مقالات
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: قدرت رسانه ای معماری مسکونی شهر شیراز به دلیل دیرینگی تاریخی، طبع حکام و مردمان این دیار به زیبایی، بر همگان عیان است. دو خانه «محتشم» و «صالحی»، به سبب غنای تزیینات، نمایندگان معتبری برای شناخت معماری دوران زند و قاجار شیراز هستند. بنابراین، پرسش اصلی پژوهش حاضر بر مبنای چیستی آرایه های تزیینی این دو بنا قرار گرفته است.هدف: بازشناسی آرایه های تزیینی خانه محتشم و صالحی هدف پژوهش حاضر است.روش پژوهش: رویکرد پژوهش حاضر کیفی است و از منظر هدف، بنیادی محسوب می گردد و ماهیتی توصیفی-تحلیلی دارد. جمع آوری اطلاعات براساس مطالعات و اسناد کتابخانه ای و میدانی، نظیر عکاسی، صورت گرفته است.یافته ها: یافته ها مبین آن هستند که نقوش بر سه پایه مفاهیم باستانی، سنتی و غرب گرایانه استوارند. اسلوب موج اروپایی مآبی در آرایه های دوره قاجار نمود بیشتری نسبت به آرایه های دوره زند دارد، به گونه ای که مفاهیم سنتی در استحاله ای جدید با تکیه بر جنبه های طبیعت گرایانه و تجمل گرایانه به تصویر کشیده شده اند. در دوره زند، به مضامین اسطوره ای و سنتی رایج توجه بیشتری نشان داده شده، در حالی که مضامین تصویرگری های هنرمندان قاجاری، به ویژه در تزیینات کاشی هفت رنگ، بستر مناسبی جهت اشاعه و ترویج هم زمان فرهنگ های نوپا و کهن است. هنرمند قاجاری با جاودانگی جایگاه شاهان همسو با تثبیت سنت های کهن ایرانی گام برداشته است. همچنین با به تصویر کشیدن اشیای نوظهوری نظیر اتومبیل، تلفن و دوربین عکاسی معرف و مبلغ سبک زندگی نوین ایرانی است. تصویرگری های مذهبی، این بناها بازتاب دهنده فرهنگ دینی و در پرده های تغزلی، داستان سرای مضامین ادبی است. گچ بری های رنگی نگاره های پرشاخ و برگ، تصویر مرغان، حلقه های گل و حضور رنگ های سرخوشانه و پرتحرکی چون قرمز، زرد و صورتی در این ادوار متأثر از هنر غرب است.
تحلیل طرح «بندی لوزی» به عنوان الگوی رایج در قالی عصر زندیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: پژوهش در زمینه قالی زندیه سراسر با پرسش و حلقه های مفقوده مواجه بوده و در طی تاریخ نگاری هنر این دوره، کمبود منابع محققان را قانع نموده بود که از این دوره نمی توان متنی مرتبط با قالی استخراج نمود. اگرچه نگارنده از ابتدا با هدف یافتن قالی ها آغاز نمود؛ اما به مرور زمان تکرار تصاویر بافته ها و قالی هایی با طرح «بندی لوزی» پرسشی مهمتر ایجاد کرد: آیا طرح «بندی لوزی» را می توان به عنوان طرح رایج نیمه دوم قرن دوازدهم هجری معرفی نمود؟ اگر چنین است، پس به دنبال آن سؤال اساسی تری مطرح می شود: چه مؤلفه هایی در شکل گیری و رونق الگوی بندی لوزی در دوره زندیه نقش داشته اند؟ به عبارتی دیگر مبانی نظری و بنیان های شکل دهنده طرح بندی لوزی به مثابه ساختار رایج کدم اند؟هدف: روشن کردن بخشی تاریک از تاریخ قالی ایران، پرداختن به طرح بندی لوزی به عنوان طرحی پرتکرار در دوره زندیه و کشف عوامل تأثیرگذار بر رونق الگوی نامبرده هدف این پژوهش است.روش پژوهش: این پژوهش ماهیتی کیفی دارد و براساس هدف، در دسته تحقیقات بنیادی نظری می گنجد. اطلاعات و مواد اولیه تحلیل به روش کتابخانه ای و مشاهده واقعی و مجازی نمونه ها در موزه های داخلی و خارجی گردآوری شده و سپس با شیوه های توصیفی و تحلیلی نتیجه گیری شده است.یافته ها: دستاورد این پژوهش در گام نخست تشخیص طرح بندی لوزی در جایگاه نخست الگوهای به کار رفته در بافته های عصر زندیه بود؛ سپس ذیل چهار رکن تاریخ، اسطوره، عرفان و فلسفه پساصدرایی و فرهنگ عامه، کشف پنج مؤلفه بن مایه های هندی و کشمیری در هنر افشاریه، الگوی باستانی کهن الگوی باغ، مکتب گل نیمه دوم قرن دوازدهم و هنر قومی و تزیینی به عنوان بنیان های شکل دهنده طرح بندی لوزی شناخته شدند.
