مقالات
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر مشکلات محیط زیستی ناشی از فعالیت های انسانی، به عنوان یک چالش جدی برای توسعه پایدار جهانی مطرح شده اند. یکی از مفاهیم کلیدی در این زمینه، ردپای بوم شناختی است که به میزان مصرف منابع طبیعی توسط جامعه انسانی اشاره دارد و در مقایسه با مفهوم ظرفیت زیستی که نشان دهنده توانایی زمین برای تأمین نیازهای انسانی و جذب پسماندها است، کمبود بوم شناختی منطقه را مورد ارزیابی قرار می دهد. پژوهش حاضر، به تحلیل تولیدات بیولوژیکی به منظور محاسبه میزان بار و فشار وارده بر طبیعت در اثر بهره برداری انسان و میزان ظرفیت زیست کره جهت ارائه زمین مورد نیاز برای جذب کربن، مصارف انرژی، حمل ونقل و . . . پرداخته است. در این پژوهش برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش ردپای اکولوژیک با واحد اندازه گیری هکتار جهانی (gha) استفاده شده و کمبود بوم شناختی شهرستان های استان مازندران برآورد شده است. نتایج نشان می دهد سرانه کمبود بوم شناختی کل استان در سال 1400، برای هر مازندرانی 49/0- درصد هکتار جهانی است. این مهّم بیانگر عدم تعادل میان فعالیت های اقتصادی و حفظ محیط زیست و همچنین مصرف بیش ازحدّ منابع طبیعی است. قائم شهر با بیشترین سرانه کمبود بوم شناختی (03/1- هکتار جهانی) ناپایدارترین شهرستان و گلوگاه با بیشترین سرانه مازاد بوم شناختی (54/2 هکتار جهانی) پایدارترین شهرستان استان هستند. پژوهش حاضر می تواند پایه ای برای تصمیم گیران و مسئولان جهت اتخاذ تدابیر مناسب و تصمیم گیری های آگاهانه برای حفظ محیط زیست باشد و توسعه پایدار مناطق را ایجاد کند.
سنجش دمای سطح زمین و ارتباط آن با شاخص های طیفی، مطالعه موردی: استان خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دمای سطح زمین، تابعی از انرژی خالص در سطح زمین است که به مقدار انرژی رسیده به سطح زمین، گسیلندگی سطح، رطوبت و جریان هوای اتمسفر بستگی دارد. در این تحقیق دمای سطح زمین (LST)، در استان خوزستان با استفاده از الگوریتم پنجره تقسیم محاسبه گردید. همچنین به منظور شناخت دقیق تر رفتار دمای سطح زمین در منطقه مورد نظر، از روش کدنویسی در سامانه «گوگل ارث انجین» استفاده شده است. صحت سنجی نقشه دمای تهیه شده نیز با استفاده از داده های ایستگاه های هواشناسی استان خوزستان صورت گرفت. هدف از این تحقیق، بررسی ارتباط سه شاخص طیفی NDBI ،NDVI و NDBaIبا دمای سطح زمین (LST) است و به منظور دستیابی به این هدف، از تصاویر سنجنده OLI ماهواره لندست-8 در تیرماه سال 2022 استفاده گردیده است. پس از محاسبه دمای سطح زمین (LST) با استفاده از روش پنجره تقسیم، سه شاخص پوشش گیاهی، شاخص مناطق ساخته شده یا سطوح نفوذناپذیر و شاخص زمین های بایر محاسبه شد و با استفاده از همبستگی پیرسون در سطح اطمینان 01/0 درصد ارتباط آن ها با دمای سطح زمین مورد بررسی قرار گرفت، نتایج همبستگی دما با شاخص های ذکرشده نشان داد که شاخص مناطق بایر (NDBaI)، هم بستگی مثبتی با دمای سطح زمین دارد و میزان R2 آن معادل با 488/0 می باشد. شاخص مناطق ساخته شده (NDBI) از هم بستگی منفی با دمای سطح زمین برخوردار است و میزان R2 آن معادل با 642/0- است و شاخص پوشش گیاهی (NDVI) دارای هم بستگی مثبت غیر خطی با دمای سطح زمین می باشد، دلیل غیر خطی بودن پوشش گیاهی، پراکندگی و محدود بودن آن در بخش های مختلف سطح استان خوزستان است. همچنین معنی دار بودن و مؤثر بودن سه شاخص مذکور، با استفاده از روش رگرسیون حداقل مربعات (OLS) بررسی شد. نتایج بررسی جزایر حرارتی در سطح استان خوزستان با استفاده از شاخص موران محلی نشان داد که جزایر حرارتی در خارج از محدوده شهری و در مناطق بایر متمرکز شده اند و دمای مناطق شهری نسبت به مناطق بیرون از شهر پایین تر است. جزایر خنک نیز در پهنه های آبی و پوشش های گیاهی متمرکز شده و دارای مساحت خیلی کمتری نسبت به جزایر حرارتی در سطح استان خوزستان می باشند.
