آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

فهم صحیح کلام خداوند نیازمند نگاه همه جانبه مفسر قرآن به اعاد و زوایاى پیدا و پنهان این سخن آسمانى است، و مفسر موفق کسى است که با چنین نگاهى به سوى قرآن برود و ابزارهاى مختلف کلامى و بیانى را در این راه به خدمت گیرد. یکى از مهم ترین این ابزارها «سیاق» است. سیاق به عنوان دلیلى متین چون سایه در پى کلام است و از آن جدایى ناپذیر است و به دلیل همین عدم انفکاک، در رابطه با آیات قرآن گونه اى از روش تفسیر «قرآن به قرآن» به شمار مى آید. البته با وجود اهمیت بسیار سیاق، استفاده نابجا و غیر دقیق از آن و فرو نهادن دیگر دلایل در پرتو استناد به آن، مى تواند انحرافات و کج فهمى هاى دیگرى را در فهم کلام خداوند در پى داشته باشد. در این مقاله بر آنیم تا نقش سیاق را در روش تفسیر سید قطب، به عنوان یکى از مفسران فرهیخته و برجسته اهل سنت بنمایانیم و ابعاد بهره مندى وى را از سیاق بکاویم. در ادامه ضرورت هاى استفاده از این ابزار را گوشزد نموده به برخى از کاستى هاى این روش تفسیرى از سوى مفسر فى ظلال القرآن اشاره مى رود.

متن


مفهوم سیاق
سیاقِ کلام که از آن به عنوان «اسلوب سخن»، «طرز جمله بندى عبارات به سبب چینش و نظم خاص کلمات»1 و یا «روند کلى کلام» یاد مى شود، مورد توجه علماء و متخصصان علوم تفسیر، فقه و اصول قرار دارد؛ چنانکه به شرح و تعریف آن پرداخته‏اند. آیه اللَّه محمد باقر صدر«ره» سیاق را عبارت از هر گونه دلیلى مى داند که به الفاظ و عبارات مورد بحث پیوند خورده باشد؛ خواه این دلایل از مقوله الفاظ باشد مانند: کلمات دیگرى که با عبارت مورد نظر، یک سخن به هم پیوسته را تشکیل مى‏دهند، و خواه قرنیه حالى باشد مانند: اوضاع و احوال و شرایط و مناسباتى که سخن در آن طرح شده و در موضوع و مفاد لفظ و عبارت مورد بحث، به نوعى روشنگر و موثرند.2 برخى سیاق را تنها یکى از قراین پیوسته لفظى مى دانند و تعریف فوق را به سبب در برگرفتن همه قرینه هاى پیوسته لفظى نمى پذیرند؛ لذا در تعریف سیاق معتقدند: سیاق نوعى ویژگىِ لفظ، عبارت و یا یک سخن است که در اثر همراه بودن با کلمات و عبارات دیگر شکل مى گیرد.3 بر اساس این تعریف، در رابطه با قرآن «سیاق آیات» عبارت است از: وجه ارتباط و تناسب آیات با یکدیگر، و توجه به سیاق به معناى دقّت و درنگریستن مفسّر در آیات قبل و بعد از آیه مورد نظر و در نگریستن در آهنگ کلى آیات است.4
دیدگاه‏ها درباره نقش سیاق در تفسیر قرآن
استدلال به سیاقِ کلام در جهت فهم مقصودِ متکلم از روش هاى مرسوم و مقبول در نزد عقلاست که در زندگى عادى و عرفى بشر کاملاً رعایت مى شود؛ بنابراین بسیار طبیعى است که از این شیوه جهت فهم مقصود حقیقى و کامل آیات قرآن نیز استفاده شود.5 زرکشى دلالت سیاق را موجب روشن شدن نکات مجمل کلام و اطمینان یافتن از عدم وجود احتمال خلاف و تخصیص یافتن عام و مقیَّد بودن مطلق و تنوعِ دلالت مى داند. وى سیاق را از بزرگترین قراینى برمى شمرد که بر مراد متکلم دلالت مى کند و معتقد است: آنکه به این مهم، بى اعتنا باشد به اشتباه و انحراف مى افتد. او براى تصدیق سخن خود آیه 49 از سوره دخان: «ذُق انّک أنتَ العزیزُ الکریمُ» را مثال مى زند که سیاق آن [در أثر همراهى با آیات قبل و بعد از آن6 و بر خلاف معناى ظاهرى خودِ آیه به تنهایى] به وضوح دلالت بر حقارت و زبونى مخاطب دارد.7 مؤلف المیزان تصریح مى‏کند که سیاق اُستوارترین و گویا ترین دلیل براى بیان معنا و فهم [صحیح ]مراد [متکلم] است؛ لذا در تفسیر المیزان این أمر به صورت جدّى مورد توجه قرار گرفته و نقش آن در بسیارى از استدلال ها و نتیجه گیرى هاى مفسرِ آن به وضوح نمایان است.8 از آنجا که بهره مندى از سیاق مستلزم نگرش عقلى به آیات قرآن است معتزله نیز - که به نگرش عقلى در تفسیر قرآن مشهورند- اصل سیاق را در تفسیر آیات مورد توجه قرار داده و به ویژه در آیاتى که ظاهر آنها دلالت بر «جبر» دارد با در نگریستن به سیاق، معناى «جبر» را از این گونه آیات زدوده‏اند. این در حالى است که «جبریّون» با جدا کردن آیات از سیاق آنها، به «جبر» رسیده‏اند!9 بدین سان نقش سیاق و ایجاد تناسب و ارتباط میان پاره ها و بخش هاى مختلف آیات، در فهم گستره مفاهیم آنها و تعیین و تحدید اهداف و موضوعات قرآن، اساسى و راهگشاست10 همچنان که موجب کشف بسیارى از مفاهیم و معانى جدید مى گردد و پاسخ گوى أهداف نزول قرآن نیز خواهد بود؛ در حالى که بدون ملاحظه سیاق و بدون ارتباط برقرار کردن میان بخش هاى مختلف آیات، وضعیت قرار گرفتن بسیارى از بخش هاى آیات قرآن به صورت کنونى، با اهداف نزول آن ناسازگار خواهد بود.11
جایگاه سیاق در «فى ظلال القرآن»
با توجه به آنچه گفته شد، هیچ مفسّرى در فهم درست معنا و مقصود آیات قرآن از توجه و دقتِ در سیاق بى نیاز نیست؛ لذا سید قطب نیز در «فى ظلال القرآن» نقش مهم و تعیین کننده آن را در رهیافت به مدلول آیات از نظر دور نداشته؛ بلکه با الهام گرفتن از سیاق در موارد متعددى ابهام ها را رفع مى کند، پرده هاى تردید را کنار مى زند و مفاهیم و مصادیق صحیح را مى نمایاند.12
موارد استفاده از سیاق در «فى ظلال القرآن»
1- تبیین وحدت موضوعى سوره‏ها
