۱.
بی تردید آموزش و به ویژه ارائهٔ شیوه های نوین و تأثیرگذار آن از مهم ترین ضرورت ها و دغدغه های هر کشوری در جهان نوین است. هدف از این مقاله این است که برخلاف آنچه به نظر می آید که شعر، ادبیات و ریاضیات بسیار دور از هم و بی ارتباط هستند، اما به اشکال مختلف ارتباط ذوقی با هم دارند. نام بسیاری از مشاهیر ریاضی هر عصر را می توان در آثار منظوم و منثور جست وجو کرد. شاعران از واژه ها، علائم و نمادها و ابزار ریاضیات و هندسه در اشعار خود بهره برده اند. بخش عمده ای از ادبیات (مانند امثال وحکم) نیز شامل مضامین عددی مانند ماه، تاریخ، عروض و معما است. در نام گذاری قالب ها و صنایع ادبی دیگر همچون قالب مثلث (3ضلعی) و مربع (4ضلعی) نیز اعداد نقش برجسته ای دارند. در طول تاریخ رفاقت و صمیمیت شعر و ریاضیات دستخوش فراز و فرودهایی شده است. در این مقاله به شیوه توصیفی تحلیلی ضمن مروری بر نزول و صعود این رفاقت، به هستی شناسی، چرایی ها و شباهت های شعر و ریاضیات پرداخته و با ارائهٔ نمونه هایی نشان می دهیم که چگونه شعر و ریاضیات هریک می توانند به نحوی مؤثر و نفوذپذیر به مفهوم و ملموس سازی یکدیگر کمک کنند. از همکاری این دو زبان می توان در آموزش نیز بهره مند شد.
۲.
بازخورد احساسی و یا امکان اشتراک عاطفی با هر پدیده ای در اطراف انسان، می تواند القاکننده زنده بودن آن باشد. قابلیت تعامل انسان با فضای پیرامونی همواره حائز اهمیت بوده؛ زیرا تحقق آن کیفیت زیست انسان را افزایش خواهد داد. از طرفی دیگر، زنده انگاری فضا در حوزه فضای همدلانه نیز مطرح می شود و کارکرد نورون های آینه ای مغز در فضاها و قابلیت تخیل زنده انگاری انسان در قبال آن، امکان اشتراک احساس را فراهم می آورد. باتوجه به اهمیت فضاهای زنده و تعامل انسان با آن، این مقاله در پی تدوین تفاوت ها و تشابه های این دو نگاه است تا در نهایت مدل مفهومی و کاربردی برآمده از این دو نظریه بتواند در طراحی فضای زنده راهگشا باشد. نوع تحقیق، کیفی و به شیوه توصیفی تحلیلی است که با بررسی ویژگی های اصلی فضای زنده در «آزمون آینه خویشتن» الکساندر و «فضای همدلانه» به شیوه استدلال استقرایی و تحلیل منطقی به مقایسه این دو نگرش می پردازد. یافته ها نشان داد که فضای زنده در نظریه همدلی می تواند طیفی از احساس خوب و بد را منعکس کند؛ اما در آزمون آینه خویشتن فضاهایی با احساس خوب، بیشتر زنده هستند و کیفیت حضور فطری انسان را فراهم می کنند. شباهت ها و تفاوت های این دو دیدگاه می تواند دید خوبی از تعریف فضای زنده به ما دهد. این پژوهش می تواند به طراحی فضاهایی کمک کند که نه تنها پاسخگوی نیازهای کاربردی انسان ها باشند، بلکه جنبه های عاطفی و احساسی زندگی آنان را نیز مدنظر قرار دهند. باتوجه به ویژگی های احساسی و تجربی فضا، طراحی محیط های همدلانه و زنده می تواند تأثیرات مثبت تری بر روان انسان ها داشته باشد.
۳.
