ملک الشعراء بهار پس از درگذشت پدرش ملک الشعراء صبوری ، برای آموختن ادبیات عرب نزد ادیب نیشابوری به تلمذ پرداخت. آغاز تلمذ بهار همزمان با شروع ملک الشعرایی او در آستان قدس رضوی بود که با انکار مدعیان این منصب روبرو شد. بهار برای اثبات قدرت شاعری خود ، علاوه بر آن که در آزمون های گونه گون ، هنر شاعری خویش را در معرض امتحان مخالفان قرار می داد ، گاهی خود را ناگزیر می دید که در این گونه اشعار ، بستاید و قدرت شاعری اش را برتر از همه شاعران خراسان بداند. این مفاخرات بر استادش ادیب نیشابوری گران می آمد و باعث کدورت خاطر او می گردید به نحوی که با مخالفان بهار هم آوا می شد و اشعار بهار را از آن دیگران می دانست. با این وجود ، بهار با احترام ، از استادی ادیب نیشابوری یاد می کرد اما در عین حال او را شاعر بزرگی نمی دانست و حتی در سوگ درگذشت او نیز مرثیه ای نسرود. در این مقاله چگونگی روابط این دو شاعر استاد در حوزه ادبی خراسان مورد بررسی قرار می گیرد.
در فرهنگ ایرانی ، ویژگی هایی که به قهرمان آرمانی نسبت داده می شود متاثر است از آنچه انسان در آیین ها و اسطوره هایش درباره نمونه نخستین انسان می اندیشیده است و در پرتو آن آیین ، راز آفرینش را تبیین می کرده است. در این مقاله با توجه به کارکردهای نخستین انسان ، چگونگی و علت تغییر و تحول پیش نمونه نخستین انسان به نخستین شاه بررسی شده ، آنگاه با توجه به علت پیوند قهرمان با نخستین آفریده ، جا به جایی اسطوره نخستین آفریده با قهرمان نجات بخش توضیح داده شده است ؛ ضمن اشاره به کسانی چون کیخسرو ، طهمورث ، جمشید ، کیومرث و سیاوش که دارای ویژگی های نخستین انسان و نخستین شاه هستند به مساله نجات بخشی و قهرمانی آرمانی آنها نیز استناد گردیده و همچنین برای اثبات آیینی بودن این مساله به نمونه هایی از آن در قالب داستان سیمرغ ، ققنوس و سگ آبی اشاره شده است.
این مقاله به توصیف ساختمان بند ساده براساس دستور نقش گرای نظام مند هلیدی می پردازد. در این دستور "بند" به عنوان واحد اصلی تحلیل در نظر گرفته می شود. هلیدی معتقد است تمام زبان ها بر اساس چهار فرانقش عمده عمل می کنند که عبارتند از : فرانقش بینافردی ، فرانقش متنی ، فرانقش منطقی، فرانقش تجربی که نحوه ادراک و مفهوم سازی وقایع جهان بیرون و جهان درون ذهن را نشان می دهد و تجارب ما را از جهان به صورت مجموعه فرایندهایی در دستور زبان نشان می دهد. عنصر فرایند که مهم ترین سازه جمله است ملاک تقسیم بندی معنایی جمله به شمار می رود و بر پایه آن، جملات به فرایندهای مادی ، ذهنی و رابطه ای تقسیم می شوند. این نوشته تنها بر پایه فرانقش تجربی به تحلیل سازه های جمله می پردازد.
