فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
عنصر بارش ماهیت متغیر و تصادفی دارد و به لحاظ مکانی و زمانی دارای رفتاری متفاوت است. لذا پیش نمایی بارش در مقایسه با دیگر متغیرهای هواشناسی دارای عدم قطعیت بیشتر است. در پژوهش حاضر برای کاهش عدم قطعیت و تخمین مناسب بارش، از برونداد داده های پایگاه کوردکس و مدل های CMIP5 از روش شبکه عصبی استفاده شد. نتایج نشان داد با توجه به همبستگی بالای دما، رطوبت و فشار هوا با بارش، کاربست این متغیرها در کاهش عدم قطعیت پیش نمای بارش سودمند است. ضمن اینکه می توان از روش غیرخطی شبکه های عصبی مصنوعی جهت اریب سازی داده های بارش پایگاه کوردکس و CMIP5 جهت آینده نگری بارش در جنوب شرق کشور استفاده کرد. از دیگر نتایج این پژوهش روند افزایشی بارش های جنوب شرق ایران به ویژه نواحی ساحلی می باشد. این امر را می توان ناشی از افزایش سطح تحت تأثیر بارش های متأثر یا هم زمان با مونسون جنوب غرب هند دانست. روند افزایشی بارش در سواحل جنوبی بی ارتباط با افزایش ظرفیت نگهداشت محتوای رطوبتی نیز نمی باشد. تغییرپذیری بین بارش سالانه باران های موسمی هند نیز نشان دهنده یک روند مثبت ثابت تحت گرمایش جهانی بی وقفه است. ازآنجاکه هم افزایش مدت بارندگی های موسمی و هم افزایش تنوع بین سالی در آینده در بیشتر مدل ها دیده می شود، می توان به این روندهای پیش بینی شده اطمینان خاطر داد. همچنین پیش بینی می شود که بارش باران های مونسون تابستان هند در شرایط گرم شدن کره زمین در دهه 2050 در مقایسه بازمان پایه بیشتر باشد.
شناسایی تیپ های هوای جزیره ابوموسی جهت طرح ریزی و اجرای عملیات آب خاکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داشتن اطلاعات کافی از منطقه عملیات از مهم ترین و کلیدی ترین عوامل موفقیت در طرح ریزی، هدایت و اجرای موفقیت آمیز عملیات هاست و این مسئله به خصوص در مورد شرایط جوی منطقه، در عملیات آب خاکی از اهمیت دوچندان برخوردار می باشد. جهت انجام پژوهش و شناسایی تیپ های هوای جزیره ابوموسی جهت طرح ریزی و اجرای عملیات آب خاکی از داده های مربوط به 18 متغیر آب وهوایی در بازه زمانی 30 ساله (2021-1991) و همچنین از میانگین و حداکثر قدرت دریا در یک روز استفاده شده است. به منظور تجزیه وتحلیل آماری داده ها و به دست آوردن ویژگی های آماری هریک از تیپ های هوا، از نرم افزار متلب استفاده و جهت شناسایی تیپ های هوا، عناصر آب و هوایی در معرض تحلیل خوشه ای به روش ادغام وارد قرار گرفتند. پس از انجام عملیات آزمون وخطا برای گزینش شمار گروه های تشکیل دهنده تیپ های هوا، درنهایت چهار تیپ هوا، برای این جزیره شناسایی شد. برای تعیین مناسب ترین و بدترین تیپ هوا، از تحلیل سلسله مراتبی استفاده شده است. نتایج نشان داد که بر اساس مقایسه زوجی عناصر آب و هوایی برای تعیین اولویت تیپ هوا برای انجام عملیات آب خاکی عنصر سرعت باد و دید افقی بالاترین وزن را به خود اختصاص داده و مؤثرترین عناصر آب و هوایی در عملیات آب خاکی شناخته شدند. پس از تشکیل ماتریس تصمیم، وزن هریک از تیپ های هوا مشخص و تیپ هوای معتدل با بیشینه قدرت دریا با وزن 0.343 با دوره فعالیت در اواخر فصل زمستان و اویل فصل بهار بدترین تیپ هوا برای اجرای عملیات آب خاکی در جزیره ابوموسی برآورد شد.
