باشد.
نقش هوش اخلاقی، هوش معنوی و هوش هیجانی در تقویت وجدان کاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: امروزه آنچه در تعالی سازمان ها نقش محوری دارد، انسان است و عاملی به نام وجدان می تواند نقشی پررنگ و بسیار مهم را در کارایی و اثربخشی هر سازمان ایفا کند. وجدان کاری عاملی است که باعث ایجاد نظم در کار و حسن انجام وظیفه در افراد می شود. توجه به مفهوم وجدان کاری در سازمان ها نگاهی اخلاقی و انسانی به مقوله کار و سازمان است؛ زیرا اخلاق در رفتار حرفه ای منجر به ایجاد تعهد نسبت به انجام وظایف به بهترین شکل و بدون کنترل خارجی و در پی آن بهبود نتایج کار، بهبود وضع جامعه، رضایت و آرامش وجدان فرد می شود. در سازمان های امروزی، مدیران و کارکنان می توانند با بهبود ویژگی های هوش هیجانی محیط کار را توانمند کنند. هوش هیجانی شامل مجموعه ای از احساسات، دانش اجتماعی و قابلیت هایی است که قدرت کلی ما را در جهتی هدایت و تقویت می کند که به ما امکان می دهد به عوامل و فشارهای محیطی پاسخ مناسبی بدهیم. مطالعات نشان می دهد که بین هوش هیجانی و هوش معنوی همبستگی بالایی وجود دارد. هوش معنوی به عنوان توانایی عمل با خرد و شفقت و در عین حال حفظ آرامش درونی و بیرونی بدون توجه به شرایط توصیف می شود که افراد را قادر می سازد تا موقعیت های استرس زا و اضطراب را در موقعیت های نامطلوب مدیریت کنند. هوش معنوی را می توان پایه ای برای ظهور رفتارهای کاری مثبت در نظر گرفت. اگر کارکنان سازمان از هوش معنوی بالاتری برخوردار باشند احتمال بروز رفتارهای کاری مثبت بیشتر می شود. بسیاری از رفتارها و تصمیمات کارکنان و مدیران در سازمان های امروزی متاثر از ارزش های اخلاقی آنهاست. هوش اخلاقی توانایی به کارگیری اصول اخلاقی جهانی در اخلاق، اهداف و ارتباطات است. هوش اخلاقی توانایی تشخیص درست و نادرست بر اساس اصول جهانی است. اهمیت تقویت وجدان کاری که در این پژوهش به عنوان متغیری اساسی به آن پرداخته ایم به این دلیل است که تقویت وجدان کاری می تواند تأثیر مستقیمی بر عملکرد فردی داشته باشد و در نهایت به اثربخشی و بهره وری سازمانی منجر شود. در پژوهش حاضر به دنبال بررسی عوامل موثر در تقویت وجدان کاری بودیم که از مهم ترین آنها می توان به هوش به ویژه هوش هیجانی، هوش اخلاقی و هوش معنوی اشاره کرد. سوال اصلی تحقیق این است که آیا هوش اخلاقی، هوش معنوی و هوش هیجانی در تقویت و افزایش وجدان کاری در سازمان تاثیر دارند؟روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی − پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش مراکز و خانه های بهداشت شهر بردسکن می باشد. گردآوری داده ها در این پژوهش به دو روش کتابخانه ای و میدانی انجام شده است. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسش نامه های استاندارد هوش اخلاقی لنیک و کیل (2005)، وجدان کاری کاستا و مک کرای (1992)، هوش معنوی کینگ (2008) و هوش هیجانی شوت (1998) استفاده شده است. در این پژوهش به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. برای توصیف جامعه آماری از آمار توصیفی و نرم افزار spss استفاده شده است. برای آزمون فرضیه های پژوهش از معادلات ساختاری و تحلیل مسیر به کمک نرم افزار Smart pls 3 استفاده شده است.یافته ها: ابتدا برای بررسی جامعه آماری از آمار توصیفی استفاده شده است و نتایج توصیف متغیرهای جمعیت شناختی نشان می دهد: از لحاظ جنسیت 41 نفر مرد و 89 نفر زن می باشند. از لحاظ سن بیشتر افراد در بازه 35 تا40 سال می باشند (حدود 35 درصد). از لحاظ تحصیلات بیشتر افراد دارای مدرک تحصیلی لیسانس می باشند (60 درصد). از لحاظ سابقه کار بیشتر افراد دارای سابقه کاری 1 تا 5 سال و 20 تا 25 سال می باشند (حدود 27 درصد). به منظور آزمون فرضیه های تحقیق از معادلات ساختاری و تحلیل مسیر و نرم افزار PLS استفاده شده است. برای بررسی برازش مدل ساختاری تحقیق از دو شاخص SRMR و شاخص GOF استفاده شده که در حد مطلوب اند و مدل برازش خوبی دارد. فرضیه های پژوهش مورد بررسی و آزمون قرار گرفت. بررسی فرضیه اصلی تحقیق نشان می دهد که ضریب مسیر بین مؤلفه هوش اخلاقی و وجدان کاری برابر با 808/0، هوش معنوی و وجدان کاری برابر با 358/0 و هوش هیجانی و وجدان کاری برابر با 533/0 می باشد و مقدار آماره t در تمام مسیر ها بیشتر از 96/1 می باشد و سطح معنا داری نیز کمتر از 05/0 می باشد. می توان گفت: مؤلفه های هوش اخلاقی، معنوی و هیجانی بر وجدان کاری اثرگذار بوده و بیشترین تأثیر را هوش اخلاقی بر وجدان کاری دارد. فرضیه های فرعی پژوهش نیز مورد تایید واقع شده اند.