آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۵

چکیده

نوشتار حاضر تلاشى براى معرفى اندیشه سیاسى میر سید على همدانى از عرفاى بنام قرن هشتم هجرى است. نگاه همدانى به سیاست از زاویه نگاه یک عارف برجسته صورت پذیرفته است و در این راستا شخص حاکم را عامل اساسى تغییر و تحول جامعه مى‏داند. همت اصلى همدانى در مباحث سیاسى‏اش، اصلاح شخصیت حاکم است. در این مقاله مباحثى چون ضرورت جامعه، ضرورت سیاست و حکومت، رابطه دین و اخلاق با حکومت و بحث مشروعیت حکومت از دیدگاه همدانى تحلیل و بررسى شده است.

متن

مقدمه‏
میر سید على همدانى از اکابر عرفاى ایرانى است که در مشرق زمین شهرت زیادى دارد.2 اعطاى القابى چون «على ثانى»، «امیر کبیر» و «شاه همدان» به وى‏3 حاکى از بزرگى شأن اوست. با این حال، شخصیت میر سید على همدانى آنگونه که شایسته مقام اوست در جوامع فکرى مسلمانان مورد توجه واقع نشده است. آثار و رساله‏هاى علمىِ نسبتاً فراوان همدانى غالباً به صورت نسخه‏هاى خطى و بدور از دسترس پژوهشگران قرار دارد؛ این در حالى است که براى مثال در زمینه‏هاى فلسفى
[70]
هانرى کوربن معتقد است همدانى آغازگر راه نوى است و یک فیلسوف مى‏تواند چشمداشت زیادى از آثار همدانى داشته باشد اگر نوشته‏هاى او به چاپ برسد.4
مقاله حاضر تلاش مى‏کند که از خلال آثار اندک منتشر شده همدانى، اندیشه سیاسى وى را تا حد مقدور مورد بررسى قرار دهد. ضرورت این هدف وقتى آشکار مى‏شود که بدانیم نگاه همدانى به سیاست از زاویه نگاه یک عارف برجسته صورت پذیرفته است، در حالى که اکثر عارفان به حکومت و سیاست بى‏اعتنا بودند. دیدگاه همدانى مى‏تواند چشم‏انداز جدیدى را در خصوص سیاست عرفانى ارائه کند.
همدانى در سال 714 هجرى در زمان سلطنت سلطان محمد خدابنده در همدان به دنیا آمد.5 وى علوم زمانه خود را به کمال آموخت. جامى در نفحات الانس درباره او مى‏نویسد: «جامع بود میان علوم ظاهرى و علوم باطنى»6. اما مهم‏ترین برجستگى همدانى مقام ممتاز وى در عرفان است به گونه‏اى که ریاست تامه سلسله ذهبیه رضویه را بر عهده داشت و این سلسله بعد از وى به «همدانیه» مشهور شد. و همچنین سلسله ذهبیه نوربخشیه و ذهبیه اغتشاشیه نیز به وى منتهى مى‏شود. علاوه بر این، همدانى را باید یکى از سیاحان بزرگ عالم اسلام دانست ولى او هرگز رخدادهاى سفرهاى خود را ننوشته است. درباره حدود سفرهاى او نوشته‏اند «سه نوبت ربع مسکون را سیر کرد»7. گویا منظور از «ربع مسکون» سراسر جهان است، اما قدر متیقن اکثر ممالک اسلامى و روم و بلاد عربى است.
از قول خود وى نقل شده است:
سه بار از مشرق تا به مغرب سفر کردم و بسا عجایب در بحر و بر دیده شد و هر بار به شهر و ولایتى رسیدم عادات اهل آن موضع را از طریق دیگر دیدم. در دفعه اول شهر به شهر، دفعه دوم قریه به قریه و دفعه سوم خانه به خانه سفر مى‏کردم.8
یکى از اهداف مهم مسافرت‏هاى میر سید على را مى‏توان تبلیغ دین و راهنمایى مردم برشمرد؛ از جمله تأثیرات تبلیغى او، تبلیغات دینى او در کشمیر است، به گونه‏اى که او را «حوارى کشمیر»(The Apostle of Kashmir) لقب داده‏اند.9
همدانى با استفاده از همت والاى خود و تلاش شاگردان و مریدانش توانست کشمیر را به یکى از پایگاه‏هاى مستحکم اسلام تبدیل سازد و ذخیره عظیمى از فنون، علوم، معارف و صنایع موطن خود را به آن خطه انتقال دهد.
