جدال با فلسفه سیاسی دنیاگرا
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
خردنامه، ش 57، 23/4/84
نویسنده در این مقاله برخی از ابعاد اندیشه سیاسی صدرالمتألهین را با تأکید بر بعد فضیلتمحوری اندیشه سیاسی با نام «حکمت سیاسی متعالیه» بررسی کرده است.
او معتقد است فلسفه سیاسی مبتنی بر حکمت متعالیه از نوع فلسفههای سیاسی اخلاقگرا، غایتمدار و در نتیجه فضیلتمحور است. مکتب هدایت در تقابل با مکتب قدرت، نگاه ابزاری به دنیا و معیشت آدمیان در جهت تقرب به خدا دارد که در این مقاله سعی شده به آن نیز پرداخته شود.
نویسنده در ادامه میگوید ملاصدرا در آثار خویش خصوصا در کتاب المظاهر الالهیه بارها از زوایای مختلف درباره دانش سیاسی بحث کرده است. یکی از این زوایا موضوع جایگاه سیاست و دانش سیاسی در طبقهبندی علوم است. پیش فرض او در این کتاب این است که غایت و هدف حکمت و قرآن کریم آموختن راه سفر طبیعی و سیر تکاملی به سوی آخرت و وصول به خداوند صاحب کمال است. به نظر وی، این سفر شش مرحله دارد که سه مرحله آن مهمتر از بقیه است:
1. خداشناسی به منزله هدفشناسی؛ 2. شناخت مراحل و منازل سفر به منزله راهشناسی؛ 3. معادشناسی به منزله شناخت مقصد نهایی و پایان سفر.
مرحله آخر که در حوزه حکمت عملی قرار میگیرد، سه قسم است که عبارتاند از:
1. خود سازی و تربیت افراد که اخلاق نامیده میشود؛ 2. سازماندهی به خانواده که هسته اصلی تشکیل دهنده جامعه است و تدبیر منزل نام دارد؛ 3. اداره جامعه مدنی و سیاسی و نهادهای اجتماعی که فقه، حقوق و قوانین و مقررات کوچک و بزرگ دینی یا غیردینی در این بخش جای میگیرد و فلاسفه به آن، علم سیاست میگویند. بنابراین، ملاصدرا دانش سیاست را میشناسد و به آن توجه دارد و برای آن جایگاه خاصی قائل است. اما اینکه چرا صاحبنظران به این مسئله توجه نکردهاند و چرا به میراث فکری وی در بخش سیاست توجهی نشده است؟ باید پاسخ این پرسشها را در وضعیت کلی ایران و جهان اسلام پس از عصر صدرالمتألهین و تفاوتهای جدی دوره حیات ملاصدرا با دوره پس از وی جستوجو کرد.
نویسنده همچنین برای رد سخنان کسانی که معتقدند ملاصدرا از تأمل در معاش انسانها، بهطور کلی غافل مانده است. نمونههای زیادی از کلمات ملاصدرا را که درباره معاش انسانها و به تعبیری به زندگی ایندنیایی مربوط است را نقل میکند.
ایشان همچنین در رد این ادعا که «در سیاست از آنجا که اصالت با دنیاست و در عرفان اصالت با آخرت است و نمیتوان اندیشه سیاسی مبتنی بر اندیشه اخلاقی و عرفانی ارائه داد» میگوید اگر مراد قائلین این ادعا این باشد که ملاصدرا به امر معاش انسانها آنگونه که مورد توجه مکتب اصالت دنیا میباشد، نپرداخته است این را میپذیریم. اما این ادعا که ایشان هیچ نوع تفکری در عرصه سیاست و زندگی سیاسی ندارد قابل قبول نیست. ملاصدرا واجد مکتب خاصی در عرصه معرفت سیاسی است که در چارچوب مکتب هدایت در عرصه سیاست تفسیر و تحلیل میشود. اندیشه سیاسی متعالیه بر اندیشه عرفانی و الاهی مبتنی است.
در مکتب قدرت، بر تفکیک امور سیاسی از امور دینی و اخروی تأکید میشود اما در مکتب هدایت، دین و سیاست نه تنها از هم جدا نیستند. بلکه مدغم و درهماند. براساس نظریه رئالیستی سیاست در امور اجتماعی، سیاست اصالت دارد و نه دین. بنابراین، تمامی امور دنیوی از امور دینی و مقدس تهی میشود و اگر جایی برای دین بماند، عرصههای فردی خواهد بود. اما در مکتب هدایت، تمامی امور در خدمت اهداف دین است و به دولت، حکومت، اقتصاد، قضاوت، هنر، آموزش و پرورش و سایر جنبههای زندگی به عنوان تکلیف و وظیفه دینی و به گونهای که رضایت شارع تأمین گردد پرداخته میشود.
نویسنده در پایان برای توضیح بیشتر مدعای خود، به بررسی جایگاه دنیا و سیاست در اندیشه عرفانی ملاصدرا میپردازد.
از نظر ملاصدرا، دنیا هدف نیست و از این جهت اصل بر آخرت است اما چون دنیا مقدمه و وسیلهای برای رسیدن به آخرت است باید به آن توجه کرد؛ در اندیشه ملاصدرا سیاست به معنای تدبیر و هدایت جامعه از دنیا به سوی آخرت به منظور تقرب به خداوند متعال است حرکت از خودپرستی به خداپرستی و از شرک به توحید. تشکیل دولت نیز بدین سبب ضروری است که امکان عبادت برای بندگان خدا فراهم گردد تا بتوانند با آرامش کامل به عبودیت بپردازند.
