فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۸۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
جنگ سرد و پیامدهای آن بویژه فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی اثرات شگرفی در عرصه روابط بین الملل بجای گذارده اند که اهمیت آنها بر هیچ کس پوشیده نیست اما در این میان آنچه بسیار جالب توجه و درس آموز است چگونگی پیروزی ایالات متحده در این نبرد بزرگ علیه شوروی و تدابیر مؤثر در این پیروزی است. در این مقاله سعی شده است مهمترین سیاست های دولتمردان ایالات متحده، بویژه عملکرد رونالد ریگان چهلمین رئیس جمهور آمریکا در برابر شوروی سابق را بررسی نماییم؛ سیاست هایی که در فروپاشی این ابرقدرت نقش کلیدی ایفا کردند. لازم به ذکر است جنگ سرد از چند دهه قبل یعنی پس از پایان جنگ جهانی دوم آغاز شده بود اما فاصله زمانی مورد بررسی در این نوشته دهه 1980 است، سال هایی که امپراطوری گسترده شوروی آخرین نفس های خود را می کشید و درست در همین زمان تیر خلاص توسط دولت ریگان بر کالبد بی رمق آن شلیک شد و در نهایت در سال 1991 شوروی کمونیستی به گورستان تاریخ پیوست. همچنین در انتهای این مقاله سعی شده است از طریق مقایسه الگوی مورد استفاده علیه شوروی با الگوی مورد استفاده علیه جمهوری اسلامی ایران تفاوت ها و مشابهت های این الگوها را شناسایی نماییم.
بررسی مشروعیت حمله نظامی آمریکا به عراق و افغانستان
حوزه های تخصصی:
به رغم گذشت زمان قابل توجهی از حمله نظامی آمریکا و متحدین آن به افغانستان و عراق که منجر به تغییر رژیمهای حاکم بر این دو کشور گردید موضوع مشروعیت این حملات از لحاظ حقوق بینالملل همچنان در محافل سیاسی ـ دیپلماتیک و در بین صاحبنظران حقوق و روابط بینالملل مطرح و مورد بحث و مجادله است. از یکسو بیشتر صاحبنظران حقوقی به ویژه حقوقدانان کشورهای در حال توسعه حمله نظامی «ائتلاف ضد تروریسم به رهبری آمریکا» علیه افغانستان و به خصوص علیه عراق را نقض اصل بنیادین «منع توسل به زور در روابط بینالمللی دولتها» و مغایر با بند 2 ماده 4 منشور ملل متحد میدانند. از سوی دیگر شمار قابل توجهی از تئوریپردازان غربی همصدا با محافل نومحافظهکار آمریکایی و دولتمردان انگلیسی و دیگر اعضای ائتلاف، حمله نظامی به افغانستان را اقدامی قانونی برای دفاع از خود دانسته و حمله به عراق را نیز به عنوان نوعی دفاع مشروع پیشگیرانه در برابر خطر دستیابی رژیم دیکتاتور حاکم بر این کشور به سلاحهای کشتار جمعی و امکان استفاده از آنها در جنگهای احتمالی توجیه میکنند. مقامات آمریکایی و انگلیسی در توجیه دلایل قانونی حمله به افغانستان و ـ به ویژه ـ عراق به مفاهیم دیگری نیز متوسل شدهاند که چکیده همه آنها نظریه کهن «جنگ عادلانه» است. این امر خود به نوعی اذعان به دشوار بودن توجیه حملات نظامی ائتلاف با استناد به حقوق منشور است. با این وجود، مشکل بتوان از نظریهای منسوخ که مبنای اخلاقی دارد برای جبران سست بودن مبنای حقوقی ـ بینالمللی توسل به زور در عصر حاکمیت رژیم حقوقی مبتنی بر منشور ملل متحد بهرهبرداری کرد.