درستی سنجی متغیر های دما و بارش مدل های CMIP5 در ایران تحت پروژه های CORDEX و NEX-GDDP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باتوجه به اینکه تاکنون هیچ مطالعه ای به ارزیابی توأمان روش های ریزگردانی NEX-GDDP و CORDEX- WAS جهت درستی سنجی خروجی مدل های CMIP5 در ایران برای فرا سنج های دما و بارش انجام نشده است؛ لذا این مطالعه برای نخستین بار در ایران مقایسه عملکرد مدل MPI-ESM-LR از سری مدل های CMIP5 را برای متغیرهای دما و بارش با رویکرد توأمان روش ریزگردانی دینامیکی و آماری برای دوره تاریخی 2005-1980 موردمطالعه قرار می دهد. جهت درستی سنجی، آماره های MBE، RMSE و r مورداستفاده قرار گرفت. برای برآورد شیب روند داده ها در سری زمانی، از روش ناپارامتریک سنس استفاده می شود. نتایج نشان داد در پروژه کوردکس میزان اریبی 34/0- درجه سلسیوس و در پروژه NEX-GDDP میزان اریبی 46/0- درجه سلسیوس ثبت شده است که بیانگر عملکرد بهتر مدل MPI-ESM-LR تحت پروژه ریزگردانی دینامیکی کوردکس در مقایسه با پروژه آماری NEX-GDDP در شبیه سازی دما می باشد. در هر دو پروژه بیشینه دما در سواحل جنوب و کمینه دما در ارتفاعات شمال غرب کشور شبیه سازی شده است. در شاخص MBE پروژه NEX-GDDP با اریبی 60/2- میلی متر در مقایسه با پروژه کوردکس با اریبی 21/8- میلی متر، کاهش اریبی را نشان می دهد که بیانگر عملکرد بهتر مدل MPI-ESM-LR در پروژه NEX-GDDP نسبت به پروژه کوردکس در شبیهسازی بارش می باشد. بیشینه بارش در هر دو پروژه در ارتفاعات زاگرس و کمینه بارش در جنوب شرق کشور شبیه سازی شده است
تعیین مناطق بحرانی وقوع زمین لغزش با استفاده از شاخص Getis-Ord در محیط GIS، مطالعه موردی: حوضه آبریز قرناوه، استان گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۶
18 - 1
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تجزیه و تحلیل و شناسایی نقاط داغ وقوع زمین لغزش با استفاده از آمار مکانی و الگوریتم Getis-Ord در حوزه آبریز قرناوه استان گلستان برنامه ریزی شده است. در این راستا، فراوانی وقوع زمین لغزش براساس طبقات شیب، جهت جغرافیایی، کاربری اراضی، نوع خاک و انواع ویژگی های پهنه های لغزشی مورد تحلیل قرار گرفته است. در تعیین نقاط داغ و مناطق بحرانی، معیارهای مساحت، طول، عرض، عمق و ارتفاع پرتگاه مبنای تحلیل های مکانی در نظر گرفته شده است. نتایج نشان داد که نقاط داغ وقوع زمین لغزش در محدوده شرقی منطقه مطالعاتی قرار گرفته اند که در طبقات ارتفاعی بالا، کاربری اراضی مرتعی و شیب بالا واقع شده است. براساس یافته های پژوهش، اراضی مرتعی و جنگلی، خاک های بادی-یخچالی لسی و طبقه شیب 50 تا 75 درصد و جهت جغرافیایی شمالی بیش ترین تعداد وقوع زمین لغزش را به خود اختصاص داده اند. هم چنین، نقاط وقوع زمین لغزش غیرمعنی دار از نظر آماری با استفاده از روش Getis-Ord و براساس معیار مساحت زمین لغزش در مناطق میانی و پایین دست حوزه آبریز مورد مطالعه قرار دارد. تعیین نقاط بحرانی وقوع زمین لغزش و نیز تعیین عوامل مؤثر بر آن از طریق تحلیل نقشه های مکانی در بستر GIS امکان تعیین آستانه های موثر بر وقوع زمین لغزش را فراهم می نماید. تجزیه و تحلیل نقاط بحرانی وقوع زمین لغزش می تواند به عنوان مبنای برنامه ریزی مکانی، شناسایی مناطق بحرانی و کاهش خطر مدنظر قرار گیرد. رویکرد مورد استفاده در ارزیابی خودهمبستگی مکانی مخاطرات طبیعی کاربرد دارد و در تلفیق با پهنه های مستعد خطرات چندگانه محیطی می تواند مبنای پیش بینی شدت خطر و خسارت در آینده قرار گیرد.
ارزیابی فرونشست زمین در دشت گرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
119 - 102
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، پدیده بازگشت ناپذیر فرونشست زمین، باعث بروز مخاطره جدی محیطی در دشت های مختلف ایران از جمله دشت گرگان شده است. هدف از این پژوهش بررسی و تحلیل عوامل مؤثر در بروز فرونشست در دشت گرگان بود. روش تحقیق شامل دو بخش شناسایی مناطق فرونشست و بررسی عوامل و پارامترهای مؤثر و ارزیابی میزان تأثیر هرکدام بود. در بخش شناسایی، از تکنیک تداخل سنجی راداری استفاده شد که مبنای آن مقایسه فاز گرفته شده از دو مجموعه داده رادار از یک منطقه در دو زمان مختلف و با ایجاد اینترفروگرام است که قادر به اندازه گیری تغییرات سطح زمین در دوره زمانی است و در بخش بررسی عوامل موثر، نحوه تعیین و تحلیل پارامترهای مؤثر همچون میزان افت سطح آب، جنس و ضخامت لایه های خاک به خصوص لایه های ریزدانه خاک موردبررسی قرارگرفت. نتایج تحلیل داده های ماهواره ای بیانگر آن است که منطقه به طور پیوسته در حال نشست است. نقشه سرعت میانگین تغییر شکل در راستای خط دید ماهواره که از تحلیل سری زمانی به دست آمد، آهنگ فرونشست را 14 میلی متر در ماه (169میلیمتر در سال) نشان داد. محدوده فرونشست شناسایی شده تقریباً روند شرقی- غربی دارد که با روند ساختارهایی نظیر خزر همخوانی دارد. نمودارهای تراز سطح آب و میزان بارندگی این محدوده در سال های 1385 تا 1389 علیرغم نوسانات فصلی، روند نزولی نشان می دهند و تحلیل پارامترهای مؤثر، نشان می دهد که نشست، به دلیل افت یکسان آب و یا ضخامت یکسان لایه ریزدانه در اعماق مختلف، متفاوت می باشد.