یکى از بارزترین و عمده ترین بسترهاى مناسب جهت بهره مندى مفسّر فى ظلال از سیاق، در ارایه نظریه « وحدت موضوعى سوره‏هاى قرآن » از سوى او تجلّى یافته است. از آنجاکه بررسى سیاق و استناد به آن یکى از رایج ترین و مطمئن‏ترین روش‏هاى کشف موضوع یا موضوعات اساسى هر سوره است، سید قطب نیز براى کشف این رمز ارتباطى و دست یابى به این عامل پیوندبخش در میان آیات و پاره‏هاى مختلفِ سوره، پیش از تفسیر هر سوره چندین بار آن سوره را با دقّت و تأمل بسیار قرائت، مطالعه و بررسى نموده تا به خصوصیات مشترک و عوامل پیوند دهنده و انسجام بخش آیات آن سوره دست یابد و خطوط جامع و مشترکِ لفظى و معنوى موجود در میان مباحث و موضوعات فرعى آن را بیابد و با ارایه فهرست ها و مجموعه هایى از این خطوط و عوامل پیوند دهنده، موضوع یا محور موضوعات آن سوره را ترسیم کند. به عنوان مثال سید قطب موضوع اصلى و جهت گیرى اساسى سوره «آل عمران» را براساس سیاق این سوره در سه خط عریض ترسیم مى‏کند. از نظر وى اولین خط موضوعى این سوره در صدد تبیین مفهوم «دین» و معناى «اسلام» است. سیدقطب پس از توضیح مفهوم حقیقى دو واژه «دین» و «اسلام» درباره چگونگى اشاره به این خط موضوعى در سوره آل عمران، معتقد است سیاق سوره در بیش از سى موضع به صورتى واضح و چشمگیر به این خط مى پردازد و آن را تبیین مى کند. وى سپس مجموعه آیاتى را که در سراسر سوره آل عمران به این خط موضوعى اشاره دارند ارایه مى دهد.13 وى دومین خط موضوعى سوره را که سیاق سوره بر آن متمرکز شده، تصویرِ حالت مسلمانان با پروردگار به هنگام تسلیم شدن در برابر [فرامین] او، و به هنگام دریافت و پذیرش خاضعانه دستورات او مى‏داند. آنگاه آیات متعددى را که در این سوره، به این معنا اشاره دارند ارایه مى دهد.14 سرانجام سومین خط عریض سوره آل عمران که از دیدگاه سید قطب سیاق آیات این سوره بر آن دلالت دارد، عبارت است از: هشدار به مسلمانان براى پرهیز از پذیرش ولایت غیرمؤمنان! زیرا با پذیرش ولایت کافران - در حالى که به کتاب خدا و احکام آن گردن نمى نهند و از آیین او در زندگى پیروى نمى نمایند- دیگر براى چنین مسلمانانى ایمانى باقى نخواهد ماند و ارتباط آنها با خداوند منقطع خواهد شد. سید قطب همه نصوصى را که در سوره آل عمران براى تبیین این موضوع آمده است، فهرست مى کند و در پایان گوشزد مى نماید که سیاق هر یک از این نصوص در موضع خویش در سوره، از سَرزندگى و الهام بخشى عمیق ترى برخوردارست و مشتمل بر خصوصیاتى چون: زنده بودن، قوى بودن، گیرایى و زیبایى است.15 همچنین مفسّر فى ظلال در تفسیر سوره «ذاریات»، که مباحث و موضوعات به ظاهر پراکنده و بى ارتباطى در آن مطرح است،با اشاره به سیاق آیات این سوره و جهت گیرى این سیاق، محور موضوعات و مباحث متعدد آن را «رها نمودن قلب انسان از موانع زمینى و از بند رزق و روزى و از هر بندى که مانع تجرد وى براى عبادتِ خداوند و براى حرکت و توجه به سوى خداوند مى شود» مى داند. وى سپس چگونگى حرکت سیاق آیات را در تبیین این موضوع اصلى به طرزى هوشمندانه و دلپذیر ارایه مى‏دهد.16 سید قطب با تکیه بر سیاقِ آیات سوره « کهف » محور موضوعات متنوع و گونه گون آن را « تصحیح عقیده و تصحیح ارزش ها بر مبناى عقیده » معرفى مى کند و معتقد است سیاق سوره در چند مرحله متوالى پیرامون این موضوع اصلى حرکت مى‏کند: در مرحله نخست، سوره کهف با ستایش از خداوند که کتاب قرآن را براى بشارت به مؤمنان و هشدار به مشرکان نازل فرموده، آغاز مى شود؛ سپس با این تذکر که زیور و زینت هاى روى زمین براى امتحان و آزمایش بوده، و سرانجام به زوال و نابودى رو خواهند نهاد، ادامه مى یابد. به دنبال آن قصه اصحاب کهف ارایه مى شود که مثالى است براى ترجیح زندگى ایمانى بر زندگى باطل و زینت هاى آن و پناه بردن به خداوند (در غار) براى در امان نگه داشتن عقیده خود از گزند و آسیب باطل. مرحله دوم، با رهنمود پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به صبر و به همراهى با مؤمنانى که صبح و شب براى رضایت خداوند با او نجوى مى کنند و با رهنمود وى به کناره گیرى از غافلانِ از یاد خداوند، آغاز مى‏گردد. سپس قصه صاحب دو باغ ارایه مى گردد که ترسیم کننده اعتزاز قلب مؤمن به هنگام اتصال به خداوند و حقیر شمردن معیارهاى زمینى است. این مرحله با تقریر ارزش ها و معیارهاى حقیقى و ماندگار به پایان مى رسد. مرحله سوم در برگیرنده چند صحنه متصل به هم از صحنه هاى قیامت است که قصه آدم‏علیه السلام‏و ابلیس نیز در میان آنها واقع شده است. این قصه حامل هشدار به مشرکان و اشاره به بطلان اعتقاد آنان در تبعیت از ابلیس است که این هدف را مشتمل بر استدلالى متین ارایه نموده است. همچنین این قصه با صحنه پس از آن که بر طبق آن خداوند در قیامت مشرکان را ندا مى دهد تا شرکاى ادعایى را فرا خوانند؛ لکن آن شرکاء به فراخوان مشرکان لبیک نمى گویند، متناسب است. این مرحله با بیان سنت خداوند در نابود کردن ظالمان و رحمت و فرصت او به گناه کاران تا سرآمدى مشخص، به پایان مى‏رسد. مرحله چهارم مشتمل بر قصه حضرت موسى‏علیه السلام با بنده صالح[ خضرعلیه السلام]است و مرحله پنجم مشتمل بر قصه «ذى‏القرنین» است که این هر دو قصه نیز به عنوان دو مصداق و الگو جهت تصحیح معیارها و ارزش ها به کار گرفته شده اند. سرانجام، این سوره بسان آغاز آن، با بشارت به مؤمنان و هشدار به کافران و اثبات وحى و تنزیه خداوند از شرک به پایان مى رسد.17 بدین سان آنچه موجب شده مفسِّر فى ظلال به