بحث و نتیجه گیری: این پژوهش با هدف بررسی نقش هوش اخلاقی، هوش معنوی و هوش هیجانی در تقویت وجدان کاری انجام شده است. برای این منظور یک فرضیه اصلی و یازده فرضیه فرعی تدوین شده است. با تأیید فرضیه اصلی پژوهش مشخص شد که هوش اخلاقی، معنوی و هیجانی تأثیر مثبت و معناداری بر وجدان کاری دارد و بیشترین تأثیر مربوط به هوش اخلاقی و کمترین تأثیر مربوط به هوش معنوی است. تأیید فرضیه اصلی پژوهش و تأیید فرضیه های فرعی اول، دوم، سوم و چهارم نشان می دهد هوش اخلاقی و مؤلفه های آن بر وجدان کاری تأثیر مستقیم و معنا داری دارد که نتایج با پژوهش های نریمانی و کرامتی (1399)، همایی (1397)، دهقان منشادی (1396)، اسماعیلی طرزی و همکاران (1392)، فولاد و همکاران (2019) و نورسیا (2010) همخوانی دارد. تأیید فرضیه اصلی پژوهش و تأیید فرضیه های فرعی پنجم، ششم، هفتم و هشتم نشان می دهد هوش معنوی و مؤلفه های آن بر وجدان کاری تأثیر مستقیم و معنا داری دارد که نتایج با پژوهش های حسنلو (1394)، لیاقت دار و همکارانش (1390)، فولاد و همکاران (2019) و خاواجا (2017) هم راستا می باشد. تأیید فرضیه اصلی پژوهش و تأیید فرضیه های فرعی نهم، دهم و یازدهم نشان می دهد هوش اخلاقی و مؤلفه های آن بر وجدان کاری تأثیر مستقیم و معنا داری دارد که نتایج با پژوهش های لیاقت دار و همکارانش (1390)، فولاد و همکاران (2019)، ساناریو و همکاران (2017) و کری و همکاران (2017) همخوانی دارد. برای سازمان های امروزی توجه به هوش یکی از عوامل مهم و ضروری است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که هوش اخلاقی، معنوی و هیجانی می تواند وجدان کاری را بهبود بخشد. هوش اخلاقی موجب افزایش تعهد و ایجاد اعتماد و مسئولیت پذیری بیشتر در کارکنان شده و به بهبود کارایی فردی و گروهی می انجامد. ازاین رو، سهم هوش اخلاقی در پیش بینی وجدان کاری کارکنان منطقی به نظر می رسد. هوش معنوی نیز حس مسئولیت پذیری کارکنان را افزایش می دهد و آنان را نسبت به مسئولیت خویش متعهد می کند. همچنین، آنها محیط کار و انجام وظایف را فرصتی برای رشد و بروز توانایی ها و ارزش های شخصی خود تلقی می کنند و وجدان کاری رو به فزونی و کمال می رود. بهره گیری از مؤلفه های هوش هیجانی با ایجاد انعطاف پذیری بیشتر، عملکرد بهتر را تسهیل می کند.تقدیر و تشکر: از کلیه کسانی که در انجام پژوهش مشارکت داشته و ما را را یاری داده اند، تشکر و قدردانی می شود.تعارض منافع: هیچ تعارض منافعی در این پژوهش وجود ندارد.
ارائه الگوی مفهومی عناصر جهت دهنده راهبردی سازمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: یکی از جنبه های ابهام و عدم وضوح اسناد راهبردی سازمان ها، ابهام، خلط معنا یا همپوشانی هایی است در تبیین برخی عناصر جهت دهنده سازمان مندرج در آن، همچون چشم انداز، فلسفه وجودی، مأموریت، سیاست، راهبرد، اهداف و ... بوده که ناشی از عدم درک دقیق مفهوم هریک از این عناصر و ارتباط آن ها با یکدیگر می باشد. این امر باعث می شود که در تدوین سند راهبردی، مثلا آنچه در واقع سیاست است به عنوان راهبرد، آنچه در واقع مأموریت است به عنوان چشم انداز، آنچه در واقع راهبرد است به عنوان هدف یا ... بیان می گردد که این خلط معانی و مفاهیم و ارتباطات آن ها با یکدیگر موجب می شود که سازمان در مرحله اجرا و ارزیابی دچار ابهام و سردرگمی گردد. هدف این پژوهش ارائه الگوی مفهومی عناصر راهبردی جهت دهنده سازمان است. بنابراین سؤال اصلی این پژوهش آن است که «الگوی ارتباط عناصر جهت دهنده سازمان با یکدیگر چیست؟»که این سؤال را به دو سؤال فرعی می توان تجزیه نمود که عبارتنداز:عناصر راهبردی جهت دهنده سازمان چیست؟ارتباط این عناصر با یکدیگر چگونه است؟هدف این پژوهش ارائه یک مدل یا تبیین فرایندی برای مدیریت یا برنامه ریزی راهبردی نیست بلکه الگوی مفهومی بدیعی است که می تواند از رهگذر شفاف نمودن تمایز مفهومی عناصر مذکور و نیز الگوی ارتباطی میان آن ها، اندیشه دانشمندان، محققان و مدیران راهبردی را در حوزه برنامه ریزی و تدوین اسناد راهبردی سازمان ها یاری نماید.