تحلیل همدیدی ترسالی های شدید و فوق شدید در جنوب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترسالی و خشک سالی ویژگی جدایی ناپذیر هر اقلیمی می باشد. ولی در اقلیم های خشک و نیمه خشک، ترسالی یک فرصت ایده آل برای ترمیم یا جبران کم آبی های منطقه می باشد. بخش جنوبی کشور ایران علیرغم دسترسی به منابع عظیم رطوبتی دریاهای گرم جنوبی، اقلیمی خشک دارد. برای انجام تحقیق، ابتدا داده های بارش روزانه تمام ایستگاه های سینوپتیک استان های جنوبی کشور که در دوره آماری 33 ساله (1986-2019) دارای آمار کامل بوده اند، استخراج گردید. سپس با استفاده از شاخص های ZCI،ZSI،SPI ترسالی ها و خشک سالی ها شناسایی گردید. در نهایت سال هایی که در هر سه شاخص فوق در شرایط ترسالی شدید قرار داشتند، به عنوان نمونه انتخاب گردید. در گام بعد داده های نم ویژه، باد مداری و نصف النهاری، ارتفاع ژئوپتانسیل و امگا برای تمام ترازهای جوی در لایه زیرین و میانی وردسپهر از سایت NCEP/NCAR برای تمام روزهای بارشی دریافت شد. بررسی نقشه های ترازهای زیرین وردسپهر (دریا،1000 و 925 هکتوپاسکال) نشان داد که سه سامانه اصلی الگوی لایه زیرین وردسپهر را کنترل می کنند. زبانه های پرفشارهای سیبری، تبت و مهاجر از سه تا 7 روز قبل از شروع فعالیت بارشی سامانه، با گسترش بر روی آب های گرم دریاهای عمان و عرب رطوبت لازم را به درون سامانه سودانی فرا رفت می نمایند. در لایه میانی وردسپهر واچرخند عربستان نقش بسیار مهمی در تعیین مسیر ورود سامانه، الگوی گسترش ناوه مدیترانه ای و طول دوام فعالیت سامانه بارشی بر روی منطقه ایفا می کند
بررسی تغییرات پوشش برف و دمای سطح زمین با مولفه توپوگرافیکی ارتفاع مطالعه موردی حوضه آبریز دریاچه ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۴
75 - 53
حوزههای تخصصی:
سطوح دارای پوشش برف (SC) بر تعادل انرژی سطح زمین از طریق بازخورد آلبیدو تأثیر می گذارد، و همچنین تاثیر عمده ای بر فرآیندهای اقلیمی، فعالیت های انسانی و چرخه هیدرولوژی، دارد. دمای سطح زمین (LST) از عناصر اصلی در شناخت اقلیم یک منطقه است که تغییرات و نوسانات آن ها در طبقات ارتفاعی مختلف برای بررسی های هیدرولوژیکی بسیار کاربردی است. هدف از این مطالعه ارزیابی و بررسی ارتباط دمای سطح زمین و سطح پوشش برف با مولفه توپوگرافیکی ارتفاع در حوضه دریاچه ارومیه می باشد. در این پژوهش به علت سهولت دسترسی به داده های سنجش ازدور و تفکیک مناسب زمانی و مکانی تصاویر ماهواره ای ترا، از تصاویر سنجنده مودیس به صورت ماهانه، فصلی و سالانه در بازه زمانی 1379-1399 استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد بین LST و SC رابطه معکوس وجود دارد، همچنین بررسی نقشه های SC و طبقات ارتفاعی نشان می دهد رابطه مستقیمی بین این دو متغیر وجود دارد، در واقع با افزایش ارتفاع پایداری برف در منطقه افزایش می یابد به طوری که در ارتفاعات بیشتر از 3000 متر مقدار سطح پوشش برف بیش از 98% نسبت به منطقه است. تغییرات دمای سطح زمین در ارتفاعات مختلف معکوس تغییرات سطح پوشش برف است بنابراین در ارتفاعات کمتر از 2000 متر میانگین سالانه دما 21تا 35 درجه سانتی گراد است، اما در ارتفاعات بالاتر از 3500 متر میانگین دمای سالانه حدود 7 الی 13 درجه می باشد.
ارزیابی ارتباط عوامل مؤثر بر ضریب زبری مانینگ و سرعت برآوردی جریان آب در رودخانه قره سو، اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرعت جریان تحت تأثیر مقاومت پوشش گیاهی درختچه ای، بوته ای و علفی در بستر و سواحل رودخانه ها و سیلاب دشت ها قرار دارد. با کاهش سرعت جریان، عمق جریان در مسیر افزایش می یابد که نتیجه آن، طغیان جریان در سیلاب دشت رودخانه است. در پژوهش حاضر، تأثیر پوشش گیاهی و عوامل مؤثر بر ضریب زبری مانینگ و برآورد سرعت جریان آب رودخانه ای مورد ارزیابی قرار گرفت. برای انجام این پژوهش به صورت برداشت میدانی، خصوصیات پوشش گیاهی و سرعت جریان در 24 مقطع عرضی در بازه ای به طول 70/16 کیلومتر از رودخانه قره سو اردبیل (محدوده روستای انزاب تا پل سامیان)، اندازه گیری شد. سپس ضریب زبری مانینگ با روش کوان برای هر یک از مقاطع رودخانه محاسبه شد. هم چنین به منظور بررسی ارتباط بین متغیرها و تأثیر آن ها بر یکدیگر، از آزمون همبستگی پیرسون در محیط نرم افزار SPSS، استفاده شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که عمق جریان به ترتیب با سرعت جریان و عرض جریان رابطه معکوس معنی دار (889/0- r=، 934/0- r= و 01/0>p) و با ضریب زبری مانینگ رابطه مستقیم معنی دار (357/0- r= و 05/0 >p)، دارد. هم چنین، عرض جریان نیز به ترتیب با ضریب زبری مانینگ، رابطه معکوس معنی دار (387/0- r= و 05/0>p)، با سرعت جریان رابطه مستقیم معنی دار (941/0r= و 01/0 >p) دارد. ضریب زبری مانینگ به ترتیب با سرعت جریان، دبی رودخانه، شعاع هیدرولیکی و عرض جریان رابطه معکوس معنی دار (347/0- r=، 474/0- r=، 412/0- r=، 387/0- r=، و 05/0>p دارد. هم چنین نتایج پژوهش نشان داد که همبستگی مقادیر سرعت برآورد شده و اندازه گیری شده، نشان دهنده صحت قابل قبول معادله کوان در برآورد ضریب زبری و سرعت جریان در بازه های رودخانه موردمطالعه است.