وحدت بیشتر سیاق و انسجام و تناسب موضوعات متنوع در یک سوره دست یابد، آنست که در نگاه وى، سیاق - عموماً- هر موضوعى را از جوانب گوناگون و در مجال هاى مختلف وارسى و پى جویى مى‏کند.18 در نتیجه بسیارى از مباحث مطروحه در هر سوره در حکم تعقیب بر موضوع اصلى آن سوره و در قالب تکرار یا تأکید آن موضوع از زوایا و ابعاد مختلف و با شیوه‏هاى بیانى متنوع به شمار مى آیند، نه براى طرح موضوعات گوناگون و پراکنده! به عنوان مثال، سید قطب درباره سوره « مؤمنون » و موضوع اصلى آن معتقد است این سوره، سوره مؤمنین است چنانکه اسم آن نیز بر این مطلب دلالت دارد و بیانگر این موضوع است. این سوره با برشمردن صفات مؤمنان آغاز مى شود؛ آنگاه سیاق در بحثى گذرا19 به ارایه و بررسى دلایل و نشانه هاى ایمان در آفاق و انفس مى پردازد. سپس «حقیقت ایمان» را همآن گونه که همه پیامبران از زمان نوح علیه السلام تا زمان پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم عرضه نموده اند، مطرح مى کند و در ادامه به شبهات تکذیب کنندگان این حقیقت و اعتراضات آنها نسبت به آن و مقاومت آنها در برابر آن مى پردازد و به سرانجام پیروزمندانه پیامبران و هلاکت و تباهى تکذیب کنندگان و نجات مؤمنان اشاره مى رود؛ در ادامه در بحث گذراى دیگرى به اختلاف و تفرقه مردم در مورد این «حقیقت یگانه» پس از پیامبران اشاره مى رود و در همین راستا موضع گیرى مشرکان قریش در برابر پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم را یاد آور مى شود و موضع آنها را شگفت انگیز و بى دلیل معرفى مى کند! سرانجام این سوره با صحنه اى از صحنه هاى قیامت که طىّ آن عاقبت مشرکان و تکذیب کنندگان به تصویر کشیده شده، پایان مى یابد و بدین شکل موضوع و محور اصیل این سوره با همه مباحث و استدلال ها و ویژگى‏هاى متنوعش، توصیف مؤمنین یا مسأله ایمان است.20 بر این اساس، به روشنى نمایان است که عمده ترین ابزار سید قطب در تبیین نظریه «وحدت موضوعى سوره‏هاى قرآن» و ارایه جزییات آن، سیاق آیات و عبارات هر سوره است و او در پرتو دقّت و درنگ در سیاق و ملاحظه جهت گیرى آن، در ارایه این نظریه توفیق یافته و به مدد آن نکات ارزشمندى را به مخاطبان قرآن عرضه داشته است.21
2- تبیین تناسب آیات
سید قطب براى یافتن تناسب در میان برخى از آیات به ظاهر نامتناسبِ مجاور هم در یک سوره نیز به سیاق متوسل مى شود و براساس آن انسجام این گونه آیات را مى‏نمایاند. به عنوان مثال او درباره چگونگى تناسب و هماهنگى آیه 6 سوره مائده: «یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا اذا قُمتُم الَى الصَّلوةِ فَاغْسِلوا وُجُوهَکُم و أیدیَکُم الَى المَرافِقِ...» که در آن از وضو، طهارت، تیمم و نماز سخن به میان آمده با آیات پیش از آن که در آنها سخن از غذاهاى پاکیزه و زنان پاکدامن سخن به میان آمده، معتقد است کنار هم قرار گرفتن این آیات امرى اتفاقى و صرفاً براى برشمردن احکام مختلف نیست؛ زیرا اگر این گونه باشد این آیه از جوّ سیاق و اهداف آن دور خواهد ماند؛ در حالى که این آیه اکنون در سیاق مناسب خود و بر طبق حکم خداوند در نظم قرآن آمده است. سید قطب بر اى تایید کلام خویش دو دلیل ارایه مى دهد: دلیل اول: این آیه اشاره به نوع دیگرى از طیبات، که طیبات مخصوص روح است در کنار طیبات مخصوص جسم (طعام و زنان) اشاره دارد. دلیل دوم: این آیه اشاره دارد که رعایت احکام طهارت و نماز همچون رعایت احکام طعام و ازدواج، و همچون رعایت احکام صید حلال و حرام، و احکام تعامل با مردم در صلح و جنگ، و همچون همه احکام دیگرى که در این سوره به آنها اشاره رفته، «عبادت» خداوند محسوب مى شود و التزام به هریک از آنها بخشى از وظیفه دینى شخص مؤمن به شمار مى آید؛ زیرا در دین الهى بین احکام عبادى و احکام معاملات جدایى و انفصالى وجود ندارد.22 همچنین وى در تبیین چگونگى تناسب قصه فرزندان آدم‏علیه السلام(هابیل و قابیل) با آیات مابعد آن که در آنها احکام اسلام در حمایت از حیات و جانِ انسان مطرح شده است، معتقد است: این قصه و الهامات آن به لحاظ سیاق به شکلى استوار با احکام پس از آن، پیوستگى و انسجام دارد؛ لذا خواننده اى که در این سیاق درنگ نماید به وضوح مأموریت این قصه را در این محل درمى یابد و نقش آن را در آماده نمودن عقل و قلب انسان براى درک و پذیرش احکام سخت گیرانه اسلام در مواجهه با جرایم تعدّى به جان و حیات انسان، و تعدّى بر نظام اجتماعى و تعدّى بر مال و دارایى هاى شخصى افراد حسّ مى کند.23
3- ترجیح یا پذیرش مفاهیم خاص
مفسّر فى ظلال گاه با تکیه بر سیاق، معنا و مقصود خاصى را از کلمات و عبارات قرآن دریافت مى کند و احیاناً نکات و حقایق دقیق و لطیفى را از آنها ارایه مى دهد؛ این در حالى است که بدون کمک گرفتن از سیاق، دستیابى به چنین مفاهیمى ممکن نیست. به عنوان مثال سیدقطب در تفسیر عبارت: «...و لِلرِّجَالِ عَلیهِنَّ دَرَجَةٌ...» در میان آیه 228 از سوره بقره که از ظاهر آن «برترى مطلق» مردان بر زنان به نظر مى آید، معتقد است که «برترى» موجود در این آیه با توجه به سیاقى که در آن قرار دارد، منحصر به برترى و اولویّت مردان دربازگرداندن زنان خویش در دوره عِدّه طلاق است و نه برترى مطلق مردان بر زنان در همه زمینه ها چنان که عده اى گمان مى کنند.24 همچنین وى با استناد به سیاقِ آیات، مراد از«نسخ» را در آیه: «ما نَنْسَخ مِن آیَهٍ أو نُنْسِهَا نأتِ بِخَیرٍ مِنهَا أو مِثلِها...» (بقره/106) ترجیحاً «تغییر قبله» مسلمانان از بیت المقدس به سوى کعبه مى داند.25