[71]
اقبال لاهورى ضمن شعرى از سید تجلیل مى‏کند و او را بنیادگذار ایران صغیر (کشمیر) مى‏نامد.10 همدانى سرانجام در سال 786 هجرى دعوت حق را لبیک گفت.
جامعه و سیاست از دیدگاه همدانى‏
بحث سیاست و حکومت و پیوند این دو با جامعه در دیدگاه همدانى حایز اهمیت بسیارى است. اگر چه در مباحثى چون هستى‏شناسى، انسان‏شناسى و دنیاشناسى، همدانى را متأثر از اندیشه امام محمّد غزالى برشمرده‏اند، با این حال عقیده بر آن است که این تأثیرپذیرى در مباحث سیاسى کمتر است و فصل‏هاى مربوط به سیاست کتاب ذخیرة الملوک همدانى فرآورده اندیشه خود اوست.11
در این راستا همدانى حکومت و شخص حاکم را عامل اساسى در اثرگذارى بر جامعه مى‏پندارد. از نظر وى، حتى وجود جامعه ضرورتى است که سیاست بدان تحقق مى‏بخشد و بدون حکومت، دین و اخلاق که پایه‏هاى پیوند جامعه را محکم مى‏سازند نیز پشتوانه محکمى نخواهند داشت. همدانى معتقد است در ماهیت حکومت مجال زیادى براى جولان نفس و هواهاى نفسانى نهفته است و این حقیقت ذمیمه که واسطه اضلال و اغواء مردم است از منصب سلطنت حظ وافرى دارد.12
بیشتر تلاش همدانى در مباحث سیاسى آن است که با کنترل و جهت بخشى به اخلاق حاکم، اوضاع دنیایى و آخرتى جامعه را بهبود بخشد.
ضرورت جامعه‏
میر سید على بحث روشنى درباره جامعه و منشأ آن ارائه نکرده است؛ اما از خلال مباحث او مى‏توان دریافت که وى انسان را مدنى بالضروره مى‏داند نه مدتى بالطبع. در کتاب ذخیرة الملوک جمله‏اى را از عبداللَّه بن هارون در مقام تأیید نقل مى‏کند که مردم یا همانند غذا هستند که انسان ضرورتاً به آن محتاج است و یا به مثابه دوا هستند که در بیمارى‏ها مورد احتیاج قرار مى‏گیرند و یا همانند مرض‏اند که هیچ گاه مورد نیاز نیستند، اما انسان گاه گاه به آن مبتلا مى‏شود.13 از این جمله مى‏توان چنین استنباط کرد که از نظر میر سید، همان‏گونه که انسان مضطر به غذاست، به ارتباط با مردم جامعه نیز محتاج است.
شایان ذکر است که همدانى دین را از پایه‏هاى استحکام پیوندهاى اجتماعى مى‏داند و در این زمینه حدیثى را از حضرت على‏علیه السلام چنین نقل مى‏کند:
امیرالمؤمنین على‏علیه السلام فرمود که بر شما باد که برادران دینى را کسب کنید که ایشان یارى ده دینند در دنیا و فریادرس‏اند در آخرت. نمى‏بینید که حضرت حق - جلّ و على - از حال
[72]
دوزخیان خبر مى‏کند که چون از ایشان پرسند که چرا از غذاب الهى خلاصى نمى‏یابید و در گرفتارى ابدى مانده‏اید، ایشان در جواب گویند از آن که ما در دنیا دوست صالح و برادرى دینى کسب نکردیم که امروز شفاعت ما کند.14
با توجه به غایاتى که همدانى براى سیاست برمى‏شمرد، مى‏توان گفت که از نظر او منشأ حفظ جامعه، دین و اخلاق، سیاست است؛ به عبارت دیگر، او وجود اجتماع را امرى طبیعى نمى‏داند، بلکه آن را وابسته به سیاست برمى‏شمرد. نظام عالم حسى که اشاره به نظم موجود و لازم در زندگى اجتماعى انسان دارد، از نظر همدانى یکى از غایات سیاست است و منطقاً بدون سیاست غایت آن نیز موجود نخواهد بود. هم‏چنین بدون سیاست عادله، شرع و اخلاق نیز که از پایه‏هاى استحکام اجتماعند پایگاه محکمى نخواهند داشت.15
ضرورت سیاست‏
همدانى در بحث از ضرورت سیاست توجه خود را به سمت اختلافات ذاتى انسان‏ها در خلقت معطوف مى‏کند و معتقد است:
الف) نفوس و طبایع انسان‏ها در خلقت متفاوتند.