در این مقاله سعی شده است جایگاه مباحث ادبی همچون لغت ، نحو ، شعر و مطالب بلاغی در تفسیر قرآن کریم بازگو گردد. نزول قرآن کریم به عربی مبین ، کوشش های ادیبان و مفسران را در بیان دقایق آن در پی داشت؛ مباحث فراوان لغوی ، نحوی ، بلاغی و استفاده بسیاری از اشعار عربی بیانگر این معناست ، تا بدان جا که کمتر تفسیری را اعم از کلامی - فلسفی - عرفانی و فقهی ، می توان سراغ داشت که از مباحث ادبی خالی باشد. بزرگانی همچون عبدالقاهر جرجانی ، راغب اصفهانی ، زمخشری ، سکاکی و زرکشی بر این مساله تاکید کرده اند که تسلط بر مباحث ادبی و بلاغی ، لازمه کار هر مفسر است و تفسیر قرآن بدون توجه به این مبانی ، ناممکن خواهد بود.
برای شناخت مولوی ، برجسته ترین چهره ادبیات عرفانی ایران ، که پس از دیدار با شمس تبریزی زندگی او چنان دگرگون شد که یکباره روی به شاعری آورد و یکی از ژرف ترین و زیباترین ادبیات عرفانی جهان را به بشریت پیشکش کرد ، نخست باید با شمس و بینش او آشنا شد. شمس در روزگاری زندگی می کند که نابسامانی ها ، کشمکش ها و تاخت و تاز تازان ، انسان روزگار او را مسخ کرده ، و زرمندان و زورمندان را از ساخت انسانی بسیار دور ساخته است و او در پی راه گریزی برای انسان است. از این روی روحیه حساس وی به "کیش مهر" سخت گرایش پیدا می کند. پس از آن در پی صاحب دردی است ، تا سخن او را به جان دریابد. تا این که به جلال الدین مولوی بر می خورد ، که هر دو سوخته یک آتش اند. پس ، از سر مهری راستین و ایمانی آتشین ، روی به عشقی آرمانی می آورند که تکیه گاه عارفان ، برای دستیابی به سعادت انسان است. عشقی که از رهگذر آن انسان می تواند به شخصیت والای خویشتن دست یابد ، و خود نیز انسانی کامل شود.
از میان شاعران برجسته عرب که در زمینه شعر فخری به هنرنمایی پرداخته اند می توان "متنبی" شاعر نامور سده چهارم هجری را نام برد و در شعر فارسی نیز مفاخرات "خاقانی شروانی" چکامه پرداز بزرگ سده ششم هجری از شهرت فراوانی برخوردار است. در مقایسه فخریات این دو شاعر می توان دریافت که اوضاع طبیعی ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، جلب نظر ممدوحان ، دفاع از خویشتن به هنگام جدال و معارضه ، خود بزرگ بینی و جبران شکست ها و حقارت ها ، از مهم ترین عوامل گرایش آن دو به شعر فخر است. افزون بر اینها میان مفاخرات ایشان شباهت ها و تفاوت هایی در شکل و مضمون وجود دارد. این پژوهش که تلاشی در عرصه ادبیات تطبیقی میان شعر عربی و فارسی محسوب می شود به بررسی این موضوع پرداخته است.
از دیرباز دو روش عمده در ترجمه ادبی وجود داشته است ؛ این دو روش که تحت عناوین مختلف از جمله لفظ گرا و معنی گرا شناخته می شوند ، رقیب یکدیگر بوده و در هر مقطع تاریخی یک روش بر روش دیگر غلبه داشته است. کسانی که یکی از دو روش را از روش دیگر برتر می شمارند ، برای اثبات برتری روش مورد نظر خود به عواملی استناد می کنند که مبنای فردی و یا منشا بیرونی دارد. برخی از این عوامل عبارتند از خواننده ترجمه ، زبان ، فرهنگ و اخلاق . نویسنده ، تعاریف موجود از روش های ترجمه را مغلطه آمیز می شمارد و براساس عواملی درونی و عام ، تعریفی از روش ترجمه ادبی ارائه می کند که تابع ذوق افراد و نیازهای فرهنگی در مقطع زمانی خاصی نیست و از اعتباری همیشگی برخوردار است.