4- شناسایى آیات مکى و مدنى
تشخیص آیات و سُوره‏هاى مکى و مدنى مستلزم فواید بزرگى است؛ زیرا این شناخت با علل و اسباب نزول آیات قرآن ارتباطى تامّ دارد و مفسّر و فقیه در تعین جهت گیرى آیات و در شناخت ناسخ ازمنسوخ، خاص از عام، مطلق از مقید و... از آن بى نیاز نیست. از این‏رو عالمان قرآن پژوه براى تعیین و تشخیص آیات مکى و مدنى تلاش بسیار نموده‏اند. عدّه‏اى از علماء در تشخیص آیات و سُوَر مکى و مدنى، تنها به روایات تکیه دارند؛ این در حالى است که میان روایات موجود در این رابطه، تناقض و تعارض وجود دارد. از سوى دیگر، برخى از قرآن پژوهان براى تشخیص مکى یا مدنى آیات، ضوابطى معین کرده اند؛ نیز با در نظر گرفتن اسلوب و سیاق آیات به این کار اقدام کرده اند.26 سید قطب در تشخیص قرآنِ مکى و مدنى و ردّ و ترجیح دیدگاه ها در این رابطه - عموماً- به سیاق آیات استناد مى کند و بر اساس آن، نظر ترجیحى خود را اعلام مى کند. به عنوان مثال در پاره اى از روایات، از صحابه و تابعین نقل گردیده که آیه: «هوَ الَّذى أنشَأ جَنَّاتٍ مَعروشَاتٍ و غَیرَ مَعروشَاتٍ...کُلُوا مِن ثَمَرِهِ اذا أثمَرَ و آتوا حَقَّهُ یَومَ حَصَادِهِ و لاتُسرِفوا...» (أنعام/141) مدنى است؛ سید قطب این نظر را نمى پذیرد و معتقد است: سیاق آیات احتمال مدنى بودن آن را ردّ مى کند؛ زیرا بدون این آیه،سیاق هم به لحاظ معنا و هم به لحاظ عبارت از یکدیگر منقطع مى گردد؛چه در این آیه سخن از آفرینش درختانِ برافراشته است و در آیه بعد نیز از آفرینش چهارپایان براى سوارشدن بر آنها و براى تهیه فرش و لباس از آنها سخن مى گوید و در ادامه، سیاق از چهار پایانى سخن مى گوید که پیش از آیه ثمار(أنعام/141) آن را آغاز نموده بود. لذا با وجود این سیاقِ به هم پیوسته، آنچه موجب شده عدّه اى آیه فوق را مدنى بدانند عبارت «آتوا حقه یوم حَصاده» در این آیه مى باشد؛ زیرا به نظر آنها مقصود از این عبارت،پرداخت زکاتِ معروف و واجب با نصاب هاى مشخص آن است؛ اما چنین برداشتى از این آیه متعیّن نیست؛ زیرا این گونه زکات در مدینه نازل و واجب گردیده است چنانکه در روایاتى دیگر مقصود از عبارت «آتوا حقه یوم حصاده»پرداخت صدقه و یا دادن طعام به افراد عبورکننده از کنار مزرعه در حال برداشت، یا کمک و اطعام به خویشاوندان دانسته شده است؛ از سوى دیگر، پاره اى از روایات بر مکى بودن همه آیات سوره أنعام و نزول یکباره آن اشاره دارند.27 وى در ذیل سوره یوسف نیز دیدگاه مصحف امیرى28 را که برخى از آیات این سوره از جمله آیه: «لَقَد کانَ فِى یُوسُفَ و اخوَتِهِ آیاتٌ لِلسَّائلینَ»(یوسف/7) را مدنى مى داند، ردّ مى کند و معتقد است سیاق آیات بدون این آیه فرو مى ریزد؛ زیرا ممکن نیست سوره یوسف در مکه نازل شده باشد أما این آیه در سیاق آن نباشد؛ به علاوه روایات نیز بر نزول یکباره همه آیات این سوره در مکه اشاره دارند.29 البته استفاده از سیاق نمى تواند مطلق و بدون استثنا باشد بلکه در مواردى ضرورى است مفسّر قرآن علاوه بر سیاق از عوامل دیگر دخیل در تفسیر نیز بهره گیرد تا به درک صواب از آیات دست یابد. چنانکه سید قطب با تکیه صرف بر سیاق در پاره اى از موارد از حقیقت دور مانده است! به عنوان مثال وى سوره «انسان» را با وجود دلالت برخى از روایات بر مدنى بودن آن، مکى مى داند و این دسته از روایات را با تکیه بر سیاق، غیرقابل قبول و ضعیف مى شمارد و در مقابل، آن بخش از روایات را که تمام آیات این سوره را مکى مى دانند، مى پذیرد. وى معتقد است از سیاق سوره انسان برمى‏آید که از آغازین سوره هاى مکى باشد؛ چنانکه تصویرهاى طولانى و مفصّلِ نعمت هاى مادى و حسّى و تصویرهاى غلیظ عذابِ موجود در آن بیانگر این نکته است؛ همچنانکه سفارش پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به بردبارى تا فرارسیدن حکم خداوند، و عدم اطاعت از گناه کاران و کافران، تأیید کننده این نظر است؛ زیرا چنین توجیهاتى تنها به هنگام شدت یافتن آزار و اذیّت بر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و یاران وى در مکه، نازل مى شد. به علاوه فرصت دادن به مشرکان و دعوت از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم براى استوار ماندن بر حقّ نازل شده بر او و سستى نشان ندادن در برابر مشرکان، باوجود تلاش آنها براى به سستى و تسامح کشاندن آن حضرت، همچنانکه در دیگر سوره‏هاى مکى مانند: قلم، مزمّل، مدّثّر و... نیز یافت مى شوند، همگى دلالت بر مکى بودن آیات سوره «انسان» و ضعیف بودن احتمال مدنى بودن آن دارند.30 أما این دیدگاه از سوى دیگر مفسّران بزرگ مورد تردید قرار گرفته است؛ زیرا از یک سو دلایل مطروحه از جانب مفسّر فى ظلال جهت اثبات مکى بودن سوره انسان، نقض گردیده31 و از دیگر سو، روایات معتبر بسیارى که از طریق شیعه و اهل سنت وارد گردیده بر مدنى بودن همه یا بخشى از آیات سوره انسان دلالت داشته و حادثه مشخص و مشهورى را به عنوان سبب نزول برخى از آیات آن ذکر کرده‏اند.32 بدین شکل، حتى اگر به دلایلى، مدنى شمردن تمام آیات این سوره پذیرفتنى نباشد، مدنى دانستن بخش نخست آیات آن(به ویژه آیات 5 تا 22) به حقیقت نزدیکتر است.33