مقایسه روش های مختلف برآورد سیلاب به منظور طراحی ابعاد کانال (مطالعه موردی: شهرک صنعتی علویجه در حوزه آبخیز زاینده رود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های گذشته میزان فراوانی و بروز سیل های خطرناک افزایش داشته است و به عنوان یکی از فاجعه بارترین خطرها از نظر مرگ و میر شناخته می شود. برآورد دبی سیلابی با دوره بازگشت مناسب برای طراحی سازه آبی از اهم اهداف تحقیق می باشد. لذا در این پژوهش برای بررسی ابعاد کانال هدایت آب در پایین دست شهرک صنعتی علویجه به شبیه سازی سیلاب با استفاده از HEC-HMS و روشهای تجربی فولر، کریگر و فرانکو- رودیر پرداخته شده است. در محاسبه ابعاد کانال از روشهای USBR ، هندوستان و بهترین مقطع هیدولیکی استفاده گردید. نتایج حاصل از شبیه سازی بیانگر این است که مقدار دبی با دوره بازگشت 200 ساله (30 مترمکعب بر ثانیه) به اندازه 11.52 درصد نسبت به سیلاب 100 ساله (26.9 مترمکعب بر ثانیه) افزایش داشته است. مقدار دبی از نتایج شبیه سازی عددی در مقایسه با روش فرانکو-رودیر به میزان 6/4 درصد کاهش می یابد که همراه با کاهش 6/6 درصدی ارتفاع دیواره کانال و کاهش 57/5 درصدی در عرض پایین کانال و کاهش 85/5 درصدی عرض فوقانی کانال می باشد. دو روش فرانکو-رودیر و کریگر نتایج تقریبا نزدیک به هم ارائه دادند و نتایج HEC-HMS و فولر نیز نزدیک هم بود. با توجه به نتایج نزدیک روش فولر به نتایج HEC-HMS می توان در حوضه هایی که امکان مدل سازی به دلیل کمبود ورودی های مدل وجود ندارد به نتیجه این مدل نیز اکتفا کرد. در طراحی ابعاد کانال، مقدار ارتفاع دیواره کانال هدایت آب در محدوده 3/2 تا 96/2 قرار گرفته است.
تحلیل همبستگی فضایی تغییرات پوشش گیاهی با ارتفاع رواناب در حوضه آبریز گرگانرود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل همبستگی فضایی تغییرات پوشش گیاهی با ارتفاع رواناب در حوضه آبریز گرگانرودچکیدهدر سال های اخیر پدیده سیل یکی از رویدادهای هیدرواقلیمی و از جدی ترین مخاطرات طبیعی بوده که جوامع بشری را مورد تهدید قرار داده است. بهره برداری بی رویه از جنگل ها و مراتع و تغییر کاربری اراضی و تبدیل آن ها به اراضی کشاورزی نامناسب به همراه ساخت بی رویه مناطق مسکونی، سبب افزایش سیلاب شده است. بنابراین پدیده سیلاب اهمیت بسزایی دارد. از این رو پژوهش حاضر با هدف تحلیل همبستگی فضایی تغییرات پوشش گیاهی با ارتفاع رواناب در حوضه آبریز گرگانرود در یک بازه 21 ساله انجام گرفته است. بدین منظور از داده های شیب، نوع خاک، واحد اراضی و کاربری اراضی برای تهیه واحد پاسخ هیدرولوژیک و تصاویر لندست سال های مختلف (2021-2000-1990) جهت بررسی تغییرات تراکم پوشش گیاهی با استفاده از شاخص NDVI در هر یک از واحدهای پاسخ هیدرولوژیک استفاده شده است. در این راستا 72 واحد پاسخ هیدرولوژیک به عنوان واحد پایه در محدوده مطالعاتی تهیه شد. همچنین ارتفاع رواناب با روش SCS در هر یک از واحدهای پاسخ هیدرولوژیک با استفاده از معیارهای ارتفاع بارندگی، گروه هیدرولوژیکی خاک، پوشش گیاهی، نوع کاربری و بافت خاک محاسبه شد به طوریکه شهرهای آق قلا، سیمین شهر و گمیش تپه و رودخانه گرگانرود در ارتفاع رواناب زیاد قرار دارند. نتایج تحلیل 78 درصد همبستگی فضایی بین ارتفاع رواناب با تراکم پوشش گیاهی را نشان داد واژگان کلیدی: سیلاب، حوضه آبریز گرگانرود، واحد پاسخ هیدرولوژیک، NDVI، SCS.
مورفولوژی، تحرک و ویژگی های اندازه ذرات رسوب در تپه های ماسه ای جدید، مطالعه موردی: ارگ جوان آب شیرین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۶)
123 - 145
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله ارزیابی ویژگی هایی مورفولوژی، تحرک پذیری و توزیع اندازه ذرات رسوب به عنوان شاخص های تکامل تپه های جوان می باشد. با این هدف و بر پایه عکس ه ای هوایی، تصاویر ماهواره، نقشه ها و بازدیدهای صحرایی مطالعه انجام شد. نتایج نشان داد که بر پایه پارامتر ضخامت ماسه معادل و پارامتر تغییرپذیری جهت باد، نوع مرفولوژی تپه های ماسه ای، خطی مشخص شد. شاخص آب و هوایی تحرک تپه های ماسه ای، توسعه یافته توسط لنکستر، با استفاده از داده های هواشناسی ایستگاه سینوپتیک قم، کاشان و اردستان، در یک دوره 27 ساله برای تپه های ماسه ای آزمایش شد و نشان داد که رابطه خوبی بین میانگین شاخص تحرک، فعالیت و مرفولوژی تپه های ماسه ای وجود دارد. داده های این تحقیق نشان می دهد که شاخص تحرک ماسه (M) برای تپه های ماسه ای 210 است که در محدوده تپه های ماسه ای کاملا فعال قرار دارند. توزیع اندازه دانه و چهار پارامتر اندازه یعنی میانگین اندازه، جورشدگی، چولگی و کشیدگی منحنی محاسبه شد. نمودارهای طرح پراکندگی جورشدگی، چولگی و کشیدگی در مقابل اندازه متوسط ذرات، در تمایز انواع تپه های ماسه ای نشان داد که رابطه جورشدگی و چولگی در مقابل میانگین اندازه ذرات، در نشان دادن تحرک تپه ها موثر هستند. پارامترهای اندازه دانه رسوبات بدون توجه به نوع مورفولوژی تپه های ماسه ای دارای تغییرات مکانی هستند. مشخصه های اندازه دانه می تواند به عنوان شاخصی برای محیط انتقال استفاده شود. مطالعات این تحقیق نشان داد که بر اساس ویژگی های اندازه دانه و شاخص اقلیمی، تپه های ماسه ای از نوع خطی ساده با فعالیت زیاد می باشند. محیط انتقال رسوبات تپه ها در بالا دست باد نسبت به رسوبات تپه ها در پایین دست پرانرژی تر است