پیدایش و صورت بندی نظریِ روایتِ گفتمانیِ «تمدن ایرانی» به مثابه لحظاتِ آغازین تولد و پیدایش روایت گفتمانی (درجهٔ صفر) ناظر به هسته های سامان بخش نظامِ دانش-قدرت است که منجر به شکل گیری بنیادهایِ نظریِ «تمدنِ ایرانی» شده است. با شناسایی و تحلیل درجهٔ صفر این روایت گفتمانی، لحظات آغازین و یکدستِ این روایت (لحظاتی که فاقد تمایز و تفکیک هستند) آشکار می شوند. این تحلیل، مشابه رویکردی است که فوکو در تاریخ جنون به کار می گیرد. در پیِ این فرایند، نظم گفتمانی جدیدی شکل می گیرد که نتیجهٔ مستقیم انباشت و تراکم گزاره ها پیرامون این روایت گفتمانی است. مراد از این انباشت و تراکم، به طور مشخص انباشت گزاره های نژادگرایانه [آریایی]، عرب ستیزانه و باستان گرایانه است؛ گزاره هایی که حسرتِ بازگشت به شکوه و عظمتِ ازدست رفتهٔ ایران باستان را به مثابه دال های مرکزی روایت گفتمانی «تمدن ایرانی» برجسته می سازند. این انباشت و تراکم، بنیان های نظری و تئوریک «تمدن ایرانی» را شکل داده و در چارچوبی دیرینه شناسانه، به صورت «روایتِ گفتمانیِ تمدنِ ایرانی» تکوین یافته است. انباشت این گزاره ها حول محور روایت گفتمانی تمدن ایرانی، نظمِ گفتمانی جدید پدید آورد که تا پیش از آن در درجهٔ صفرِ این روایت وجود نداشت. این نظم گفتمانی با صورت بندی دوگانه ای از آریایی [ایرانی] و سامی [عربی] به مثابه بنیان نظری تمدن ایرانی، زمینه را برای شکل گیری روایت گفتمانی تمدن ایرانی فراهم کرد. در این چارچوب گفتمانی، «موفقیت در تمدن سازی» به جوامع آریایی نسبت داده شد، درحالی که «انحطاط تمدنی» به اختلاط یا آمیزش نژاد آریایی با نژادهای دیگر، به ویژه سامی، منتسب گردید. منازعات هویتی پیرامون دوگانهٔ آریایی سامی، زمینهٔ شکل گیری این صورت بندی گفتمانی را فراهم آورد. در نهایت، به واسطهٔ انباشت و تراکم گزاره ها حول این دوگانه، روایت گفتمانی تمدن ایرانی در تاریخ نگاری معاصر ایران به گفتمانی هژمونیک بدل شد و به طور مداوم بازتولید و تداوم یافت.
۴.
بنای علوم جدید بر فلسفه های مطلق و بنیادین یا به تعبیری ساخت فلسفه های مضاف، رویکردی است که جامعه علمی غرب در دهه های اخیر به دنبال آن است؛ به نحوی که برتری و تفوق علمی خود را تا حدی مدیون امتدادبخشی آن فلسفه های مطلق در علوم جدید می داند. در این میان، پیتر وینچ از جمله افرادی است که توانسته با این امتدادبخشی با تأکید بر حوزه جامعه شناسی، این دانش را را فلسفه مند نماید. پرسش اصلی این مقاله این است که مبانی معرفتی پیتر وینچ در ارتباطات بین فرهنگی چیست؟ روش استفاده شده از نوع کیفی، با رویکرد تفسیری و با نگاه تحلیلی انتقادی است. به عقیده وینچ از آنجا که قواعد لاجرم اجتماعی اند، برای فهم کنش دیگران و فرهنگ های گوناگون باید قواعد حاکم بر آن را درک کرد. او معتقد است فرازبان و فراقاعده ای که دربرگیرنده تمامی قواعد باشد وجود ندارد. وینچ معیارهای عقلانیت را برخاسته از صورت های زندگی متکثر و بافت اجتماعی می داند و معیارهای عقلانیت را نیز متکثر و غیرقابل قیاس می داند. وینچ قائل است هر فرهنگی فقط معیارهای ارزیابی عقلانی خاص خود را دارد که تخطی از قواعد، عقلانیت را زائل می کند. از نظر او معیارها و قواعد تا به سطح اجتماعی ارتقاء نیابند، معیار محسوب نمی شوند. در واقع تأکید وینچ بر قواعد اجتماعی و انکار زبان خصوصی و رد عقلانیت فرافرهنگی است.
۵.