ضرورت توجه به چند نکته هنگام استفاده از سیاق
با توجه به اهمیت درک صحیح و برداشت صواب از آیات قرآن و بر کنار ماندن هر چه بیشتر مفسّر از لغزش و انحراف، ضرورت دارد مفسّر قرآن هنگام استفاده از سیاق براى فهم آیات آن چند نکته بسیار مهم را در پیش دید خویش قرار دهد. نکته اول با ملاحظه شیوه استفاده سید قطب و دیگر مفسّران از سیاق، نیز با توجه به چگونگى نزول آیات قرآن و شیوه ترتیب و تنظیم آنها در سوره هاى قرآن، روشن مى‏گردد که سیاق آیات قرآن در هر سوره به دو صورت شکل مى گیرد: الف( سیاقى که ناشى از وحدت در نزول و صدور است این نوع از سیاق در اثر وحدت و همزمانى در نزول مجموعه اى از آیاتِ قرآن یا آیات یک سوره صورت مى بندد؛ چه، آیاتى که با هم و در یک مرحله از جانب حضرت ربوبى صادر شده اند از بیشترین تناسب،آمیختگى و انسجام با یکدیگر برخوردارند؛ لذا مفسّر قرآن مى تواند بر مبناى وحدت آیات در نزول در تفسیر و تبیین آنها از سیاقى که در میان آن مجموعه از آیات شکل مى گیرد، بهره مند شود و به آن استناد کند. به عنوان مثال مفسّر قرآن در سوره هایى چون: أنعام،یوسف وبسیارى از سُوره‏هاى متوسط و کوچک قرآن که أسناد تاریخى بر نزول یکباره آیات آنها دلالت دارند، با سهولت و استوارىِ تمام مى تواند سیاق این سُوره‏هاى و آیات آنها را مستمسک تبیین و تحدید خاص خود از آیات آن‏سُوَر قراردهد. البته مفسّر قرآن به هنگام استفاده از این نوع سیاق، لازم است به یک نکته مهم توجه نماید و آن وجود جمله ها و عبارات اعتراضى در میان عبارات و آیات نازل شده به صورت همزمان است؛ زیرا همانگونه که در شیوه بیانى و کلامى بشر نیز گاه ممکن است در میان یک سخنِ یکپارچه،بنا به یک ضرورت،34 سخنى غیر مرتبط با آن سخن یکپارچه اظهار شود، در رابطه با کلام خداوند در قرآن نیز که بر اساس خصایص و ویژگى هاى زبان عربى نازل شده است به همین صورت است؛ لذا لازم است مفسّر قرآن چنین عباراتى را که ممکن است به ندرت در گفتار آسمانى وحى یافت شوند، باز شناسد تا به هنگام تفسیر دچار تکلف و مهمل‏گویى نگردد و در تفسیر آیات قرآن به بیراهه نرود؛ چه، در این موارد معمولاً نمى توان سیاق آیات قَبل و بَعد را به یارى گرفت وبر اساس آن به تفسیر عبارات و آیات اعتراضى پرداخت. مثال کامل و گویا از این گونه عبارات اعتراضى، آیات 16 تا 19 سوره قیامت است آنجا که مى فرماید: «لاتُحَرِّک بِهِ لِسَانَکَ لِتَعجَل بِهِ . انَّ عَلینَا جَمعَهُ و قُرآنَهُ . فاذا قَرَأناهُ فَاتَّبِعْ قُرآنَهُ . ثُمَّ انَّ عَلینا بَیانَهُ». «زبانت را به خاطر عجله براى خواندن آن [= قرآن] حرکت مده، چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست! پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروى کن! سپس بیان (و توضیح) آن (نیز) بر عهده ماست!». به گونه‏اى که با وجود نزول یکباره همه آیات سوره قیامت نمى توان این چهار آیه را با سیاق کل سوره، هماهنگ کرد! لذا تلاش‏هایى که از جانب برخى براى هماهنگ و هم سیاق کردن این آیات با دیگر آیات سوره صورت گرفته است مورد توجه قرار نگرفته و از سوى دیگر مفسّران طرد شده است. بر همین اساس سید قطب نیز تفسیر معقول ومعمولى را از این آیات چهار گانه ارایه داده وبه تکلف نگراییده است.35 ب( سیاقى که ناشى از ترتیب توقیفى آیات قرآن است: علاوه بر همزمانى در نزول که مى تواند موجب شکل گیرى سیاق قوى و معتبر - جز در موارد معدود- شود، هرگاه با دلایل متقن ثابت گردد ترتیب وتنظیم مجموعه اى از آیات مجاورِ هم، که به صورت همزمان و یکپارچه نازل نشده اند، توسط پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم صورت گرفته است، این امر نیز مى تواند موجب تحقق نوعى از سیاق شود که در تعیین و تحدید معناى واژه ها و عبارات وآیات قرآن بسیار مؤثر است؛ زیرا، توقیفى بودن ترتیب آیات - در صورت اثبات- در جاى پیوستگىِ نزول آنها قرار مى گیرد و سیاق معتبر مختص به خود را تحقق مى بخشد؛ چه، قرار گرفتن آیات و عبارات قرآن در مجاورت یکدیگر، به‏رغم همزمان نبودن آنها در نزول، در صورتى که توسط پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم انجام گرفته باشد، به صورتى حکیمانه تحقق یافته که وجود تناسب و ارتباط در میان این قبیل آیات و عبارات مى تواند بیانگر بخشى از این حکمت باشد.36 همین تناسب و ارتباط است که موجب تحقق نوعى از سیاق مى گردد که مفسّر قرآن به هنگام تفسیرِ این دسته از آیات مى تواند از آن بهره مند گردد. این سخن به ویژه آنگاه که با دیدگاه برخى از اندیشمندان قرین گردد که مدعى‏اند: «نظم و ترتیب فعلى آیات قرآن مطابق با نظم و ترتیب قرآنِ مکتوب در لوح محفوظ است که تمام آن یکباره بر آسمان چهارم یا آسمان دنیا یا قلب پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نازل شده است» از استحکام بالاترى برخوردار خواهد بود.37 به عنوان مثال سوره بقره در بر گیرنده آیاتى است که فاصله نزول بخشى از آنها با برخى دیگر به ده سال هم مى رسد، زیرا اسناد تاریخى به ما مى گوید: برخى از آیات این سوره، در آغازین روزهاى هجرت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به مدینه نازل شده است. از سوى دیگر عده‏اى از عالمان و مفسّران قرآن معتقدند آخرین آیه‏اى از قرآن که بر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نازل شده است در این سوره قرار دارد. این در حالى است که باقى مانده آیات این سوره نیز به تدریج در طول این ده سال نازل شده‏اند! بر این اساس قرار گرفتن این مجموعه متنوع و متکثر از آیات(286آیه)در کنار یکدیگر در صورتى که توسط پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم صورت گرفته باشد، بیانگر نوعى از تناسب و هم‏آهنگى در میان آنهاست که کشف آن یارى‏گر مفسّر درفهم بهتر آیات است چنانکه برخى از مفسّران از جمله سیدقطب بر همین مبنا نظریه «وحدت موضوعى سُوره‏هاى قرآن» را مطرح نموده و به تناسب سازى و انسجام بخشى در میان آیات هر یک از سوره‏هاى قرآن اقدام نموده اند و مقصود آنان از سیاق در سوره هایى که آیات آنها یکباره نازل نشده است سیاقى است که از ترتیب توقیفى ناشى شده است.38