پایش تغییرات مکانی – زمانی کیفیت آب های سطحی درحوضه رودخانه بالخلی چای منتهی به سدّ یامچی (شهرستان اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آب های سطحی به لحاظ ماهیّت پویای خود و همچنین گذر از مسیرهای مختلف، به راحتی آلوده شده و در مدت کوتاهی، آلودگی را به محیط های دیگر منتقل می کنند. از دیدگاه های مختلف، پایش مداوم تغییر در کیفیت آب های سطحی مخصوصا زمانی که به پشت سدها منتهی می شوند، از نظر سلامت محیطی و انسانی، بسیار مهم است. با توجه به اهمیت پایش مداوم کیفیت آب های سطحی منتهی به آب های جمع شده در پشت سدها، در این مطالعه سعی شده است تا با استفاده از روش های مناسب، کیفیت آب های سطحی در حوضه رودخانه یامچی مورد مطالعه قرارگیرد. به منظور بررسی تغییرات در کیفیت آب های سطحی در محدوده فضایی(در مسیر رودخانه بالخلی چای تا سدّ یامچی) –زمانی(در بازه زمانی مطالعاتی 1390-1400)، از داده ها و اطلاعات سازمان ها، نمونه های میدانی و همچنین از شاخص های مختلف، استفاده شد. برای بررسی کیفیت آب، از شاخص کیفی آب، شاخص برآورد ذرات معلق یعنی؛ SPM (بر اساس داده های Landsat-8) و همچنین از شاخص تفاوت نرمال و اصلاح شده آب، یعنی MNDWI(مشتق شده از تصاویر در محیط موتور گوگل ارث انجنین) برای دوره زمانی مورد مطالعه، استفاده گردید. در این مطالعه، برای بررسی تغییرات زمانی- فضایی کیفیت آب در دوره مطالعاتی از داده های کیفی (شامل : pH، EC، TDS، کدورت، Ca2+، DO، Mg2، Na+، Cl، HCO3، SO4، نیترات، فسفات، BOD، COD، کلیفرم کل و کلیفرم مدفوعی) استفاده گردید. برای رسیدن به هدف مطالعه، از 18 پارامتر کیفی آب مانند : pH، EC، TDS، کدورت، Ca2+، DO، Mg2، Na+، Cl، HCO3، SO4، نیترات، فسفات، BOD، COD، کلیفرم کل و کلیفرم مدفوعی) استفاده شد. در پایان نیز نتایج با استفاده از امکانات سیستم اطلاعات جغرافیایی به صورت نقشه های پهنه بندی ارائه گردید. نتایج بررسی ها در محدوده سد یامچی اردبیل، نشان داد که پارامتر EC و TDS، سختی، کلیفرم کل و DO از حد استاندارد تعیین شده سازمان بهداشت جهانی بالاتر است. بررسی شاخص کیفی آب (WQI) و استفاده از آنتروپی شانون نیز نشان داد که کیفیت آب محدوده مورد بررسی براساس طبقه بندی استاندارد جهانی در فصل مرطوب، مطلوب بوده ولی در فصل خشک نامطلوب است. همچنین بررسی نتایج ارائه شده در نقشه های تهیه شده با استفاده از محاسبه شاخص SPM برای حوضه یامچی، بیانگر وجود مقدار بالای ذرات جامد معلق برای دوره مرطوب نسبت به دوره خشک در رودخانه یامچی می باشد. مقایسه بازه های زمانی نشان می دهد که مقدار تغییرات SPM در سال 1393 برای دوره مرطوب و در سال 1397 برای دوره خشک شدید تر است که دلیل آن می تواند متاًثر از عوامل طبیعی و انسانی در محدوده حوضه باشد. بررسی میزان کدورت نیز، بیانگر تغییرات شدید در دوره های مشابه است. بررسی ها همچنین نشان داد که پارامترهای مورد بررسی با شاخص SPM یا مقدار ذرات معلق، هم بستگی بالایی با یکدیگر دارند. بررسی روند تغییرات مقدار حاصل از به کارگیری شاخص MNDWI نیز نشان داد که روند صعودی مقادیر منتج، منطبق بر دوره مرطوب و روند نزولی نیز منطبق بر دوره فصل خشک است و میزان این تغییرات در سطح حوضه در حدود 4 کیلومتر می باشد.