واژه "راه" از کلمات بنیادی موسیقی ایرانی است ، به معنی آهنگ هایی که با ساز نواخته می شوند ، بدون آن که شعر و ترانه ای برای آنان ساخته باشند. همانند قطعات سازیک و پیش درآمدهای امروزی ، که حلقه ارتباطی است در پیوند شعر و موسیقی. در این نوشتار این واژه از سه دیدگاه بررسی شده است : 1- ریشه شناختی و معانی راه : که در آن ، ریشه و معانی راه در فرهنگ ها و متون ادبی و موسیقایی و ارتباط آن با "گاه" ، "طریق" ، "طریق الملوکیه" ، "راه های خسروانی" ، "دستگاه" ، "رواسین" و "رواشین" مورد بررسی قرار گرفته است ؛ 2-راه در موسیقی : در ارتباط "راه" با "راک" و انواع "راک" در دستگاه راست پنجگاه و ماهور صحبت شده است ؛ 3- راه در ادبیات فارسی: که شامل دو بخش است : الف- کاربرد راه و ترکیبات آن در ادبیات ، ب- کاربرد انواع راه در ادبیات.
قرآن به مثابه یک متن دینی که مراد از آن هدایت گری است ، متن ادبی استوار نیز به شمار می آید. این کتاب به مساله شعر هم، که از دغدغه های جدی عرب ها بوده ، توجه کرده است. رویکرد قرآن به شعر ، رویکردی اخلاقی - محتوایی است ؛ از این رو ساخت خود و آورنده آن را از شعر و شاعری منزه می داند. در این مقاله سعی شده است چگونگی رویکرد قرآن به شعر و برخورد دوگانه عرب ها در برخورد با پیامبر (ص) مورد بررسی قرار گیرد. عرب ها از سویی به شعر و شاعری منزلت ویژه ای می بخشیدند و از سوی دیگر در برخورد با پیامبر (ص) در برخوردی ستیزه جویانه ، پیام او و شخصیت ایشان را در حد شعر و شاعری فرو می کاستند. هدف این مقاله پاسخ به این رفتار دوگانه است.
ندانم کاتش دل بر چه سان است که دیگر شکل می سوزد زبانم به صد صورت بدیدم خویشتن را به هر صورت همی گفتم من آنم که صورت های دل چون می نمانند که می آیند و من چون خانه بانم این مقاله بر محور بحث از تصویر نمادین و رمزهای تصویری در ادبیات عرفانی متمرکز است. نخست اصطلاحات صوفیه را به دو دسته اصطلاحات رسمی و رمزهای تصویری تقسیم کرده آنگاه با بررسی روند شکل گیری تصویرهای نمادین در شعر عرفانی ، اهمیت تحلیل تصویر را برای شناخت آفرینش هنری عارفان به بحث می گذارد و با طرح مساله ابداع و تقلید در تصویر پردازی صوفیان ، روشی را برای شناخت و تحلیل فردیت هنری شاعران عارف پیشنهاد می کند . در پایان زیبایی شناسی تصویر نمادین را در ادبیات عرفانی مورد بحث قرار می دهد.
یکی از وجوه شخصیت اخوان که تاکنون مغفول مانده ، نظریه پردازی او در شعب ادبیات است. او با تکیه بر دانش و انس همه سویه و عمیق و معلومات گسترده از ادبیات به معنی عام و ادب فارسی به مفهوم خاص ، نظریاتی پرداخته که در ادراک و التذاذ شعر او و کل شعر فارسی سخت مغتنم و مفید است در این تحقیق ، آنچه از نظریات اخوان که با واژه ارتباط دارد و او در مقالات ، کتب و مصاحبه های مختلف ، این جا و آن جا بیان کرده همچون : دایره واژگان و ارتباطش با تخیل ، واژه های اهورایی و اهریمنی ، کلمات بیگانه ، موسیقی واژه ها و … از منابع متعدد استخراج ، دسته بندی و به اختصار معرفی شده و سرانجام یک جمع بندی کلی نیز ارائه گردیده است.