واژه شناسی تسلیحات نظامی
حوزه های تخصصی:
تاریخ نظامی و جنگ نسل چهارم
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، نظریه جنگ نسل چهارم یا به عبارتی؛ نظریه چگونگی تکوین جنگ، از منظر تاریخ نظامی بررسی می شود. به زعم نویسنده، دخیل کردن تاریخ در نسلهای مختلف جنگ توسط طرفداران جنگ نسل چهارم، ناهماهنگ و با تناقض همراه است. نویسنده معتقد است طرفداران جنگ نسل چهارم با گزینش مثالهای خاص و به کارگیری آنها در خارج از شرایط واقعی، از تاریخ سوء استفاده کرده اند و مباحث طرح شده پیرامون ماهیت فعلی و آتی جنگ، متقاعد کننده نیست. نویسنده با تاکید بر جنگ متعارف به عنوان اصلی ترین شکل جنگ در آینده، چنین نتیجه می گیرد که تغییر مسیر ارتش آمریکا از جنگ متعارف به سمت جنگ ضد شورش، منجر به آسیب پذیری و عدم آمادگی این کشور برای جنگ در اصلی ترین شکل آن؛ یعنی جنگ متعارف می شود. نویسنده سرانجام پیشنهاد می کند که ارتش باید با اتخاذ یک موضع بینابینی، توانایی خود را برای انجام جنگ کم شدت افزایش دهد و در عین حال، برتری موجود متعارف خود را حفظ کند.
نقش قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در بحران سوریه و عراق
حوزه های تخصصی:
شفافیت و به نتیجه رسیدن تحولات موجود در عراق و سوریه، تنها به توافقات مربوط به خود کشورها نیست؛ بلکه به تصمیمات و سیاست های منطقه ای و جهانی مربوط است. در هر دو کشور از یک طرف روسیه، ایران و چین قرار دارند که تمامیت ارضی حکومت مرکزی را مورد حمایت قرار می دهند. در طرف دیگر ایالات متحده آمریکا، انگلیس، فرانسه و ترکیه قرار دارند که سیاست های ضد و نقیض و تنش زایی در خصوص حکومت مرکزی عراق و سوریه اعمال می کنند. به عبارت دیگر تداوم ابهام و عدم شفافیت در تحولات سیاسی سوریه و عراق، به دلیل وجود قدرت های قدرتمند اوراسیا در یک طرف و قدرت های بزرگ غرب در طرف دیگر است.
تحلیل رابطه میان جنگ، امنیت و همیاری مبتنی بر اجماع ارزشی در عرصه بین الملل: بررسی موردی جنگ ایران و عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ و امنیت از کلیدی ترین مفاهیم مشترک در ادبیات روابط بین الملل و مطالعات استراتژیک به شمار می روند. بررسی نسبت میان این دو همواره یکی از اصلی ترین دغدغه های پژوهشگران هر دو حوزه مطالعاتی بوده است. کدام جنگ ها در عرصه بین الملل امنیت زا و کدام ها امنیت زدا هستند؟ این سؤالی است که مقاله حاضر سعی دارد تا با ارائه یک الگو که برگرفته از مفروضات نظریه سازه انگاری است، به آن پاسخ دهد. در این مقاله ضمن تجزیه و تحلیل نگرش این نظریه به مسئله ""امنیت"" و ""جنگ""، ر ابطه این دو در عرصه بین الملل در قالب الگویی نوآورانه پرداخته می شود. در این الگوی ماتریسی با در نظر گرفتن اجماع ارزشی در منطقه و عرصه بین الملل می توانیم میزان امنیت زایی یا امنیت زدایی جنگ را برای هر یک از طرفین به دست آوریم. در پایان، جنگ ایران ـ عراق به عنوان یک مطالعه موردی برای تبیین کاربرد حالات این الگو مورد بررسی قرار می گیرد. در این مقاله نشان داده می شود که رابطه ای مستقیم و معنادار میان چگونگی تلقی بازیگران عرصه بین المللی از امنیت زا یا امنیت زدا بودن جنگ ها، از جمله جنگ ایران و عراق، با نحوه عکس العمل آنها و نیز انتخاب آنها در نحوه همیاری وجود دارد.