فراترکیب اندیشه کوچ گری در تفسیر مدل تاب آوری اجتماعی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جدا از قابلیت های فلسفی در مفهوم کوچ گری، جامعه عشایری یا کوچ نشین ازجمله شبکه های انسانی است که کنش های انطباقی، سرمایه ای و انضباطی یا حکمروایی متفاوت در آن باعث بروز ظرفیت های دیگری از دوام، تجارب، فرهنگ و مواردی این چنینی نسبت به زندگی شهرنشینی می شود. این قابلیت ها فرصتی در بازبینی مفهوم تاب آوری اجتماعی مبنی بر کوچ نشینی فراهم می سازد. نظر به بحران ها و نابرابری های اجتماعی در سال های اخیر ضروری است تا مدل های تاب آوری اجتماعی با هدف کارآمدی بازتفسیر شوند. این پژوهش به دنبال تفسیری از مدل تاب آوری اجتماعی در اندیشه کوچ گری با روش فراترکیب است. راهبرد پژوهش حاضر کیفی و از نظر هدف بنیادی و از نگاه ماهیت و روش توصیفی – تحلیلی است. پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و دارای هدف و راهبرد بنیادی –کیفی است. همچنین در این پژوهش از روش نظریه برپایه ای (داده بنیاد) در تفسیر مدل با کمک کدگذاری سه گانه 42 واقعه در 28 مفهوم، هشت مقوله فرعی و سه مقوله اصلی استفاده شده است. از تکنیک فراترکیب نیز برای غربالگری منابع این گونه استفاده شده که متون مرتبط بین سال های 1990 تا 2021 از پایگاهای معتبر طی پنج گام مورد بررسی قرارگرفته اند. تفسیر تاب آوری اجتماعی با خوانش مفهوم کوچ نشینی، سه مؤلفه اصلی را در این پژوهش پیشنهاد می نماید که در سیالیت و کنش شدنی قابل فهم است: مؤلفه نخست «انطباق» است که به کنشگری های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و محیطی وابسته است. مؤلفه دوم «سرمایه اجتماعی» است که تجمل گرا و زینتی نبوده بلکه درونی و متکی به دانش، نوآوری و خطرپذیری است. «حکمروایی»، مؤلفه سوم مدل، پیشنهاد شده که با شاخص هایی مثل ظرفیت سازی نهادی یا مشارکت در پیوند است و بیانگر نوعی حکومت شدنی به جای بودنی است. مفاهیم اجتماعی اصیل همچون کوچ گری و کوچ نشینی دارای قابلیت ها و تنش های معنایی عمیق و غنی هستند و بر مبنای آن می توان مدل های معاصر اجتماعی مانند تاب آوری را که دارای پیچیدگی و پویایی است، بازخوانی و تفسیر نمود. با توجه به ماهیت پژوهش های تفسیری و مدل ساز ، با درهم تنیدگی مفاهیم و ترکیب آن ها می توان با تفکر عمیق بر روی مفهوم سیال مثل کوچ گری و اعمال نظرات صاحب نظران مختلف، درک نوین از مدل های اجتماعی داشت.