نقش تغییرات کاربری اراضی بر شکل گیری دمای سطح زمین در شهرها، مطالعه موردی: شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گسترش و توسعه شهرها و افزایش شهرنشینی یکی از ویژگی های کنونی و عصر حاضر جوامع انسانی به ویژه کشورهای درحال توسعه است. تراکم و ازدیاد جمعیت در شهرها منجر به گسترش و توسعه نواحی شهری و تغییر در کاربری اراضی شهری گردیده است. در این تحقیق با استفاده از تکنیک سنجش ازدور نسبت به شناخت الگوها و بررسی تغییرات مکانی دمای سطح زمین در مناطق مختلف شهر اصفهان اقدام شد. با استفاده از معادلات حرارتی و الگوریتم مرکز مشابهت، دمای سطح زمین برای دوره های 1365 تا 1401 محاسبه گردیده است. برای ارزیابی تغییرات صورت گرفته در کاربری اراضی محدوده موردمطالعه که شامل کاربری های ساخته شده، باغات، پوشش گیاهی، و اراضی فاقد پوشش گیاهی می باشد از طبقه بندی نظارت شده روش بیشترین مشابهت استفاده شده است. نتایج حاصل از مقایسه کاربری اراضی سال 1365 تا 1401 در محدوده مطالعاتی نشان می دهد که، در طی دوره مذکور کاربری مسکونی 94/175 کیلومترمربع افزایش داشته و کاربری باغات 28/74 کیلومتر روند کاهشی را نشان می دهد. همچنین در کاربری پوشش گیاهی شاهد کاهش 03/39 کیلومتری و در کاربری مناطق فاقد پوشش گیاهی 75/217 کیلومتر کاهش را شاهد هستیم. نتایج حاصل از بررسی دمای سطح زمین، نشان دهنده گسترش دمای سطح زمین در دوره مطالعاتی در شهر اصفهان می باشد. بر این اساس در دوره موردمطالعه، در نواحی شرق و جنوب شرق دمای سطح زمین در حال گسترش بودند. بررسی خطوط هم دما بیانگر این است که دمای سطح زمین در اطراف شهر ازنظر دمایی و وسعت افزایش قابل توجهی پیدا کردند
تحلیل توزیع روند زمانی-مکانی دید افقی و ارتباط آن با پارامترهای اقلیمی در سواحل جنوبی دریای خزر با استفاده از آنالیز Ridit(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به منظور بررسی روند زمانی- مکانی دید افقی در سواحل جنوبی دریای خزر، داده های ساعتی دید افقی و پارامترهای اقلیمی (رطوبت نسبی، بارش، دما و سرعت باد) در ۱۳ ایستگاه هواشناسی در دوره ۱۹۵۱-۲۰۲۰ اخذ گردید. بعد از غربالگری داده ها، تغییرات زمانی دید افقی بررسی شد و آماره Ridit روی داده های ساعتی و ضریب همبستگی روی پارامترهای اقلیمی اجرا شد. نتایج حاکی است که تغییرات میانگین سالانه دید افقی در ایستگاه های موردمطالعه ۴ دوره (دوره اول سال های 1951 تا 1976 دوره افزایش؛ دوره دوم سال های 1977 تا 1985 دوره کاهش محسوس؛ دوره سوم سال های 1986 تا 2002 دوره ثبات (بدون تغییر اساسی) و دوره چهارم سال های 2003 تا 2020 دوره افزایش نسبی بوده اند. بیشترین اختلاف مقادیر Ridit در بابلسر (8/0 تا 2/0) و کمترین اختلاف آن در مراوه تپه (5/0) مشاهده شد. بررسی ضریب همبستگی دید افقی و رطوبت نسبی نشان داد که در هر دو مقیاس سالانه و ماهانه منفی و معکوس بوده است و بیش ترین ضریب همبستگی منفی را آستارا (47/0-) و کمترین مقدار آن را ساری (07/0-)، ضریب همبستگی دید افقی با بارش که بیشینه همبستگی منفی معنی دار در منجیل (15/0-) و کم ترین آن در مراوه تپه (012/0-)، همبستگی دید افقی با دما در بیشتر ایستگاه ها مستقیم و مثبت بوده و بیشینه همبستگی مثبت را آستارا با مقدار 38/0 به خود اختصاص داده است. همچنین همبستگی سرعت باد بادید افقی منفی نشان داد دامنه بیشینه و کمینه همبستگی معکوس بین 28/0- در ساری و 08/0- در بابلسر در نوسان است
تحلیل مکانی روند بارش های سنگین فصلی و سالانه کشور با استفاده از رگرسیون چندک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دلیل اصلی وجود عدم قطعیت در تعیین کمبود منابع آبی در آینده، تغییر اقلیم است. به دلیل گرم شدن کره زمین نگرانی هایی در مورد افزایش یا کاهش بارندگی وجود دارد و این مسأله برنامه ریزی و مدیریت منابع آب را پیچیده می کند. از این رو بررسی روند بارش از اهمیت بسزایی برخوردار است. روند خطی گزارش شده در ارزیابی های اقلیمی ایران و جهان، منعکس کننده تغییر در میانگین بارش سالانه است. روند میانگین، نمی تواند تغییرات سایر چندک های توزیع، از جمله دم های توزیع (میزان بارش بسیار زیاد و کم) را منعکس کند. در این مطالعه از روش رگرسیون چندک[1] (QR) برای تعیین روند بارش های سنگین (بارش های بیشتر از صدک 98ام توزیع بارش) فصلی و سالانه ۴4 ایستگاه سینوپتیک کشور برای دو دوره ی نرمال استاندارد اقلیمی اخیر 2010-1981 و2020 -1991 استفاده شد. برای این منظور، بعد از کنترل کیفیت و همگن سازی داده ها، صدک های 98ام بارش های فصلی و سالانه برای هر دو دوره محاسبه شدند و مورد مقایسه قرار گرفتند. سپس روند این چندک ها با استفاده از روش رگرسیون چندک برآورد شده و مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج نشان داد که در مقایسه دو دوره نرمال استاندارد اقلیمی، بارش های سنگین بهاری در دامنه های جنوبی البرز، بارش های سنگین تابستانی در سواحل دریای خزر، بارش های سنگین پاییزی در شمال غرب و شمال شرق کشور و بارش های سنگین زمستانی در دامنه های زاگرس به طور عمده تغییر رفتار داده اند. همینطور، بارش های سنگین بهاری در دامنه های جنوبی البرز رو به کاهش است، در صورتی که بارش های سنگین تابستانی در سواحل دریای خزر و بارش های سنگین پاییزی در شمال غرب و شمال شرق کشور رو به افزایش است.