جنگ ناهمطراز: بازشناسی مفهومی
حوزه های تخصصی:
تحول مفهوم دفاع مشروع در حقوق بین الملل با تأکید بر تحولات بعد از 11 سپتامبر 2001(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ دادگرانه ، جنگ تجاوزکارانه و حقوق بشر دوستانه
حوزه های تخصصی:
حقوق مخاصمات مسلحانه در محیطی توسعه یافت که توسل به جنگ قانونی بود. حق توسل به جنگ یکی از خصایص حاکمیت است و هر حاکمی که فکر کند دلیل خوبی برای دست به اسلحه بردن دارد آزاد است این کار را انجام دهد. امروز محیط حقوقی به طور کامل متفاوت شده است، معاهده پاریس در 27 اوت 1928 و نیز منشور سازمان ملل متحد جنگ تجاوزکارانه را ملغی کرده است. هدف مقاله حاضر نیز تحلیل رابطه میان منع توسل به زور از یک طرف و بهکارگیری قوانین و عرفهای جنگی از سوی دیگر است. از آنجا که نظریه جنگ دادگرانه دیروزی؛ امروزه دوباره در بخشهای مختلف جهان در حال سر بر آوردن است، بررسی موضوع فوق اهمیت ویژهای دارد.
اندیشه جنگ مردمی کلاوزویتس
حوزه های تخصصی:
معرفی کتاب: ترفند، فریب و غافلگیری در جنگ
حوزه های تخصصی:
بررسی اختلافات ارضی و مرزی عربستان و یمن
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر تحت عنوان « بررسی اختلافات ارضی و مرزی عربستان و یمن» میباشد که به تبیین ریشه های اختلاف میان دو کشور عربستان و یمن می پردازد. چرا که این دو کشور به دلایل مختلف سیاسی و استراتژیک، روابط پیچیده و قابل تأملی طی دهه های گذشته تجربه کرده اند. با وجود گستردگی اختلافات میان عربستان و یمن آنچه در این پژوهش دارای اهمیت میباشد و مورد بررسی قرار میگیرد ریشه های تاریخی ادعاهای ارضی و اختلافات مرزی دو کشور، طرح ملک فیصل برای تسلط کامل بر دو یمن، برخوردهای مرزی دو کشور، جنگ خلیج فارس و واکنش های عربستان، وحدت یمن و تحریکات عربستان و بالاخره مذاکرات اخیر دو کشور برای حل و فصل اختلافات میباشد. اما یافته ها حاکی از آن است که هر چند یمن از جایگاه استراتژیک در محیط پیرامونی عربستان برخوردار است اما ادامه مداخله در یمن در دراز مدت عربستان را با چالش هایی در داخل و خارج روبرو خواهد کرد.
تأثیر لابی اسرائیل بر سیاست خارجی آمریکا در قبال بحران سوریه؛ بررسی موردی خلع سلاح شیمیایی سوریه
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اصول روابط بین الملل مفاهیم پایه ای روابط بین الملل جنگ
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اصول روابط بین الملل مفاهیم پایه ای روابط بین الملل خلع سلاح
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اصول روابط بین الملل مفاهیم پایه ای روابط بین الملل موازنه قدرت
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی مطالعات منطقه ای منطقه خاورمیانه
این مقاله در چارچوب نظریه ی «پیوستگی» جیمز روزنا به تحلیل نقش لابی اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا در قبال بحران سوریه می پردازد. ساختار قانونی ایالات متحده آمریکا بستر مناسبی برای ظهور، قدرت یابی و تأثیرگذاری گروه های فشار یا ذی نفوذ بر نظام تصمیم گیری داخلی و خارجی این کشور پدید آورده است که در این میان نقش آفرینی لابی مدافع یهود و اسرائیل از ویژگی خاصی برخوردار است. این لابی توانسته است به سهم بالا و تعیین کننده ای در ساختار قدرت ایالات متحده آمریکا دست پیدا کند و نفوذ بیشتری در روند سیاست گذاری آمریکا داشته باشد. این مقاله با بررسی دو حوزه سیاست گذاری آمریکا یعنی قوه مجریه و کنگره استدلال می-کند که این دو قوه برای تأمین امنیت اسرائیل به شدت تحت نفوذ لابی اسرائیل قرار دارند و در بحران اخیر سوریه این لابی با فشار آوردن به قوه مجریه و کنگره، برای ساقط کردن دولت بشار اسد که تهدیدی علیه امنیت اسرائیل بود در نهایت باعث خلع سلاح شیمیایی سوریه شد.