روش: تحقیق حاضر به لحاظ فلسفه پژوهش متأثر از پارادایم تفسیرگرایی است؛ به لحاظ منطق پژوهش، استفهامی است چرا که به استنباط یک چهارچوب، الگو، نظریه، مدل یا مفهوم جدید از مجموعه ای از داده ها پرداخته است. جهت گیری این پژوهش از نوع بنیادی با هدف ایجاد یا کشف یک الگوی جدید است. صبغه ی این پژوهش کیفی است چرا که به دنبال فهم و درک و کشف پدیده و معانی مرتبط با آن است. نوع این پژوهش کتابخانه ای است چرا که با اسناد و مدارک مکتوب اعم از کتاب و مقاله سرو کار داشته و داده های خود را از مکتوبات دریافت کرده است. هدف این پژوهش تبیین است چرا که به دنبال نوع ارتباطات اجزای پدیده با یکدیگر است. در نهایت راهبرد این پژوهش تحلیل اسنادی است. برای فهم «اعتمادپذیری یا قابلیت اعتماد» پژوهش از معیارهای چهارگانه مطرح شده توسط لینکلن و گوبا چون امکان اعتبار، تأییدپذیری، اطمینان پذیری و انتقال پذیری استفاده شده است. در نهایت نیز به جهت افزایش اعتمادپذیری نتایج این پژوهش بر اساس معیارهای چهارگانه فوق، الگوی مذکور در قالب یک کرسی ترویجی نیز ارائه گردید و در معرض نقد و نظر خبرگان نیز قرار گرفت و با بهره گیری از ملاحظات تخصصی ایشان بر اتقان و غنای یافته های پژوهش افزوده شد.یافته ها: در این الگو، اساس و دلیل وجودی تحت عنوان فلسفه وجودی مطرح می شود که از یک سو منشاء مأموریت های سازمان بوده و از سوی دیگر تأمین کننده زمینه و ماده اصلی چشم انداز سازمان به حساب می آید. همچنین در این الگو، هویت، اصول و ارزش های سازمان، تعیین کننده کیستی و شخصیت سازمان در تمایز با هم نوعان خود و قیود و معتقدات سازمان عنوان گردیده است که از سویی منشاء رویکردهای سازمان بوده و از سوی دیگر تأمین کننده قالب و صورت چشم انداز و تعیّن بخش آن است. بنابراین می توان گفت چشم انداز سازمان به معنای غایت ممکن، مطلوب و بلندپروازانه سازمان از لحاظ ماده و محتوا مبتنی بر فلسفه وجودی سازمان و از لحاظ صورت و چارچوب، متأثر از هویت، ارزش ها و اصول سازمان است.در الگوی ارائه شده، مأموریت به معنای کارویژه ی فعلی و شغل شاغل سازمان است به نحوی که اگر از سازمان پرسیده شود که هم اکنون به چه امری مشغول است؟ پاسخ آن، همان مأموریت سازمان خواهد بود. این مفهوم از دل فلسفه وجود سازمان بر می آید که از سویی منشاء فعالیت های سازمان و از سوی دیگر، علّت مادّی شکل گیری راهبرد سازمان است. در این الگو، رویکرد سازمان به معنای زاویه و منظر نگاه به مأموریت و نوع ورود آن به انجام آن است که از سویی منشاء شکل گیری سیاست های سازمان و از سوی دیگر تأمین کننده صورت و قالب راهبرد سازمان است. نهایتا راهبرد سازمان که به معنای مسیر حرکت سازمان به سمت چشم انداز است، علّت مادی خود را از مأموریت، علّت صوری خود را از رویکرد سازمان، علّت غایی خود را از چشم انداز سازمان و علّت فاعلی خود را از مزیّت های رقابتی سازمان تأمین می کند.مأموریت های سازمان در قالب کلان فعالیت ها خرد می شوند و راهبردهای سازمان نیز در قالب اهداف کوتاه مدت و میان مدت سازمان تجلی می یابند که تحققشان در قالب برنامه های سازمان است. رویکردهای سازمان نیز در قالب سیاست های سازمان تعیّن می یابند که خطوط راهنمای اجرای برنامه ها را مشخص می نمایند. از این رو می توان گفت علّت مادّی برنامه های سازمان، فعالیت های سازمان هستند؛ سیاست های سازمان، قالب و چارچوب اجرای برنامه های سازمان را تعیین می کنند و غایت وجودی برنامه های سازمان نیز تحقق راهبردهای سازمان است.بحث و نتیجه گیری: دغدغه اصلی این پژوهش، اختلافات و ابهاماتی بود که در جامعه علمی و کنشگران مدیریت راهبردی پیرامون عناصر جهت دهنده سازمان وجود داشت؛ این اختلافات هم شامل تعریف و تمایز این عناصر از یکدیگر و هم نحوه ارتباط آن ها با یکدیگر بود که در پیشینه و ادبیات موضوع بدان پرداخته نشده بود. لذا نوآوری این پژوهش آن بود که الگویی از عناصر جهت دهنده سازمان را ارائه دهد تا هم تمایز آن ها از یکدیگر مشخص شود و هم نحوه ارتباطی که با یکدیگر پیدا می نمایند معلوم گردد. این نوآوری، عامل ایجاد انسجام ذهنی برای محققان و مدیران راهبردی در مطالعات و برنامه ریزی های راهبردی سازمان خواهد بود. می توان گفت که عنصر محوری و ثقل این الگو، راهبرد است که یکپارچه کننده منابع و امکانات سازمان و انسجام بخش فعالیت های مختلف سازمان می باشد. درنتیجه، آن تصمیم و اقدام کلانی که در سازمان، وحدت بخش و متأثرکننده همه امکانات و فعالیت های سازمان نباشد، راهبرد نیست ولو اینکه ثمرات مثبتی برای سازمان داشته باشد. اگر آن تصمیم یا اقدام کلان در عرض سایر اقدامات کلان سازمان نگریسته شود و بدان پرداخته شود این اقدام کلان در واقع نوعی مأموریت علی حده برای سازمان است نه راهبرد؛ چرا که راهبرد، خارج از مأموریت های سازمان نیست و در قالب انجام مأموریت های سازمان محقق می شود چون نحوه ای از انجام مأموریت های سازمان است. اما اگر اقدام فارغ از مأموریت های سازمان و در عرض آن ها انجام شود پس می توان گفت مأموریت جدیدی به سازمان اضافه شده است و راهبردی اتخاذ نشده است. ذکر این ملاحظه به دلیل آسیبی بود که معمولا سازمان ها در تدوین و اجرای راهبردهای خود با آن مواجه می شوند و آن این است که آن تصمیم و اقدام کلانی که تدوین شده، در عمل، یکپارچه کننده و انسجام بخش و حاکم بر سایر فعالیت های سازمان نیست و نوعی نگاه استقلالی و ممایز از سایر فعالیت های سازمان به آن وجود دارد.