تأثیر تقسیمات سیاسی فضا بر وضعیت عدالت فضایی در استان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سازماندهی سیاسی به عنوان فرآیند تقسیم سرزمین توسط حکومت، با مرزهای محدود و در راستای کنترل و اداره سرزمین در قالب تقسیمات کشوری انجام می شود. حکومت ها برای اداره بهتر سرزمین، تسهیل در خدمت رسانی و دستیابی به عدالت فضایی و توسعه آن، نیازمند تقسیم بندی سیاسی فضا هستند. تقسیمات کشوری در ایران ریشه تاریخی دارد، در سال های اخیر متأثر از انگیزه های سیاسی و نیاز به توسعه، شاهد افزایش تقاضا درخصوص تقسیم بندی های جدید کشوری در قالب ارتقاء، الحاق و انتزاع هستیم. استان لرستان، یکی از استان های غربی کشور است که به دلایلی مانند: عدم توزیع هماهنگ امکانات، خدمات و منابع به عنوان استانی کمتر توسعه یافته و کم برخوردار شناخته می شود. بنابرتقسیمات کشوری، این استان در سال 1370 مشتمل بر6 شهرستان، ۲۰ بخش و ۸۰ دهستان بوده اما در سال ۱۳۹۵ به ۱۱ شهرستان، 31بخش و 87 دهستان رسیده است. این روند نشان می دهد که در طی ۲۵ سال گذشته، سطوح تقسیمات کشوری استان به ارتقاء تمایل بیشتر نشان داده است. پژوهش حاضر، به روش توصیفی-تحلیلی و ماهیّت کاربردی، با استفاده از تکنیک «ویکور» و در چهارچوب رویکرد عدالت فضایی، درپی بررسی چگونگی اثرگذاری تقسیمات سیاسی کشوری بر عدالت فضایی در استان لرستان است؛ بنابراین، این تحقیق در پی پاسخگویی به این سوالات است که: تقسیمات کشوری در استان لرستان، چه تأثیری بر عدالت فضایی استان داشته؟ و آیا با ایجاد ۵ شهرستان جدید، وضعیت شهرستان ها در مؤلفه های بهداشتی، اقتصادی و کالبدی بهبود پیدا کرده است یا خیر؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که وضعیت عدالت فضایی 50 درصد از شهرستان های استان در سال 1370، بسیار پایین تر از میانگین استانی قرارداشته و این میزان در سال 1395، به 63 درصد رسیده است؛ از این رو می توان نتیجه گرفت که افزایش سطوح تقسیمات کشوری، تأثیر مطلوبی بر بهبود وضعیت شاخص های عدالت فضایی و توزیع عادلانه مؤلفه های بهداشتی، اقتصادی و کالبدی– زیربنایی در استان لرستان نداشته است.
واکاوی تبیین کننده های مؤثر بر نگرش سیب زمینی کاران در کاربرد تکنولوژی پهپاد در بین سیب زمینی کاران شهرستان کرمانشاه: کاربرد مدل تلفیقی PNTC-AUTAUT(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود این که زیرساخت های قابل قبولی درخصوص کشاورزی دقیق در ایران وجود دارد؛ اما پذیرش تکنولوژی های مورد استفاده در آن همواره با چالش ها و موانعی روبه رو بوده است. مروری بر تحقیقات انجام شده نشان می دهد که موضوع پذیرش این تکنولوژی ها، نه تنها در ایران بلکه در سایر تحقیقات برون مرزی نیز به صورت تک بُعدی و سطحی مورد کند وکاو قرارگرفته است؛ از این رو، نویسندگان در پژوهش حاضر قصد دارند دیدگاه های موجود نسبت به کاربرد یکی از مهمّ ترین و کاربردی ترین تکنولوژهای کشاورزی دقیق یعنی؛ پهپاد را با رویکردی نو و با استفاده از مدل PNTC-AUTAUT مورد واکاوی قراردهند. برای این منظور، از روش توصیفی-پیمایشی مقطعی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، کشاورزان سیب زمینی کار شهرستان کرمانشاه می باشند (596 نفر) که براساس جدول مورگان، 234 نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی سیستماتیک، مورد مطالعه قرارگرفته اند. در این پژوهش، داده ها با استفاده از پرسش نامه محقّق ساخته، جمع آوری شده و روایی و پایایی آن توسط پنل متخصّصان و آزمون آلفای کرونباخ، AVE و CR مورد تأیید قرارگرفته است. نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نشان می دهد که بجز عوامل نفوذ جامعه و نیاز درک شده، همه موارد مطرح شده در مدل، تأثیر معناداری بر نگرش کاربرد تکنولوژی پهپاد دارند. در این راستا، متغیّر خطرات و همچنین مزایای درک شده از کاربرد تکنولوژی، به ترتیب با مقادیر 248 و 244 درصد، بشترین تاثیر را بر نگرش کاربرد تکنولوژی پهباد دارند. متغیّر میانجی مشخّصات تکنولوژی مورد نیاز نیز در رتبه بعدی نگرش های موجود در این زمینه قرار می گیرد. براساس نتایج به دست آمده، پیشنهاد می شود با فراهم کردن بستری مناسب ازجمله: سرمایه گذاری مطلوب و آموزش کشاورزان و کارشناسان مروّج در این حوزه، می توان به بهره برداران از تکنولوژی های نوین به ویژه تکنولوژی پهپاد، کمک شایانی کرد.