نکته دوم:
مفسّر قرآن در مواردى که چینش توقیفى عبارات و آیاتى از قرآن در کنار یکدیگر به دلایلى مقبول مورد تردید قرار گرفته باشد، نباید با استناد به سیاق به تفسیر آن عبارات و آیات بپردازد در غیر این صورت ره به خطا خواهد برد و از مقصود و مقصد وحى به دور خواهد ماند. به عنوان مثال عبارت: «...ألیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دِینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَاخْشَونِ ألیَومَ أکمَلتُ لَکُم دِینَکُم و أتْمَمتُ عَلیکُم نِعمَتى و رَضیتُ لَکُمُ الاسلامَ دِینَاً...» در میانه آیه 3 از سوره «مائده» و آیه 67 از همان سوره: «یا أیُّها الرَّسولُ بَلِّغُ مَا اُنزِلَ الیکَ مِن رَبِّکَ و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و اللَّه یعصمک من الناس...» داراى چنین وضعیتى هستند؛ و چینش توقیفى آنها در موضع کنونى شان مورد پذیرش قطعى مفسّران و عالمان شیعه قرار نگرفته است.39 لذا این مفسّران با رعایت نکته پیش گفته، از تفسیر آیات مذکور بر طبق سیاقِ آیات قبل و بعد آنها پرهیز نموده و آن دو را بر حسب جریان تاریخى مشهور و مرتبط با آندو تبیین و تأویل نموده‏اند40. این در حالى است که مفسّران اهل سنت عمدتاً - به عمد یا به خطا- به این نکته توجه ننموده و آن دو را متناسب با سیاق قبل و بعد تفسیر و توجیه نموده اند؛ چنانکه سید قطب نیز به عنوان مفسّرى سنى مذهب از این قاعده مستثنى نیست!41 نکته سوم در مواردى که عبارت،آیه،آیات و یا سوره اى از قرآن مشتمل بر شأن نزول خاصى است، مفسّر قرآن نباید صرفاً با استناد به سیاق - به ویژه سیاقى که ناشى از ترتیب توقیفى است- به تفسیر آن اقدام نماید! چه، دخالت دادن أسباب نزولِ آیات، در مواردى که چنین أسبابى به صورت صحیح گزارش شده باشد، نقش بى بدیلى در تفسیر و تبیین صحیح و استوار آیات دارد چنانکه قالب و سبک تعبیر آیه به هنگامى که دارى سبب نزول است مطابق با آنچه سبب نزول اقتضاى آن را دارد شکل مى گیرد؛42 لذا هیچ مفسّرى نمى تواند خود را از آن بى نیاز بداند. دو مثالى که در بالا ذکر گردید(بخشى از آیه3 و آیه 67 مائده( نمونه هاى گویا و روشنى در این رابطه مى باشند؛ زیرا بر طبق وقایع قطعى و متقن تاریخى این دو آیه به صورت یکباره با آیات و عبارات پس و پیش از خود نازل نگردیده اند؛ همچنانکه به لحاظ موضوعى نیز مناسبت چندانى با آنها ندارند. بلکه ممکن است پس از نزول و توسط صحابه یا به دستور پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم در موضع کنونى قرار گرفته باشند. علاوه بر آن دو، عبارت: «...انَّمَا یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أهلَ البَیتِ و یُطَهِّرَکُم تَطهِیرَاً» که بخشى از آیه 33 در سوره «أحزاب» است نیز بخشهایى از سوره «دهر» که بر طبق روایات و گزارش هاى معتبر و مشهور تاریخىِ روایت شده از سوى محدثین شیعه و سنى،43 داراى اسباب نزول خاص مى باشند و جدا از آیات قبل و بعد خود نازل شده اند و پس از آن توسط رسول أعظم‏صلى الله علیه وآله وسلم در محل فعلى قرار گرفته‏اند، باید با تکیه بر اسباب نزول‏شان تفسیر و تبیین شوند و نه صرفاً بر طبق سیاقى که در آن قرار گرفته اند. مفسّران اهل سنت در موارد فوق به‏رغم اطلاع از اسباب نزول این آیات به عمد یا به خطا از دخالت دادن اسباب نزول این آیات در تفسیر آنها خوددارى کرده و تنها با نگاه به سیاق و جوّ عمومى آیات پیرامونى به تفسیر آنها پرداخته‏اند. لذا نتایجى ضعیف و مخدوش از این دسته از آیات ترسیم نموده اند که جاى بسى تاسف است!44 سید قطب بر طبق آیه 33 سوره احزاب که به گمان وى در رابطه با زنان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم است، آن زنان را پاک ترین و پرفضیلت ترین زنان روى زمین دانسته است!!!45 در حالى که در بخش دیگرى از همین آیه و در آیات قبل و بعد از آن در رابطه با این پاک ترین و با فضیلت ترین زنان روى زمین!! لحن تهدید و تکلیف به کار رفته و خداوند آنها را به تکالیف و مسئولیت‏هاى‏شان توجه داده است؛ و در موضعى دیگر46 از برخورد ناشایست دو تَنْ از این پاک ترین و با فضیلت ترین زنان روى زمین!!با پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم سخن به میان آمده است! اهل سنت در حالى به این سخنان بى پایه و متکلفانه متمسک مى شوند که بر اساس روایات بسیارى، پیامبر أعظم حضرت زهراعلیها السلام را با فضیلت ترین و برترینِ زنان روى زمین معرفى نموده است.47 در ارتباط با سوره دهر نیز پیشتر استدلال هاى مفسّر «فى ظلال القرآن» و پاسخ‏هاى آن ارائه گردید.