تعارض منافع: در نگارش این مقاله هیچ تعارض منافعی وجود ندارد.
بررسی ویژگی های بینشی، گرایشی و کنشی مدیران از منظر نهج البلاغه: فراترکیب متون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: مدیریت و رهبری همواره به عنوان یکی از اصلی ترین عوامل موفقیت یا شکست سازمان ها و جوامع مطرح بوده اند. مدیران برای هدایت مؤثر سازمان ها باید از ویژگی ها و مهارت های خاصی بهره مند باشند. این ویژگی ها شامل بینش عمیق، انگیزه های مثبت، ارزش های قوی و رفتارهای مؤثری است که به تحقق اهداف سازمانی و پیشبرد اخلاق انسانی کمک می کنند. یک منبع مفید در این زمینه، نهج البلاغه است که حاوی آموزه های اخلاقی و مدیریتی است. با این حال، پیاده سازی این آموزه ها در عمل به دلیل نیاز به تفسیر دقیق و چارچوب های کاربردی، چالش هایی را به همراه دارد. مدیران اغلب به دلیل عدم توانایی در تفسیر آموزه های غنی و جامع نهج البلاغه نمی توانند آن ها را به خوبی در محیط های کاری به کار گیرند. با ارائه چارچوب های نظری و عملی برای تربیت مدیرانی که بتوانند ارزش های نهج البلاغه را در مدیریت به کار برند، این چالش ها می توانند برطرف شوند. پژوهش های کاربردی در این حوزه می توانند به ارتقای عملکرد مدیران با ارائه راهکارهای عملی کمک کنند. این پژوهش ها می بایست به ایجاد پلی میان علم مدیریت و آموزه های دینی بپردازند تا راهکارهای مؤثری بر اساس اصول نهج البلاغه برای مدیریت اسلامی ارائه دهند. نتایج چنین پژوهش هایی نه تنها به بهبود سیاست گذاری های مدیریتی کمک می کند، بلکه می تواند اعتماد عمومی به مدیران و سازمان ها را تقویت کرده و روابط کاری را بهبود بخشد. در نهایت، این تلاش ها می توانند به توسعه و تعمیق ارتباط بین تئوری و عمل در حوزه مدیریت اسلامی بینجامند. لذا این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است که: بر اساس دیدگاه نهج البلاغه، ویژگی های بینشی، گرایشی و کنشی مدیران کدامند؟روش: پژوهش حاضر با رویکردی توسعه ای و بر اساس داده های کیفی که به صورت کتابخانه ای و از طریق مطالعات ثانویه و اسنادی گردآوری شده اند، انجام شده است. این پژوهش با هدف ارتقای کیفیت نتایج به استفاده از تحلیل اسنادی روی آورده است و از فراترکیب به عنوان روشی جامع برای استخراج یافته ها بهره گرفته است. جامعه آماری شامل ترجمه ها و تفاسیر خطبه ها، نامه ها و حکمت های نهج البلاغه بوده و نمونه ها به صورت هدفمند با جستجوی کلیدواژه هایی مانند “ویژگی های بینشی”، “گرایشی”، “کنشی”، “مدیریت اسلامی” و “مدیر اسلامی” انتخاب شده اند تا به اشباع اطلاعات و محتوا دست یابند. پس از جستجو و انتخاب متون اولیه، از فراترکیب برای کدگذاری، مشابهت یابی و تلخیص متون استفاده شده و سپس ارزیابی و اعتبارسنجی انجام شده است. تحلیل اطلاعات در سه مرحله صورت گرفته است: جمع آوری محتوای مرتبط، استخراج و دسته بندی نکات، و ترکیب و جمع بندی عناصر کلیدی. برای این فرآیند از روش هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو بهره برده شده است که شامل مراحل شکل 1 می باشد:شکل 1: مراحل روش فراترکیبروایی جستجوها و کلیدواژه ها از طریق روایی صوری و گروه کانونی با مشورت ۱۰ نفر از اساتید و متخصصان حوزه مدیریت و اسلام بررسی و تأیید شده است. برای سنجش پایایی مدل طراحی شده، شاخص کاپا با مقدار ۰.۷۶ به عنوان معیار توافق معتبر استفاده شده است. با توجه به نتایج فراترکیب، مشخص شد که به طور کلی، 78 مفهوم، 22 مقوله (دسته اصلی ویژگی های مدیران) مبتنی بر نهج البلاغه در 3 حوزه بینشی، گرایشی و کنشی به دست آمد.