با توجه به این که هایدن وایت در جامعه علمی ما و به خصوص میان اهل تاریخ متفکر نسبتاَ ناشناخته ای است؛ شناسایی و معرفی او می تواند مقدمه ی واجبی برای احیانأ فاصله گیری از وی و نقادی او باشد. ما در این مجال ناگزیریم که هر دو کار را انجام دهیم، هر چند که در ابتدا، تمرکز روی شناسایی و معرفی وایت قرار می گیرد. وایت اکنون در سن ۸۷ سالگی به سر می برد و از دهه ی۵۰ سال های ۱۹۵۴ و ۱۹۵۵ تا اکنون مشغول نوشتن است. ابتدا برای اینکه موقعیت هایدن وایت را در منظومه ای کلی ببینیم، می توان از آن چیزی شروع کرد که خود او حذر داشت؛ یعنی تقابل های دو قطبی که خود وایت به نحوی در این تقابل قرار گرفته و می توان از یک منظر به چالش کشیدن تاریخ نگاری را بر مبنای نوعی تقابل میان دو مبنای معرفت شناختی-روش شناختی دریافت.
با بهره گیری از نظریه تحلیل گفتمان فرکلاف، سعی شده اندیشه و نظام اندیشگانی فرح انطون، مورد بازشناسی قرار گیرد. مدعای پژوهش بر این قرار است: متن کتاب ابن رشد و فلسفه ی او، تحت تأثیر اندیشه ی مولف آن فرح انطون قرار دارد. این متن بازتاب دهنده ی ایدئولوژی یک روشنفکر سکولار است که تلاش دارد برای ترویج اندیشه ی غربی در جهان اسلام، فیلسوفی با اندیشه های نو و مورد تأیید تمدن جدید غرب را به عنوان شاهد مثال، به جامعه خویش معرفی کند. از سویی بافت زمینه ای موجود نیز بر متن تأثیر دارد. متن تلاش دارد با هنجارهای زمانه و سنت به عنوان یک قدرت مسلط مبارزه کند. انطون در این نگاشته تلاش می کند به تولید اندیشه ای بپردازد که تحت تأثیر اندیشه ی غرب بوده و بازتاب دهنده ی تفکر روشنفکری زمانه ی خویش است. این متن در حالی که قدرت مسلط سنت را زیر سوال می برد، خود در حال بازتولید تفکر غربی است و هم زمان تحت تأثیر بافت زمینه ای (Context) قرار دارد که در آن این عمل گفتمانی تولید می شود.