قیام پانزده خرداد 1342 از حوادث مهم و تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران است و یکی از زمینه های انقلاب اسلامی به شمار می رود. در این پژوهش تلاش شده است آرا و عملکرد نهضت آزادی در یک بازة زمانی نه ماهه؛ چه نسبت به حوادثی که منجر به این قیام شد و چه در خود قیام مورد ارزیابی قرار گیرد. قیام 15 خرداد به دنبال دستگیری امام خمینی پس از سخنرانی ایشان در نقد رژیم پهلوی در مدرسة فیضیه صورت گرفت و پیامد لایحة انجمن های ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید بود. چنین به نظر می رسد که نهضت آزادی ستایش گر قیام پانزده خرداد و موافق با رهبری روحانیت بوده است. اما باید دید تا چه حد مخالفت نهضت آزادی با لوایح ششگانه و حضور آنان در قیام پانزده خرداد، در مسیر حرکت های رهبر قیام یعنی امام خمینی قرار داشته است. برای این منظور استفاده از اسنادی مانند نشریة داخلی نهضت آزادی که بیانگر نظرات این گروه در واکنش به حوادث آن برهة زمانی می باشد، ضروری به نظر می رسید. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و از طریق جمع آوری اطلاعات به شیوة کتابخانه ای نگارش یافته است. سؤال اصلی در این پژوهش این است که عملکرد نهضت آزادی در سیر حوادث منتهی به قیام پانزده خرداد و مواضع این نهضت نسبت به رهبری امام خمینی در آن برهة زمانی چگونه بود؟
امام خمینی به عنوان رهبر کاریزما در انقلاب اسلامی ایران دارای شخصیت ذو وجوهی است: مرجعیت، فقاهت، عرفان، حکمت و فلسفه و سیاستمداری ابعاد شخصیت مردی است که انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی رساند. از دیگر سو، در طول زندگانی وی که یکصد سال تاریخ اخیر ایران را دربرمی گیرد، مراجع و رهبران مذهبی دیگری نیز می زیستند که از نظر «فکر سیاسی» رویکردی متفاوت داشتند.
پرسش اساسی این نوشتار آن است که چگونه یک عارف و نهایتاً یک مرجع دینی این چنین به فعالیت و مبارزات گسترده سیاسی روآورد؟ آیا این رویکرد در تعاملات و مواجهه سیاسی ایشان در تاریخ گذشته ریشه دارد یا خیر؟ در این نوشتار تلاش شده است که زندگانی امام از دوران کودکی تا سقوط پهلوی اول و از مشروطیت تا کودتای سوم اسفند مورد توجه و مداقه قرار گیرد. چالشهای سیاسی و گفتمانی بر سر مفهوم و محتوای انقلاب مشروطیت، احیای استبداد، تهدیدات خارجی، هرج و مرج داخلی و سرانجام کودتای سوم اسفند و حوادث پس از آن تا شهریور 20 بر تفکر و تعامل سیاسی امام تأثیر بسزایی داشته اند.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شیعیان کشورهای حوزه خلیج فارس به مبازره با حکومت های وقت پرداختند و خواستار حقوق مساوی با اقلیت های سنی شدند. در این میان، تحرکات گسترده ای در منطقه به وجود آمد که گردانندگان آنها شیعیان بودند. با بررسی اهداف و دوره زمانی به وضوح نشان داده می شود که همه این تحرکات و اعتراضات متأثر از انقلاب اسلامی ایران بودند. هدف این مقاله، بررسی بازتاب های انقلاب اسلامی ایران بر شیعیان کشورهای حوزه خلیج فارس است و از آنجایی که کارشناسان مطالعات منطقه ای قیام های بهار عربی را متأثر از انقلاب اسلامی ایران دانسته اند، محدوده زمانی این پژوهش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (1357) تا پذیرش قطعنامه 598 (1367) است. این مقاله، با روش تحقیق توصیفی تحلیلی و براساس منابع کتابخانه ای، سعی در بررسی بازتاب های انقلاب اسلامی ایران بر شیعیان کشورهای حوزه خلیج فارس دارد.
حضور گسترده امریکا در منطقه ژئواستراتژیک خاورمیانه، بزرگترین بیم ها و اضطراب ها و زشت ترین پندارها را برای جهان امروز در پی داشته است. امروز بزرگترین تحول در ساختار سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان در حال شکل گیری است و گفتار و اندیشه هزاران اندیشمند و فرهیخته جامعه بشری را به بدسگالی های این تحول چنگیزی به تکاپو واداشته است.عربستان، کویت، بحرین، ترکیه، پاکستان ،افغانستان، مصر، عمان، امارات و جیبوتی، از جمله کشورهایی هستند که جای پای سنگین امریکا را در سرزمین خود حس می کنند و خاورمیانه می رود تا در کام امریکا و انگلیس و اسرائیل فرو رود. انگیزه های حضور نظامی گسترده امریکا در خاورمیانه دارای ابعاد پیچیده ایست و آشکار می سازد که حضور این کشور در قلب جهان اسلام، مهمترین بخش از سناریوی امریکا برای تحقق نظام نوین بین المللی است. با کمی تامل به وضوح می توان دید که سناریوی امریکا برای کشورهای منطقه دارای یک تم تراژیک و تلخ است و خسارت های مادی و معنوی فراوانی را در برخواهد داشت. بدیهی است که آثار این سناریوی زیانبار، نه تنها کشورهای اسلامی، بلکه همه کشورهای جهان را در بر خواهد گرفت. محمد عبدالسلام، نویسنده و صاحب نظر مصری در مسائل استراتژی نظامی، در مقاله زیر ابعادی از شکل گیری شبکه نظامی امریکا در خاورمیانه و حلقه های استراتژیک این کشور در منطقه را شرح می دهد.