نتیجه گیرى
با توجه به آنچه ذکر شد و با مطالعه و ملاحظه دقیق « فى ظلال القرآن » مى توان اذعان نمود: که استفاده از «سیاق» در روش تفسیرى سید قطب داراى جلوه آشکارى است و به صورتى گسترده و چشم گیر مورد توجه او بوده است. گرچه وى در استفاده از سیاق از اشتباه و خطا مصون نمانده و در پاره اى موارد دچار لغزش هاى فاحشى گردیده است (نمونه هایى از آن بیان گردید). بر این اساس گرچه فهم صحیح سیاق و بهره‏مندى از آن یکى از مقدمات ضرورى تفسیر جهت درک صحیح کتاب خداوند است لکن توجه به نکاتى ضرورى - مطابق با آنچه ذکر شد- هنگام بهره مندى از سیاق گریز ناپذیر است.
پی نوشت ها
________________________________________
1- فرهنگ معین، ذیل واژه سیاق. 2 - صدر، سید محمد باقر، دروس فى علم الاصول:الحلقةُ الاولى، /103 3 - بابایى، على اکبر و ... ،روش شناسى تفسیر قرآن، /120. 4 - مهدوى راد، محمدعلى، آفاق تفسیر، /46. کامران ایزدى مبارکه، شروط و آداب تفسیر و مفسّر، /218. 5- خامه‏گر، محمد، ساختار هندسى سوره هاى قرآن، /44-43. 6- «ان شجرة الزقوم . طعام الاثیم . کالمهل یغلى فى البطون . کغلى الحمیم . خذوه فاعتلوه الى سواء الجحیم . ثم صبوا فوِ رأسه من عذاب الحمیم . ذِ انک أنت العزیز الکریم . ان هذا ما کنتم به تمترون» (-دخان/ 50-43) 7- زرکشى،البرهان، 201-200/2. 8- ر.ک: على الآوسى، روش علامه طباطبایى در تفسیر المیزان، /208-202. على اکبر ربیع نتاج؛ نقش سیاق در کشف معانى قرآن از منظر مؤلف المیزان، فصلنامه مطالعات اسلامى(نشریه دانشکده الهیات دانشگاه فردوسى) شماره 1385 72ش، /79-5. مهدوى راد، پیشین، /50 9-به عنوان مثال ر.ک:جاراللَّه زمخشرى، الکشاف، 489 394/2،ذیل آیه 57 سوره کهف. 10- عزة دروزة، محمد، القرآن المجید، /204 11- حکیم، سید محمد باقر، تفسیر سورة الحمد، /120. 12- در اهمیت «سیاق» در نزد سیدقطب همین بس که این واژه نزدیک به هزار بار در تفسیر فى ظلال القرآن استعمال شده است. 13- فى ظلال القرآن، 357/1. 14 - همان، 358 1 -357/1 15- همان، 359-358/1. 16- ر.ک: همان، 3374-3373 /6. 17- همان، 2259 -2257/4. 18- همان، 28/1 19- استطراداً. 20- فى ظلال القرآن، 2452/4 و ر.ک: و... 21 2111/4 1224 1223/3 1160 1080 1072 1053 898 881/1 488 467 445 439 338 266 53 45/1- براى مطالعه موارد دیگر، ر.ک: همان، 1515/3 1242 1151 1027 1025 1022 1020 1018- 1016/2 و 3550/5 2918/5 2818/5 2718/5 1846/4 1752/3 1570 و ... 22- همان، 849/2. همچنین براى اطلاع از چگونگى وجود هماهنگى سیاق آیه 238 بقره با سیاقِ آیات پس و پیش آن، على رغم غرابت و ناهماهنگى ظاهرى میان آنها،ر.ک: 238/1 و ص257، پاورقى. 23- همان، 873/2 و درباره چگونگى تناسبِ سیاق آیات «ربا و صدقه»، ر.ک: 474/1. 24- همان، 247-246/1. سید قطب تذکر مى دهد که خود او نیز در برخى از نوشته هاى پیشینش، همچون دیگران مرتکب این درک ناصحیح گردیده و برترى مطلق مردان بر زنان را در همه زمینه ها از این آیه برداشت مى نموده است؛لکن برداشت مفسّر فى ظلال از سوى برخى از مفسّران رد شده است.ر.ک: تفسیر نمونه،158/2.و برخى از مفسّران برداشت هاى دیگرى از این آیه ارایه نموده اند که به صواب نزدیک تر است. ر.ک: محمد صادقى تهرانى،الفرقان فى تفسیر القرآن، 43-39/4. وهبه الزحیلى،تفسیر المنیر، ج330-328/2. محمدحسین فضل اللَّه، من وحى القرآن، 284/4 25- فى ظلال القرآن، 102-101/1. براى رؤیت دیگر موارد، ر.ک: 3294/6 130-129 33- 31/1. 26- ر.ک: سیوطى، جلال الدین، الاتقان (نوع اول): 59-34/1. سید محمدباقرحکیم، علوم القرآن، /97-76. محمد عزة دروزة، القرآن المجید، /126-124. 27- فى ظلال القرآن، 1021/2. 28- این مصحف در سال 1342 هجرى به دستور حکومت مصر و به سرپرستى مشایخ الأزهر بر طبق قواعد املایى به نگارش در آمد و با اقبال عام مواجه گردید. ر.ک: محمد طاهر الکردى، تاریخ القرآن الکریم، /151 29- فى ظلال القرآن، 1950/4. همچنین ر.ک: 2153/4 پاورقى. 30- همان، 3777/6. 31- ر.ک: طباطبایى، محمد حسین، المیزان، پیشین، 136 -135/20. 32- ر.ک: فخر رازى، مفاتیح الغیب، جزء30، ص750.زمخشرى، الکشاف،ج511/2. بیضاوى، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، 427/5. سیوطى، الدر المنثور، 299/6 . اسماعیل حقى بروسوى، روح البیان، 268/10. محمد على شوکانى، فتح القدیر، 349/5 . ابواللیث السمرقندى، بحر العلوم، 525/3. و... . قرطبى و شوکانى نوشته‏اند : جمهور نظر بر مدنى بودن این سوره دارند. ر.ک: الجامع لاحکام القرآن، 1118/19. فتح القدیر، 343/5. براى رؤیت همه این روایات ر.ک:عبد الحسین امینى، الغدیر، 111-106/3. نیز مفسّر المیزان بسیارى از این روایات را ذکر کرده و به تحلیل و توجیه آنها پرداخته است. ر.