مقایسلأ مفهوم قدرت در آثار نقاشی ایران درودی و نمایش نامه های هاینر مولر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: نقاشی های «ایران درودی» و نمایش نامه های «هاینر مولر» با هم آمیزی دیدگاه های متناقض و کاربرد صور خیال ادبی، مفهوم قدرت را به عنوان یک نیروی هنری مستقل از هرگونه ایدئولوژی سیاسی و متأثر از درک درونی و اجتماعی مخاطب به بحث می گذارند. درودی با استفاده از رنگ ها و اشکال نامعین و مولر با هنجارشکنی از حرکات و صحنه های نمایشی متداول، مخاطب را در جایگاه سوژه به چالش می کشانند تا نقشی فعال در گفتمان قدرت ایفا نمایند. آثار این هنرمندان با عدم داوری و عدم ارائه پیام معین، محدوده تفکرات قالبی و همنشینی تقابل های دوگانه همچون زن/ انفعال، قدرت/ سلطه و گذشته/ حال را به تعلیق در می آورند تا مخاطب در برابر چالش هستی با نیستی وادار به تعریف مجدد مفهوم قدرت و تغییر چارچوب های سلطه فکری شود. حال، مسأله این است که آثار این هنرمندان چگونه در لایه های معنایی مختلف به بیان مفهوم قدرت می پردازند و به یاری چه عناصری در صورت اثر خودنمایی می کنند.هدف: مقایسه و تطبیق مفهوم قدرت در نمایش نامه های هاینر مولر و آثار نقاشی ایران درودی و شناخت ویژگی های مشترک این آثار با تکیه بر این مفهوم هدف این پژوهش است.روش پژوهش: این مقاله با گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای و استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به مقایسه مفهوم قدرت در آثار منتخب این دو هنرمند برجسته پرداخته است. برای این منظور، از هر هنرمند دو نمونه موردی، شامل نمایش نامه های «هاملت ماشین و مده آ ماتریال» از مولر و دو اثر نقاشی با عنوان «رگ های زمین» و «طغیان کویر» از درودی به صورت تصادفی انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفته اند.یافته ها: مقایسه منتخب نقاشی های ایران درودی و نمایش نامه های هاینر مولر نشان دهنده وجود مکانیسم مشترک جایگشت سوژه-ابژه است که موجب تغییر معنای قدرت از مفهومی مطلق به مفهومی دینامیک می شود. وارونه سازی سوژه، ناگزیر جایگاه مخاطب را از ابژه یا بیننده به سوژه شرکت کننده در گفتمان هنری تغییر می دهد. ساختارشکنی در فرم به تلفیقی از سبک های مختلف می انجامد که در قالب یک ایدئولوژی خاص نمی گنجد. آثار منتخب تفسیر متفاوتی از ارتباط میان مفاهیم متناقض همچون زن/ مرد، جهان شناسی/ وطن پرستی، پیشرفت/ اصالت و سوژه/ ابژه می دهد که موجب وارونه سازی دیدگاه غالب می شود.