نویسنده در این مقاله برخی از ابعاد اندیشه سیاسی صدرالمتألهین را با تأکید بر بعد فضیلتمحوری اندیشه سیاسی با نام «حکمت سیاسی متعالیه» بررسی کرده است.
او معتقد است فلسفه سیاسی مبتنی بر حکمت متعالیه از نوع فلسفههای سیاسی اخلاقگرا، غایتمدار و در نتیجه فضیلتمحور است. مکتب هدایت در تقابل با مکتب قدرت، نگاه ابزاری به دنیا و معیشت آدمیان در جهت تقرب به خدا دارد که در این مقاله سعی شده به آن نیز پرداخته شود.
نویسنده در ادامه میگوید ملاصدرا در آثار خویش خصوصا در کتاب المظاهر الالهیه بارها از زوایای مختلف درباره دانش سیاسی بحث کرده است. یکی از این زوایا موضوع جایگاه سیاست و دانش سیاسی در طبقهبندی علوم است. پیش فرض او در این کتاب این است که غایت و هدف حکمت و قرآن کریم آموختن راه سفر طبیعی و سیر تکاملی به سوی آخرت و وصول به خداوند صاحب کمال است. به نظر وی، این سفر شش مرحله دارد که سه مرحله آن مهمتر از بقیه است:
1. خداشناسی به منزله هدفشناسی؛ 2. شناخت مراحل و منازل سفر به منزله راهشناسی؛ 3. معادشناسی به منزله شناخت مقصد نهایی و پایان سفر.
مرحله آخر که در حوزه حکمت عملی قرار میگیرد، سه قسم است که عبارتاند از:
1. خود سازی و تربیت افراد که اخلاق نامیده میشود؛ 2. سازماندهی به خانواده که هسته اصلی تشکیل دهنده جامعه است و تدبیر منزل نام دارد؛ 3. اداره جامعه مدنی و سیاسی و نهادهای اجتماعی که فقه، حقوق و قوانین و مقررات کوچک و بزرگ دینی یا غیردینی در این بخش جای میگیرد و فلاسفه به آن، علم سیاست میگویند. بنابراین، ملاصدرا دانش سیاست را میشناسد و به آن توجه دارد و برای آن جایگاه خاصی قائل است. اما اینکه چرا صاحبنظران به این مسئله توجه نکردهاند و چرا به میراث فکری وی در بخش سیاست توجهی نشده است؟ باید پاسخ این پرسشها را در وضعیت کلی ایران و جهان اسلام پس از عصر صدرالمتألهین و تفاوتهای جدی دوره حیات ملاصدرا با دوره پس از وی جستوجو کرد.
نویسنده همچنین برای رد سخنان کسانی که معتقدند ملاصدرا از تأمل در معاش انسانها، بهطور کلی غافل مانده است. نمونههای زیادی از کلمات ملاصدرا را که درباره معاش انسانها و به تعبیری به زندگی ایندنیایی مربوط است را نقل میکند.
ایشان همچنین در رد این ادعا که «در سیاست از آنجا که اصالت با دنیاست و در عرفان اصالت با آخرت است و نمیتوان اندیشه سیاسی مبتنی بر اندیشه اخلاقی و عرفانی ارائه داد» میگوید اگر مراد قائلین این ادعا این باشد که ملاصدرا به امر معاش انسانها آنگونه که مورد توجه مکتب اصالت دنیا میباشد، نپرداخته است این را میپذیریم. اما این ادعا که ایشان هیچ نوع تفکری در عرصه سیاست و زندگی سیاسی ندارد قابل قبول نیست. ملاصدرا واجد مکتب خاصی در عرصه معرفت سیاسی است که در چارچوب مکتب هدایت در عرصه سیاست تفسیر و تحلیل میشود. اندیشه سیاسی متعالیه بر اندیشه عرفانی و الاهی مبتنی است.
در مکتب قدرت، بر تفکیک امور سیاسی از امور دینی و اخروی تأکید میشود اما در مکتب هدایت، دین و سیاست نه تنها از هم جدا نیستند. بلکه مدغم و درهماند. براساس نظریه رئالیستی سیاست در امور اجتماعی، سیاست اصالت دارد و نه دین. بنابراین، تمامی امور دنیوی از امور دینی و مقدس تهی میشود و اگر جایی برای دین بماند، عرصههای فردی خواهد بود. اما در مکتب هدایت، تمامی امور در خدمت اهداف دین است و به دولت، حکومت، اقتصاد، قضاوت، هنر، آموزش و پرورش و سایر جنبههای زندگی به عنوان تکلیف و وظیفه دینی و به گونهای که رضایت شارع تأمین گردد پرداخته میشود.
نویسنده در پایان برای توضیح بیشتر مدعای خود، به بررسی جایگاه دنیا و سیاست در اندیشه عرفانی ملاصدرا میپردازد.
از نظر ملاصدرا، دنیا هدف نیست و از این جهت اصل بر آخرت است اما چون دنیا مقدمه و وسیلهای برای رسیدن به آخرت است باید به آن توجه کرد؛ در اندیشه ملاصدرا سیاست به معنای تدبیر و هدایت جامعه از دنیا به سوی آخرت به منظور تقرب به خداوند متعال است حرکت از خودپرستی به خداپرستی و از شرک به توحید. تشکیل دولت نیز بدین سبب ضروری است که امکان عبادت برای بندگان خدا فراهم گردد تا بتوانند با آرامش کامل به عبودیت بپردازند.