شناخت رفتارهای اجتماعی، توان فهم افراد و امکان تعامل مشترک را مهیامی سازد، اما گاهی با اِعمال ترفندهای فریبکارانه از طرف مقابل، این شناخت دست خوش تغییرمیگردد. تحلیل پدیدهٔ اجتماعی فریب با نگاه میان رشته ای امکان فهم بهتر و توانایی بررسی آن را فراهم می سازد. در این مقاله با واکاوی لایه های پنهان متن در یک بستراجتماعی در سطح دو دبیرستان دخترانهٔ شهر تهران، نقش ایدئولوژی فریب در عادی سازی گفتمان مورد بررسی قرارگرفت. مقاله پیش رو حول محور دوهدف اصلی سازمان یافته است:1. تحلیل تکثر گفتمانی شکل گرفته در گفتمان فریب در چارچوب نظری گفتمان انتقادی میشل فوکو 2. بررسی تأثیرعناصر ایدئولوژی و قدرت در شکل گیری گفتمان فریب. بنابراین، ضمن اتخاذ رویکردی کاربردی، کامنت های 233 دانش آموز دبیرستانی 15 تا 17 سال درخصوص فریبکاری مجازی در بستر شبکه های آموزش مجازی که داوطلب ارائه نظرات شان بودند؛ جمع آوری گردید و به تحلیل آنها ازنقطه نظر نقش و تأثیرگذاری عناصر، ایدئولوژی و قدرت در چارچوب نظری فوکو اقدام شد. یافته های مقاله بیانگر آن است که گفتمان فریب با پشتوانهٔ قدرت در فضای مجازی، همانند یک نهاد ایدئولوژیک، دانش آموزان فریبکار را به منظور دست یابی به یک موفقیت کاذب تحصیلی به همراهی متقاعد کرده است و در نهایت طی یک فرایند ایدئولوژیک، این گفتمان با تولید و بازتولید ایدئولوژی غالب به ابزار فریبکاران و صاحبان قدرت برای رنگ باختن وظیفه شناسی تحصیلی و تسلط مولفهٔ فریبکاری تبدیل می شود. با توجه به این نتیجه به نظرمی رسد تلاش های مداخله ای وآموزشی برای افزایش تعهداخلاقی فراگیران درکاهش رفتارهای فریبکارانه آن ها اثربخش است. این یافته ها اطلاعات ارزشمندی برای دست اندرکاران آموزشی که هدف شان کاهش فریبکاری در محیط های علمی است، فراهم می آورد و تلویحات مهمی جهت آموزش اخلاقی فراگیران دربردارد.
۶.
معماری مساجد تاریخی ایرانی، به هویتی تداوم یافته در طول زمان دست یافته و با تغییر الگوهای فرهنگی و گرایش به مدرنیسم دچار گسست در هویت کالبدی شده اند. مساجد در شهر کرمانشاه از دوره قاجار تا پهلوی منطبق بر سنت گرایی و در دوره معاصر با ویژگی های مدرنیسم ساخته شده اند. هدف این پژوهش شناسایی گونه های مساجد کرمانشاه و بررسی تأثیر تغییر الگوهای فرهنگی بر معماری آنان می باشد. گردآوری اطلاعات میدانی و اسنادی و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است. با مطالعه مساجد سنتی 8 مسجد دوره ی قاجار و 4 مسجد دوره ی پهلوی قابل بررسی می باشند. با توجه به تنوع گونه ها 7 مسجد انتخاب و بررسی شد. نتایج نشان داد که گونه های مساجد مجموعه ای از کنش های فرهنگی است که از طریق بازنمایی در کالبد، مفاهیم را منتقل می کنند. مساجد قاجار عموماً دارای شبستان و از سه الگوی مساجد شبستانی حیاط دار، مساجد حیاط مرکزی دار دارای حجره و ایوان و مساجد حیاط مرکزی دار دارای حجره تبعیت می کنند. این تنوع در سبک، در دوره پهلوی کمتر شده و در این دوره مساجد شبستانی با حیاط مرکزی دارای حجره و ایوان و مساجد برونگرا مشاهده گردید. بسیاری از عناصر مساجد ازجمله ورودی، صحن، شبستان، محراب، مناره و... در مساجد دوره قاجار و پهلوی دیده شد که نشان دهنده حضور سنت گرایی در معماری این مساجد بوده است. تنوع فضاها و رنگ در تزئینات دوره پهلوی کم شده و مساجد به شیوه برونگرا ساخته شده اند. مساجد معاصر برونگرا و به چهار گونه سنتی (محلی)، سنتی یا مرسوم، کلاسیک نوین اسلامی، معاصر یا مدرن التقاطی مشاهده گردید که در تمام این گونه ها حضور مدرنیست مشاهده می شود.