ب) این اختلاف که از آغاز خلقت انسان‏ها وجود دارد باعث مى‏شود استعدادهاى افراد براى پذیرش و درک تجلیات جمالى و جلالى خداوند متفاوت باشد.
ج) از این رو اهداف، اغراض و مطالبات قلبى بشر داراى تفاوت است.
د) در اثر تفاوت فوق، اقوال، افعال و عقاید مردم نیز متباین شده است.
ه ) این تباین باعث شده است که مردم در مراودات خود دچار مشکل شوند، چرا که صفات رذیله‏اى همچون ظلم، حسد، کینه و بخل در ذات انسان‏ها نهفته و مرکوز است.
به دلایل فوق همدانى نتیجه مى‏گیرد که کمال ذات متعالیه خداوند اقتضا کرد تا در میان مردم حاکمى عادل و مصلحى کامل بگمارد.16
مشاهده مى‏شود که نوع بحث همدانى در این‏جا بیشتر شبیه فیلسوفان مسلمان است و به ارائه ادله عقلى و فلسفى درباره منشأ حکومت پرداخته شده است و مفروض مباحثى که میرسید در این جا مطرح مى‏کند همانا «ضرورت حفظ اجتماع» است. تفاوت طبیعت‏هاى انسانى و اختلاف اغراض و ... همگى برنده زنجیر همبستگى افراد در اجتماعند و از این رو حاکمى ضرورى است تا این همبستگى فرو نپاشد.
البته مباحث همدانى در این مورد را از زاویه دیگرى نیز مى‏توان تحلیل کرد. همان‏طور که
[73]
گذشت، همدانى در آخر مقدماتى که درباره منشأ سیاست برمى‏شمرد به مرکوز بودن صفات رذیله‏اى همچون ظلم، حسد و کینه در ذات انسان اشاره مى‏کند. این امر حاکى از آن است که حاکم به نظر همدانى باید از به فعلیت رسیدن این‏گونه صفات جلوگیرى کند و در راستاى کنترل آنها قرار داشته باشد؛ به عبارت دیگر، تمایل ذاتى بشر به بى‏اخلاقى عاملى است که اقتضا مى‏کند خداوند به حسب کمال ذات خود و براى حفظ زنجیره اجتماع حاکمى بر مردم بگمارد تا با کنترل و هدایت انسان‏ها زنجیره اجتماع از پاره شدن محفوظ باشد؛ از این رو همدانى در نتیجه‏گیرى از دلایل طرح شده صرفاً به لفظ حاکم بسنده نمى‏کند بلکه «حاکم عادل» و «مصلح کامل» را براى جامعه ضرورى بر مى‏شمرد.
ضرورت و غایت حکومت‏
از نظر همدانى، اسباب معاش دنیاى انسان به وسیله حکومت نظام مى‏یابد. وى در ابتداى کتاب ذخیرة الملوک مى‏گوید: «حمد و ثناى بى‏شمار حضرت ملکى را که اسباب معاش خطه ملک دنیوى را به تمهید قانون سیاست حکمى نظام داد».17 به طور کلى ضرورت حکومت را از مجموعه‏اى از ضرورت‏هاى دینى، اخلاقى و اجتماعى ناشى مى‏داند. در این راستا چهار گونه وظیفه براى حاکم برمى‏شمرد: الف) در اجراى احکام شرعى غایة الامکان سعى کند؛ ب) براى حفظ قواعد اسلام میان خاص و عام به تساوى رفتار کند؛ ج) اعمال افراد اجتماع و احکام اشتغال آنها را به قوت داورى در راه صواب نگاه دارد؛ د) به وسیله موانع و روادع سیاسى از تعدى توانگران بر افراد ضعیف و مظلوم جلوگیرى کند. انجام این گونه امور باعث مى‏شود تا 1. نظام عالم حسى برقرار بماند، 2. حدود شرعیه با ظلم و بدعت دچار نقصان نشود و 3. صفات و طبیعت چهارپایان در میان خاص و عام ظاهر نشود.18
رابطه دین و حکومت‏
در نگرش همدانى دین و حکومت از چند زاویه به یکدیگر پیوند خورده‏اند. نگاه او به سیاست ترکیبى از نگاه فیلسوفان مسلمان و شریعت نامه‏نویسان است. وى از طرفى، در خصوص منشأ و ضرورت حکومت به بحثى فلسفى درباره اختلاف طبایع و نفوس انسان‏ها مى‏پردازد. و از طرف دیگر، تنفیذ احکام شرع و حفظ حدود و قواعد اسلام را از و ظایف حاکم برمى‏شمرد و در این راستا وظایف گسترده‏اى براى حاکم اسلامى به منظور تحقق مصالح شریعت و مردم قائل است و اساساً آن را یکى از ضرورت‏هاى حکومت برمى‏شمرد.