ک:المیزان، 136-131/20. و ر.ک: سیدمحمدباقر حجتى، اسباب النزول، /41-30 33- چنانکه مؤلف المیزان با ارایه دلایلى چند این نظر را تقویت نموده است.ر.ک:المیزان، پیشین. 34- جمله معترضه یا «حشو» جمله‏اى است خارج از اصل موضوع که براى توضیح و تبیین یا دعا و نفرین و جز آن در میان جمله اصلى در آید.(لغتنامه دهخدا) 35- ر.ک:فى ظلال القرآن، 3767/6و3770. مؤلف المیزان عبارت: «الیوم یئس اللذین کفروا من دینکم ... و رضیت لکم الاسلام دیناً» را در آیه 3 از سوره مائده و عبارت « ... انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» را در آیه 33 از سوره احزاب، معترضه مى‏داند. ر.ک: المیزان، 168/5و 32/16. 36- چنانکه مؤلف «التمهید» مى گوید: به ناچار مجموعه آیاتى که به ارشاد و هدایت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم‏و نه به دلیل نزول یکباره در کنار یکدیگر قرار گرفته‏اند، از مناسبتى حکیمانه برخوردارند. محمد هادى معرفت، التمهید، 28/1. 37- سیوطى، الاتقان، (نوع124-117/1 )16. 38- هرچند آنان به این مطلب اشاره ننموده باشند. 39- به عنوان مثال ر.ک: المیزان، 168/5. 40- براى رؤیت منابع و مصادر این روایات،بنگرید:علامه امینى،الغدیر،ج 230/1 به بعد. 41- ر.ک: فى ظلال القرآن، 842- 841/2 و 938-937. این در حالى است که وى به نزول جداگانه و مستقل این عبارت قرآنى در «حجّةالوداع» معترف است و حتى آن را آخرین آیه نازل شده مى‏داند و از قرار گرفتن آن در این محل، اظهار تعجب و شگفتى مى کند! به همین دلیل آن را در قالب جامعیّت دین اسلام توجیه نموده و تلاش دارد مفهوم آن را به جانب مباحث اجتماعى و سیاسى و بحث حکومت و دولت سوق دهد که چنین تفسیرى بیانگر ممتاز و مستقل بودن مفهوم این عبارت نسبت به عبارات قبل و بعد از آن است .( ر.ک:فى ظلال القرآن، 842- 841/2) این مفهوم ممتاز همان پیام رساى «ولایت و امامت» است که پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم در حجّةالوداع، در هجدهم ذى الحجه سال دهم از هجرت به امر خداوند آن را ابلاغ نمود و از صحابه و یاران خویش براى آن بیعت گرفت! چنانکه از حاضران طلب نمود تا آن را به گوش غایبان برسانند! بر طبق گزارش هاى تاریخ نخستین فردى که بر پذیرش این أمر بیعت نمود و مقام امامت و ولایت را به على بن ابیطالب‏علیه السلام‏تبریک و تهنیت گفت، عمر بن الخطاب بود.( ر.ک: یحیى بن الحسن الاسدى)ابن بطریق(، العمدة، /344. همو، خصایص وحى المبین، /153. على بن عیسى الاربلى، کشف الغمه فى معرفه الائمه، 238/1 و...) اما در ادامه قدرت طلبى، غلبه هواى نفس، پشت کردن به دستورات خداوند، عدم اطاعت از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، میدان دارى شیطان براى منحرف کردن امت اسلام از مسیر هدایت،سعادت و بندگى خداوند، و حسادت و کینه ورزى دست به دست هم داد و «امامت» را که از مهمترین لوازم کمال دین به شمار مى رفت از میان برداشت. 42- حکیم، سید محمد باقر، علوم القرآن، /39 43- در رابطه با سبب نزول آیه 33 از سوره احزاب در منابع اهل سنت ر.ک: ترمذى، سنن الترمذى، 31-30/5. ابن ابى شیبه، المصنّف، 501/7. اسحاق بن ابراهیم راهویه، مسند ابن راهویه، 678/3. نسایى، السنن الکبرى، 108/5. طبرى، جامع البیان، 12-22/9. على بن احمد نیشابورى، أسباب النزول، /239 و... 44- پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به گونه اى شگفت و هوشمندانه بر آن بود مصداق «اهل البیت» را در آیه 33 از سوره احزاب روشن کند؛ لذا همانگونه که محدثان و مورخان آورده اند آن حضرت صلى الله علیه وآله وسلم پس از نزول عبارت: «انَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکمُ الرِّجسَ اهلَ البیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهِیَراً» به مدت شش ماه یا بیشتر هنگام حرکت به سوى مسجد براى اقامه نماز بر در خانه فاطمه‏علیها السلام مى‏ایستاد و صدایش را فراز مى آورد و مى فرمود: «الصلاة اهل البیت! انما یریداللَّه لیذهب عنکم الرجس... » ر.ک: طبرى، جامع البیان، 22/9. ابن ابى الفتح الاربلى، کشف الغمه، 45/1. احمد بن على المقریزى، فضل آل البیت‏علیهم السلام، 23. دکتر بیومى مهران، السیدة فاطمه الزهراء، 30 و... . گواینکه مفسّران متمایل به امویان کوشیده و مى کوشند این حقیقت را مکتوم دارند. ر.ک: هیثمى، مجمع الزواید، 121/9 و.. 45- ر.ک: فى ظلال القرآن، 2858/5. 46- سورة التحریم/ 53-3 47- ر.ک: ابن حجر العسقلانى، فتح البارى، 266/9.ابن ابى شیبه، المصنف، 527/7. ابن أبى الحدید، شرح نهج البلاغه، 265/10. وى این دسته از اخبار را متواتر مى داند.متقى هندى، کنزل العمال، 110/2. سیوطى، الدرالمنثور، 23/2. ابن أثیر، اُسْدالغابه فى معرفه الصحابه، ج 16/4 و...
 

تبلیغات