هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای متغیر بخشایش در رابطه ی ویژگی های شخصیتی و بهزیستی روانشناختی در نوجوانان شهر شیراز بود. بدین منظور تعداد 328 نفر از دانش آموزان دبیرستان های شهر شیراز با میانگین سنی 17 سال به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و آنها مقیاس های مورد نظر را تکمیل کردند. در این پژوهش از سه مقیاس پنچ عاملی شخصیت، بهزیستی روانشناختی و بخشایش صفت استفاده شد. روایی و پایایی این مقیاس ها در حد رضایت بخشی محاسبه شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از روش تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه ی همزمان و منطبق با مراحل بارون و کنی استفاده شد. یافته ها بیانگر این بود که بعد روان رنجوری از ابعاد پنچ عامل شخصیت پیش بین منفی و معنی دار بخشایش و بهزیستی روانشناختی بود. ابعاد برون گرایی، گشودگی، توافق پذیری و وظیفه شناسی هم به طور مثبت و معنی دار پیش بینی کننده ی بخشایش و بهزیستی روانشناختی بودند. همچنین نتایج نشان داد که ابعاد پنچ عامل شخصیتی با واسطه ی بخشایش می توانند بر بهزیستی روانشناختی تاثیرگذار باشند. در نهایت می توان گفت که ابعاد مثبت شخصیتی با فعال کردن عواطف مثبت بر بخشایش و فرایندهای بخشایش موثر هستند و از این طریق می توانند بر بهزیستی روانشناختی تاثیرگذار باشند.
این پژوهش با هدف تعیین تأثیر آموزش مادر مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک بر رفتارهای یادگیری فرزندان چهار تا شش سال اجرا شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون و جامعه ی آماری پژوهش را مادران کودکان چهار تا شش سال تشکیل دادند. از میان جامعه آماری مورد اشاره، پنجاه مادر به صورت داوطلبانه انتخاب و به شیوه تصادفی ساده به دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 25 نفر) گمارده شدند. برنامه آموزشی والدین مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک طی شش جلسه به مادران گروه آزمایش ارائه گردید. ابزار سنجش پرسشنامه رفتارهای یادگیری پیش دبستان (مک درموت و همکاران، 2002) بود و داده های حاصل از اجرای پژوهش از طریق تحلیل کواریانس چند متغیری (MANCOVA) تحلیل گردید. نتایج نشان داد که آموزش والدین مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک بر انگیزه شایستگی و رفتارهای یادگیری کلی دارای تأثیر معناداری است (05/0>p)،اما بر توجه / پشتکار و نگرش نسبت به یادگیریدر کودکان 4 تا 6 سال دارای تاثیر معناداری نیست (05/0p>).
تمایل به بچه دار شدن از منابع پیچیده زیستی – اجتماعی – فرهنگی و تجارب هشیارانه درون روانی نشأت می گیرد. در فرایند بارداری نه تنها جنین تحول می یابد، بلکه زن نیز دستخوش دگرگونی هایی، خواه جسمانی و خواه روانشناختی، می گردد. در این دوره عواملی چون شخصیت و درک از خود می توانند در حل بحران ها و مواجه شدن با آنها تأثیرگذار باشند. هدف این مقاله، تعیین رابطه بین تیپ شخصیتی مادر و میزان خودآگاهی او در اولین دوره بارداری می باشد. در این تحقیق با اذعان به مطالعات تجربی و میدانی، عواملی چون تیپ شخصیتی و خودآگاهی مورد بررسی قرار گرفت. مبنای نظری تحقیق، نظریه های خودآگاهی راجرز و تیپ شخصیتی یونگ می باشند. در مبحث روش تحقیق، روش تحقیق از نوع همبستگی و پرسشنامه های خودآگاهی راجرز و پرسشنامه تیپ شخصیتی آیزنک به عنوان مناسب ترین ابزار برای گردآوری و تحلیل اطلاعات مورد نیاز این تحقیق استفاده شده است. جمعیت آماری شامل زنان باردار در اولین بارداری شهر تهران و حجم نمونه نیز براساس فرمول کوکران 200 نفر برآورده شده است که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. در مجموع، نتایج به دست آمده نشانگر رابطه بین تیپ شخصیتی و میزان خودآگاهی مادر در اولین بارداری می باشد.