بررسی ارتباط بین معیارهای تنوع زمینی و درجه حساسیت پذیری چشم اندازها در پهنه کپه داغ شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۴)
210 - 229
حوزههای تخصصی:
تنوع زمینی توسط معیارهای مختلفی همچون کانی ، فسیل ، خاک، اقلیم، چشم اندازها و فرآیندهای مؤثر در تشکیل آن ها، قابل ارزیابی است. حساسیت پذیری بر توانایی مناظر برای مقاومت در برابر تغییر تأکید می کند که تابعی از انعطاف پذیری است. این پژوهش با هدف بررسی میزان ارتباط بین معیارهای تنوع زمینی با درجه حساسیت پذیری چشم اندازها انجام شده است. ابتدا اولویت بندی و تعیین میزان تأثیر هریک از معیارهای تنوع زمینی، با استفاده از مدل تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و توسط نرم افزار Expert Choice 11انجام شد. نتایج، بیانگر آن است که بین زیرمعیارهای منتخب، پوشش گیاهی (495/0) و سپس سنگ شناسی (336/0)، از بالاترین میزان اهمیت برخوردار می باشند. همچنین بر اساس اولویت بندی معیارهای انتخابی فوق، بیشترین وسعت منطقه مورد مطالعه (%45)، دارای تنوع زمینی متوسط می باشد. سپس میزان ارتباط هر یک از معیارها با درجه حساسیت پذیری چشم اندازها توسط آزمون آماری پیرسون، ارزیابی شد (نرم افزار SPSS 21). نتایج تجزیه و تحلیل های صورت گرفته نشان می دهد که تنها زیرمعیار فسیل با ضریب 233/0–رابطه منفی با میزان حساسیت پذیری دارد. بالاترین میزان ضریب همبستگی مربوط به پوشش گیاهی با ضریب 566/0 است. ضریب به دست آمده برای هر کدام از زیرمعیارها به لحاظ شدت ارتباط در سطح متوسط بوده و هریک از ضرایب همبستگی حاصل شده برای زیرمعیارها، با توجه به سطح معناداری (000/0) با 99% سطح اطمینان قابل پذیرش است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بخش عمده محدوده مطالعاتی، از نظر حساسیت پذیری و تخریب، منطقه ای بحرانی محسوب می شود. همچنین حفاظت از پوشش گیاهی منطقه در برابر عوامل مخرب، نسبت به بقیه زیرمعیارها در اولویت است.
تحلیل روند دید افقی درجنوب غرب ایران بین سال های 2020- 1998(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قابلیت دید یعنی توانایی مشاهده دورترین فاصله از یک جسم سیاه است که در برابر افق آسمان قرار دارد. قرار گرفتن شمال غرب ایران در منتهی الیه حوضه جریان بادهای گردوغبارزای معروف به باد شمال که گردوغبارهای بیابان های سوریه و عراق را به جنوب غرب ایران منتشر می کنند باعث کاهش مکرر دید افقی در این منطقه می شوند. هدف پژوهش حاضر این است که با استفاده از داده های دید افقی، مقادیر میانگین عمق اپتیکی آئروسل و محاسبه ضریب خاموشی روند تغییرات دید افقی در این مناطق بررسی و مطالعه شود. داده های به کاررفته در تحقیق حاضر، شامل داده های روزانه دید افقی ایستگاه های سینوپتیک استان های ایلام، خوزستان، چهارمحال بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و لرستان در بازه زمانی 1998 تا 2020 است. برای تجزیه وتحلیل داده های دید افقی از روش آماری Ridit استفاده گردید. افق دید در ایستگاه های موردمطالعه در پنج دسته گروه بندی شد و فراوانی هر دسته مشخص گردید و مقدار Ridit و ضریب خاموشی محاسبه شد. سپس نمودارها و نقشه های مربوطه ترسیم گردید. همچنین نوسانات میانگین AOD ماهانه در دوره آماری موردمطالعه در موقعیت جغرافیایی ایستگاه های هواشناسی محاسبه گردید. مقایسه نمودارهای ایستگاه های موردمطالعه مشخص می کند که به غیراز ایستگاه های یاسوج، مسجدسلیمان، الیگودرز، دهلران و خرم آباد در همه ایستگاه ها منطقه موردمطالعه افق دید کاهش می یابد.