گونه شناسی رویکرد ارزش محور در طراحی مصنوعات (نمونه موردی طراحی مفهومی با رویکرد اقتصادی، احساسی و اخلاق گرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در جهان معاصر، مصنوعات در زندگی روزمره ما چیزی فراتر از ابزارهایی برای تسهیل زندگی هستند. آن ها به طور فعال کردار و تجارب انسان، فردیت، کیفیت زندگی، تصمیمات و ارزش های انسان ها -هرچند غیرمستقیم- را شکل داده و نحوه پایبندی ما به اخلاقیات را تحت الشعاع قرار می دهند. به این ترتیب، با توجه به نقش مهم مصنوعات در بعد اخلاقی زندگی اجتماعی ما و همچنین پیشرفت کُند اخلاقیات جامعه در مقایسه با پیشرفت های تکنولوژیکی، یک طراح می تواند ارزش های اخلاقی را در قالب مصنوعات کنشی (پرفورماتیک) تعاملی با رویکرد احساس گرا، مادی ساخته و آن ها را با هدف اغوا و تشویق کنش گران به کنشی اخلاقی و در راستای بهبود اخلاقیات به جامعه ارائه دهد. اما این که این مصنوعات اخلاقی چه ویژگی ای دارند و حضور این نوع مصنوعات چگونه می تواند به زندگی و جامعه ای اخلاقی تر منجر شود؟ سوالی است که پژوهش حاضر به آن پاسخ می دهد.هدف: بررسی ویژگی ها و عملکرد مصنوعات تعاملی ارزش محور براساس مطالعه نمونه های موجود، تبیین اصول برای طراحی این نوع از مصنوعات و در آخر، تجسم بخشیدن به این اصول در قالب کانسپت های طراحی هدف این پژوهش است.روش پژوهش: روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی بوده است که در این راستا، ابتدا، براساس مطالعات نظری، به بررسی مصنوعات تعاملی ارزش محور پرداخته شده و نمونه های موجود از این مصنوعات، با رویکرد احساس گرا مورد بحث قرار گرفته است.یافته ها: با بررسی و تحلیل مصنوعات تعاملی با محوریت ارزش (اقتصادی، احساسی، اخلاقی) که به صورت انتخابی، هدفمند و منطبق با پژوهش انتخاب شده اند، می توان اذعان داشت که مصنوعات ارزش محور تعاملی با رویکرد احساسی و کنشی (پرفورماتیک)، به دلیل ایجاد ستایش، سرزنش، دعوت و نکوهش –در حین تعامل یا به واسطه پیامدهای حاصل از تعامل با آن ها- می تواند در ایجاد آگاهی و تأمل و در نتیجه تغییر رفتار کاربران مؤثر بوده و در نهایت به اخلاقی تر شدن جامعه منجر شود.