نتایج: بعد از تصدیق اعتبار و کیفیت یافته ها با مشورت خبرگان و بهبود دسته بندی عوامل به کمک تجربه نویسندگان و خبرگان، اطلاعات به دست آمده و نحوه قرارگیری مؤلفه های هر بعد نیز تحت روش تحلیل زمینه به منظور شناسایی مولفه های هم ارز و قرارگیری در بُعد مربوط به خود، مطابق روش کلارک و براون (2006) مورد مقایسه و تصدیق قرار گرفت و در نهایت برای دستیابی به مدل تحقیق، 22 دسته ویژگی های مدیران مبتنی بر خطبه، حکمت و نامه های نهج البلاغه در سه حوزه بینشی، گرایشی و کنشی، حاصل از فراترکیب مطالعات صورت گرفته، عبارتند از: ویژگی های بینشی شامل قدرت دیدن و تبیین واقعیت ها از منظر دینی و فلسفی است که به مدیران کمک می کند تا مسائل را با دید استراتژیک و کل نگرانه بررسی کنند. ویژگی های گرایشی شامل تمایلات درونی و باورهایی است که رفتار مدیران را هدایت می کند، و ویژگی های کنشی به اعمال و رفتارهایی اشاره دارد که بر اساس ارزش های دینی تعریف شده اند. فرآیند اعتبار سنجی یافته ها از طریق جلسات گروه کانونی با خبرگان انجام شده است و نتیجه این مشورت ها، تصدیق مدل نهایی بدون تغییرات جدید در مؤلفه ها بود. برای سنجش پایایی مدل طراحی شده، از شاخص کاپا استفاده شد که مقدار آن 0.74 به دست آمد و در سطح توافق معتبر قرار گرفت. این مدل به عنوان پایه ای برای بررسی عمیق تر ویژگی های مدیریتی در نهج البلاغه ارائه و ارزیابی شده است. در شکل (2)، نتایج نهایی روش فراترکیب به صورت مدل زیر ارائه شده است.شکل 2: ویژگی های بینشی، گرایشی و کنشی مدیران مبتنی بر نهج البلاغهبحث و نتیجه گیری: پژوهش حاضر به بررسی ویژگی های بینشی، گرایشی و کنشی مدیران بر اساس بیانات نهج البلاغه پرداخته است. هدف آن شناسایی ویژگی هایی است که امام علیj برای مدیران در سطوح مختلف تعیین کرده و ارائه این ویژگی ها به عنوان اصول راهنما برای بهبود مدیریت. ویژگی های بینشی شامل دانش، عقلانیت، توکل و نوآوری است، در حالی که ویژگی های گرایشی شامل تقوا، عدالت طلبی و مسئولیت پذیری هستند. ویژگی های کنشی شامل رهبری، مهارت های ارتباطی و عدالت عملی می باشد. مدل پژوهش بر اساس روابط میان این ابعاد طراحی و در مقایسه با یافته های پژوهش های پیشین، متمایز از سایر مطالعات است. پژوهش حاضر، به دلیل بررسی جامع ویژگی های مدیریتی بر مبنای نهج البلاغه، جایگاه خاصی دارد. یافته ها نشان می دهند که ویژگی های بینشی، گرایشی و کنشی می توانند به طور مستقیم و غیرمستقیم بر اثربخشی مدیریت تأثیرگذار باشند. برای مثال، توکل و ایمان به مدیران کمک می کند تا با آرامش و اطمینان بیشتری تصمیم گیری کنند. همچنین، تقوا و مسئولیت پذیری مدیران را در مسیر درست هدایت کرده و عدالت عملی موجب افزایش اعتماد و رضایت کارکنان می شود. این یافته ها بر ضرورت درک و پذیرش این ویژگی ها در مدیریت تأکید دارد. براساس نتایج بدست آمده، مواردی از قبیل ایجاد فرهنگ سازمانی مبتنی بر ارزش های اخلاقی و دینی، طراحی و پیاده سازی سیستم های ارزیابی عملکرد و بازخورد به عنوان پیشنهادات کاربردی اشاره شده است؛ همچنین پیشنهادهایی که جهت توسعه این حوزه برای پژوهش های آتی می توان ارائه نمود، عبارتند از: بررسی تطبیقی نتایج این پژوهش با سایر متون اسلامی و مدیریتی، بررسی موردی این ویژگی ها در سازمان ها و تحلیل نتایج حاصل از آن است. از محدودیت های این پژوهش می توان به وجود دیدگاه ها و تفاسیر متفاوت در نهج البلاغه و دشواری شناسایی دقیق ترین تفاسیر؛ همچنین محدودیت خبرگان این حوزه و دشواری شناسایی و هماهنگی با آن ها اشاره کرد.
تحلیل و بررسی عوامل ساختاری فساد اداری در اندیشه امیر المؤمنین علی (ع) و رتبه بندی آنها با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی (AHP)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: فساد اداری یکی از مهم ترین چالش هایی است که به اعتماد عمومی، کارایی سازمانی و شفافیت در نهادهای دولتی آسیب وارد می کند. این مشکل به واسطه عوامل متعددی از جمله ساختارهای ناکارآمد، مشکلات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایجاد و تشدید می شود. از دیدگاه آموزه های اسلامی، به ویژه نهج البلاغه و سخنان امیرالمومنین علی علیه السلام، تأکید بر مبارزه با فساد از طریق شناخت و اصلاح ساختارها و تقویت اصول اخلاقی ضروری است. در نهج البلاغه، رهنمودهایی در خصوص عدالت محوری، شایسته سالاری، مسئولیت پذیری، تأمین نیازهای کارکنان و جلوگیری از تبعیض ها ارائه شده که می توان از آن ها برای مقابله با فساد بهره گرفت.