تحلیل اثر احداث بندهای اصلاحی بر تغییرات منحنی تداوم جریان رودخانه زرچشمه، حوضه آبریز هونجان، استان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
135 - 120
حوزههای تخصصی:
احداث سدها می تواند باعث ایجاد تغییرات در رژیم هیدرولوژیکی رودخانه شود. به منظور تنظیم جریان های زیست محیطی مدیریت شده درک تأثیرات بالقوه ساختارهای آبی بر رژیم های هیدرولوژیکی رودخانه ضروری است. در پژوهش حاضر، برای بررسی تغییرات متوسط ماهانه دبی و منحنی تداوم جریان با استفاده از نرم افزار IHA نسخه 7.1.، از آمار ایستگاه هیدرومتری تنگ اسفرجان در خروجی حوضه هونجان (استان اصفهان) استفاده شد. مقدار جریان ماهانه در دوره بعد از احداث بندهای اصلاحی نسبت به دوره قبل از احداث بندها کاهش داشته است. همچنین منحنی تداوم جریان در تمام فصل ها قبل از احداث بندهای اصلاحی بالاتر از حالت بعد از احداث است. تفسیر منحنی های تداوم جریان بیانگر اثر کاهشی بندهای اصلاحی در همه ی انواع جریان است. شاخص های هیدرولوژیکی جریان (شاخص دبی نرمال در حالت پرآبی، شاخص دبی نرمال در حالت کم آبی، شاخص دبی عادی یا نرمال)، در دوره بعد از احداث نسبت به دوره قبل از احداث کاهش داشته است. در تمام ماه های سال به غیر از ماه های فوریه، مارس و آوریل نرخ کاهش شاخص دبی نرمال در حالت کم آبی (Q75) بیشتر از شاخص دبی نرمال در حالت پر آبی (Q25) بود. شاخص دبی نرمال در حالت پرآبی بعد از احداث بندهای اصلاحی در فصل بهار بیش تر از سایر فصل ها کاهش داشته است. شاخص دبی نرمال در حالت کم آبی در فصل زمستان و پاییز (91 درصد) و تابستان (90 درصد) کاهش بیش تری نسبت به بهار داشته است.
بررﺳﯽ روﻧﺪ تغییرات ﮐﺎرﺑﺮی اراﺿﯽ ﺷﻬﺮ ﻋﺴﻠﻮﯾﻪ ﺑﯿﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎی 1989 ﺗﺎ 2019 میلادی و ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ تغییرات ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺳﻨﺠﺶ از دور و ﻣﺪﻟﻬﺎی CA-Markov و LCM(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻛﺎرﺑﺮی اراﺿﻲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﺎﻣﻠﻲ ﭘﺎﻳﻪ در ﺗﻐﻴﻴﺮات زﻳﺴﺖﻣﺤﻴﻄﻲ ﻋﻤﻞ ﻛﺮده و ﺑﻪ ﻳﻚ ﺧﻄﺮ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﺎزﺑﻴﻨﻲ اﻳﻦ ﺗﻐﻴﻴﺮات از ﻃﺮﻳﻖ ﺗﺼﺎوﻳﺮ ﻣﺎﻫﻮارهای و ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ و ارزﻳﺎﺑﻲ ﭘﺘﺎﻧﺴﻴﻞ آﻧﻬﺎ از ﻃﺮﻳﻖ ﻣﺪﻟﺴﺎزی ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳﺰان ﻣﺤﻴﻂ زﻳﺴﺖ و ﻣﺪﻳﺮان ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺑﺮای ﺗﺼﻤﻴﻤﺎت آﮔﺎﻫﺎﻧﻪﺗﺮ ﻛﻤﻚ ﻛﻨﺪ. ﻫﺪف اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺎزﺑﻴﻨﻲ، ﻣﺪﻟﺴﺎزی و ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ ﺗﻐﻴﻴﺮات ﻛﺎرﺑﺮی اراﺿﻲ در دوره 30 ﺳﺎﻟﻪ (1989تا 2019) ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺪل زﻧﺠﻴﺮة ﻣﺎرﻛﻮف- LCM در ﻣﻨﻄﻘﻪ عسلویه میباشد اﺳﺖ. ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻨﻈﻮر ﻧﻘﺸﻪﻫﺎی ﻛﺎرﺑﺮی اراﺿﻲ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺗﺼﺎوﻳﺮ ﺳﻨﺠﻨﺪه +ETM و TM و OLIﻣﺎﻫﻮاره ﻟﻨﺪﺳﺖ در ﺳﻪ دوره زﻣﺎﻧﻲ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺳﺎلﻫﺎی (2019-2009-1989) ﺗﻬﻴﻪ ﮔﺮدﻳﺪ. ﺳﭙﺲ ﺻﺤﺖﺳﻨﺠﻲ ﻧﻘﺸﻪﻫﺎ و آﺷﻜﺎرﺳﺎزی ﺗﻐﻴﻴﺮات اﻧﺠﺎم ﺷﺪ. با استفاده از طبقه بندی شبکه عصبی و همچنین به کارگیری مدل پیش بینی تغییرات کاربری (Land Change Modeler) LCMمارکوف و رویکرد مدلساز تغییر کاربری اراضی انجام شده است. ﻧﺘﺎﻳﺞ آﺷﻜﺎرﺳﺎزی ﺗﻐﻴﻴﺮات دوره اول ﺑﺎ ﺿﺮﻳﺐ ﻛﺎﭘﺎی 97 % و دوره دوم 2019-2009 ﺑﺎ ﺿﺮﻳﺐ ﻛﺎﭘﺎی 94% ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﺑﻴﺶﺗﺮﻳﻦتغییرات ﻣﺴﺎﺣﺖ در ﻧﺎﺣﻴﻪ آب و ﺑﻴﺶﺗﺮﻳﻦ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﺴﺎﺣﺖ در ﻧﺎﺣﻴﻪ پوشش گیاهی رخ داده اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﻛﺎﻟﻴﺒﺮه ﻛﺮدن ﻣﺪل زﻧﺠﻴﺮة ﻣﺎرﻛﻮف، ﻧﻘﺸﻪ ﻛﺎرﺑﺮی ﺳﺎل 2013 ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ ﺷﺪ و ﻣﺎﺗﺮﻳﺲ ﺧﻄﺎی ﺑﻴﻦ ﻧﻘﺸﻪ ﺣﺎﺻﻞ از ﻣﺪلﺳﺎزی و ﻧﻘﺸﻪ ﻛﺎرﺑﺮی ﻣﺮﺟﻊ ﺳﺎل 2019، ﺿﺮﻳﺐ ﻛﺎﭘﺎی 93% ﺑﺪﺳﺖ داد ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻣﺪل ﺳﺎزی ﻧﻴﺮوی اﻧﺘﻘﺎل ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺷﺒﻜﻪ ﻋﺼﺒﻲ ﻣﺼﻨﻮﻋﻲ در ﺑﻴﺸﺘﺮ زﻳﺮ ﻣﺪلﻫﺎ ﺻﺤﺖ ﺑﺎﻻﻳﻲ را 60 ﺗﺎ 93 درﺻﺪ ﻧﺸﺎن داد.