شیوه بحث همدانى در کتاب ذخیرة الملوک تماماً حاکى از پیوندى است که او بین مباحث دین
[74]
و سیاست قائل است، چرا که در هر یک از باب‏هاى ده‏گانه این کتاب که به منظور ارشاد پادشاهان نوشته شده، ابتدا به بیان آیات و روایات مربوط به موضوع مطرح شده مى‏پردازد و سپس در قالب‏هاى فلسفى، عرفانى و اخلاقى به تأیید و اثبات همان مطالب همت مى‏گمارد.
همان طور که گفته شد، یکى از وظایف مهم حاکم از نظر همدانى اجراى احکام شرع است. او در مکتوبات خود خطاب به طغان شاه(طغان شاه حاکم ناحیه «کونار» (منطقه‏اى در تاجیکستان فعلى و در نزدیکى مرز افغانستان و پاکستان) که تحت الحمایه پادشاهان کشمیر بود) نوشته است:
رعایا را امر [به‏] معروف کن و براى اشاعه امور دین کسان خود را مأمور ناحیات ولایت ساز تا فرزندان مردم را تسلیم کند در اقامت دین و امور اسلام. بدین طریق ظلمت‏هاى بى‏دینى و بى‏عملى و بدعت دور گردند. زنهار امور اقامت دین را سهل نگیرى و بدانى که امرى را که سهل بگیرى ثمره‏اى ندهد. سرعت نفوذ احکام [دین ]موقوف به حکم سیاست است.19
همدانى با تأکید بر اصل امر به معروف و نهى از منکر و توجه دادن حاکم به این اصل مهم بر ضرورت توجه حکومت به شریعت پاى مى‏فشرد و حتى در این راستا توصیه مى‏کند:
و چون در این زمان جهل چنان بر روزگار غالب است که در شهرهاى معظم که مجمع علما و مقر فضلاست اکثر خلق به احکام صلاح و فساد و فروض اعیان جاهلند - فضلاً عن القرى والجبال والبوادى - بر ولات و حکام عصر واجب است که در هر قریه‏اى از قراء ولایت و در هر محله از محلّه‏هاى شهر معلمى فقیه نصب کنند تا عامه خلق را تعلیم امور دین و فرایض شرع بیاموزند...20
همدانى معتقد است هدایت جامعه اصالتاً از آن انبیا و پس از آنها عرفا و اعیان اولیاست، اما دنیا طلبان مغرور و خودپسند مانع اصلى بر سر راه این گروه بوده‏اند و آنها از هدایت خلق باز مانده‏اند21 و لذا همدانى براى حکومت نقشى در تداوم نقش پیامبران و اولیاى خداوند قائل است؛ به عبارت دیگر، حاکم صالح مى‏تواند آبى را که از جوى صراط هدایت به وسیله جاهلان و خودپسندان رفته است بدان باز گرداند. این بدان معناست که سیاست اصلى است که به کار هدایت مردمان در مسیر حرکت ازدنیا به آخرت مى‏آید. این نگرش همدانى به سیاست را پیشتر از او در مباحث امام محمّد غزالى نیز مى‏توان مشاهده کرد.22
[75]
اخلاق و حکومت‏
به نظر همدانى، راه کسب سعادت اخروى آراسته شدن به صفات حمیده است. او اصول مکارم اخلاقى را ده صفت مى‏داند و باقى صفات را فروع آنها بر مى‏شمرد. این ده اصل عبارتند از: علم، حیا، حلم، سخاوت، تقوا، شجاعت، عدل، صبر، صدق و یقین.23
میر سید على به دو صورت بین اخلاق و سیاست پیوند مى‏زند: اول آن که یکى از غایات سیاست را آن مى‏داند که حیوان صفتى در میان خاص و عام رواج نیابد و در واقع همدانى حاکم را پاسبان اخلاق مى‏داند؛
دوم آن که اخلاق یکى از مبانى مشروعیت است و حاکمِ فارغ از اخلاق مشروع نیست و بدین جهت سراسر کتاب ذخیرة الملوک پر از نصایح و مواعظ اخلاقى به حاکم است و مى‏گوید: «رسول‏صلى الله علیه وآله فرمود: إنّ بدلاء أمّتی لم یدخلوا الجنّة بصلاة ولا صیام ولکن دخلوها بسخاوة الانفس وسلامة الصدور».