این پژوهش با هدف شناسایی و تحلیل عوامل ساختاری مؤثر در بروز فساد اداری و ارائه یک مدل کاربردی برای پیشگیری از آن، بر پایه آموزه های امیرالمومنین علی علیه السلام طراحی شده است. با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و نظرات نخبگان، این عوامل به ترتیب اولویت شناسایی و رتبه بندی شده اند. هدف از به کارگیری این روش، ارائه راهکاری برای مدیریت بهتر نظام اداری و اصلاح آن بر اساس دیدگاه های اسلامی است. این پژوهش نشان می دهد که اصلاح ساختارهای اداری و شفاف سازی فرآیندهای استخدام، گزینش و نظارت می تواند به ایجاد یک نظام سالم و کارآمد منجر شود که در آن زمینه های بروز فساد کاهش یابد.روش: این پژوهش به صورت ترکیبی و در دو بخش توصیفی و تحلیلی-کمی انجام شده است. در بخش اول که به شناسایی و تحلیل مبانی نظری اختصاص دارد، از روش توصیفی استفاده شده است. این مرحله شامل بررسی دقیق منابع اسلامی، به ویژه نهج البلاغه، برای شناسایی و گردآوری آموزه های مرتبط با فساد اداری است. رهنمودهای امیرالمومنین علی علیه السلام درباره مقابله با فساد و تقویت اصول اخلاقی در نظام اداری، مورد تحلیل قرار گرفتند و دسته بندی شدند. این مرحله به ویژه بر تفسیر آموزه هایی تمرکز دارد که بر شایسته سالاری، عدالت، نظارت مؤثر و تأمین نیازهای کارکنان تأکید می کنند.در مرحله دوم، به منظور رتبه بندی عوامل شناسایی شده، از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) استفاده شد. AHP به عنوان ابزاری برای تحلیل تصمیمات پیچیده و چند معیاره، این امکان را فراهم می کند که معیارها و شاخص های مختلف با یکدیگر مقایسه و اولویت بندی شوند. در این پژوهش از نرم افزارExpert Choice برای محاسبات AHP استفاده شده و داده های مورد نیاز از طریق مصاحبه با نخبگان و کارشناسان در زمینه های اداری، اسلامی و اجتماعی جمع آوری شده اند. این روش به ویژه برای این پژوهش مناسب است، زیرا نظرات کیفی به داده های کمی تبدیل می شوند و می توان عوامل مؤثر را به ترتیب اولویت شناسایی کرد. در نهایت، شاخص های کیفی به ضرایب کمی تبدیل شده و رتبه بندی عوامل فساد اداری مشخص گردید.نتایج: نتایج پژوهش نشان داد که از میان عوامل مختلف، عوامل ساختاری بیشترین تأثیر را بر بروز فساد اداری دارند و به طور مستقیم می توانند زمینه ساز مشکلات دیگر شوند. در بین عوامل ساختاری شناسایی شده، نظام نادرست گزینش و استخدام با ضریب اهمیت 0.417، به عنوان اصلی ترین عامل مؤثر بر فساد اداری شناخته شد. این نتایج نشان می دهند که انتخاب و انتصاب کارکنان بر اساس روابط شخصی و نه بر اساس شایستگی، به عنوان عامل اولویت دار باید مورد اصلاح قرار گیرد، زیرا این امر نه تنها به فساد داخلی منجر می شود، بلکه زمینه ساز گسترش سایر انواع فساد نیز هست.در رتبه دوم، ناکافی بودن حقوق و مزایای کارکنان با ضریب اهمیت 0.229 قرار گرفت. این مسئله نشان دهنده آن است که کمبود در حقوق و مزایا می تواند انگیزه کارکنان را برای رعایت اصول اخلاقی کاهش داده و آن ها را به سمت فعالیت های فسادزا سوق دهد. در واقع، عدم تأمین مالی کافی کارکنان، موجب می شود که آن ها برای تأمین نیازهای خود، به رفتارهای غیرقانونی دست بزنند.عامل سوم نظام غیر اصولی ارزیابی عملکرد با ضریب اهمیت 0.196 است که نشان دهنده ناکارآمدی در سنجش و ارزیابی دقیق عملکرد کارکنان و مدیران می باشد. عدم شفافیت و ناکارآمدی در ارزیابی ها باعث می شود کارکنان کارآمد مورد تشویق و تقدیر قرار نگیرند و حتی در برخی موارد افراد غیرشایسته به پست های بالاتر دست یابند، که این خود زمینه ساز فساد اداری است.در رتبه چهارم، خلأهای نظارتی با ضریب اهمیت 0.158 قرار دارد. نبود سیستم های نظارتی قوی و جامع، به کارکنان و مدیران فرصت سوءاستفاده از منابع عمومی را می دهد. سیستم نظارت ضعیف و غیرشفاف، فضای مناسبی برای بروز و گسترش فساد فراهم می کند. در این راستا، ایجاد ساختاری نظارتی جامع می تواند به بهبود سلامت اداری منجر شود.بحث و نتیجه گیری: تحلیل و بررسی یافته ها نشان می دهد که عوامل ساختاری به عنوان عوامل کلیدی در بروز و گسترش فساد اداری عمل می کنند و به شدت نیازمند اصلاح هستند. آموزه های اسلامی به ویژه توصیه های امیرالمومنین علی علیه السلام، نقش مهمی در تبیین اهمیت ساختارهای سالم اداری دارند. امیرالمومنین علی علیه السلام در نهج البلاغه بر اصولی مانند شایسته سالاری در جذب و گزینش، تأمین معیشت کافی برای کارکنان، نظارت مؤثر و ارزیابی منصفانه تأکید می کند که در این پژوهش نیز به عنوان عوامل مؤثر شناسایی شده اند. از این منظر، اصلاح ساختارهای اداری باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد تا بتوان به مبارزه ای مؤثر با فساد اداری پرداخت.