بررسی تغییرات فضایی- زمانی میانگین ذوب برف فصول سرد در منطقه شمال غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی تغییرات زمانی و مکانی ذوب برف دارای اهمیت زیادی در زمینه های مختلف از جمله مدیریت منابع آب دارد. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرات زمانی و مکانی و نیز خودهمبستگی فضایی میزان ذوب برف شمال غرب ایران برای ماه های فصول سرد انجام شده است. برای این منظور، داده های ذوب برف از مرکز اروپایی پیش بینی میان مدت هوا (ECMWF)، نسخه (ERA5) با قدرت تفکیک مکانی 25/0×25/0 درجه طی دوره آماری 1982 تا 2022 دریافت و سپس به چهار دوره ده ساله تقسیم گردید. جهت تحلیل تغییرات خودهمبستگی فضایی، از شاخص های موران جهانی و تحلیل لکه های داغ (گتیس- آرد جی) در سطح معنی داری 90، 95 و 99 درصد استفاده گردید. هم چنین به منظور تعیین اثر دما بر میزان ذوب برف، روند تغییرات میانگین حداقل دمای ماهانه تعداد 20 ایستگاه سینوپتیک منطقه شمال غرب مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که در منطقه مورد مطالعه ذوب برف دارای خودهمبستگی فضایی و الگوی خوشه ای شدید می باشد. طی دهه اول تا پایان دهه چهارم، میزان ذوب برف در ماه های اُکتبر، نوامبر و دسامبر بین تقریبا صفر تا 27/5 میلی متر در روز بوده، که در ماه دسامبر همراه با ناهنجاری منفی حداقل دما، از پهنه (تعداد پیکسل) و مقدار ذوب برف شمال غرب کاسته شده است. نتایج حاصل از تحلیل میزان تغییرات ذوب برف در ماه های فصل زمستان نیز نشان داد که در این فصل هم مقدار و هم پهنه ذوب برف در طی دوره مورد مطالعه افزایش پیدا کرده است. بدین صورت که دامنه ی تغییرات آستانه ی ذوب برف در ماه های ژانویه، فوریه و مارس بین 95/0 تا 27/19 میلی متر در روز از دهه اول تا پایان دهه چهارم افزایش پیدا کرده است. در بین ماه های فصل زمستان، ماه فوریه با ناهنجاری شدید مثبت حداقل دما (با روند افزایشی معنی دار حداقل دما) همراه بوده، و بر این اساس به پهنه (تعداد پیکسل) و مقدار ذوب برف شمال غرب افزوده شده است.
پهنه بندی خطر زمین لغزش در حوضه بالادست سد یامچی استان اردبیل، با استفاده از روش های تصمیم گیری چند معیارهMARCOS و CODAS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش در زمره پرخطر ترین و زیان بار ترین مخاطرات محیطی است که در دهه های اخیر شتاب فزاینده ای یافته است. لذا، با توجه به اهمیت موضوع؛ پژوهش حاضر با هدف پهنه بندی خطر زمین لغزش در حوضه بالادست سد یامچی استان اردبیل، با استفاده از الگوریتم های تصمیم گیری چند معیاره MARCOS و CODAS صورت گرفته است. در این راستا، ده لایه ی موضوعی شامل؛ پارامتر های ارتفاع، شیب، جهت شیب، لیتولوژی، کاربری اراضی، خاک، فاصله از گسل، فاصله از جاده، فاصله از رودخانه و بارش به عنوان متغیر های تأثیر گذار، بررسی شدند. ابتدا، لایه های اطلاعاتی معیار ها، در GIS تهیه گردید. ارزش گذاری و استاندارد سازی لایه ها، با استفاده از تابع عضویت فازی و وزن دهی معیار ها، با بهره گیری از روش CRITIC انجام گردید. تحلیل و مدل سازی نهایی، با استفاده از روش های تصمیم گیری چند معیارهMARCOS و CODAS صورت گرفت. نتایج مطالعه نشان داد، به ترتیب؛ عوامل شیب، کاربری اراضی و لیتولوژی، به ترتیب با ضریب وزنی 14/0، 13/0 و 12/0، در وقوع زمین لغزش حوضه، بیشترین وزن و اهمیت را دارند. با توجه به خروجی حاصل از روش CODAS، به ترتیب؛ 46/139 و 17/58 کیلومتر مربع از مساحت حوضه و طبق نتایج حاصل از به کارگیری روش MARCOS ، 01/114 و 07/54 کیلومتر مربع از مساحت محدوده، در طبقه ی پرخطر و بسیار پرخطر قرار دارد. طبق نتایج به دست آمده از صحت سنجی با استفاده از روش منحنی ROC ، دقت روش CODAS، با مساحت زیر منحنی 72/0، خیلی خوب است و دقت روشMARCOS ، با مساحت زیر منحنی 81/0، عالی می باشد.