همدانى معتقد است براى رسیدن به خداوند راهى نزدیک‏تر از خدمت رسانى به خلق وجود ندارد و مى‏گوید: «ما از این راه مقصود یافته‏ایم و عزیزان را همیشه وصیت و توصیف مى‏کنیم که خدمت به عیال اللَّه را شعار خود سازند».24 میر سید على به پادشاه توصیه مى‏کند که شب زنده‏دار بودن و ورد خواندن و زهد ورزیدن کار درویشان است و پادشاه باید به جاى این امور به انجام واجبات اکتفا کند و در عوض به کمک حاجتمندان بشتابد و داد مظلومان را بستاند، چه این که اگر کسى یک دل شکسته را دریابد و یا یک درمانده را معمور سازد بهتر از آن است که در همه عمر خود بیدار باشد و نوافل به جاى آورد.25
همدانى معتقد است حب دنیا سرمنشأ همه گناهان است و اگر حاکم حب دنیا را به دل راه ندهد. مى‏تواند مقامى بسیار ارجمند داشته باشد، هر چند در ظاهر تاجى بر سر و قبایى در بر داشته باشد.26
مشروعیت حکومت‏
به نظر مى‏رسید، آنچه به حاکم مشروعیت مى‏بخشد عدالت و اصلاح‏طلبى او در امور دین و دنیاى مردم است و همان طور که گذشت، وى پس از بیان منشأ حکومت به لزوم وجود حاکم عادل و مصلح کامل اشاره مى‏کند؛ به عبارت دیگر، در مباحث مربوط به دوگانگى مشروعیت (مشروعیت الهى و مشروعیت مردمى)، همدانى را مى‏توان قائل به مشروعیت الهى آن هم از نوع خاص خود دانست. وى بر این عقیده است که حاکم را خداوند برگزیده است، اما این حاکم برگزیده باید بتواند از وضعیت خود در نهایت براى تحصیل سعادت اخروى استفاده کند و در غیر این صورت ترک آن منصب براى
[76]
 وى بهتر است.27
همدانى مقام حکومت و ولایت را ایستگاهى بین «سعادت ابدى» و «شقاوت سرمدى» مى‏داند و از این رو به حاکم عادل توصیه مى‏کند که از خطر حکومت غافل نباشد، چرا که «اگر در اداى حقوق بندگى سعى نماید و اوامر را به تسلیم و رضا انجام دهد، نعمت‏هاى فانى باعث سعادت ابدى او گردد و اگر رضاى آن حضرت از لحاظ هواى نفس بفروشد و آفتاب دولت ابدى را گل غفلت بپوشاند گرفتار نکال سرمدى گردد».28
میر سید على به طغان شاه مى‏نویسد که مجموع عبادت‏هایى که به سعادت اخروى مى‏انجامد به دو اصل باز مى‏گردد: یکى تعظیم امراللَّه و دیگر شفقت به خلق‏اللَّه.29 مى‏توان این دو نکته را ملاک مشروعیت حاکم از نگاه همدانى دانست:
و حاکم و پادشاه چون بر نهج عدل و احسان بود و در اقامت حدود شرع و نفاذ احکام دین کوشد وى در زمین نایب و برگزیده حق و سایه اللَّه و خلیفه رحمان است و چون طریقت معدلت و احسان بگذارد و بر بندگان شفقت نکند و متابعت نفس و هوا کند و اهمال اقامت حدود شرع روا دارد وى به حقیقت نایب دجال و دشمن خدا و رسول و خلیفه شیطان است.30
نتیجه‏گیرى‏
روشن شد که همدانى بیش از آن که به جنبه‏هاى ساختارى سیاست و حکومت بپردازد، به مباحث مربوط به اصلاح آن از طریق آسیب‏شناسى اخلاقى و دینى حاکم و حکومت پرداخته است. او سعى مى‏کند با استفاده از دو قالب شریعت نامه‏نویسى و آموزه‏هاى حکمت عملى، نظام سیاسى مطلوب خود را در حاکمى صالح و متخلق ترسیم کند و از این رو تقریباً در تمام مباحث سیاسى همدانى مى‏توان رگه‏هاى مربوط به اخلاق و دیانت را یافت.