مقایسه تطبیقی دانه بندی قطعات در بافت های شهری با استفاده از پردازش شیء گرای تصاویر ماهواره ای (مطالعه موردی: محله های منجم و یوسف آباد تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ایران، گستردگی بافت های فرسوده و حاشیه و ناکارآمدی مکانیسم های مواجه با این بافت ها، به عنوان مسأله اساسی در برنامه ریزی و مدیریت شهری مطرح است. علی رغم قدمت مکاتب شکل شناسی، پژوهش های محدودی در حیطه گونه شناسی بافت شهری صورت گرفته است. امروزه تکنیک های سنجش از دور و GIS روش های مناسبی برای جمع آوری داده ها و تصمیم گیری سریع و دقیق در مطالعات محیطی محسوب می شوند. هدف اصلی این پژوهش، مقایسه تطبیقی دانه بندی قطعات است. جهت انجام پژوهش از تصاویر ماهواره ای IRS، سنجنده (Liss) در سال 2017 و تصاویر سنتینل 2، باندهای 2، 3، 4، 8 (مرئی) با قدرت تفکیکی مکانی 10 متر استفاده شده و سعی بر آن بوده است که بهترین روش ها و معیارها جهت ارزیابی دانه بندی قطعات با استفاده از تکنیک های سنجش از دور به ویژه روش شیءگرای تصاویر اتخاذ گردد. پس از انجام تصحیحات لازم، تصاویر در محیط نرم افزاری eCognition پردازش شده و از الگوریتم های شیءپایه جهت ارزیابی استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که این روش (طبقه بندی آستانه گذاری شیءگرا) با دقّت کلّی 93 درصد و ضریب کاپای 91 درصد از دقّت خوبی جهت ارزیابی برخوردار است و در هر دو بافت مورد مطالعه (فرسوده و حاشیه) نیز، شاخص های ریزدانگی و نفوذناپذیری به طور ملموسی وجود دارند. بدین صورت که در هر دو بافت، مساحت بیش از 50 درصد پلاک ها زیر 200 مترمربع می باشد. همچنین از دیگر نتایج تحقیق آن است که تفاوت محسوسی در بین بافت های فرسوده و حاشیه شهر وجود ندارد و هر دو محدوده مورد مطالعه، دارای بافت ریزدانه و نفوذناپذیر هستند. علاوه بر این، استفاده از فناوری های نوین مانند سنجش از دور، سبب کاهش چشمگیر در مطالعات میدانی، زمان و هزینه شده و امکان مطالعه دانه بندی بافت ها را فراهم آورده است.
تبیین اثرات توانمندسازی محلّی روستاییان بر پلتفرم های گردشگری خلّاق، مطالعه موردی: مناطق روستایی شهرستان شاهرود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توانمندسازی روستایی، مؤثرترین روش برای افزایش بهره وری و استفاده بهینه از ظرفیت ها و توانایی های روستائیان در راستای اهدافِ توسعه پایدار است . با توجه به اهمیت توانمندسازی روستائیان و اهمیت گردشگری خلّاق، پژوهش حاضر با هدفِ تبیین اثرات توانمندسازی خانوارهای روستایی بر گردشگری خلّاق، در شهرستان شاهرود انجام شده است. جامعه آماری تحقیق، روستانشینانِ شهرستان شاهرود براساس سرشماری نفوس و مسکن 1400 می باشند که براساس فرمول کوکران ازتعداد 13401 خانوار از 7 دهستان، 363 خانوار به عنوان نمونه پژوهش به دست آمد. پرسش نامه به عنوان ابزار پژوهش، به صورت نمونه گیری در اختیار جامعه آماری قرار داده شد. مقدار آلفای کرونباخ به دست آمده برای شاخص های گردشگری خلّاق برابر 79/0 درصد و برای شاخص های توانمند سازی 78/0 درصد به دست آمده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از بسته نرم افزاری SPSS نسخه 24 و LISREL 8.8 استفاده شد. بر اساس نتایج به دست آمده، مؤلفه های گردشگری خلّاق و توانمندسازی خانوارهای روستایی به ترتیب با میانگین 093/3 و 77/2 درصد، در حدّ مطلوب و پایین تر از حد مطلوب ارزیابی شده است و بین مؤلفه های توانمند سازی با گردشگری خلّاق روابط علّی با شاخص های مطلوبی برازش داشت (RMSEA= 0.079). براساس یافته های تحقیق، ارتقای مؤلفه های آموزش و آگاهی بخشی، مهارت و توسعه منابع انسانی، مالی و سرمایه گذاری، شایستگی و استقلال فردی و نهادگرایی و تشکل سازی در توسعه شاخص های گردشگری خلّاق اثرگذار می باشند.