فرم حروف در کتیبه های سنگی «بنی حسنویه» (۳۳۰- ۴۰۵ ه.ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در سال۳۳۰ هجری قمری امیرحسین کُرد، همزمان با حکومت آل بویه، در غرب ایران، حکومت بنی حسنویه را پایه گذاری کرد. کتیبه های سنگی به دست آمده از این دوره علاوه بر ارائه اطلاعات موثق و مهم تاریخی، گویای سبک کتیبه نگاری و معرف فرم حروف این بخش از هنر نوشتاری قرن چهارم هجری قمری است. در پژوهش حاضر، با محور قرار دادن کتیبه های سنگی بنی حسنویه، تلاش می شود به مطالعه خط در این برهه که به نوعی بخشی از تاریخ آل بویه است، پرداخته شود. همچنین برای درک و شناخت بهتر فرم و شناسایی روشن تر تغییر و تحولات فرم حروف در کتیبه های سنگی بنی حسنویه، حروف این کتیبه ها با فرم حروف دو لوح چوبی دوره عضدالدوله (۳۶۳ ه.ق) مقایسه خواهند شد. اینکه مهم ترین ویژگی های فرم های نوشتاری کتیبه های بنی حسنویه چیست؟سؤالی ست که نگارندگان در پی پاسخگویی به آن هستند.هدف: شناخت و معرفی فرم حروف و عناصر تزیینی کتیبه های سنگی بنی حسنویه هدف پژوهش حاضر است.روش پژوهش: ماهیت پژوهش حاضر بنیادی است و به شیوه توصیفی-تحلیلی و بر پایه مطالعات اسنادی و تصویری شکل گرفته است. روش نمونه گیری هدفمند بوده و در مجموع پنج کتیبه سنگی از بنی حسنویه محور مطالعه این پژوهش قرار گرفته اند. این کتیبه های سنگی در سال های ۳۷۴-۴۰۴ ه.ق ساخته شده اند.یافته ها: خط به کار رفته در کتیبه های سنگی مورد بررسی، خط کوفی تزیینی (مورق) است. نقوش دوپر و سه پر مهمترین عنصر تزئینی در ترکیب با فرم حروف در این کتیبه هاست. در این کتیبه ها، کتیبه نگار تلاش کرده است که فضای کتیبه را با کشیدگی، تغییر و ترکیب فرم حروف با نقوش تزئینی دوپر و سه پر، فرم میخ مانند و داسی شکل پر کند. گاهی نیز حروف کوچک و بزرگ هم ارتفاع نگارش شده اند. فرم نقوش و حروف متناسب با حروف قبل و بعد هر حرف تغییر کرده است و این امر تنوع فرم های نوشتاری را سبب شده است. شکل هندسی و ساده عناصر تزئینی در کتیبه های بنی حسنویه در الواح چوبی عضدالدوله مشاهده می شود. کتیبه سنگی پل کلهر بیشترین شباهت را به الواح چوبی عضدالدوله دارد.
بازشناسی هنر نقاشی پیکرنگاری درباری از مظفرالدین شاه در دورلأ انتهایی قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: هنر پیکرنگاری درباری از هنرهای اصلی دوره قاجار است که تا دوره مظفرالدین شاه نیز ادامه داشته است برخی از آثار این دوره پیکر نگاره ها، به ویژه پیکرنگاری درباری از مظفرالدین شاه که تا کنون، چندان مورد توجه نبوده اند. محور کار پژوهش حاضر مطالعه هنر نقاشی پیکرنگاری درباری دوره مظفرالدین شاه و بررسی نمونه های متنوع نیم تنه و تمام قد ارائه شده از او است. برهمین اساس در این پژوهش سؤال اصلی پژوهش حاضر به این قرار است: نقاشی های پیکرنگاری دوره مظفرالدین شاه قاجار، دارای چه ویژگی های ساختاری و محتوایی هستند؟هدف: شناخت آثار هنر پیکرنگاری درباری دوره مظفرالدین شاه به صورت نیم تنه و تمام قد از اهداف این پژوهش است.روش پژوهش: پژوهش پیش رو توصیفی-تحلیلی بوده و با استفاده از منابع کتابخانه ای و نمونه های تصویری موزه ای صورت گرفته است.یافته ها: پژوهش حاضر نشان می دهد تلفیق هنر و سیاست در نقاشی های دوره مظفرالدین شاه قاجار از طریق به کارگیری نمادهای قدرت در تصاویر، در ادامه سنت های تصویری دوره های قبل است. به کارگیری فراوان نقاشی پیکرنگاری در همه دوران قاجار را می توان تلاشی در جهت مشروعیت بخشیدن به سلطنت دانست، برخی از این نقاشی ها نیم تنه و برخی پیکرنگاری تمام قد هستند و تأثیر عکاسی و طبیعت پردازی واقع گرایانه غربی در نقاشی ها دیده می شود.