این پژوهش به کاربست تکنیک AHP به عنوان یک ابزار علمی برای رتبه بندی و اولویت بندی عوامل فساد اشاره می کند. استفاده از AHP امکان بررسی دقیق و مقایسه چندمعیاره بین عوامل مختلف را فراهم می آورد که به سیاست گذاران و مدیران کمک می کند تا اقدامات مناسب را بر اساس اولویت بندی علمی انجام دهند. AHP همچنین امکان تبدیل داده های کیفی به کمی و ارائه خروجی دقیق برای تحلیل و مدیریت بهتر داده ها را دارد.با توجه به نتایج این پژوهش، پیشنهاد می شود که سیاست گذاران و مدیران سازمان ها با تأکید بر اصلاح نظام های گزینش و استخدام، ارتقای نظام حقوق و مزایا، و ایجاد سیستم های نظارتی و ارزیابی عملکرد شفاف، به سمت کاهش و مدیریت فساد حرکت کنند. همچنین، توجه به آموزه های اخلاقی و فرهنگی می تواند به عنوان مکملی مؤثر در کنار اصلاحات ساختاری، به تقویت نظام اداری سالم کمک کند.
تأثیر نزاکت در محیط کار بر رفتارهای انحرافی در محیط کار ازطریق مشارکت کاری در دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: امروزه به سختی در موسسات عالی، کارکنان وظایف و مسئولیت های خود را بدون درخواست یک نوع تشویق از مدیران، همکاران و دانشجویان انجام می دهند. علاوه بر این، بروز رفتار انحرافی در محیط کار در میان بسیاری از کارکنان دانشگاهی و غیر دانشگاهی موسسات عالی رایج است. این رفتارها آیین نامه رفتار در دانشگاه را نفی می کند. علاوه بر این، مواردی از نگرش ضعیف کاری، غیبت، تاخیر در کار، قلدری، تبعیض جنسیتی، پرخاشگری و رفتار ضد اجتماعی نیز در میان کارکنان موسسات عالی در ایران گزارش شده است. مفهوم نزاکت در محیط کار به طور گسترده در ادبیات علمی مورد بحث قرار گرفته است. برخی از پژوهشگران نزاکت را مخالف بی نزاکتی می دانند، در حالی که برخی دیگر به افراد اجازه می دهند که این اصطلاح را به شیوه خود تفسیر کنند. علاوه بر این، ناهمگونی در نحوه اندازه گیری نزاکت وجود دارد، به طوری که برخی از پژوهش ها از مقیاس های مدنیت استفاده می کنند و برخی دیگر از ابزارهایی برای اندازه گیری بی نزاکتی استفاده می کنند. این عدم اجماع، تعیین معنای دقیق نزاکت در محیط کار و موثرترین روش برای اندازه گیری آن را چالش برانگیز می کند. بنابراین، پژوهش های بیشتری برای ایجاد تعریف و ابزار اندازه گیری واضح و توافق شده برای این مفهوم حیاتی مورد نیاز است. در همین راستا، نزاکت در محیط کار نقش مهمی در ارتقای رفاه کارکنان، بهبود نتایج سازمانی و کاهش رفتارهای انحرافی در محیط کار دارد. پژوهش حاضر، نشان می دهد که مجموعه ای از ادب کم شدت، مانند احترام، لبخند، عشق، ادب، صمیمیت، صمیمیت، مهربانی و ادب، می تواند مشارکت کارکنان (نشاط، فداکاری، و جذب) را تشویق کند و در نتیجه کارکنان را رفتار انحرافی در محیط کار دلسردکند. بنابراین، پژوهش حاضر، بر اساس شکاف در ادبیات پژوهش حاضر، کمتر پژوهشی به مشارکت کاری با نقش میانجی در ارتباط بین نزاکت در محیط کارو رفتار انحرافی در محیط کار پرداخته است. در نتیجه، پژوهش حاضر، با هدف بررسی تاثیر نزاکت در محیط کاربر رفتار انحرافی محیط کار در بین کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان(خوراسگان) و تعیین نقش میانجی مشارکت کاری در این رابطه انجام می شود.روش: روش پژوهش ازنظر هدف کاربردی است و ازنظر نحوه گردآوری اطلاعات، توصیفی از نوع همبستگی است، جامعه ی آماری این پژوهش کارکنان شاغل در دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان) به تعداد 660 نفر است که استفاده از فرمول کوکران 242 نفر حجم نمونه انتخاب گردید و افراد نمونه با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه نزاکت در محیط کار اوجلی و همکاران (2021)، پرسش نامه رفتارهای انحرافی در محیط کار پنی و اسپکتور (2005) و پرسش نامه مشارکت کاری ساکس و گرومن (2014) بود پس از تدوین طرح مقدماتی پرسش نامه تلاش گردید تا میزان روایی و پایایی پرسش نامه ها تعیین شود. به منظور بررسی روایی محتوایی، پرسش نامه ها قبل از اجرا با استفاده ازنظرات اساتید و خبرگان مورد بررسی قرار گرفت. به منظور بررسی روایی صوری پرسش نامه های مذکور توسط 10 نفر از جامعه آماری پژوهش تکمیل گردید و پس از ویرایش مفهومی برخی از سؤالات، ابزار اندازه گیری از روایی صوری برخوردار گردید. نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد تمامی شاخص های برازش، سؤال های بالای 9/0 هستند و این نشان دهنده مورد قبول بودن گویه ها است و از سوی دیگر پایایی پرسش نامه ها با روش آلفای کرونباخ به ترتیب 88/0، 90/0 و 92/0 برآورد شد و تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری انجام گرفت.