نگاه عارفانه همدانى به جهان هستى و دنیاى گذرا عامل آن است که وى سیاست را به گونه‏اى بپسندد که سعادت آن جهانى افراد جامعه را در پى داشته باشد و سعادت آخرت افراد جامعه وابسته به وجود حاکمى سعادتمند است. حاکم سرمنشأ تغییر و تحولات جامعه است و لذا ثواب سعادت و یا عقاب شقاوت جامعه شامل حال او نیز خواهد بود.
[77]
پى‏نوشت‏ها
1. دانش آموخته حوزه علمیه قم و پژوهشگر پژوهشکده اندیشه سیاسى‏
2. احسان اللَّه استخرى، اصول تصوف (تهران: نشر معرفت، 1380) ص 292.
3. محمد ریاض، «تصحیح متن مکتوبات میر سید على همدانى»، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال 20، شماره اول (1353) ص 33.
4. هانرى کوربن، تاریخ فلسفه اسلام، ترجمه سید جواد طباطبایى (تهران: کویر، 1373) ص 427.
5. پرویز ذکایى، مروج اسلام در ایران صغیر (همدان: دانشگاه بو على سینا، 1370) ص 13.
6. عبدالرحمن جامى، نفحات الانس من حضرات القدس (تهران: اطلاعات، چاپ سوم، 1375) ص 449.
7. همان، ص 449.
8. ایرج گلسرخى، شرح مرادات حافظ از میر سید على همدانى (تهران: وزارت امور خارجه، 1373) ص 35.
9. على اصغر حکمت، «از همدان تا کشمیر»، مجله یغما، سال 4، ش 8 (آبان 1330) ص 341.
10. محمد اقبال لاهورى، کلیات اشعار فارسى (تهران: انتشارات کتابخانه سنایى، 1376) ص 184.
شعر اقبال این گونه آغاز مى‏شود:
سید السادات سالار عجم‏
دست او معمار تقدیر امم‏
... آفرید آن مرد ایران صغیر
با هنرهاى غریب و دلپذیر
11. سید جواد طباطبایى، خواجه نظام الملک (تهران: طرح نو، 1375) ص 104.
12. میر سید على همدانى، ذخیرة الملوک، تصحیح محمود انوارى (تبریز: مؤسسه تاریخ و فرهنگ ایران، 1358) ص 227.
13. همان، ص 202.
14. همان، ص 196 - 197.
15. همان، ص 225 - 226.
16. همان، ص 255.
17. همان، ص 1.
[78]

18. متن مکتوبات سال 21، ص 37 - 38.
19. همان، ص 49، و ر.ک: همان، ص 43.
20. ذخیرة الملوک، ص 404.
21. متن مکتوبات سال 21، ص 58.
22. ر.ک: حاتم قادرى، اندیشه سیاسى غزالى (تهران: وزارت امور خارجه، 1370) ص 94.
23. ذخیرة الملوک: ص 144.
24. محمد ریاض، «تصحیح متن مکتوبات میر سید على همدانى»، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال 22، شماره اول (1354)، ص 348.
25. همان، ص 348.
26. همان.
27. متن مکتوبات، سال 21، ص 43.
28. همان، ص 42.
29. همان.
30. همان، ص 250.

تبلیغات