در این نوشته پس از اشاره به تحولات ناشی از فروپاشی اتحاد شوروی و بویژه استقلال مجدد جمهوری آذربایجان در جوار مرزهای شمالغرب ایران که با طرح شعارهایی در آن حدود مبنی بر وحدت دو "آذربایجان شمالی و جنوبی" تؤام شد، ریشههای این بحث مورد توجه قرار گرفته است. بحثی که نخست با نهادن نام آذربایجان بر سرزمینی واقع در شمال ایالت آذربایجان آغاز شد که در طول تاریخ به نام آلبانیای قفقاز و آران و ... شناخته بوده و آنگاه تلاش قدرتهای توسعه طلب منطقه از ترکیه عثمانی تا اتحاد شوروی از بهره برداری در این تغییر نام و دست اندازی بر قلمرو ایران مورد توجه قرار گرفت.
این پژوهش به یکی از موضوعات اجتماعی-اقتصادی در تاریخ معاصر ایران یعنی کارکرد اقتصادی نهاد خانواده در نقاط شهری کشور طی دو دهة پایانی حکومت پهلوی، می پردازد. چنان که سعی شده است تا با تمرکز بر روی برنامه نوسازی حکومت پهلوی دوّم طی دوره زمانی موردنظر، ارتباط و همبستگی این برنامه با تغییر میزان کارکرد اقتصادی خانواده ایرانی را تبیین نماید. واکاوی این مسئله، با کاربرد یک نظریه جامعه شناسی یعنی تئوری مدرنیزاسیون، و از طریق روش پژوهش کمّی یعنی مبتنی بر داده های عمدتاً آماری و عددی انجام گردید، ضمن این که شیوه و ابزار گردآوری اطلاعات نیز مطالعه کتابخانه ای و اسنادی بوده، که با فیش برداری و محاسبة ارقام و داده های خام صورت پذیرفت. یافته های این تحقیق بیانگر این است، که رابطه منفی و معکوسی میان برنامة نوسازی حکومت پهلوی با کارکرد اقتصادی خانواده طی آن زمان وجود داشت، چنان که، هرچه دگرگونی اجتماعی-اقتصادی در ایران روند روبه رشد و افزایشی را طی می نمود، کارکرد اقتصادی خانواده سِیر افولی را سپری می کرد.
آنگاه که آیتالله کاشانی در زمستان سال 1299 به ایران بازگشت، آیتاللهالعظمی سید ابوالحسن اصفهانی با ارسال نامهای به اطلاع مومنین رساند که کاشانی از هر جهت شایسته و به صفات حمیده آراسته و در دیانت و درستکاری کمنظیر است و «متدینین، وجود محترم آن جناب را مغتنم» بدانند (سند شماره 1)