نتایج: یافته ها نشان داد نزاکت در محیط کاربا رفتارهای انحرافی در محیط کار رابطه منفی دارد که ضریب تأثیر آن 66/0- بود و مشارکت کاری بر رفتارهای انحرافی در محیط کار تاثیر منفی دارد که ضریب تأثیر آن 44/0-بود و همچنین نزاکت در محیط کار بر مشارکت کاری تاثیر مثبت دارد که ضریب تأثیر آن 55/0 بود. همچنین نتایج نشان داد که حد پایین فاصله اطمینان برای مشارکت کاری ، به عنوان متغیر میانجی بین نزاکت در محیط کار با رفتار انحرافی در محیط کار (0990/0-) و حد بالای آن (0110/0-) است. سطح اطمینان برای این فاصله اطمینان، 95 و تعداد نمونه گیری مجدد بوت استراپ 5000 است. با توجه به این که صفر بیرون از این فاصله اطمینان قرار می گیرد، این رابطه واسطه ای معنی دار است؛ بنابراین مشارکت کاری در بین رابطه بین نزاکت در محیط کار با رفتار انحرافی در محیط کار، به عنوان متغیر میانجی ایفای نقش می کند.بحث و نتیجه گیری: پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر نزاکت در محیط کاربر رفتارهای انحرافی در محیط کار از طریق مشارکت کاری در دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان(خوراسگان) انجام شد. یافته ها نشان داد که نزاکت در محیط کاررا بر رفتار انحرافی در محیط کار تأثیر معکوس و معناداردارد. نتایج پژوهش حاضر با یافته های پژوهش های جعفری و همکاران(2020)؛; سوو و ارسلان(2023) ؛عبدالله و همکاران(2021)، زاهد و نائومان(2023) و اوجلی و همکاران (2021) در بررسی رابطه بین نزاکت در محیط کارو رفتار انحرافی در محیط کار همسویی مستقیم دارد. پژوهش حاضر پیامدهای مهمی برای راهبردهای مداخله ای با هدف کاهش رفتار انحرافی در محیط کار دارد. یافته های پژوهش حاضر، نشان می دهد که ایجاد و حفظ نزاکت فرآیند پیچیده ای است که شامل عوامل شخصی، کاری و اجتماعی است که با یکدیگر تعامل دارند. بنابراین، مداخلات نباید صرفاً کارکنان فردی را هدف قرار دهد، بلکه باید گروه ها و سازمان ها را نیز دربرگیرد. در حالی که برخی از ویژگی ها یا جهت گیری های شخصیتی ممکن است به کارکنان در مدیریت استرس محیط کار کمک کند، تحلیل پژوهش حاضر، نشان می دهد که فرهنگ سازمانی که برای نزاکت ارزش قائل است در تشویق چنین رفتاری در میان کارکنان مؤثرتر است. بنابراین، ارزیابی فرهنگ های سازمانی و شناسایی فرهنگ هایی که احتمال بیشتری برای تحمل رفتارهای غیرمؤدبانه و پرخاشگرانه دارند و برای ترویج نزاکت مداخله می کنند، بسیار مهم است برنامه های مداخله باید جامع و برای روش های نوآورانه، از جمله گفتار آگاهانه، باز باشد. پژوهش ها نشان می دهد که نزاکت پیش بینی کننده نتایج مثبت برای کارکنان است و می تواند از طریق برنامه های مختلف افزایش یابد. مردانگی در مقابل زنانگی؛ سازمان هایی که برای مردانگی ارزش قائل هستند، ممکن است رقابت پذیری را بر اجماع اولویت دهند و همکاری و نگرانی کمتری برای رفاه دیگران نشان دهند. از سوی دیگر، سازمان هایی که برای زنانگی ارزش قائل هستند ممکن است اجماع گرا، متواضع تر و مشارکت کننده تر باشند و هنجارهای فرهنگی قوی تر مدنیت را در یک محیط کمتر سلسله مراتبی، تحت سلطه مردان یا رقابتی ترویج کنند. به علاوه، ممکن است تفاوت هایی در رفتار مدنی در محل کار در میان کارکنان با فرهنگ های ملی مختلف وجود داشته باشد که دلیل آن تفاوت در هنجارهای ضمنی برای بیان اختلاف بین فرهنگ های جمع گرایانه و فردگرا است، در محیط های کاری متنوع امروزی، درک این تفاوت ها می تواند ارتباطات و همکاری بین کارکنان را افزایش دهد. در نهایت، تحقیقات تجربی باید تأثیر بالقوه پاسخ های رهبران را در مواجهه با رفتار غیرمدنی کارکنان بررسی کند، زیرا این واکنش ها توسط همکاران مشاهده می شوند و ممکن است بر نتایج بلندمدت تأثیر بگذارند، مانند به عنوان ادراک از عدالت سازمانی است. به طور خلاصه، این مطالعه تاکید می کند که ترویج مدنیت در کار می تواند منجر به سازمان های سالم تر و کارگران شادتر شود (دی فابیو و همکاران، 2016)، در حالی که از هدر رفتن سرمایه انسانی جلوگیری می کند.تقدیر و تشکر: از سردبیر محترم فصلنامه مطالعات د ین، معنویت و مدیریت و سایر مشارکت کنندگان در این پژوهش قدردانی می نمایم.تضاد منافع: هیچ تضاد منافعی در این پژوهش وجود ندارد.