این مقاله با بحث دربارة اهمیت موسیقی و رقص و توجه به آنها در انسانشناسی آغاز میشود. سپس وضع موسیقی و رقص در انسانشناسی و تاریخچة توجه به آنها در این رشته بررسی میشود. بحث بعدی دربارة مطالعة نظاممند رقص با عناوینی چون رقصشناسی و رقصشناسی قومی و مردمشناسی رقص است و در آن، از اهمیت تحقیقات لوماکس در حوزة رقص و موسیقی سخن رفته است. آثار فناوری در مطالعة رقص و موسیقی از دیگر موضوعات مقاله است. در ادامه، پاسخهای سرخپوستان سویا به سوالات انسانشناسی دربارة موسیقی و رقص آنان دستمایة بررسی این موضوعات قرار گرفته است: نسبت آواز و رقص و تعاریف وجود آنها در فرهنگها؛ جنبههای فیزیولوژیک رقص و موسیقی؛ موسیقی و تولید اقتصادی؛ اجرا و ارزش؛ موسیقی و هویت اجتماع؛ نوآوری و تغییر در موسیقی و رقص.این مقاله ترجمهای است از: Anthony Seeger، “Music and Dance،” in: Tim Ingold(ed.)، Companion Encyclopedia of Anthropology، (London/ New York، Routledge، 2005).
این مقاله نگاهی به سیاست دولت بریتانیا در طی دوران پهلوی اول در ایران دارد که متکی بردواصل بوده است. اول ایجاد سدی در مقابل نفوذ سوسیالیسم به ایران و ممانعت از گسترش آن به سایر کشورهای خاورمیانه و به خصوص هندوستان بود. دوم که اهمیت بیشتری داشت، تامین امنیت چاه ها و لوله های نفت و تضمین ادامه جریان آن به خلیج فارس. سپس به آغاز جنگ جهانی دوم و سیاست بیطرفی ایران میپردازد که این سیاست اهداف و منافع انگلیس در ایران را مورد تهدید قرار نمیداد، بلکه از آن حفاظت میکرد. اما یورش آلمان به شوروی در22 ژوئن1941م/30 تیر1320ش معادلات سیاسی و نظامی جنگ را برهم زد. لزوم ارسال تسلیحات و تجهیزات برای متفق جدید، شوروی، ازیک سوی، و مساعد بودن مسیر ایران از هر نظر از سوی دیگر، توجه ابر قدرت ها را به ایران جلب کرد و برای نیل بدین مقصود، طریق اشغال نظامی را در نظر گرفتند و به بهانه حضور آلمانیها در ایران که چندان مستدل و معتبر نبود، در روز سوم شهریور1320ش/25 اگوست 1941م به ایران حمله کردند و شمال و جنوب و غرب آن را متصرف شدند.
این مقاله با تکیه بر اسناد و مدارک وزارت امورخارجه ایران و سایر منابع معتبر، به بررسی سیاست انگلیس در این برهه میپردازد و بر این باوراست که دولت بریتانیا در طرح و نقشه اشغال ایران پیشگام بوده است. گرچه ایران را ”پل پیروزی“ نامیدند؛ اما در ازای تمام مساعدت ها و صدمات وارده هیچ گونه بهاء و امتیازی پرداخت نکردند، بلکه هدف خود را به دولت ایران با فشار دیپلماتیک و نیروی نظامی تحمیل نمودند؛ درنتیجه،میتوان چنین استنباط کرد که بار دیگر دولت انگلستان ایران را وجه المصالحه با روسیه قرار داد.